۰ نفر

داستان زندگی زنی که از مردان بهتر می‌جنگید

۱۸ تیر ۱۳۹۸، ۲۰:۴۵
کد خبر: 365565
 داستان زندگی زنی که از مردان بهتر می‌جنگید

وقتی از دختران کم سن و سال بپرسید دوست دارند در آینده چه شغلی داشته باشند چه پاسخی می‌دهند؟ شاید بگویند دوست دارند یک شاهزاده خانم، یک معلم، یک ورزشکار، یک آرایشگر، یک پزشک یا بسیاری از مشاغل متعارف دیگر باشند اما کمتر دختری پیدا می‌شود که بکوید دوست دارد یک سرباز باشد.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از انتخاب، ماجرای دختری به نام فلورا ساندز که در سال 1876 در شمال یورکشایر متولد شد نیز با بقیه دخترها تفاوت هایی داشت. رویای او تبدیل شدن به یک سرباز بود و زمانی که جنگ جهانی اول درگرفت. او تنها سرباز زن بود که در خط مقدم حضور داشت.

با وجود آن که در دورانی که فلورا ساندز جوان بود، این آرزوها نامتعارف بود، اما او اجازه نمی داد کلیشه های اجتماعی متوقفش کنند. بلکه به دنبال علاقه مندی های خود بود. نگاهی به زندگینامه فلور نشان می دهد او علاقه مند به شمشیربازی و تیراندازی بود. زمانی که استفاده از اتومبیل ها رایج شد، او یکی از نخستین افرادی بود که رانندگی با اتوموبیل را تمرین کرد.

هنگامی که جنگ جهانی اول در سال 1914 آغاز شد، او داوطلب شد تا به پرستار تبدیل شود، با این حال او به دلیل کمبود تجربه رد شد. این موضوع باعث توقف فلورا و به صلیب قرمز پیوست. در اوت 1914 فلورا انگلستان را به مقصد میدان جنگ صربستان همراه با 36 زن دیگر ترک کرد.

688683_648

کار آنها کمک به بحران های بشر دوستانه بود، پس از یک سال فلورا به سربازان در خط مقدم پیوست. او به زودی نام خود را در میان نیروهای مسلح صرب تثبیت کرد و تنها زنی بود که بین سربازان اتریش-مجارستان حضور داشت و اقدام به تیراندازی و استاده از نارنجک های دستی می کرد.  

او به سرعت به سرباز ارشد ارتقا یافت و نشان داد می تواند برابر یا برتر از همتایان مرد خود فعالیت کند. یک سال پس از پیوستن به نبرد او به شدت از ناحیه دست توسط یک نارنجک مجروح شد. با توجه به آسیب شدید او باقی مانده از جنگ را در یک بیمارستان گذراند.

او در سن 51 سالگی با یوری یودینیتچ، یک فرمانده سابق روسیه، ازدواج کرد. آنها برای مدتی در فرانسه زندگی می کردند، سپس به بلگراد رفتند. آنها زمانی که نازی ها به یوگوسلاوی حمله کردند توسط پلیس سیاسی آلمان، گشتاپو، زندانی شدند. فلورا هفت روز تحت بازداشت بود اما در نهایت آزاد شد.

پس از مرگ شوهرش در سال 1941، به دلیل نارسایی قلبی، او به انگلستان بازگشت. او سالهای آخر عمر خود را در سراسر انگلستان گذراند و داستان زندگی خود را نیز نوشت.