به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از شرق، اصغر فرهادی درباره فیلم «همه می دانند» می گوید: در سفرهای متعددی که به اسپانیا داشتم، متوجه شدم ساخت این فیلم به طوری که در ایران هم قابل نمایش باشد، شدنی نیست. قراری با خودم گذاشته بودم فیلم را هر اسپانیایی هم که ببیند، احساس نکند یک غیراسپانیایی سازنده آن است. این در واقع یک چالش بود. بنابراین دیدم اولین تصمیمی که باید بگیرم این است که آیا این فیلم در ایران اکران رسمی بشود یا نه؟ و به دلایل بسیار، دیدم بهتر است ذهنم را گرفتار این موضوع نکنم.
مهمترین اظهارات او به شرح زیر است:
برنامهریزی برای نمایش «همه میدانند» در ایران این بود که فیلم را بعد از اکران آمریکا؛ یعنی چند ماه دیگر، به طور رایگان با زیرنویس روان و مورد تأیید روی اینترنت بگذاریم اما اتفاقی که افتاد این بود که از دو هفته پیش و با توزیع رسمی دیویدی و بلورِی فیلم در فرانسه ممکن است فیلم روی اینترنت منتشر شود و برنامهریزی قبلی ما را بههم بریزد. به همین دلیل زیرنویس را سریع آماده کردیم که اگر فیلم غیرقانونی آمد، لااقل با زیرنویس درست دیده شود. ما بهناچار فایل زیرنویس را روی اینترنت گذاشتیم تا مانع انتشار زیرنویسهای متفرقه شویم.
فرهادی درباره بیانیه روابطعمومیش پیرامون نارضایتی و مذمت انتشار نسخه قاچاق گفت: در آن بیانیه گفته شده تهیهکنندگان، نه سازندگان. بههرحال وقتی این اتفاق افتاد به نظر نمیرسید با توجه به سرعت انتشار لینکها کاری بشود کرد و تصمیم من این بود که علیرغم برنامهریزی که برای چند ماه بعد شده بود که فیلم منتشر بشود، اعلام کنیم که هرکس خواست فیلم را ببیند، اما تهیهکنندهها این میزان از گستردگی لینکها در اینترنت را که دیدند برایشان خیلی نگرانکننده بود. تماس گرفتند و خواهش کردند که روابطعمومی فیلم در ایران از قول آنها انتشار فیلم را غیرقانونی اعلام کند که فیلم انتشارش به بیرون از ایران گسترش پیدا نکند.
دو شبکه ماهوارهای فیلم را غیرقانونی پخش کردند که البته پخشکننده آمریکا در مورد آنها اقدام حقوقیاش را شروع کرده است.
در داخل ایران است که چون حقوق پخش آن متعلق به من است با وجود اینکه فیلم زودتر منتشر شده، نهتنها با دیدهشدنش مشکلی ندارم، بلکه باعث خوشحالی من است که مردم فیلم را ببینند. بخش دوم اما مربوط به بیرون از ایران است و حق پخش فیلم متعلق به پخشکنندههای آن کشورهاست که بعضیشان فیلم را سال گذشته پیشخرید کردهاند. اینکه این لینکها بیرون از ایران هم امکان دسترسی به فیلم را فراهم کرده چیزی است که باعث آسیب به اکران دیگر کشورها میشود.
داخل ایران مردم با خیال راحت فیلم را ببینند. فقط امیدوارم که دانلود فیلم به خارج از ایران گسترش پیدا نکند. وقتی این لینکها روی اینترنت میآید دیگر فقط محدود به ایران نیست. در بسیاری از کشورهای دیگر که فیلم هنوز اکران نشده برای همه در دسترس است. امیدوارم کسی فیلم را به زبانهای دیگر زیرنویس نکند، اما دیدنش در ایران باعث خوشحالی من است.
اولینبار با خاویر باردم در زمانی که مشغول پروموشن فیلم «گذشته» در آمریکا بودم درباره طرح صحبت کردم. فیلم گذشته را دیده بود و خیلی دوست داشت. طرح را برایش تعریف کردم که البته با داستان فعلی خیلی تفاوت داشت.
