۰ نفر

تبعات مگاپروژه‌ها مشخص نیست

۱۳ دی ۱۳۹۶، ۱۶:۴۲
کد خبر: 242134
تبعات مگاپروژه‌ها مشخص نیست

معاون فنی و عمرانی شهرداری تهران در خصوص استفاده از فضاهای زیرزمینی پایتخت، دوطبقه شدن بزرگراه های پایتخت و تاکید بر نگاه اجتماعی به پروژه های عمرانی توضیح داد.

پیروز حناچی در پاسخ به این پرسش که دلیل  تاکید به نگاه اجتماعی در پروژه های عمرانی در دوره مدیریت جدید شهر تهران چیست گفت: ما به تعداد لایه‌هایی که در شهر به عنوان تقاضا مطرح می‌کنیم، می‌توانیم پاسخ بگیریم. مثلا ما در نواب نگاه اصلی‌مان این بوده که شبکه شریان‌های اصلی و بزرگراهی به هم وصل شوند و انصافا اگر بخواهیم  از این منظر به نواب نمره بدهیم، نمره قابل قبولی می‌آورد. اما اگر سوال کنیم که نواب به جهت کیفیت اجتماعی هم تأثیر گذاشته یا از حیث خدمات، خدمات محلی را افزایش داده یا در زمینه شاخصه‌های دیگری که معمولا می‌تواند محلات را ارتقا بدهد، موفق بوده یا نه، شاید پاسخ به این محکمی نباشد. به خاطر این که نواب، جزو لایه های خواسته شده نبوده است.  

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از مهر، او ادامه داد: ما می‌توانیم رود دره‌های تهران را به عنوان یک فرصت برای بالابردن کیفیت زندگی در شهر تهران در نظر بگیریم. دره‌هایی که همیشه آب‌های فصلی در آنها جریان دارد و خیلی زود تبدیل به فاضلاب می‌شود. وقتی این روددره‌ها را به عنوان مسیل ببینیم، یک مقطع یو شکل بتنی می شود، ولی اگر بخواهیم، می‌توانیم مسیل را هدایت  کنیم و در کنارش از این ظرفیت به عنوان یک فضای عمومی شهری استفاده کنیم. آن زمان است که این رودخانه می‌تواند مانند بسیاری از شهرهای دیگر دنیا، با آب‌بندهایی که درآن  ایجاد می‌شود و با فضای مناسب‌تری که در کناره‌هایش می‌تواند شکل بگیرد، در جامعه نقش‌آفرین باشد.

توجه به افزایش کیفیت زندگی شهروندان 

معاون شهردار تهران اضافه کرد: شما وقتی در سعدآباد قدم می‌زنید، رودخانه دربند را می‌بینید که کاملا طبیعی است. از لابه‌لای دره عبور می‌کند و بسیار هم جذاب است. از میدان دربند بروید به سمت سر بند، اینجا رود تبدیل به کانال می‌شود. بیایید پایین‌تر از سعدآباد آنجا تبدیل به یک کانال بتنی می‌شود و شهر دیگر از این ظرفیت به عنوان یک فضای تفرجگاهی طبیعی استفاده نمی‌کند. این در حالی است که تهران بر اساس مسیرهای قنات شکل پیدا کرده و تعداد زیاد قنات، نه فقط تهران، بلکه ری را هم سیراب می‌کرده است. روددره‌هایی که به مرور شهر تهران را شکل دادند؛ مانند دره فرحزاد، دره درکه، دره دربند. دره کن، دره دارآباد و... اینها ظرفیت‌هایی است که اگر ما بتوانیم به عنوان یک مزیت، آن را تبدیل به فرصت کنیم و با این نگاه به موضوع بنگریم، شکل کالبدی پروژه‌ها هم تغییر می‌یابد. ما در دوره جدید داریم تلاش می‌کنیم تا لایحه‌هایی که ما را به کیفیت نزدیک می‌کند، در پروژه‌های سیویل جزو تقاضاها و اهداف پروژه‌ها قرار گیرند. کار سختی است اما امکان‌پذیر است.

حناچی در پاسخ به پرسش دیگری درخصوص این که به نظر می آید در این دوره بر روی پروژه های عمرانی کوچک و محلی تمرکز شود گفت: باید این نکته را در نظر بگیریم که در کشورهای دیگر هم در بحث احداث، مگاپروژه‌ها را از ابتدا طراحی نمی‌کنند چون تبعاتش قابل تشخیص نیست. شهر موجود عجیب و غریبی است و همه مولفه‌ها را نمی‌توانید در شهر به راحتی شناسایی کنید. به همین دلیل توصیه می‌شود که تعداد پروژه‌ها را زیاد و مقیاسش را محدود و محلی کنید. طبیعتا در این ماموریت، حوزه ما خیلی درگیر نمی‌شود و شاید حوزه های اجتماعی را بیشتر درگیر کند. ولی برخی پروژه‌ها جنبه فرامنطقه‌ای و ملی پیدا می‌کنند و در مقیاسی هستند که سازمان فنی عمرانی شهر تهران وارد شود. مثلا پروژه‌ای مثل کشتارگاه تهران که تبدیل به پارک بهمن می‌شود، از جنس پروژه‌های ملی تلقی می‌شود، یا پروژه نواب که فرامنطقه‌ای است، چند منطقه شهرداری را با هم درگیر می‌کند.

