۰ نفر

روحیه خود را نبازید، کرونا درمان می‌شود

۷ اسفند ۱۳۹۸، ۶:۱۰
کد خبر: 419935
روحیه خود را نبازید، کرونا درمان می‌شود

زهرا خانه‌دار47 ساله ساکن قم است، کسی که حالا نامش جزو لیست بلند بالای بهبود یافتگان کرونا آمده، حدوداً دو هفته قبل با علائم سرماخوردگی به پزشک مراجعه می‌کند، تجویز دکتر برایش قرص سرماخوردگی و استراحت در خانه است، اما بعد از چند روز شرایطش وخیم می‌شود و این‌بار با درد شدید در قفسه سینه، تب بالا، اسهال و استفراغ روانه بیمارستان کامکار قم می‌شود.

به گزارش اقتصادآنلاین، ایران نوشت: گفت‌و‌گوی ما با او را درحالی می‌خوانید که زهرا از بیمارستان مرخص شده در سلامت کامل است و تنها برای احتیاط بیشتر در قرنطینه خانگی و دوراز اطرافیانش می‌ماند. شرایط او بعد از دو هفته به حالت کاملاً عادی برخواهد گشت.

‌ از چه زمانی متوجه شدید که علائم بیماری‌تان شبیه سرماخوردگی‌های عادی نیست؟

تقریباً از 16-15 روز پیش، علائم سرماخوردگی مثل آبریزش بینی و استخوان درد داشتم. به دکتر مراجعه کردم، برایم مثل همیشه چند قرص سرماخوردگی و استامینوفن تجویز کرد. با اینکه همه نکات را رعایت می‌کردم، اما حالم بهتر که نشد هیچ، روز‌به‌روز استخوان‌دردم بیشتر شد و قفسه سینه‌ام هم درد گرفت.دوباره به پزشک عمومی رفتم و بازهم همان نسخه تکراری، تا اینکه روز پنجم، تب شدید، سرفه‌های ممتد و اسهال و استفراغ هم به سراغم آمد و به ناچار به بیمارستان رفتم. بعد از تقریباً 5 روز، با سرم و داروهایی که به من زدند، تبم کاهش یافت.

‌ قبلاً هم این علائم را تجربه کرده بودید؟

من زیاد سرما می‌خورم، اما هیچ وقت همه این علائم را یکجا نداشتم. تب، استخوان درد، اسهال و استفراغ، سینه درد و سرفه‌های شدید باهم.

‌ وقتی با این علائم به بیمارستان رفتید، چگونه با شما برخورد شد؟

اول از ریه هایم عکس گرفتند. دکتر گفت ریه هایت عفونت کرده و باید بستری شوی. اصلاً حرفی از کرونا نزدند.3 بار آزمایش دادم و هر 3 بار جواب منفی بود.با وجود این 10 روز بستری شدم. روز‌های اول در اتاق جداگانه بودم. بعد از آزمایش‌های متعدد حدوداً 24 ساعت که گذشت به اتاق عمومی آمدم، تقریباً 6 نفر دیگر هم در اتاق بودند که می‌گفتند آنفلوانزا دارند.

‌ شما می‌دانستید مبتلا به کرونا شده اید؟

اصلاً، به من گفتند آنفلوانزا گرفته ای. آن زمان خبری از کرونا نبود. تلویزیون هم نداشتیم. اطرافیانم هم سعی می‌کردند روحیه مرا بالا ببرند.دکتر و پرستارها روزهای اول، با لباس عادی می‌آمدند اما دو روز که گذشت لباس‌هایشان تغییر کرد و کاملاً ایزوله شدند.

‌ شما با دیدن این لبا‌س‌ها نترسیدید؟

من به قدری وحشت و اضطراب داشتم که نمی‌توانستم تکان بخورم، برخورد کادر درمان به نحوی بود که ناخواسته ما می‌ترسیدیم. فکر می‌کردم چه اتفاقی افتاده که همه چیز تغییر می‌کند. حرف‌هایی هم دورادور به گوشم می‌رسید که بیشتر نگران می‌شدم.از نظر روحی اصلاً حال خوبی نداشتم. مخصوصاً اینکه یکی از هم اتاقی هایم هم فوت کرد.

