۰ نفر

«فقر» دانشجویی!

۱۸ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۱۳
کد خبر: 236423
«فقر» دانشجویی!

دانشجویان از طاق بزرگ دانشگاه تهران که همه تصویرش را از اسکناس‌های 50 تومانی به یاد دارند، عبور می‌کنند و گاهی مقابل کتابفروشی‌ها می‌ایستند و از روایت کتاب‌هایی می‌گویند که خوانده‌اند.

به گزارش اقتصادآنلاین، قانون نوشت: خریدشان از دکه روزنامه فروشی نزدیک دانشگاه شاید نخ سیگار یا آبمیوه باشد. آن‌ها که درگیرترند، تیتر روزنامه‌ها را می‌بینند و می‌خوانند اما هیچ کدام رغبتی برای خریدن روزنامه ندارد. شاید خبرها را در تلگرام خوانده‌اند و علاقه‌مند به خواندن تحلیل روزنامه‌های روز مملکت‌شان نیستند. بعضی‌های‌شان نیز اگر بخواهند شاید پولی برای خریدن روزنامه نداشته باشند و ترجیح بدهند با همان پول کم، سیگارشان را بخرند و به حال خراب‌شان فکر کنند.

به جیب خالی و شهریه میلیونی که باید برای درس خواندن در دانشگاه بپردازند. به پول غذایی که تا دوماه پیش هزارتومان بود و حالا 1200 تومان شده‌است! به پدری که حقوق یک میلیونی‌اش را باید میان سه فرزندش تقسیم کند و شاید سهم او 100 هزارتومان باشد. به رشته درسی که بعد از فارغ‌التحصیلی، بیکاری در پی‌اش خواهد بود. به وامی که دانشگاه مدت‌ها می‌خواهد پرداخت کند و لیست بلندبالای منتظرانی که هیچ‌گاه کوتاه‌تر نمی‌شود. حالا در یک شب سرد زمستانی وارد خوابگاه شده و مسئول خوابگاه، اسمش را به عنوان بدهکار شهریه خوابگاه نوشته است. فردا می‌خواهد برود اعتراض کند اما نمی‌داند باید فریادهایش را بر سر چه کسی بزند؟ دانشگاه بی‌پولی را نمی‌پذیرد و برای ترم آینده به او خوابگاه نمی‌دهد. اگر نیز صدایش را از حدی که باید در دانشگاه بلندتر کند، معلوم نیست به چه جرمی او را چند ترم یا برای همیشه تعلیق کنند.

این روایت زندگی یک دانشجوی معمولی در دانشگاه‌های کشور است. دانشجویی که با وجود کمبود امکانات در شهر یا روستای خود، درس خوانده تا دربهترین دانشگاه کشور قبول شود، شهریه ندهد و خوابگاه و غذایش رایگان باشد اما گویا ماجرا این‌گونه نیست. نمی‌تواند بی‌دغدغه درس بخواند. دانشجویانی که در نوبت روزانه دانشگاهی مانند تهران قبول می‌شوند، باید هم شهریه کلاس‌های‌شان را بدهند و هم شهریه خوابگاه و پول غذای‌شان.

یک جایی زندگی‌شان به بن بست می‌‌خورد یا می‌خواهند با اعتیاد، خودشان را به درد فراموشی بسپارند یا درس را رها می‌کنند و به دنبال کار در خیابان های شهر راه می افتند و کارگری روزمزد در یک کارگاه می‌شوند. آن‌وقت وقتی مشتری غریبه از آن‌ها داستان زندگی‌شان را می‌پرسد، می‌خندند و سرشان را پایین می‌اندازند. در دل‌شان می‌گویند: «چه کسی می داند که تمام تلاشم را کردم و در بهترین دانشگاه مملکتم قبول شدم اما چون پول نداشتم، رهایش کردم».

خودکشی دانشجویان

اما این داستان تمام دانشجویان نیست. در مهر امسال دو دانشجو در دانشگاه تهران و شهید بهشتی با پرتاب کردن خود از بالای ساختمان دانشگاه به پایین، خودکشی کردند. محمد، دانشجوی نخبه بابلی دانشکده حقوق دانشگاه شهیدبهشتی که در تمام المپیادها شرکت داشت، یک روز ظهر بعد از شرکت در یکی از کلاس‌هایش دست به خودکشی زد. دوستانش گفته بودند که او در ماه‌های قبل از خودکشی با هیچ یک از همکلاسی‌هایش نمی‌توانست ارتباط بگیرد و یا حتی با آن‌ها صحبت کند. تنها به واحد مشاوره دانشگاه مراجعه کرده بود و آن‌ها نیز نتوانسته بودند کمکی به او کنند و دست به خودکشی زده بود.