او (پنه لوپه) قبل از خاویر از طریق ایجنتش پیغام داده بود که جدایی و گذشته را دیده و دوست دارد اگر فرصتی پیش آمد، با هم کار کنیم. جالب اینکه برای فیلم گذشته او یکی از کاندیداهای نقش اصلی بود. اما آن زمان خبردار شدیم که باردار است و به همین خاطر اصلا به او خبر ندادیم.
اولینبار قبل از ساخت «فروشنده» وقتی طرح(همه میدانند) را در خانه برای دخترم و پریسا (همسرفرهادی) خواندم، اشارهای که هر دو نفر داشتند این بود که قصه شبیه به «درباره الی» است و این من را برای ساخت این فیلم به شک انداخت؛ شکی که نه به خاطر محتوا، بلکه به خاطر شباهت شکل ظاهری قصه به «درباره الی» بود و این ریسک زیادی داشت، چون زمان زیادی هم از «درباره الی» نگذشته بود.
وسوسه این ایده که داستان «همه میدانند» را با آن شباهت ظاهریاش به «درباره الی» بسازم و از این مقایسهشدن نهتنها فرار نکنم بلکه از آن بهعنوان یک فرصت تماتیک برای مقایسه رفتارها و واکنشهای کاراکترها در دو فیلم و در دو فرهنگ مختلف استفاده کنم
از روزی که به این ایده رسیدم، فکر کردم که حتما آن را با همه ریسکهایی که دارد، میسازم. به نظرم از آن کارهایی است که کمتر کسی انجامش میدهد؛ چون انداختن خودتان در دستاندازی است که از ابتدا معلوم است باعث ماجرا میشود.
بیشتر در کودکی «این کار را نکن، زشت است» شنیدهایم تا «این کار خوب است، بکن». «این حرف را نزن، بد است» را زیادتر شنیدهایم تا «این حرف زیباست، باز بگو». شاید بههمینخاطر آدمهای فیلمهای قبلی درونیتر و پیچیدهتر به نظر میآیند.
حالا وقتی در فرهنگی کار میکنی که عموما و در بیشتر مواقع بیرونیتر است و این ویژگیهای تربیتی و فرهنگی ما را ندارد، خب کاراکترها هم بیشتر خودشان را برملا میکنند و کمتر پیچیدهاند.
اسم فیلم «nobody knows» (هیچکس نمیداند) بود و تغییر پیدا کرد به «everybody knows» یعنی «همه میدانند». اتفاقا این تغییر اسم خلاصهای است از سیر همه تغییراتی که در ساختار و هویت و کاراکترپردازی آدمهای قصه رخ داد.
من در فیلم «گذشته» با یک جلیقه نجات داشتم شنا میکردم که آن شخصیت ایرانی فیلم بود. اینبار شنای بدون جلیقه بود. باید ریسک میکردم و خودم را پرت میکردم در آب. نمیخواستم با یک نیروی کمکی شنا کنم.
بههرحال به نسبت فیلم «گذشته»، در این تجربه احساس سبکی و فراغبالی بیشتری میکردم. نگران نتیجه نبودم. فکر کردم هر اتفاقی قرار بوده برای من بیفتد تابهحال افتاده. چالشم این بود که فیلم حتی در جزئیات ظاهری و در عمق خود هم اسپانیایی باشد.
معمولا وقتی فیلمسازی بیرون از فرهنگ خودش فیلم میسازد، مخصوصا از فرهنگ شرق به غرب که میرود، فوبیایی نسبت به کارش به وجود میآید، پیشفرض این است که شکست خواهد خورد و شدنی نیست. امیدوارم روزی این فوبیا از بین برود. منظورم این نیست که فیلمساز ایرانی برود و بیرون از کشورش کار کند، نه. میخواهم بگویم که راه محصول مشترک با کشورهای دیگر باید باز شود. توان و پتانسیل سینمای ما به اندازهای هست که این مسیر را برویم. ما حتی به لحاظ فرهنگی هم نیاز به این رفتوآمدها و مراودات با فرهنگهای دیگر داریم.
پیش از من هم فیلمسازان ایرانی دیگری در این مسیر گام برداشتهاند؛ هرچند در ابتدای مسیر هستیم اما شک ندارم در فیلمسازان نسلهای بعدی این کار ادامه پیدا خواهد کرد و نتیجههای خوبی خواهد داشت. همانطور که چین و هند در این مسیر موفق بودهاند.