‌ کرونا داشت؟

یک خانم مسن بود که می‌گفتند آنفلوانزا دارد، اما سرفه‌های شدیدی می‌کرد و به سختی نفس می‌کشید. ما در این چند روز باهمدیگر آشنا شده بودیم و مرگ او خیلی سخت بود. ببینید درد قابل تحمل بود، اما فضا و جو اطراف باعث ناامیدی می‌شد. اگر اطرافیانم نبودند، حتماً امیدم را از دست می‌دادم، درحالی‌که می‌دانستم درمان می‌شوم.

‌ مورد مشکوک در اطرافیان‌تان نبود؟

به‌هیچ وجه. من نه به حرم رفته بودم و نه حتی خارج از قم بودم. حیوان خانگی هم ندارم و هنوز معلوم نیست از کجا گرفته‌ام. من تنها با یکی از دخترانم در خانه زندگی می‌کنم که خداروشکر او حالش خوب است و هیچ علائمی ندارد. البته از او تا به حال هیچ تستی گرفته نشده است.

‌ الان حالتان کاملاً خوب شده؟

در این مدت اشتهایم را کامل از دست داده بودم و نمی‌توانستم غذا بخورم، حدود5-4 کیلو وزن کم کردم. اما حالا، شرایط بهتری دارم و تنها باید دو هفته در اتاق خانه دور از دیگران باشم. کسی اجازه ندارد بدون دستکش و ماسک به من نزدیک شود.

دکتر گفت که بیماری در درونم کشته شده اما باید حواسم به سلامت اطرافیانم هم باشد. باز هم به مردم می‌گویم که فقط روحیه‌شان را حفظ کنند و خودشان را نبازند. بیماری قابل درمان است.

‌ وضعیت مردم در قم چطور است؟

من در این مدت از خانه خارج نشده ام، اما شنیده‌ام که شهر خلوت شده و مردم نگرانند و سعی می‌کنند کمتر در محیط‌های پرتردد رفت و آمد کنند.

 

مراقبت های پزشکی کرونا را شکست داد

مریم 59 ساله و اهل قم است. او که از قبل بیماری زمینه‌ای ریوی داشته؛ دوشنبه هفته گذشته با علائم تنگی نفس و سرفه به درمانگاه مراجعه می‌کند اما پزشکش به او می‌گوید که باید بستری شود. او بی‌توجه به توصیه‌های آقای دکتر به منزل برمی‌گردد. مریم دو روز بعد اما با حالی بدتر به اورژانس مراجعه می‌کند و آنجا می‌فهمد که مبتلا به بیماری کرونا شده است. او چند روزی در بیمارستان بستری می‌شود و حالا بعد از مدتی در خانه دخترش در سلامت کامل به سر می‌برد. گفت‌و‌گوی ما را با دخترش می‌خوانید.

چطور متوجه بیماری مادرتان شدید؟

 در بیمارستان گفتند که مادرم مبتلا به بیماری آنفلوانزا شده است و البته ریه‌هایش  مشکل هم دارد. آنها نگفتند که مبتلا به کرونا است.

چه علائمی داشت که مجبور شدید در بیمارستان بستریش کنید؟

مادرم هفته پیش به خوبی نمی‌توانست نفس بکشد. با او به بیمارستان رفتم و همان روز دکتر اعلام کرد که باید بستری شود. مادرم مخالفت کرد و به خانه آمدیم. دو روز گذشت تا اینکه یک شب حالش بد شد. تب و لرز شدید، تنگی نفس؛ سرفه‌های شدید، بی حال بودند ما سریع با اورژانس تماس گرفتیم و به بیمارستان کامکار رفتیم. پزشکان  سریع بالای سر مادرم آمدند و اجازه ندادند ما آن شب او را ببینیم. البته تا چند روزی به ما می‌ گفتند که بیماری ریوی اش عود کرده است و ما هم نگران شده بودیم که وضعیتش چه خواهد شد بالاخره بعد از24 ساعت مادرم را به بخش آوردند و در یک اتاق 4 نفره.

