۰ نفر

خرید و فروش مواد مخدر با کارت‌خوان

۱۹ تیر ۱۳۹۹، ۱۴:۲۷
کد خبر: 451782
خرید و فروش مواد مخدر با کارت‌خوان

دست های کوچک شان به جای این که بوی توپ پلاستیکی یا اسباب بازی بدهند بوی مواد مخدر می دهند و لباس های کهنه ای که بر تن دارند به جای این که بر اثر دویدن در کوچه پس کوچه های خاکی محله شان، کثیف شوند به دلیل فروختن مواد مخدر زیر آفتاب داغ تابستانی رنگ باخته اند.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از خراسان، تصور این که کودکی به بهانه بازی کردن در کوچه ها پرسه می زند تا کار مشتری را راه بیندازد و بسته مواد مخدر را به دست او برساند، بسیار دردناک است اما حقیقتی است زیر پوست شهر.به گفته همراهم  و به پیشنهاد او به یک محله پایین شهر آمده ایم تا با چشمان خودم این موضوع را ببینم.بچه ها به دنبال توپ می‌دوند و بدون توجه به هوای گرم، با لذت هر چه تمام تر قدرت خود را برای به دست آوردن توپ و شوت کردن آن در دروازه خیالی به نمایش می گذارند اما این چهره واقعی ماجرا نیست.
 
به گفته همراهم تعدادی از آن ها خودشان را این جا سرگرم و به شکل نمایشی بازی می کنند تا مشتری از راه برسد و مواد مخدر را به او برسانند.صدای فریاد بچه ها کوچه را برداشته است و پسری که روی تکه سنگی نشسته است با دیدن ما از جای خود بلند می شود و به سوی مان می آید.هنوز شروع به صحبت نکرده ایم که آن هایی که بازی می کنند از جنب و جوش دست می کشند و با گوش های تیز شده در گوشه ای می ایستند. پسر نوجوان با شک و تردید نزدیک تر می شود و وقتی می بیند ما از او نشانی جایی را می پرسیم ناامید نمی شود و می‌گوید: چیزی لازم دارید در خدمتم.
 
نشانی را کاملاً اشتباه آمده اید اما طور دیگری می توانم کمک تان کنم.وقتی همراهم از او سراغ خانه ای را که مواد مخدر در آن به فروش می رسد می گیرد، می گوید: کارهای فروش موادش را به من سپرده و خودش آفتابی نمی شود. چون چند بار گیر افتاده است. هر چقدر لازم دارید می توانم برای تان فراهم کنم.این بار به سمت تکه سنگی که رویش نشسته بود، می رود و از زیر آن مقداری را که همراهم گفته بود بیرون می‌آورد اما بعد از این که می بیند ما مشتری واقعی نیستیم عصبانی می شود و به سمت بچه های دیگر می رود.نوجوانی که در یکی از پارک های شهر، با دوستش سرگردان است زمانی که از کنار ما می‌گذرد خیلی آهسته می گوید: هر نوع ماده‌ای که می خواهی در خدمتم!
 
وقتی از او می پرسیم چه چیزهایی داری؟ ادامه می دهد: کافی است لب تر کنی و تا سه بشماری، هر چه خواستی برایت فراهم می کنم. فقط دفعه دیگر من را این جا نخواهی دید و باید دنبالم بگردی.او در پاسخ به این پرسش که مواد مخدر را از کجا تهیه می‌کند؟ می افزاید: همسایه مان مواد مخدر می فروشد و برای این که بتوانم باری از روی دوش خانواده‌ام بردارم، به او کمک و برایش بازاریابی می کنم و او هر هفته درصدی از فروشم را به خودم باز می گرداند.به یکی دیگر از محله های حاشیه شهر سر می زنیم. نوجوانی که 14 ساله به نظر می رسد، با ورود هر تازه واردی به محله شان، به سویش می رود و به بهانه ای سر صحبت را باز می کند.همراه من، خیلی رک و راست می رود سر اصل مطلب و می گوید: برای مادربزرگم تریاک می خواهم، دور و برت چیزی داری؟

او در حالی که آب دهانش را قورت می دهد ما را ورانداز می کند و می گوید: چند گرم می خواهی؟ بسته های من 10 گرمی است و کمتر از آن نمی توانم بدهم