به گفته دوستان محمد، او نه مشکل مالی داشت و نه درسی؛ بسیار اهل مطالعه بود اما فضای حاکم بر جامعه را نمی توانست تاب بیاورد، این‌گونه شد که خودکشی کرد. اما خودکشی مسعود از بالای ساختمان اداری دانشگاه تهران به علت عدم همکاری دانشگاه برای ادامه تحصیل او بود. رفت و آمدهای پی‌درپی او به ساختمان دانشگاه برای حل مشکلاتش بی‌نتیجه بود تا اینکه در نهایت دست به خودکشی زد. در مراسمی که برای او در دانشکده گرفته بودند، هیچ‌کدام از مسئولان شرکت نکردند. یکی از دانشجویان دانشگاه درباره این موضوع می‌گوید:« گفته‌اند که از حراست دانشکده به همه مسئولان و استادها دستور داده‌اند که کسی حق شرکت در مراسم او را ندارد وگرنه مجازات می‌شوند. همین موضوع دانشجوها را ناراحت کرده بود. اینکه چرا مسئولان دلسوز نیستند و دانشجوها را مثل دشمن می بینند».

همچنین در تیر سال 95 یک دانشجوی نخبه دانشگاه کاشان، دست به خودکشی زد. اعتراض او به بورسیه‌هایی بود که شامل حال او نمی‌شد بااینکه بسیار نیاز مالی داشت و علاقه‌مند به ادامه تحصیل بود. تعداد زیادی از دانشگاه‌های تهران، مراکز مشاوره ندارند و آن‌ها نیز که دارند، توانایی چندانی برای کنترل آسیب‌های اجتماعی، روحی و روانی دانشجویان ندارند. از سوی دیگر برخوردهای سیاسی و امنیتی با حرکت‌های صنفی دانشجویان نیز، آن‌ها را سرخورده می کند.

برخوردهای امنیتی در دانشگاه

دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه قرار بود در دانشگاه فیلم سنتوری را نمایش بدهند. نامه آن از سوی دانشگاه امضا شد اما یک روز قبل از نمایش فیلم از اکران آن جلوگیری کردند. آن نیز به این دلیل که آن را مغایر شأن اسلامی و ارزش‌های اخلاقی دانستند.

«سارا» یکی از دانشجویان این دانشگاه  می گوید:« شرایط دانشگاه ما به‌شدت امنیتی است و این ماجرا به همین قضیه بازمی‌گردد. بعد از اینکه موضوع جلوگیری از پخش فیلم در دانشگاه ما رسانه‌ای شد، بچه‌ها را به کمیته انضباطی خواستند. به دیگر دانشجویان نیز توصیه کردند که با ما همکاری نکنند وگرنه مشکلات انضباطی در انتظارشان خواهد بود. اتهام‌های واهی اخلاقی یا امنیتی به ما می‌زنند تا وجهه‌مان را مقابل دیگر دانشجوها خراب کنند. گاهی حراست دانشگاه حتی داخل سلف دختران نیز رفت‌وآمد دارد و همه‌چیز را زیر نظر می‌گیرد. کمیته انضباطی بعضی وقت‌ها دوستان ما را نیز می‌خواهد و آن‌ها را به‌دلیل رابطه دوستی با ما بازخواست می‌کند».

یکی از دانشجویان حقوق دانشگاه شهیدبهشتی نیز  از جلوگیری دانشگاه برای تدریس استادان مورد تایید دانشجویان می‌گوید:«ما با آرزوی نشستن سر کلاس استادهایی که سال‌ها کتاب های‌شان را قبل از کنکور می‌خواندیم و اندیشه‌هایشان را دنبال می‌کردیم، به بهترین دانشگاه کشور آمده‌ایم. نمی‌شود که با هر اتفاق کوچکی آن‌ها را تعلیق از درس کنند. به‌عنوان مثال 50 نفر از دانشجویان، نامه‌ای می‌نویسند و می‌گویند که جامعه‌شناسی سیاسی را فلان استاد تدریس کند.

