به گزارش اقتصادآنلاین ، ایران نوشت : چشمانش ورم کرده، قطرات اشک از شکاف باریک پلک های کبودش چکه می کرد. درد مانند موج بر دندههای شکسته اش سوار بود و هر چند ثانیه یک بار تنش را می لرزاند. آه می کشید، دلم منقلب شد، دیدن جوانی روی تخت بیمارستان سخت و طاقت فرساست ... عباس نوباغی آن روز مثل هر روز با اطمینان قدم هایش را بر پله های پل عابر پیاده گذاشت اما در نهایت زیر پایش خالی شد.
عباس خیلی زرنگ بود، باورم نمیشود سقوط کرده باشد
از صبح که نخستین خبر این حادثه را شنیدم در تلاطم بودم، در نهایت هم بعد از پرس و جوهای فراوان راهی بیمارستان خاتم الانبیا میشوم، ساعتی جلوی در منتظر میمانم، آمبولانس میرسد. روی برانکارد عباس بیجان افتاده است، خواهرش اشک میریزد. چشمم بهش افتاد، جوانی رعنا روی تخت با کلی دم و دستگاه که به او آویزان است. اشک از چشمان خواهرش جدا نمیشود، با خواهرش به پذیرش بیمارستان میروم، نخستین حرف مسئول پذیرش این بود که توان پرداخت هزینه را دارید؟ همین موقع برادر و اقوام عباس میرسند و عباس پذیرش میشود. خواهرش آن قدر آرام اشک میریزد که حتی دیوارها هم صدای گریههایش را نمیشنوند... با آنکه وقت مناسبی برای پرسش نیست اما میخواستم که بگوید چه بلایی سر عباس نوباغی آمده است: «عباسم فقط ۲۸ سالش است. از یک سالگی به دلیل تب شدید نابینا شد اما ما اصلاً این را حس نمیکردیم چرا که آنقدر زرنگ و توانمند بود که خیلی وقت ها او برای کمک به ما پیش قدم میشد. لیسانس مشاوره از دانشگاه آزاد دارد، یادم نیست گرهی داشته باشیم و عباس نتوانسته باشد راه حلی برای بازکردنش پیدا کند. متأسفانه چند وقت است که بیکار شده. سه سال است که با یک دختر بینا ازدواج کرده و برای تأمین هزینه زندگیش دنبال کار میگردد. صبح شنبه نهم بهمن ماه قصد پیوستن به چند نفر از اعضای انجمن نگاه روشن را داشت که از پل عابر پیاده سقوط میکند. آنها میخواستند برای پیگیری اشتغال نابینایان بروند چرا که در ورامین وضعیت اشتغال بخصوص برای نابینایان مناسب نیست. از او میپرسم میدونی مقصر این حادثه کیه؟ اشکهایش را آرام پاک میکند و میگوید: زمان حادثه ما آنجا نبودیم اما مسئولان شهرداری به ما گفتند از پله دوم افتاده! شما وضعیت عباس را نگاه کنید مگر میشود کسی از پله دوم بیفتد و به این روز دچار شود و حال و روزش این شود، دو روز است برادرم درد میکشد.»
پلهها به سقوط ختم شد
عرشه پل عابر پیاده خیابان رسالت شهرستان ورامین مدتی است که به علت اصلاح هندسی میدان رازی این شهر جا به جا شده و به گفته ساکنان و عابران ورامین هیچ علامت یا حفاظ هشداردهندهای مبنی بر اینکه پلهها از عرشه جدا شده است بر ورودی این پل نصب نشده است. عباس نوباغی که قاری قرآن و از مداحان برجسته ورامین است، به هوای آنکه این پل همان پل همیشگی است از پلههای آن بالا میرود غافل از آن که پلهها به سقوط ختم میشوند.
