۰ نفر

نمک، بله اما شورش را درنیاورید!

۲۵ شهریور ۱۳۹۸، ۱۸:۵۱
کد خبر: 381186
نمک، بله اما شورش را درنیاورید!

اختلاف و گاهی دعوا تا چه حد در زندگی زناشویی طبیعی است و اگر از چه حدی بگذرد، نگران‌کننده می‌شود؟

دعوا نمک زندگیست!»، «زن و شوهر دعوا کنند، ابلهان (دور از جان شما!) باور کنند!» این جمله‌ها را تابه‌حال چندبار از زبان بزرگترهایتان شنیده‌اید؟! آیا شما به این حرف‌ها باور دارید؟ آیا واقعا دعواهای زن و شوهری کاملا طبیعی و بخشی از زندگی زناشویی هستند؟ برعکسش چطور؛ دور و برتان زوجی را سراغ دارید که در همه دورهمی‌ها با افتخار مدام بگویند: «ما که هیچ مشکلی با هم نداریم و سر همه چیز با هم توافق داریم»؟! به نظرتان می‌شود دونفر کنار هم زندگی کنند و اصلا با هم اختلاف نداشته باشند؟

دعواکردن طبیعی است؟!

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شهروند؛ متاسفانه در تعاریف جامعه، تعابیری وجود دارد که می‌گوید دعوای بین زوج خیلی طبیعی است و دعوا در زندگی همه زوج‌ها وجود دارد و اگر زوجی دعوا می‌کنند، کسی تصور نکند که مشکل جدی وجود دارد و خیلی طبیعی است و…

اگر منظور از دعوا، رفتارهای پرخاشگرانه است به معنای این‌که زوج حقوق یکدیگر را رعایت نکنند و هرکدام- زن یا مرد فرقی نمی‌کند- رفتاری می‌کنند که به یکدیگر آسیب اجتماعی و جسمی و… می‌زند، مسلما طبیعی نیست و نمی‌توان گفت «رفتارهای پرخاشگرانه بین زن و شوهر خیلی طبیعی است»!

به نظر بنده بهتر است به جای این‌که بگوییم دعوای بین زن و شوهر طبیعی است، باید بگوییم «اختلاف بین زوج طبیعی است»؛ به ‌هرحال همه زن و شوهرها در یکسری موارد با هم اختلاف‌نظر دارند و این اختلاف‌نظر گاهی به خاطر فراهم‌نبودن امکانات گفت‌وگو، ممکن است به تعارض بدل شود. گاهی این تعارض‌ها آن‌قدر جدی می‌شود که زوج مجبور می‌شوند در آن مورد خاص سکوت کرده یا صحبت‌کردن درباره‌اش را به تعویق بیندازند. اگر منظور از دعواکردن همین اختلاف‌نظرها و تعارض‌ها باشد، مسلما این موضوع بین زوج‌ها وجود دارد و امری کاملا طبیعی است.

    اگر منظور از دعوا، رفتارهای پرخاشگرانه است به معنای این‌که زوج حقوق یکدیگر را رعایت نکنند و هرکدام رفتاری می‌کنند که به یکدیگر آسیب اجتماعی و جسمی و… می‌زند، مسلما طبیعی نیست و نمی‌توان گفت «رفتارهای پرخاشگرانه بین زن و شوهر خیلی طبیعی است»!

ما تفاهم کامل داریم!

در این‌جا بحث مهم دیگری پیش می‌آید: آیا زوجی وجود دارد که در تمام مسائل با هم تفاهم داشته و هیچ اختلاف‌نظری با هم نداشته باشند؟

در پاسخ به این سوال باید بگویم علیرغم همه تمهیداتی که افراد قبل از ازدواج برای مقوله انتخاب همسر درنظر می‌گیرند، حتی وقتی از جلسات مشاوره پیش از ازدواج کمک می‌گیرند، حتی اگر اشتراکات زیادی بین رفتار خود و فرد مورد نظر پیدا کرده و دوره آشنایی و نامزدی طولانی و مناسب داشته باشند و رعایت بسیاری مسائل دیگر، باز نمی‌توانیم زوجی پیدا کنیم که در تمام مسائل و پیشامدهای زندگی، با هم متفق‌القول باشند.

