۰ نفر

زنان لالجین پای کوره‌های سفال

۱۴ آبان ۱۳۹۷، ۶:۴۱
کد خبر: 312765
زنان لالجین پای کوره‌های سفال

«90 درصد کارگران صنعت سفال همدان زن هستند. کمتر کسی این را می‌داند اما واقعیت این است که کارهای سخت، تکراری و پرملال صنعت سفالگری همدان بر دوش زن‌هاست.»

 به گزارش اقتصادآنلاین، ایران نوشت: این را یکی از کارگران زن در شهرک صنعتی لالجین همدان به من می‌گوید. ساعت سه بعد از ظهر به شهرک می‌رسم. شهرکی پر از کارگاه تولید سرامیک و سفال، آنقدر که گیج می‌شوی کدام سمت بروی. برخی کارگاه‌ها درحال تعطیلی‌اند و کارگران زن در حال خروج از کارگاه. اغلب سرویس دارند چون برای رسیدن به لالجین یا همدان وسیله مناسبی گیرشان نمی‌آیند. برخی هم هنوز توی کارگاه‌ها مشغول کارند تا پنج و شش بعد از ظهر. زنان کمتر پشت چرخ سفالگری می‌نشینند و بیشتر کارهای جانبی را برعهده می‌گیرند. شست‌وشو، تراش دادن، صیقل دادن و رنگ کاری.هر چند تعداد اندکی هم هستند که پشت چرخ سفالگری می‌نشینند ولی بیشتر کارگران می‌گویند این کار آنقدر سخت است که بیشتر زنان از آن فراری‌اند. برخی هم می‌گویند چون کار تخصصی است، بیشتر کارفرماها میلی برای به کارگیری زنان برای نشستن پشت چرخ ندارند.

از صاحب یکی از کارگاه‌ها می خواهم با کارگران زن صحبت کنم. می‌گوید کارفرماها چندان علاقه‌ای به گفت‌وگو با کارگران‌شان ندارند چون نمی‌توانند کارگرها را بیمه کنند و آنها هم همیشه گلایه می‌کنند و او یک استثناست که این اجازه را به من می‌دهد. با اشاره سر، بالابر را نشانم می‌دهد؛ محل کار کارگران زن در طبقه بالا. مردان کارگر را می‌بینم که پایین مشغول کارند. در کوره باز است، کاسه و بشقاب‌ها دو سویش چیده شده‌اند و آتش در میانه می‌سوزد.

 کارگران زن دورهم نشسته‌اند. می‌گویند روی سفال‌ها دوغاب می‌مالند. سهیلا، مریم و زهرا حاضر به گفت‌وگو می‌شوند. این اسامی را هم خودشان پیشنهاد می‌دهند. از شغل‌شان شرمنده‌اند. می‌گویند هیچ کس نمی‌داند اینجا کار می‌کنند، علاقه‌ای هم ندارند کسی بداند. می‌گویند اینجا نسبت به زن‌هایی که کار می‌کنند، دید خوبی وجود ندارد. بارها از من می‌خواهند عکسی ازشان نگیرم. چند دقیقه‌ای طول می‌کشد تا کمی احساس راحتی کنند.

 مریم لیسانس محیط زیست دارد. به در و دیوار زده تا کاری در رشته خودش پیدا کند، اما هیچ وقت موفق نشده. می‌گوید نصف کارگران شهرک صنعتی لالجین را زن‌ها تشکیل می‌دهند اما اگر توی لالجین بگردی، هیچ زنی سفالگری نمی‌کند. اگر هم زنان در کارگاه‌ها مشغول به کارند، کارهایی شبیه آنها می‌کنند مثل دوغاب زدن، شست و شو و تراش، البته مشبک‌کاری هم هست.

روی زمین پارچه‌ای پهن کرده و نشسته‌اند: «اگر میزی بود شاید راحت‌تر کار می‌کردیم.» می‌پرسم چرا نمی‌گویید برایتان میز بخرند؟ سهیلا می‌گوید من روی زمین راحت‌ترم و بعد رو به همکارانش می‌گوید اما خانم غفوری را یادتان می‌آید؟ همیشه روی میز کار می‌کرد.