خستگی در چهره ابراهیم برادر عباس حک شده. صورتی، سرخ از غم و خیس از اشک. انگار سالهاست این غم را به دوش میکشد. این چند روز لحظهای وقت ایستادن نداشته و مدام در حال پیگیری کارهای تک برادرش عباس در رفت و آمد است. با نگاهش به من فهماند که «الان نه » نخواستم در این اوضاع درهم پیچیده باری روی دوشش باشم اما محمد از اقوام نزدیکشان است. او از اول ماجرا کنار ابراهیم بوده و میداند چه شده از او میخواهم که ماجرا را برایم بگوید: «پلی که عباس از آن سقوط کرد هیچ علامت هشدار دهنده یا حفاظی که مانع از ورودش بشود نداشته است. او از ارتفاع بلندی به داخل خیابان پرت میشود. سرش به جدول کنار خیابان برخورد میکند و پنج تا از دندهها و فکش هم بر اثر شدت ضربه میشکند. البته احتمال میرود جمجمهاش هم ترک برداشته باشد. پس از حادثه توسط پیمانکاران شهرداری به بیمارستان مفتح ورامین منتقل میشود. این بیمارستان تجهیزات انجام سی تی اسکن ندارد برای همین عباس را با آن حال وخیمش به مرکز دیگری میفرستند تا سی تی اسکن برایش انجام شود. پس از کلی اتلاف وقت برای تشخیص میزان جراحاتش در نهایت ساعت ۴ بعدازظهر به بیمارستان لقمان تهران منتقلش میکنند. من با شهردار ورامین صحبت و تلفنی گلایه کردم که افرادی با این جراحات را باید با هلی کوپتر به مراکز درمانی مجهز رساند.
در بیمارستان لقمان هم بیتوجهیها ادامه داشت تا آنجا که از عصر شنبه تا صبح یکشنبه عباس در اورژانس بیمارستان مانده بود و همین باعث شد از شدت خونریزی سطح هشیاریش پایین بیاید، چرا که دکتر تشخیص داده بود وی باید در بخش ICU بستری شود. با دیدن این اوضاع تصمیم گرفتیم او را به بیمارستان خاتم الانبیا ببریم که آن زمانی که منتظر اورژانس بودیم تازه مسئولان بیمارستان لقمان عباس را به بخش مراقبتهای ویژه منتقل کردند. اما ما همچنان بر تصمیم مان ماندیم و در نهایت ساعت ۴ یکشنبه 10 بهمن ماه عباس در بخش ICU بیمارستان خاتم الانبیا بستری شد. خانواده نوباغی از شهرداری شکایت خواهند کرد و در پی این موضوع جمعی از نابینایان انجمن نگاه روشن ورامین هم قصد تحصن جلوی ساختمان شهرداری ورامین دارند.»
عباس را فراموش نکنید
به سراغ شهردار ورامین میروم.
علی حیدریان، شهردار ورامین که 15 سال است مسئولیت شهرداری ورامین را به عهده دارد در توضیح این حادثه میگوید: «زمانی که این حادثه رخ داد در جلسه در تهران شرکت کرده بودم اما به محض شنیدن خبر خود را به ورامین رساندم و از عباس در بیمارستان مفتح این شهر دیدار کردم».
از او میخواهم که بگوید چرا مانعی بر سر راه این پل قرار نداشته است؟ حیدریان میگوید: «حدود چهار ماه است عملیات عمرانی در میدان رازی آغاز و تمام تدابیر لازم هم اندیشیده شده و پیمانکار تمام مسائل ایمنی را در نظر گرفته است. من در صحنه نبودم اما به گفته پیمانکار نوار خطر روی پل بسته شده بوده. البته باید بگویم ما سه بار در مورد مسائل امنیتی به این پیمانکار تذکر داده بودیم! ارتفاع این پل شش متر است و اگر کسی از آن سقوط کند، صدمات جبرانناپذیری برای فرد رخ میدهد اما به گفته پزشکان حال این نابینای عزیزمان خوب است! ما در حال پیگیری این واقعه هستیم و اگر در بازبینی دوربینها مشاهده کنیم پیمانکار مسائل امنیتی را در نظر نگرفته و قصوری صورت گرفته قطعاً با پیمانکار برخورد خواهد شد. با این حال شهرداری تمام هزینههای درمان این عزیز را تقبل خواهد کرد. مهمترین مسأله در حال حاضر بهبود حال اوست.» اظهارات جناب شهردار در حالی صورت میگیرد که اگر الان به سراغ این پل برویم میبینیم تا حدودی جوانب احتیاط رعایت شده مثلاً ورودی پل هوایی را با فلز جوشکاری کردهاند و نوارهای زرد رنگ را به صورت ضربدری در سراسر پلهها کشیدهاند اما شاهدان میگویند همین که عباس به بیمارستان منتقل شده مأموران به سراغ پل آمدهاند و نوارها را نصب کردهاند و ورودی پل هم آن چنان با فلز جوشکاری شده که چه بینا و چه نابینا نمیتواند وارد پلهها شود و قطعاً اگر قبل از حادثه اینها میبود عباس نمیتوانست اصلاً وارد پلهها شود چه برسد که از آنها بالا هم برود.