درظاهر موافقت می‌کنند اما وقتی کلاس‌ها شروع می‌شود، می‌بینیم که آن استاد دیگر به دانشگاه نمی‌آید، چرا؟ چون یک یا دو نفر از دانشجویان خاص دانشگاه، نامه نوشته‌اند که این استاد فلان حرف را در کلاسش زده و به‌دلیل حرف آن دو نفر، استاد دیگر اجازه تدریس ندارد. اگر هیات علمی نیز باشد که دیگر هیچ وقت اجازه تدریس ندارد. بعضی از استادان اصلاح طلب ما، جرات صحبت کردن در کلاس را ندارند؛ آن‌قدر که در این سال‌ها حذف‌شان کرده‌اند». نوید کلاهرودی، یکی از دانشجویان دانشگاه خوارزمی در صفحه اینستاگرام خود از برخوردهای امنیتی در مقابل حرکت‌های صنفی در دانشگاه انتقاد کرده و نوشته‌است:« بین همه مشکلات، من تخلفات کمیته انضباطی را انتخاب کردم. به رییس دانشگاه گفتم که دو عضو دانشجویی کمیته یا وجود ندارند یا در جلسات نیستند که خلاف قانون است. گفتم که احضار دانشجویان باید به صورت کتبی و ذکر دقیق علت اتهامی باشد که در خوارزمی اینچنین نیست. گفتم بچه ها از حق داشتن وکیل و حق کپی داشتن از پرونده محروم هستند، به شکایات رسیدگی نمی‌شود و کمیته، مستقل نیست. گفتم که یک‌سال و نیم جلسات نشریات دانشگاه برگزار نشد، با این حرف که من در کمیته انضباتی پرونده دارم. گفتم چون ایستادم روبه‌روی اقدامات غیرقانونی و نگاه‌های امنیت ،از احضار بچه‌ها به کمیته به دلیل اینکه عکس پروفایل آن‌ها بی‌حجاب است تا چیزهای دیگر». محمود صادقی، نماینده مجلس مدتی پیش اعلام کرده بود تعداد دانشجویان ستاره‌دار در دولت روحانی، 100 نفر است که عمادالدین باقی، آن را اصلاح کرد و گفت این تعداد مربوط به آن‌هایی است که اعلام کرده‌اند از تحصیل بازمانده‌اند و تعداد زیادی از دانشجویان حتی موضوع نقص درپرونده‌شان را دنبال نکرده‌اند. شاید بعضی از آن‌ها حتی ندانند برای چه ستاره‌دار شده‌اند.

فقر و ناامیدی، فضایی غالب بر دانشجویان

امسال بیشتر اعتراضات دانشجویی برای انتخاب منصور غلامی به عنوان وزیر علوم از سوی دولت روحانی به علت مسائل صنفی بود. آن‌ها به کالایی‌سازی دانشگاه انتقاد داشتند و از اینکه باید مخالف قانون اساسی برای درس خواندن در دانشگاه دولتی پول بدهند، معترض بودند. یکی از این اعتراضات درباره هزینه ای است که دانشجویان باید برای سنوات بیشتر از سال‌های تحصیل‌شان برای گذراندن واحدها یا ماندن در خوابگاه بپردازند. یکی از دانشجویان دانشگاه تهران  می‌گوید:«در دانشگاه ما که دولتی است، برای خوابگاه و غذا پول می‌گیرند؛ آن نیز در مقابل خدماتی که باید مجانی باشد. غذایی که تا سه سال پیش با 200 تومان رزرو می‌شد، به 2000 تومان رسیده است. ما ساندویچ بیرون را با پنج هزارتومان می‌خریم و کیفیتش نیزفرقی با این غذا ندارد که بهتر است. از طرف دیگر چراکسی که پول دارد، باید در دانشگاه پردیس، ارشد بخواند و پولی مدرک بگیرد؟ آن‌وقت ما این همه سختی بکشیم و همان مدرک را بگیریم. این ایجاد نابرابری می‌کند. ما باید هر ترم برای اتاق دو نفره 200 هزارتومان اجاره به دانشگاه بدهیم که این درست نیست. بچه‌های خوابگاه همه از روستاها و شهرهای دورافتاده می‌آیند و نمی‌توانند این هزینه را بدهند. از طرفی دانشجوها باید برای سنواتی که اضافه بر چهارسال‌شان در دانشگاه می‌مانند نیز دو برابر هزینه بدهند. به عنوان مثال دانشجویی که رشته اش آزمایشگاهی است، درسش به ترم 5 یا 6 کشیده می‌شود. در ترم پنج باید غذایی را که دوهزار تومان می‌خریده،چهار هزارتومان بخرد و خوابگاهی که برایش ترمی 200 هزارتومان می‌داده را باید 400 هزارتومان بدهد؛البته اگر خوابگاه بدهند. این در تمام دانشگاه‌ها وجود دارد و برای دانشجویان دردناک است. به‌عنوان مثال بچه‌هایی که خانواده‌های‌شان در کرمانشاه در زلزله آسیب دیده‌اند برای ترم بعد باید همان تا ساعت 11 شب روزی که برای رزرو خوابگاه مشخص کرده‌اند، هزینه را واریز کنند؛ اگر نکنند خوابگاه ندارند. خانواده‌های‌شان آنجا در کرمانشاه همه چیزشان را از دست داده‌اند، آن‌وقت اینجا این‌ها نیز بی‌خانمان شوند». بسیاری از دانشجویان دختر و پسر در کنار درس‌شان، کار می‌کنند اما اینکه هم در همه کلاس‌ها حضور داشته باشند و هم به کارشان برسند، سخت است. یکی از دانشجویان حقوق دانشگاه شهید بهشتی، می‌گوید:« خیلی از دانشجویان در داخل خوابگاه دستفروشی می‌کنند. در خوابگاه لواشک درست می‌کنند و می فروشند یا می‌روند لباس می‌خرند و با سودی کم به دانشجوهای دیگر می‌فروشند تا اندکی از هزینه زندگی‌شان را تامین کنند».