شما همراه مادرتان بودید؟

بله. روز اول خواهرم بود و بعد خودم 6 روز در بیمارستان بودم.

شما نگران مبتلا شدن خودتان یا خواهرتان نبودید؟

به ما گفتند که مادرم آنفلوانزا نوع بی‌ گرفته است. به‌همین خاطر زیاد نگران نبودیم. البته یک روز ضعف شدید و گلو درد داشتم و به اورژانس مراجعه کردم. دکترها بعد از معاینه گفتند خستگی است. آنها تأکید می‌کردند ویتامین سی مصرف کنم و خود پرستاران هم در بخش بودند. برایم دمنوش می‌آوردند تا بدنم گرم باشد. البته دارو هم مصرف کردم که خوشبختانه حالم بهتر شد البته این را هم بگویم آخرین روزی که از بیمارستان خارج شوم دوباره چک شدم که مشکلی نداشتم.

هم‌اکنون خودتان و مادرتان مشکلی ندارید؟

مادرم همچنان تحت نظر است ولی ما او را به خانه آوردیم. پزشکش گفت که 5 روز در بیمارستان بماند حالش خوب می‌شود. روز آخر مادرم به سرفه افتاد. دکتر یک روز دیگر را اضافه کرد تا به‌طور کامل بهبود پیدا کند.فعلاً دارو داده و هم‌اکنون در اتاقش استراحت می‌کند. البته شرایط جسمی اش خیلی بهتر شده و خدا را شکر دیگر مریضی نگران‌کننده‌ای ندارد اما باید تحت کنترل باشد.

برخورد پرسنل بیمارستان با شما چگونه بود؟

همه چیز عالی بود. دکترها و پرستارها رفتار بسیار خوبی داشتند. وارد اتاق بیماران که می‌شدند روحیه می‌دادند. با توجه به اخبار بدی که پخش شده بود بسیاری از بیماران و همراهانشان ترسیده بودند. در این شرایط این پرستارها بودند که به ما امید می‌دادند. آنها به بیماران آرامش می‌دادند و البته پرونده پزشکی بیماران هم در دست رئیس بیمارستان بود و خودش می‌آمد و با بیماران درباره شرایط جسمی‌شان صحبت می‌کرد.

وضعیت بیمارستان به لحاظ تجهیزات و دارو و درمان چگونه بود؟

ماسک تا حدودی بود اما اسپری ضد عفونی در بیمارستان کم بود تا جایی که جیره‌بندی کرده بودند اما رسیدگی پزشکان بموقع و خوب بود.

وقتی که به بیمارستان رفتید وضعیت اورژانس چگونه بود؟ آیا افرادی بودند که مثل مادرتان به این بیماری مبتلا شده باشند و به بیمارستان آمده باشند؟

بله. اورژانس خیلی شلوغ بود و وقتی وارد بخش هم شدیم آدم‌های زیادی مثل مادرم بودند. البته زمانی که وارد بخش شدم اصلاً اجازه نمی‌دادند که از آن طبقه به جای دیگر بروم.پرستاران به ما گفته بودند که امکان پخش ویروس وجود دارد. بنابراین من فقط توی طبقه‌ای بودم که مادرم بستری بود.

زمانی که مادرتان وارد بخش شد آیا پرستاران و پزشکان از لباس ایزوله استفاده کرده بودند؟

بله. آنها با لباس مخصوص رفت و آمد می‌کردند.

در این مدتی که در بیمارستان بودید آیا شنیدید که پزشک یا پرستاری درگیر این بیماری شود؟

بله دو پرستار مبتلا شده بودند.

 هم‌اکنون وضعیت قم چگونه است؟

مردم قم به شدت ترسیده‌اند. کسی بیرون نمی‌رود همه نگران هستند. کسی درباره این بیماری به ما توضیحی نداد.