محمدرضا اسدی معاون توانبخشی بهزیستی استان تهران نیز در خصوص این حادثه ضمن انتقاد شدید از عملکرد شهرداری در حوزه مناسبسازی گفت: «ساعت 9 صبح روز شنبه (9 بهمن ماه) یک معلول نابینا به علت مناسب سازی نشدن فضا دچار حادثه شده است و سریعاً طی ارتباط با شهرداری خواهان ارائه گزارش شدیم و اولویت را بر پیگیری مسائل درمانی فرد مذکور قرار دادیم اما پس از دریافت گزارش کامل متوجه کوتاهی بارز و فوقالعاده شهرداری در خصوص حادثه رخ داده شدهایم.»
وی ادامه داد: «شهرداری ورامین قصد تعمیرات و عملیات اجرایی در میدان رازی شهرستان ورامین را داشته اما بدون توجه به ایمنسازی و ممنوع کردن ورود به پل عابر پیاده، نیمی از پل را به عرض طرف دیگر بلوار برداشته و همین امر باعث شد تا این نابینا که قاری قرآن و مداح اهل بیت نیز هست از همان نیمه پل به پایین سقوط کند.»
اسدی ادامه داد: «جای سؤال است که چرا هیچ اقدامی به لحاظ ایمنی از سوی شهرداری صورت نگرفته و با برخی از سهلانگاریها برخی از اقشار جامعه تبدیل به شهروندان درجه 2 یا درجه چند میشوند.»
وی با انتقاد از حضور نداشتن مسئولان بالادستی شهرداری در جلسات ستاد مناسبسازی گفت: در این جلسات مقام بالادستی از شهرداری حضور پیدا نکرده و تنها به حضور کارشناس در این جلسات بسنده میکنند. کوتاهیهای شهرداریها در شهرستانها به مراتب مشهودتر از کلانشهرهاست. شهرداریهای برخی از استانها اصلاً توجهی به موضوع مناسبسازی و حفظ ایمنی معلولان ندارند این در حالی است که همواره تأکید میکنیم تمامی آحاد باید شهروند درجه 1 محسوب شوند.
معاون توانبخشی بهزیستی استان تهران معلولان را جزو اقشار بیصدا خواند که صدای دردشان با بروز چنین فجایعی به گوش دیگران میرسد.
اسدی همچنین اعلام کرد: «سازمان بهزیستی شکایتی از سوی بهزیستی شهرستان ورامین علیه شهرداری ورامین تنظیم کرده که حتماً به طور جدی پیگیری خواهد شد تا دیگر شاهد چنین مسائل و مشکلاتی برای معلولان نباشیم. همچنین مسئولان بهزیستی پیگیر این مسأله هستند و تا بازگشت سلامتی این فرد نابینا در کنار وی خواهند بود.»
میدان رازی ورامین (محل وقوع حادثه) محل عبور و مرور خیلی از شهروندان و بخصوص نابینایان این شهر است، اینکه چرا پیمانکار یا شهرداری قبل از وقوع این حادثه به فکر اعلام خطر نیفتادهاند و چرا همیشه باید اتفاقی بیفتد تا به فکر بیفتند و اینکه به هر حال این شهروند نابینا تا هر ارتفاعی هم که باشد از پلهها بالا رفته و دچار حادثهای تلخ شده و حالا مقصر اصلی کیست سؤال هایی است که بیجواب مانده و متأسفانه باز هم همانند دیگر حوادث مشابه قطعاً تا مدتی بین شهرداری و پیمانکار پاس کاری میشود و بعد از مدتی در میان هزاران خبر رنگارنگ عباس هم به فراموشی سپرده میشود.