او در ادامه درباره مشکلات روحی و روانی همکلاسی‌هایش می گوید:« وقتی استادی مقابل دانشجوهای دیگر، یکی از شاگردان را تحقیر می‌کند که چرا به جای کار کردن به کلاس‌هایش نمی‌رسد، این برایش سرشکستگی دارد. استادهای بسیاری هستند که مراعات دانشجویان را نمی‌کنند با اینکه می‌دانند سرکار می‌روند، شرایط مالی خوبی ندارند و نمی‌توانند کلاس‌های‌شان را مرتب بیایند اما آن‌ها را تحقیر می کنند. شب ها در خوابگاه صدای دخترانی که به علت فقر یا مشکلات روحی در خواب گریه می‌کنند، شنیده می‌شود. از طرف دیگر آینده روشنی نیز جلوی راه‌مان نیست. مدرک‌مان را هم بگیریم و برویم، کاری نداریم که انجام دهیم. این‌ها همه باعث مشکلات روحی می شود».

خاکستری ها، بدنه معمولی جمعیت دانشجویی

در آستانه روز دانشجو، سخنرانی تعدادی از چهره‌های اصلاح طلب در دانشگاه‌ها لغو شد و به جای آن، مسئولان دانشگاه با اجرای برنامه‌های شادی مانند جنگ‌ها و دعوت از خوانندگان و استندآپ کمدی‌ها موافقت کردند،که البته بعضی دانشجویان نیز از این بخش ناراضی نبودند. کلیپی در فضای مجازی از دانشگاه نجف آباد که دانشجویان را در حال پایکوبی نشان می داد، مصداق این موضوع است. یکی از دانشجویان حقوق سیاسی دانشگاه تهران درباره این موضوع می‌گوید:« متاسفانه قشر خاکستری نیز در دانشگاه وجود دارند.

دانشجویانی که تنها با درس خواندن به دانشگاه‌ها راه پیدا می‌کنند و دغدغه‌های جدی اجتماعی ندارند. بخش زیادی از تلاش دانشجویان برای آگاه‌سازی این قشر است تا آن‌ها را با دغدغه‌های اجتماعی آشنا کنند. درست است که ما نقدبسیاری به ساختار داریم اما خودمان را نیز باید درست کنیم. به‌عنوان مثال چند روز پیش سخنرانی عبدا... نوری در دانشگاه ما لغو شد.

من نمی دانم چند درصد این دانشجوها عبدا... نوری را می‌شناختند که به‌‌دلیل لغو سخترانی‌اش اعتراض کردند. خیلی از دانشجوها حتی نمی دانند روز 16 آذر چه روزی است. این ها همان بدنه خاکستری جامعه هستند که آگاهی ندارند».