گاهی زوج‌هایی را می‌بینیم که می‌گویند «ما هیچ اختلاف‌نظری با هم نداریم!» که من این موضوع را بعید می‌دانم؛ احتمال دارد در یک رابطه زن و شوهری، یکی از طرفین، شیوه رفتاری «کنترلی» با همسرش داشته باشد و به این ترتیب فرد زن یا شوهر خود را به مدل ارتباطی منفعلانه می‌برد، یا بعضی افراد به خاطر سبک شخصیتی خودشان، وقتی وارد رابطه ازدواجی می‌شوند، سبک ارتباطی‌شان منفعلانه است و تبعیت محض از خودشان نشان می‌دهند. مسلما این تبعیت محض، همراه با احساس رضایتمندی نیست بلکه معمولا به خاطر ترس و نگرانی از ابراز نظر مخالف با همسر است و بنابراین در چنین شرایطی، نبود اختلاف‌نظر بین زوج نشان‌دهنده یک آسیب در رابطه است.

    اختلاف‌نظر در مورد مسائل اساسی همان اختلاف دیدگاه‌هایی است که در اولین فرصت ممکن باید بین زوج حل شده و به تفاهمی قابل رضایت طرفین برسد. وقتی این مسائل حل‌نشده باقی بمانند، اختلاف‌نظرهای متفاوتی از آن منشعب می‌شود که به چالش‌های مکرر تبدیل شده و باعث فرسودگی می‌شود.

نگذارید اختلاف‌نظرهایتان به «دعوا» تبدیل شوند

معمولا اختلاف‌نظرهای بین زوجی به دو دسته تقسیم می‌شود؛ یکی اختلاف‌نظر در مورد مسائل جزیی و یکی هم مسائل اساسی و جدی زندگی مثل اعتقادات و ایدئولوژی، سبک ارتباطات اجتماعی، شغل (کارکردن یا نکردن)، تحصیلات (درس‌خواندن یا نخواندن) و بحث مدیریت منابع اقتصادی و مدیریت مالکیت. اختلاف‌نظر در مورد مسائل اساسی همان اختلاف دیدگاه‌هایی است که در اولین فرصت ممکن باید بین زوج حل شده و به تفاهمی قابل رضایت طرفین برسد. طبیعتا وقتی این مسائل حل‌نشده باقی بمانند، اختلاف‌نظرهای متفاوتی از آن منشعب می‌شود که به چالش‌های مکرر تبدیل شده و باعث فرسودگی نظام خانواده (زوج و فرزندان) می‌شود.

متاسفانه این مسائل در سطح جامعه ما، بین زوج‌ها بسیار زیاد است و معمولا زوج‌ها، یا اصلا در این موارد صحبت نمی‌کنند تا این‌که یک‌مرتبه و در شرایطی خاص مطرح می‌شود و به یک بحران تبدیل می‌شود یا این مسأله مطرح می‌شود اما به‌عنوان یک مجادله، نیمه‌تمام رها می‌شود و باز در مقاطع دیگر تکرار می‌شود. پیشنهاد جدی این است که اگر خود زوج می‌توانند در این موارد به تفاهم برسند، هرچه سریع‌تر و در اولین فرصت زمانی این کار را انجام دهند اما اگر خودشان به تفاهم نمی‌رسند، به مشاوران حوزه خانواده مراجعه کنند تا با جمع‌بندی مسائل، به یک دیدگاه واحد برسند. البته افراد نباید از مشاور، انتظار قضاوت‌کردن داشته باشند؛ وظیفه متخصصان حوزه مشاوره و روانشناسی، هدایت زوج به سمت یک دیدگاه سالم است؛ یعنی دیدگاهی که منافع هر دوطرف به لحاظ روانی، عاطفی، احساسی و اجتماعی درنظر گرفته می‌شود و به جای این‌که قضاوت کند چه کسی (زن یا مرد) درست می‌گوید، بلکه با توجه به پیامدها، به این موضوع دقت می‌کند که کدام شیوه اندیشیدن و کدام شیوه اجرا و ارتباط سالم‌تر است. بنابراین با این ذهنیت به فرد متخصص حوزه مشاوره و روانشناسی مراجعه می‌کنیم که او نقل‌قول علمی را برای ما بیان کرده و چارچوبی علمی را ترسیم می‌کند که تبعیت از این چارچوب، می‌تواند به رفع تعارض‌های ما کمک کند.

