۰ نفر

اقتصادآنلاین گزارش می‌دهد؛

معمای هایزر؛ فرستاده کارتر در ایران چه ماموریتی داشت؟

۱۸ بهمن ۱۴۰۰، ۲۱:۵۳
کد خبر: 608304
معمای هایزر؛ فرستاده کارتر در ایران چه ماموریتی داشت؟

چهل و سه سال پیش، ۱۸ بهمن ١٩٧٩، ژنرال رابرت هایزر که در روزهای پیش از انقلاب به مدت یک ماه در ایران به سر برده بود، در واشنگتن با جیمی کارتر، رئیس‌جمهوری وقت آمریکا، سایروس ونس، وزیر امور خارجه، هارولد براون، وزیر دفاع، و زیبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی این کشور دیدار کرد و گزارش اقدامات خود در تهران را به آگاهی آنان رساند. چهل و سه سال بعد از ماموریت هایزر، هنوز بر سر حضور او در ایران بحث وجود دارد. مخالفان او را به کنار آمدن با انقلابیون و جلوگیری از عملکرد ارتش متهم می‌کنند و گفتمان رسمی جمهوری اسلامی او را برنامه‌ریز کودتا علیه انقلاب در ایران بود. اما سوال هنوز برقرار است که هایزر در ایران چه می‌خواست؟

اقتصادآنلاین- موسی حسن وند؛ روزهای پس از خروج شاه، برای همه حامیان وی در حکومت و خارج از آن روزهایی سردرگم‌کننده بود. هرم وارونه‌ای که سال‌ها به درخواست شاه، روی دوش او نگهداری شده بود، حالا در غیاب وی آماده فروریختن بود و همه با اطمینان از این فروریزش، در صدد بودند خسارت کمتری را بر جناح خود تحمیل کنند. از جمله دولت ایالات متحده که حالا پس از چهار دهه و بیرون آمدن اسناد مختلف مشخص شده که تا چه حد درگیر ایده‌های مختلف برای نجات شاه و ارتش بود و شاید مهم‌ترین نماینده این سردرگمی ژنرال "رابرت هایزر" بود که توسط دولت آمریکا به ایران فرستاده شد و تا امروز مشخص نشده که ماموریت او چه بود و آیا در اجرای این ماموریت موفق شد یا خیر؟

تناقض در کاخ سفید، سردرگمی در تهران

به شهادت اسنادی که مهر محرمانه آنها برداشته شده، دولت آمریکا در پی یک دوره سرگردانی درباره چگونگی برخورد با بحران ایران، نگران فروپاشی کشور و افتادن در حلقۀ نفوذ اتحاد جماهیر شوروی بود. چیزی که هر دو جناح کاخ سفید به آن اذعان داشتند و از همین رو به خیال آرام کردن مردم، تلاش کرد خروج شاه را رقم بزند و از سوی دیگر ژنرال‌های ارتش را به حمایت از بختیار ترغیب کند. در همان حال تلاش کند که نیروهای میانه‌رو انقلاب را به بختیار نزدیک و از او حمایت کند و در صورت لزوم، به عنوان آخرین راهکار، نظام سیاسی ایران را تغییر بدهد. اما همین پیچیدگی و بی‌برنامگی باعث شد صرفا خروج شاه (آنهم به دلیل تمایل شخص شاه) با موفقیت انجام شود، اما از آنجا که کسی باور نداشت شاه به شکل مسالمت آمیز تسلیم شود، باور رایج در بین مردم این بود که ارتش کودتایی خونین (به مانند سال ۳۲) ترتیب خواهد داد. برای همین نیروهای انقلاب تلاش کردند با تماس با سفارت آمریکا و البته مقامات بلندپایه ارتش جلوی این اقدام را بگیرند. نکته جالب اما این بود که خود کارتر هم از این بابت نگران بود! برای همین ژنرال هایزر (که در آن زمان جانشین فرماندهی نیروهای آمریکایی در اروپا بود) را به تهران اعزام کرد. 