زن‌ها از هشت صبح تا پنج عصر در کارگاه هستند. کارگاهی پر از گرد و خاک که مدام به سرفه می‌اندازدشان. جلویشان پر ازکاسه‌ها و ظروف سفالی است: «الان عادت کرده‌ایم. اوایل خیلی گرد و خاک آزارمان می‌داد. ماهی 800 هزار تومان حقوق بگیریم رکورد زده‌ایم، ولی معمولاً دستمزد روزی25  تا 30 هزار تومان است.» چند تا از زن‌ها بیمه هستند و بقیه نه. همین طور که حرف می‌زنند لحظه‌ای دست از دوغاب زدن نمی‌کشند. همه‌شان متفق القول می‌گویند در این کارگاه واقعاً امنیت دارند. این بالا راحت هستند و صبحانه و ناهارشان را هم خودشان می‌آورند و صاحب کارشان هم مرد خوبی است.

‌رفت و آمد، یکی از مهم‌ترین مشکلات کارگران زن لالجین است: «شهرک از لالجین فاصله دارد. از اینجا تا لالجین را با مینی‌بوس می‌رویم و بعد از لالجین راه می‌افتیم سمت همدان. حدوداً ماهی 200 هزار تومان کرایه می‌دهیم. ببین دیگر چقدر برایمان می‌ماند؟»

زهرا گره روسری‌اش را سفت می‌کند و با تکان دادن دست‌هایش گرد و خاک توی هوا را نشانم می‌دهد: «این گرد و خاک ریه‌هایمان را داغان کرده. هیچ وقت هم که دکتر نمی‌رویم. نمی‌دانم سالمم، مریضم؟ تا صبح سرفه می‌کنم.»

آنها نمی‌دانند طبق ماده ۷۵ قانون کار انجام کارهای خطرناک، سخت و زیان‌آور برای کارگران زن ممنوع است و طبق ماده ۹۲ همین قانون همه واحدهایی که شاغلان در آنها به اقتضای نوع کارشان در معرض بروز بیماری‌های ناشی از کار قرار دارند، باید برایشان پرونده پزشکی تشکیل شود و دست‌کم سالی یک‌بار توسط مراکز بهداشتی- درمانی معاینه و آزمایش شوند و نتیجه آزمایش‌ها نیز در پرونده کاری‌شان ثبت شود. آنها از هیچ کدام از این قوانین خبر ندارند. فقط کار می‌کنند و کار.

سهیلا آهی می‌کشد: «آخه کی به ما اهمیت می‌دهد؟ مگر نه اینکه طبق قانون کار باید یک میلیون و خرده‌ای دستمزد بگیریم، بیمه باشیم؟ کدامش رعایت می‌شود؟ ته تهش برایمان بماند 600تومان در ماه است.» سهیلا و مریم هر دو مجردند. می‌گویند آنها راحت‌ترند اما زهرا که یک بچه سه ساله دارد، سختی‌های کارش بیشتر هم هست: «بچه را می‌گذارم پیش مادرشوهرم و می‌آیم. شوهرم چند سال است معتاد شده و خرج زندگی افتاده گردن من.»

سهیلا از سال 92 در کارگاه‌های سفال لالجین کار می‌کند. پشت چرخ هم نشسته. می‌گوید کار سختی است هرچند دوست دارد یاد بگیردش، میناکاری را هم دوست دارد: «این کار آنقدر وقت‌گیر است که نمی‌رسم. طاقتم طاق شده. یک سال دیگر هم می‌خواهم بمانم. بعد می‌نشینم توی خانه چون مطمئنم کار دیگری پیدا نمی‌کنم. همدان کشش کار ندارد.»

مریم یک مدتی هم طراح جدول بوده و با لیسانس محیط زیست نتوانسته هیچ کاری پیدا کند: «ای بابا لیسانس که چیزی نیست آنها که دکترا دارند هم این روزها بیکارند. خانم محیط‌بان هم قبول نمی‌کنند. دنبال معلم شدن هم بودم اما آن هم به جایی نرسید.»