    فرد شلخته نمی‌تواند بگوید: «همسرم باید با شلختگی من کنار بیاید!» یا فرد وسواسی نمی‌تواند بگوید: «من همینم که هستم، همسرم باید با این نظم و چارچوب کنار بیاید!»  قطعا این دونفر به یکدیگر آسیب می‌زنند، پس برای رفع این تعارض سبک ارتباطی یا تعارض مدیریت ارتباط، هر دوطرف باید راهکارهایی ارایه کنند

«پذیرش» بخشی از حل تعارض است

حتما شنیده‌اید که می‌گویند «زن و شوهر باید با هم کنار بیایند تا زندگی‌شان سرپا بماند» و بخشی از حل تعارض، همین پذیرش است: یعنی پذیرش تفاوت‌هایی که بین دیدگاه‌های فرد و همسرش وجود دارد. اما مواقعی هست که این اختلاف دیدگاه‌ها آسیب‌زننده است؛ فرض کنید فردی در نظام خانواده، شخصیتی وسواسی دارد و همه کارهایش آداب و نظم خاصی دارد. فرد دیگر در نقطه مقابلش است و کاملا بی‌نظم، آشفته و به‌هم ریخته است! فرد شلخته نمی‌تواند بگوید: «همسرم باید با شلختگی من کنار بیاید!» یا فرد وسواسی نمی‌تواند بگوید: «من همینم که هستم، همسرم باید با این نظم و چارچوب کنار بیاید!»  قطعا این دونفر به یکدیگر آسیب می‌زنند، پس برای رفع این تعارض سبک ارتباطی یا تعارض مدیریت ارتباط، هر دوطرف باید راهکارهایی ارایه کنند که ابعادی از طرف مقابل را بپذیرند و ابعادی از خود که تیزتر و آسیب‌زننده است، اصلاح کنند. به این ترتیب حد تعادل ارتباط رعایت می‌شود و هر دوطرف سالم می‌مانند.

رابطه‌تان آسیب‌دیده است؟

وجود اختلاف‌های تکرارشونده بین زوج، که به مرور به مجادله (لفظی یا جدی‌تر از آن) تبدیل شود، نشان‌دهنده وجود آسیب در رابطه زوج است و همان‌طور که قبلا هم در این مورد صحبت کردیم، وجود این آسیب‌ها به معنی ماهرنبودن زن و شوهر در مهارت‌های پایه زندگی مشترک ازجمله توانایی برقراری ارتباط موثر (رفتار جراتمندانه و مدیریت خشم) و مهمتر از آن، مهارت حل مسأله و تصمیم‌گیری است. مسلما وقتی زوجی مهارت‌های پایه زندگی مشترک را بلد نباشد، اختلاف دیدگاهشان به اختلاف‌نظرهایی مکرر شده و اختلاف‌نظرها تبدیل به مجادله می‌شود و بعد از آن چیزی که به «دعوا» مشهور است، اتفاق می‌افتد.

در سطح جامعه کارگاه‌هایی تحت عنوان کارگاه مهارت زندگی برگزار می‌شود: مجموعه 10 کارگاه که معمولا با کارگاه مهارت برقراری ارتباط موثر آغاز می‌شود و به ترتیب با کارگاه‌های جرأت‌مندی، مدیریت استرس، مدیریت خشم، خودآگاهی، حل مسأله و تصمیم‌گیری. مدیریت زمان و درنهایت کارگاه تفکر خلاق و نقاد است و همه اینها مهارت‌های پایه‌ای هستند که لازم است زوج‌ها یاد بگیرند. در کنار این کارگاه‌ها، دو مهارت دیگر هم آموزش داده می‌شود: یکی پیشگیری از خلق منفی (افسردگی) که به زندگی سالم‌تر کمک می‌کند و دیگری مهارت حل تعارض است که در این کارگاه افراد یاد می‌گیرند تعارض‌هایشان را با اطرافیان خود حل کنند.