ماموریت در تهران

هایزر بدون اطلاع شاه یک روز پس از کنفرانس گوادلوپ (پانزدهم دی ماه ۵۷) وارد تهران شد و مهم‌ترین اتفاق دوران حضورش در ایران خروج شاه از کشور بود. او در رابطه با جلسه‌ای که با سران ارتش در این روز داشت نوشته: «نمی‌‌دانستم چگونه اوضاع را کنترل کنم. آیا می‌بایست تلاش کنم تا از طریق شوک‌درمانی افکار آنها را از سفر شاه منصرف کنم یا اینکه تسلیم می‌‌شدم و با آنها همدردی می‌‌کردم؟ تصمیم گرفتم به آنها اجازه دهم احساسات‌شان را تخلیه کنند. حالا هیچ تردیدی وجود نداشت که خودشان علاقه‌مندند از کشور و بختیار حمایت نمایند. آنها همچنان مشغول بحث بر سر ایده‌ کودتای نظامی در آن شب بودند و در حقیقت، تصمیم داشتند ساعت ۲: ۳۰ دقیقه‌ بامداد روز بعد قدرت را در دست گیرند. اما به ‌راحتی می‌شد با یکی دو سؤال عملی درباره برنامه‌‌ریزی، از کودتا منصرفشان کرد. نخست‌‌وزیر چه ایرادی داشت؟ چه کسی باید رهبر جدید کشورشان باشد؟ پس از آن، به گمانه‌‌زنی درباره‌ اقدام بعدی [امام] خمینی پرداختند و همین مسئله منجر به طرح مباحث تنش‌‌زا شد. معتقد بودند وی به ‌زودی به کشور باز خواهد گشت. برای جلوگیری از ورود او چه باید کرد؟ چرا وی همین حالا بازنمی‌‌گشت؟»

دو جناح در دولت آمریکا

طبق اطلاعاتی که امروز وجود دارد، روشن است که بین وزارت امور خارجه و دفتر مشاور امنیت ملی اختلافات جدی در برابر بحران ایران وجود داشت. وزارت امور خارجه به رهبری سایروس ونس معتقد بود باید شرایط یک‌گذار دموکراتیک را در ایران فراهم کرد. اما زبیگنیو برژینسکی که مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهوری بود، طرفدار کودتای ارتش و اعمال قدرت برای کنترل انقلاب در ایران بود. سایرونس ونس در کتاب "توطئه در ایران" می‌گوید: «مانع عمده ما برای ایجاد تفاهم و همکاری بین نظامیان و مخالفان، برژینسکی بود که با هرگونه تماس مستقیم ما با آیت‌‌اله خمینی، مخالفت می‌‌کرد. درحالی‌که هم بختیار و هم فرماندهان نظامی خواهان کمک برای مذاکره و توافق با آیت‌‌الله خمینی بودند، برژینسکی همچنان اصرار داشت که کارتر فرماندهان ایران را در اقدام به کودتا برای به‌دست گرفتن قدرت تشویق نماید.»

طبعا در چنین شرایطی ماموریت هایزر (هر چه که باشد) پیش از آغاز شکست خورده خواهد بود. علاوه بر اینکه یکدستی مورد نظر برای ایجاد یک کودتا نیز در ارتش ایران وجود نداشت. شاه به منظور جلوگیری از کودتای نظامیان در دوران حکومتش، هرگز اجازه ملاقات دسته جمعی مقامات امنیتی و نظامی را نمی‌داد و آنها تک تک گزارش‌های خود را به شاه می‌دادند و به منظور جلب اطمینان وی، کار یکدیگر را زیر نظر داشتند. هایزر می‌گوید ژنرال‌های ارتش نه برای حل مشکلات که برای اجرای دستورات شاه تربیت شده بودند و حالا که شاه نبود، امکان برنامه‌ریزی و حل بحران را نداشتند.

ژنرال بی‌برنامه

ارتشبد قره باغی اما معتقد بود که هایزر، نه اطلاعی از امور داشت و نه برنامه‌ای ارائه می‌داد. او می‌گوید در ملاقات‌هایش با هایزر، او هر بار طرحی متناقض با طرح قبلی ارائه داده و خود بسیار سردرگم بود. وقتی قره‌باغی به شاه اطلاع داد که هایزر از او خواسته با نمایندگان امام خمینی (مهندس بازرگان و شهید بهشتی) ملاقات کند، شاه از او پرسیده بود: «آیا می‌دانی آمریکایی‌ها می‌خواهند چکار کنند؟» 

اما در آن روزها خود آمریکایی‌ها هم یکدستی مشخصی نداشتند. سیاست رسمی ایالات متحده حمایت از بختیار بود. اما سولیوان (سفیر آمریکا در تهران) با این راهبرد به شدت مخالف بود. چرا که او می‌دانست نیروهای نزدیک به امام خمینی بیشترین قدرت را در بین بازیگران آن روز ایران در اختیار دارند. همچنین او معتقد بود بختیار به واسطه اخراج از جبهه ملی، پایگاه اجتماعی ندارد و جز عاملی برای تسریع سقوط شاه نخواهد بود.

