۰ نفر

پارکینگ در تهران حکم طلا را دارد

۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۶، ۶:۰۵
کد خبر: 192628
پارکینگ در تهران حکم طلا را دارد

با برج‌هایی که در کوچه و پس کوچه تهران سر به فلک کشید و یکی از شروط مجوز طبقات، داشتن پارکینگ بود، جای پارک هم خیلی گران شده و هم نایاب.

به گزارش اقتصادآنلاین ، آفتاب یزد نوشت :  از سوی دیگر خودروسازان هر سال ماشین‌های بیشتر به بازار عرضه می‌کنند و هر روز یک مدل جدید بازار را قضبه می‌کند. ترافیک و آلودگی هوا هم ارمغان دست به دست دادن شهرداری و خودروسازان برای شهر است. شهرداری انگار دینی دارد به خودروسازان که به جای توسعه مترو و اتوبوس به اتوبان‌ها اهمیت بیشتری می‌دهد و بزرگراه‌ها را گسترش می‌دهد. اتوبان‌های ناکارآمدی که بیشترین سرعت مجاز روی آن 70کیلومتر است و در پیچ‌هایش سرعت بیش از 40-30کیلومتر از لنز دوربین‌ها دور نمی‌ماند و حتما ثبت می‌شود.

از سوی دیگر با وجود این که اعلام شد وجود پارکبان‌های (غیر از پارکومتر) قانونی نیست اما پارکبان‌ها مردم را سرکیسه می‌کنند و مدعی‌اند خیابان‌های تهران را اجاره کرده‌اند. هر کدام از مراکز خرید یک نرخ پارکینگ دارد و... همه و همه دست به دست هم داده تا جای پارک‌های تهران را گران کنند و تبدیل به معضلی بزرگ.

****

سوءاستفاده دزدان از پارکینگ‌های عمومی

اینجا حوالی میدان محمدیه است. بیشتر تهرانی‌ها آن را به نام میدان اعدام می‌شناسند. مغازه‌ها چرخ‌خیاطی‌های صنعتی را بیرون گذاشته‌اند برای فروش. انگار همه‌شان یک شکلند. اما روی هر کدامشان برچسب یک قیمت میلیونی خورده است. وارد پارکینگ می‌شوم که ماشینم را بردارم. پسری که حدود بیست و چهار، پنج‌ ساله به نظر می‌رسد، سرش را از پراید سفید بیرون می‌کند و با لهجه‌ای خاص حرف می‌زند. متوجه نمی‌شوم چه می‌گوید اما حس می‌کنم که دارد قسم می‌دهد. از هر 5کلمه‌ای که می‌گوید 2کلمه‌اش آسیدعباس است. دستش را که بیرون می‌آورد دستبند آهنی کنجکاوی‌ام را بیشتر می‌کند. چند نفری با او هستند. در یک پژو 405 را باز می‌کنند و کفش‌ها می‌ریزند پایین. خودرو پر است از کفش‌های مردانه. سرش را بیرون می‌آورد و دوباره حرف می‌زند. مرد جوانی با لباس شخصی به یکی دیگر می‌گوید: «کفش‌ها را کنار بریز آن طرف و ماشین را بردار بیاور.»

اصلا اسم اداره‌ای را نمی‌آورد. پارکینگ‌دار مردی میانسال است با موهای جوگندمی. می‌خواهم سوار ماشین شوم که به طرفم می‌آید. از او می‌پرسم: «چی شده؟ چرا گرفتنش؟»، پاسخ می‌دهد: «چند روز پیش این پسر آمد و این ماشین را اینجا گذاشت. گفت دو روز بیشتر نمی‌ماند اما رفت و 4 روز نیامد. یک کمی ترسیدم. زنگ زدم به پلیس آنها هم آمدند و ماشین را که دیدند متوجه شدند دزدی است. استعلام هم گرفتند و مشخص شد که واقعا ماشین دزدی بوده. پر بود از کفش. با فیلم دوربین‌های اینجا شناسایی شد و بعد هم دستگیرش کردند. دیروز اطلاع دادم اما الان گرفتنش و آوردندش اینجا. حکم داشتند و در ماشین را باز کردند و حالا قرار است آن را ببرند.»

می‌پرسم: «این همه کفش از کجا آورده؟» می‌گوید: «آنها هم دزدی است. مثل این که یک مغازه را خالی کرده آورده تهران که بفروشد و پولش را به جیب بزد.» این فقط یکی از سوءاستفاده‌هایی است که از پارکینگ‌های عمومی می‌شود و معلوم نیست چند ماشین سرقتی در این پارکینگ‌ها خاک می‌خورد.

