به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، آن موقع هنوز 2 هفته بیشتر سپری نشده بود و هنوز کسی به درستی نمیدانست با چه چیزی مواجه است. فقط خبر بود که پشت خبر میآمد. یکی رسمی چندین ده خبر هم غیررسمی. یک خبر را رسانه شناسنامهدار میزد دهها خبر را رسانههایی که هیچ شناسنامهای نداشتند. بعد دلهره سرتا پایمان را میگرفت. نکند دارند به ما دروغ میگویند؟ نمیتوانستی فرق بین واقعی و غیرواقعیشان را از هم تشخیص دهی. یکی فیلم از لودری پخش میکرد و مدعی میشد دارند گور دستهجمعی حفر میکنند. یکی از مرگهایی که ثبت نمیشد روایت میکرد. یکی هم از آن میگفت که علت مرگ بیماران کرونایی را عنوان دیگری ثبت میکنند. آنها که بیرون بودند باور نداشتند چیزی که دیده نمیشود اینگونه
فوج فوج قربانی بگیرد. آنها که آنجا کنار بیماران به مداوایشان مشغول بودند تا به حال ندیده بودند که بیماری به این سرعت مغلوب ویروس شود. نفسهایمان به شماره افتاده بود مثل روزهای سال 1398 که به شماره افتاده بودند. هر کداممان در روز چندینبار از خداوند میخواستیم این چند روز باقیمانده از سال هم زودتر سپری شود و برود که دیگر بازنگردد. حسی بر همه ما غلبه کرده بود؛ حسی که میگفت توان مقابله با این ویروس را نداریم. خبرهایی که از خط مقدم نبرد با این لشکر ناپیدا میآمد بیشتر نفس هر شنوندهای را میگرفت؛ تجهیزات نداریم، ماسک نداریم، گان نداریم، مواد ضدعفونی نداریم. دارو نداریم و تو گویی میگویند همین است که الان ما هم سر زمین بگذاریم و تلف شویم. اما این ترس بیدلیل نبود؛ فیلمهایش یکییکی به اشتراک گذاشته شد. تشییع پرستاری که به ویروس کرونا مبتلا شد و جان باخت. تصویر پزشکی که ویروس کرونا او را هم از پای درآورد. مگر هر بیمارستان چند پزشک و پرستار و بهیار و کادر درمانی دارد. تیم ذخیرهای نبود. خیلیها قالب تهی کرده بودند. همان موقع بود که خیلیها خواستار از حصر بیرون آمدن «شادی» شدند تا به آن به جنگ سایهای از غم که بر همه ما سنگینی میکرد، بروند. حتی رییسجمهور هم دست به دامان «شادی» شد. خود ما هم با تیتر «شادی درمانی» به انعکاس آن پرداختیم. آن موقع بود که دیگر انتشار فیلمهای حرکات موزون پیگردی نداشت. بعد همه دست به کار شدند. تیم درمان برای روحیه دادن به همکاران خودش هر چه هنر غیر از شفا دادن داشت را به کار بستند و فیلمهایش را به اشتراک گذاشتند. حتی برخی فیلمها را با موزیکهای محلی و بومی هر منطقه میکس کردند تا حس بهتری به اهالی آن محل بدهند. از گیلان که بعد از قم دومین منطقه شیوع ویروس کرونا بود فیلمی که یکی از کادر درمان برای بیماران گیتار مینواخت، منتشر شد. خوبی ماجرا این بود که با آن همه ماسک و گان و «شیلد» نمیشد کسی را تشخیص داد و در این گمنامی هر چه ناز و کرشمه میدانستند را در عمل به کار بستند تا هم همکارانشان را بخندانند و هم سایه غم و سوگ را عقب برانند. حتی اگر از خوانندههایی که با موزیک و ترانه آنها حرکات موزون رقم خورده بود خوشمان نمیآمد ولی حسی که داخل آن فیلمها بود لحظهای هر کس را از آنچه شیوع ویروس کرونا بر سرش آورده بود جدا میکرد. مثلا آن 2 نفری که هیکلشان نشان از آن داشت که مرد هستند و با ترانه بهنام بانی خودشان را تکان میدادند! یا آن گروهی که صف کشیده بودند و یکییکی جلوی دوربین حرکتی موزون میکردند و از کادر خارج میشدند یا آن پرستار سبزپوشی که ظرافت حرکات موزونش همه جنگندگی ویروس کرونا را به سخره گرفته بود.
همه این کارها برای آن بود که خط مقدم نبرد با ویروسی عالمگیر کم نیاورد. همین شد که آنها جانانه ایستادند تا امروز آن کسی که هر روز پشت تریبون میایستاد تا آمارها را بگوید عددهایش دیگر 3 رقمی نباشد. اما این همه زحمت و اینگونه آن روزها را پشتسر گذاشتن نباید رها شود که امروز بشنویم فرمانده مبارزه با کرونا در تهران بگوید شیب ابتلا به ویروس کرونا در پایتخت مثبت است یا خبرها از فارس و خوزستان حکایت از صعود تعداد مبتلایان و قربانیان ویروس کرونا داشته باشد. اگر حدود یک هزار و 600 نفر از کادر درمانی به ویروس کرونا مبتلا شدند و از میان آنها 110 نفر جان باختند سالها طول میکشد تا دوباره افرادی جایگزین آنها شوند، تجربه کسب کنند و سلامت ما را تامین. وقتی ابوالفضل آفریده، مدیر درمان سازمان تامین اجتماعی، روز ۲۴ فروردین خبر داد که ۳۰۰ نفر از کادر درمان بیمارستانهای این سازمان به کرونا مبتلا شده و ۱۰ نفر از آنان جان باختهاند، برای بیشتر ما که دفترچه بیمه تامین اجتماعی داشتیم خبر خوشایندی نبود.
براساس این آمار و اسامی، در استان تهران
۳۰ نفر در استان گیلان ۲۸ نفر و در استان مازندران حدود ۲۰ نفر از پزشکان و کادر درمان جان باختهاند. این استانها از جمله استانهایی هستند که بیشترین مبتلایان و جانباختگان به کرونا را داشتهاند.
نرجس خانعلیزاده، پرستار ۲۵ ساله بیمارستان میلاد لاهیجان، اولین پرستاری بود که خبر درگذشتش بر اثر ابتلا به کرونا منتشر شد و حالا عکسی از بخش اورژانس بیمارستانی که او در آن کار میکرد، منتشر شده که نام آنجا را «اورژانس نرجس» گذاشتهاند.
آنها جانشان را ندادند که امروز سدی که مقابل شیوع ویروس کرونا بسته شده بود، بشکند. تمام روزهایی که در خانه ماندیم و صبوری کردیم برای آن نبود که امروز دوباره ویروس جان بگیرد و به جانمان بیفتد. کادر درمان تعداد مشخصی دارد. میگویند در ایتالیا به سبب آنکه تعداد تخت کافی بیمارستان و تجهیزات نداشت تلفات زیادی را متحمل شد. اگر نیروی انسانی متخصص خود را به سادگی از دست بدهیم و موج دومی به راه افتد معلوم نیست چه سرنوشتی خواهیم داشت. بهویژه که همه ما انسانیم و خسته میشویم. در خستگی خطا هم بالا میرود. اجازه ندهیم لشکریان ناپیدا دوباره بر ما غلبه کنند.