تلاش‌های یک دولت غیرمشروع

اما بختیار تلاش می‌کرد بین انقلابیون به عنوان مردی که شاه را بیرون کرده شناخته شود. او مدام با به رخ کشیدن سوابق انقلابی خود، سعی می‌کرد رهبری انقلاب را به‌دست گیرد و فضا را برای سر و سامان دادن به قدرت آرام کند. برای همین به سرعت با پیشنهاد شاه موافقت کرد و شورای سلطنت بدون هیچ یک از رهبران اپوزیسیون تشکیل شد. شاه هم پس از رای اعتماد مجلس به نخست وزیر کشور را ترک کرد. پیش از ترک کشور هم با سولیوان و هایزر دیدار کرد. بیان شاه از این دیدار شاید بتواند وضعیت سردرگم را شرح دهد: «سولیوان می‌گفت روز عزیمت من که چه عرض کنم، حتی ساعت آن نیز بسیار پراهمیت است. او مرتب به ساعت خود نگاه می‌کرد. هر دوی آنها از یک تعطیلات دو ماهه صحبت می‌کردند، اما هیچ یک مطمئن نبودند که احتمالا روزی برگردیم.» امید شاه به بختیار بود، اما نه انقلابیون، نه حامیان سلطنت، نه ارتش و نه حتی دوستانش در جبهه ملی به او اعتماد نداشتند. بختیار فاقد اصلی‌ترین عامل حکمرانی بود. او مشروعیت نداشت.

پایان ماجرا

در پی رفتن شاه و گسترش اعتراض‌ها، ارتش روزبه‌روز ضعیف‌تر و بی‌رمق‌تر شد. سالیوان روز هشتم بهمن به واشنگتن می‌گوید: «فرماندهی ارتش روزبه‌روز بیشتر پذیرای طرح مصالحه‌ای است که دربرگیرنده شاه نیست. احتمال دارد چند فرمانده دو آتشه رده پایین‌تر به خصوص در گارد شاهنشاهی علیه این احتمال شورش کنند، اما ژنرال‌های ارشد احتمالا آماده همکاری خواهند بود.» سفیر آمریکا و ژنرال هایزر در پی بازگشت آیت‌الله خمینی به کشور پیروزی انقلاب را قطعی تلقی و به واشنگتن توصیه می‌کنند که هرچه زودتر این واقعیت را بپذیرد. آنها همچنین از ضعف شدید ارتش و اختلاف در بین امرای آن به واشنگتن گزارش می‌دهند. 

روز بیست و یکم بهمن هم در پی درگیری همافران با نیروهای گارد، کار یکسره شده بود. هایزر سه روز قبل تهران را ترک کرده و برای ارائه گزارش به دولت و رئیس‌جمهوری در واشنگتن به سر می‌برد. 

سایروس ونس، وزیر وقت امور خارجۀ آمریکا، در این باره گفته: «دیدارهای ژنرال هایزر به این منظور صورت گرفت که آنچه از آمریکا برای حفظ یکپارچگی ارتش ایران لازم بود، انجام گیرد تا از بروز شکاف در ارتش جلوگیری شود و کشور به پرتگاه بحران (نیروهای چپ و کمونیست) نیفتد، زیرا این نگرانی وجود داشت که [با سقوط نظام] کسی نتواند قدرت را در دست گیرد.» اما درنهایت هر چه که بود، نه ماموریت هایزر مشخص شد و نه میزان موفق بودن آن قابل اندازه‌گیری بود.

اما این تنها معمای بی‌پاسخ در انقلاب اسلامی سال ۵۷ نیست. خود هایزر هم معماهای زیادی داشت، از جمله او بعدها نوشت: «ناکامی شاه در مبادرت به هرگونه اقدام تا امروز، برای من به صورت معما باقی مانده است.»

منابع: 

کتاب شکل گیری انقلاب اسلامی، نوشته محسن میلانی، ترجمه مجتبی عطارزاده، انتشارات گام‌نو

سایت‌ مرکز اسناد انقلاب اسلامی سایت موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی

سایت تاریخ شفاهی ایران