او درخصوص پروژه بزرگراهی شهید شوشتری نیز توضیح داد: در مورد پروژه شوشتری اگر مطالعات به این نتیجه برسد که لازم است اجرا شود، قطعا ملاحظات زیست‌محیطی یکی از لایه‌هایی است که به آن اهمیت خواهیم داد. حالا همکاران ما طراحی کرده‌اند که در این منطقه حفاظت شده طوری عمل شود که امکان اتصال برای حیات وحش فراهم شود اگر مجبور به اجرا بشویم، به همه لایه‌های اطلاعاتی که پروژه را تحت‌تأثیر خودش قرار بدهد توجه می‌کنیم و هیچ لایه‌ای را به نفع لایه دیگر، حذف نخواهیم کرد.

چرا باید به زیر زمین برویم/ بزرگراه های دو طبقه جهان جمع شده اند

معاون عمرانی شهردار تهران در خصوص این که بهره برداری از فضاهای زیر زمینی در این دوره از مدیریت شهری نیز در اولویت است یا خیر توضیح داد: بحثی که مطرح می‌کنید، به مبانی نظری روشن و مطالعات پشتیبان بستگی دارد. این که چرا ما باید این کارها را انجام بدهیم. در واقع ما چگونگی را بحث نمی‌کنیم و چرایی برای‌مان مهم است. مثلا شما اگر در کشوری مثل فنلاند و نروژ بروید که زمستان‌های سختی دارند، مردم روزهای محدودی را می‌توانند در فضای آزاد باشند. آنها می‌گویند ما باید برویم از فضاهای سرپوشیده استفاده کنیم. حیات زیرسطحی ممکن است آنجاها معنا پیدا کند. پس فقط انگیزه‌های اقتصادی مطرح نیست. فقط ارزش زمین نیست. رضایت شهروندان و مخاطب قرار دادن آنها هم مورد توجه قرار می‌گیرد. مثلا ما در حوزه‌ شهرسازی اساسا اجازه دخالت‌های گسترده - به گونه‌ای که شما فضاها را به‌گونه‌ای تغییر دهید که هیچ ربطی به گذشته‌ نداشته باشند- نداریم. بعد از بازسازی زلزله کوبه ژاپن، ژاپنی‌ها یک کتاب را منتشر کردند که نشان می‌داد حفظ نقاط شاخص شهری که مردم قبل از زلزله با آنها ارتباط برقرار می‌کردند، عینا بعد از بازسازی رعایت شده بود. یعنی بعد از بازسازی زلزله هم از همان زاویه عکس گرفته بودند که این نتیجه‌گیری مهم به دست می‌آمد. این یک پیام دارد و می‌گوید باید فضاهایی را که مردم با آن فضاها ارتباط برقرار می‌کنند یا درک روشن و خاطره جمعی دارند و سالیان سال طول می‌کشد تا شکل پیدا کنند، محافظت کرد و ما اجازه تخریب و بازسازی این فضاها - به شکلی که هیچکس آنها را نشناسد! - نداریم. ما به این شکل باید به شهرهای‌مان توجه کنیم. بر این اساس، کار روی حیات زیرسطحی اگر با مطالعات پشتیبان و مبانی تئوریک روشن همراه نباشد، دلیلی برای اجرا ندارد.

حناچی در خصوص توسعه بزرگراه های دوطبقه نیز در پایتخت گفت: مولانا می‌گوید آب کم جو تشنگی آور به دست! به زعم من، ما تا مدیریت حمل و نقل و ترافیک و توسعه شبکه حمل و نقل عمومی را به طور کامل تجربه نکرده‌ایم، این ایده‌ها معقول نیست و جالب است بدانیم که تعداد زیادی از اتوبان‌های دو طبقه بتنی در دنیا یا جمع‌آوری شده‌اند یا در حال جمع‌آوری هستند. این تغییر رویکرد، معنایش این است که بالاخره با توسعه شبکه حمل و نقل عمومی و شبکه مترو و مدیریت خودروهای شخصی و رسیدن به این برآیند که استفاده از خودروی شخصی در شهر صرف نمی‌کند و شما بهتر است از خودروهای شخصی استفاده نکنید، دیگر نیازمند اتوبان‌های دو طبقه نخواهیم بود.