صاحب کارگاهی در شهرک صنعتی لالجین می‌گوید: «در شست و شو و دوغاب، زن‌ها تیزتر از مردها هستند. همه این کارها قبل از کوره رفتن انجام می‌شود وقتی گل‌ها هنوز خام هستند. زن‌ها هم دست‌شان تیز است، هم ظریف‌ترند. نصف کارگرهای ما خانم هستند حتی کارگاه داریم نصف بیشتر کارگرانش زن هستند. با توجه به بازار کساد این روزها بیشتر از این واقعاً نمی‌توانیم حقوق بدهیم و بیمه بپردازیم.»

چند زن مقابل کارگاه شان ایستاده‌اند و منتظر رسیدن سرویس هستند. اول از همه تأکید می‌کنند دوست ندارند اسم‌شان بیاید. آخر خیلی‌ها نمی‌دانند اینجا کار می‌کنند. دختر جوانی می‌گوید اگر خانم‌ها نباشند، اصلاً چرخ شهرک صنعتی لالجین نمی‌گردد 90 درصد کار با آنهاست. زن دیگر می‌گوید: «از کارمان راضی هستیم حالا هم که سرویس داریم، خیلی اوضاع بهتر شده و راحت می‌رویم و می‌آییم.»

اما کارگران زن لالجین و قصه‌شان همه ماجرای سفال همدان نیست. یکی از فروشندگان سفال لالجین که تا همین چهار سال قبل در کار تولید بوده برایم می‌گوید: «آنقدر از خاک لالجین استحصال شده که الان اجازه نمی‌دهند از خاک اینجا  استفاده شود و خاک را از جاهای دیگر می‌آورند. هرچند کیفیت خاک خیلی فرقی ندارد و چند نوع خاک را با هم مخلوط می‌کنند تا خاک با کیفیت به دست بیاید.»

او درباره سفال لالجین که برخی می‌گویند حاوی سرب است و برای سلامت ضرر دارد هم توضیح می‌دهد: «براق بودن کار به سرب موجود در آن ارتباط دارد. تمام رنگ‌های براق حاوی سربند. اما تمام سفال‌ها از درجه 850  به بالا پخت می‌شود و برخی بالای هزار و در این دما سرب ضررش را از دست می‌دهد. ما خودمان در خانه‌مان از ظروف سفالی استفاده می‌کنیم.»

 او از زیاد شدن دست در کارگاه‌های سفال لالجین هم گلایه دارد: «قبلاً دست‌کم 10 تا 15 فروشگاه وجود داشت و40 تا 50 کارگاه. اما الان 150 تا 160کارخانه بزرگ به غیر از روستاهای اطراف فقط در شهرک صنعتی فعال است. این روزها روستاها هم پر از کارگاه شده. خیلی از لالجینی‌ها برای کاهش هزینه‌ها در روستاهای اطراف کارگاه زده‌اند. برخی کارگاه‌ها الان با تیراژ بالا روزی 3هزار بشقاب تولید می‌کنند. کسی که مثل ما با دست کارکرده می‌داند ظرف‌های دست‌ساز کج و کولگی دارند، تعدادشان کم است. الان کارخانه‌ها روزی 10 هزار تکه کاسه درست می‌کنند که تمام پرس است و بازهم اسمش سفال است. این هنر با این اوصاف درحال از دست دادن هویت است.» به گفته او، بیشترین سفال همدان به عراق و افغانستان فرستاده می‌شود؛ دو کشوری که دنبال جنس ارزان و مانده‌اند. اما اگر صادرات سفال به ترکیه باشد چون یک کشور توریستی است ممکن است به دست توریست‌های سایر کشورها هم برسد و به قیمت مناسبی از کارگاه‌های لالجین خریداری شود.

سفال لالجین با کارگران زن و هزار داستان نگفته، هنوز یکی از قطب‌های سفالگری کشور محسوب می‌شود. هنوز وقتی از بازارهای سفال همدان می‌گذری رنگ‌های آبی و سبز سفال‌ها چشمانت را خیره می‌کند؛ حاصل رنج زنانی که از بردن نام‌شان در یک گزارش هم وحشت دارند.