****

پارکینگ‌های گران تهران

پنجشنبه‌های بهاری جان می‌دهد برای این که به کوه بروی، قدمی بزنی و از دود تهران دور شوی. چند نفری قرار می‌گذاریم و با یک ماشین به سمت درکه می‌رویم. به قول یکی از همراهان اینطوری هم ترافیک کمتر می‌شود و هم آلودگی هوا. به درکه که می‌رسیم گوشه‌ای از خیابان پارک می‌کنم. اینجا هم پارکینگ طلاست. در خیابان و پارکینگ هم فرقی نمی‌کند. اول باید پول پارکینگ را بدهی بعد اجازه پارک داری. اینجا هم خیابان‌هایش کمتر از 10هزار تومان نیست. ساعتی هم هست. پول پارکینگ می‌شود نقل محفل آن روزمان. سوسن می‌گوید: «بعضی از فروشگاه‌ها برای این که بتوانند مشتری بیشتری جذب کنند، پارکینگ‌ مجانی در اختیار مشتری می‌گذارند. اما اینجا چون پاتوق شده دیگر کسی برایش مهم نیست که جای پارک هست یا نه. فقط دنبال فروش خودشان هستند و می‌دانند که مردم حداقل آخر هفته‌هایشان را می‌آیند اینجا و آنها هم سودشان را می‌کنند.» الهام اما می‌گوید: «چند وقت پیش رفتیم یکی از مراکز خرید در نزدیک میدان تجریش، تقریبا 7هزار تومان دادیم برای دو، سه ساعت استفاده از پارکینگ.»

پارکینگ

****

خفت‌گیری پارکبان‌نماها

چند بار خیابان را بالا و پایین کرده و بالاخره یک جای پارک پیدا می‌کنم و ماشینم را به زور در آن جا می‌دهم. تا می‌آیم وسایلم را جمع کنم، مردی می‌آید و به شیشه می‌کوبد. شیشه را پایین می‌آورم. می‌پرسد: «چند ساعت می‌مانید؟ اگر بیشتر از دو ساعت می‌مانید باید 10هزار تومان بدهید.» می‌گویم: «اینجا خیابان است. مسئولان شهرداری گفتند که دیگر نباید به پارکبان‌ها پول بدهیم.» مدعی می‌شود: «من پارکبان نیستم. ما اینجا را از شهرداری اجاره کردیم و باید پول اجاره‌مان در بیاید.» وقتی از او اجاره‌نامه‌اش را می‌خواهم می‌گوید: «یا ماشینت را بگذار و پولت را بده و برو یا این که رویش خط می‌اندازم.» می‌گویم: «شما این کار را بکن، من هم زنگ می‌زنم 110 اطلاع می‌دهم.» می‌گوید: «چطور می‌خوای ثابت کنی که من بودم؟ به خاطر 10هزار تومان بهتره ماشینت رو از ریخت نندازی.

در هر کدام از این کوچه‌ها که پارک کنی، باید پول بدهی. همه این خیابان و کوچه‌هایش در قرق من است. این تویی که ضرر می‌کنی نه من.» نگاهش می‌کنم. نمی‌دانم بلوف می‌زند یا نه اما او موفق‌تر از من است. اگر خطی روی ماشینم می‌کشید این من بودم که نمی‌توانستم آن را اثبات کنم و به قول همان پارکبان فقط من هستم که ضرر می‌کنم. نگاهش می‌کنم از پارکبانی فقط یک کلاه آبی به سر گذاشته است. سرش را پایین می‌اندازد و می‌رود. مردی از مغازه‌اش بیرون می‌آید و می‌گوید: «خانم پولت را بده این آقا تا حالا خیلی از ماشین‌ها را خط انداخته یا چهارچرخش را پنجر کرده است. اگر رویش می‌شد از ما هم بابت پارک ماشین‌هایمان پول می‌گرفت. هر چیز باارزشی که داری را هم از ماشینت بردار. فکر نکن که اینجا پارکبان دارد و حواسش به ماشینت هست. قفل فرمانت را هم بزن. این آقا را گذاشتند اینجا که فقط پول بگیرد نه چیز دیگری.» مجبور می‌شوم برای آن که به ماشینم صدمه‌ای نزد پول را پرداخت کنم و در مقابلش یک قبض پارکینگ تحویل بگیرم.