پلنگ قائمشهری تلف شد. البته بهتر است که بگوییم پلنگ ایرانی که در خطر انقراض است، در یک روز بهاری به قتل رسید. قتلی که متهمی ندارد و هر ارگانی سعی دارد ارگان دیگر را مقصر این جریان نشان دهد.
مشاور رسانهای یگان حفاظت سازمان محیط زیست میگوید قبل از حضور ما پلنگ قائمشهری آسیب دیده بود. ارگان دیگر میگوید به دلیل دیر رسیدن حفاظت محیط زیست و حمله پلنگ تیر زده شده است. ارگان دیگر میگوید نباید بعد تیر داروی بیهوشی تزریق میشده است. ارگان دیگر میگوید پلنگ برای شخصی بوده و مقصر آن شخص است. ارگان دیگر میگوید اصلاً پلنگ در شهر چه کار میکرده و مقصر خودش بوده است و... . این داستان مقصر کیست را تا فردا باید دنبال کرد و آخر هم همه چیز به دست فراموشی سپرده میشود. زیرا استعفا، عذرخواهی و توضیح به مردم در قاموس مسئولان ایرانی جایی ندارد و قرار نیست کسی متهم ردیف اول باشد.
چندین ارگان و سازمان در محل حضور پیدا کردهاند و در انتها گربهسان ایرانی به راحتی در عرض چند ساعت تلف شد. البته این داستان برای ما ایرانیها خیلی غریب و دور از انتظار نیست. زیرا نوع مدیریت مسئولین ایرانی به گونهای است که ما هر روز شاهد مرگ یک تیکه از گربهسانی هستیم که در داخل مرزهایش زندگی میکنیم. کسی هم مسئولیت این فاجعه را بر عهده نمیگیرد.
چندین سال قبل در اردبیل سعی شد خرسی را که در کانال آب افتاده بود را نجات دهند. در آن زمان طنابی را به گردن حیوان بسته بودند و برای نجات دادنش ممکن بود خرس خفه شود که البته حیوان زنده ماند و فرار کرد. آن نجات به خوبی شرایط آن روزهای مدیریت ایران را به نمایش گذاشت که به گونهای مدیریت میشود که احتمالاً زنده ماند، هنوز هست. اما امروز حیوان بعد چند ساعت تلف شد. در واقع مدیریتمان هر روز گل جدیدی به خود میزند و شاهد مدیریت جدیدی برای نجات هستیم که به مرگ میانجامد.
مدیریت بحران را در ایرانی که در جنگ اقتصادی به سر میبرد و در سالهای اخیر با هزاران مشکل روبرو است، به خوبی میتوان از نوع نجات گربهسان قائمشهری دنبال کرد.
وعده داده شد که گربهسان نجات پیدا میکند، اما پایان خونینی رقم خورد. مانند شرایط امروز کشور، یک شب مسئولی میگوید، باید قیمتها به یک سال قبل برگردد، صبح سفره مردم کوچیکتر از دیروز میشود. مسئول دیگری میگوید فقر باید ریشهکن شود و فردا قیمتها چند برابر میشود. مسئولی هم از سوی دیگر میگوید حمایت از اقتصاد مقاومتی و تولید داخلی، اما سیسمونی نوهاش از ترکیه خریداری میشود. مسئولی خواستار رسیدگی به مشکل کم آبی میشود، مجوز کشت برنج به به مناطق کم آب داده میشود. مسئولی میگوید آموزش دانشگاهها ارتقاع پیدا کردهاند و فرزندش در اروپا و آمریکا درس میخواند. دیگری ورود زنان را به ورزشگاه آزاد میخواند و در ورودی ورزشگاه با اسپری فلفل از زنان میزبانی میشود. مسئول میگوید مدیریت ما در جهان مثال زدنی است، اما گربهسان قائمشهری امروز تلف شد.
با مدیریت حیرتانگیز مقامات قائمشهری پلنگ حیران تلف شد، اما هنوز ایران ما نفس میکشد. اما نفسهای این گربهسانی که ما درونش زندگی میکنیم به شماره افتاده است و منتظر است که کسی مسئولیت این شرایط را برعهده بگیرد و به گردن دولت قبل و حکومت قبل نیاندازد. ایران ما که نقشه آن یک گربه خوابیده است نیاز به کمک دارد. اگر صدای این گربه خسته را میشنوید به داد آن برسید تا مانند پلنگ قائمشهری تلف نشود.
* خبرنگار