۰ نفر

باج خواهی پس از پایان عقد موقت

۲۲ آبان ۱۴۰۱، ۰:۲۱
کد خبر: 680765
باج خواهی پس از پایان عقد موقت

پس از آن که از همسر اولم طلاق گرفتم به عقد موقت یکی از همکارانم درآمدم که این ازدواج هشت ماه به طول انجامید ولی بعد از آن درحالی تصمیم گرفتم تا با مرد دیگری ازدواج کنم که مبلغ 30 میلیون تومان مهریه ام را در زمان عقد موقت گرفته بودم اما اکنون همسر سابقم با تهدید به انتشار عکس ها و فیلم های زشت، مرا در تنگنای بازگرداندن مهریه 30 میلیونی قرار داده است به طوری که ...

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 24 ساله ای است که برای شکایت از همسر سابقش به کلانتری طبرسی شمالی مشهد قدم گذاشته بود.

این زن جوان در حالی که بیان می کرد شوهر سابقم قصد اخاذی از مرا دارد درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: در یک خانواده هشت نفره و در یکی از روستاهای تربت حیدریه به دنیا آمدم. من آخرین فرزند خانواده بودم اما هیچ گاه مهر پدر را با همه وجودم احساس نکردم چرا که هنوز به دومین بهار زندگی نرسیده بودم که پدرم به دلیل  ابتلا به بیماری سرطان از دنیا رفت و من فقط با نوازش های دل انگیز مادرم بزرگ شدم. بعد از مرگ پدرم، تامین هزینه های زندگی برای مادرم بسیار سخت بود به همین علت هم او در یک شرکت تولیدی کار می کرد تا فرزندانش را سروسامان بدهد. خلاصه من هم بزرگ شدم و تا مقطع راهنمایی تحصیل کردم اما زمانی که 15 سال بیشتر نداشتم خانواده «محمدرضا» به خواستگاری ام آمدند. آن ها هم روستایی ما بودند و مادرم به دلیل شناختی که از خانواده «محمدرضا» داشت بلافاصله پاسخ مثبت داد. او معتقد بود خانواده «محمدرضا» افراد آبروداری هستند و او تو را خوشبخت می کند. به این دلیل من و «محمدرضا» ازدواج کردیم اما هنوز یک سال از مراسم عقدکنان نگذشته بود که باردار شدم و دخترم به دنیا آمد.خانواده همسرم انتظار داشتند که فرزند بعدی من پسر باشد به همین دلیل اصرار می کردند که باید هرچه سریع تر دوباره باردار شوم اما فرزند بعدی هم دختر بود.

پس از این ماجرا سه بار دیگر هم باردار شدم و با آن که همه آن ها در دوران جنینی سقط شدند ولی هر سه جنینم نیز دختر بودند. مادر شوهرم که به قول خودش آرزوی نوه پسر را در سینه داشت، دیگر طاقت نیاورد و دختر دیگری را به عقد پسرش درآورد تا آرزویش را برآورده کند ولی هووی من هم دو دختر به دنیا آورد. در این شرایط، روزگار بر من خیلی سخت می گذشت و از سوی دیگر هم تحمل نیش و کنایه و سرزنش های اطرافیانم را نداشتم. این بود که بالاخره از «محمدرضا» طلاق گرفتم و او به دلیل توافقی که با یکدیگر داشتیم بخشی از مهریه ام را پرداخت کرد که من فقط توانستم منزلی را با آن پول در مشهد رهن کنم. بعد از جدایی از همسرم به مشهد آمدم و در یک کارگاه تولیدی مشغول کار شدم. در این روزها بود که با «عیسی» آشنا شدم. او هم از همسرش جدا شده بود و با دختر خردسالش زندگی می کرد.

«عیسی» همکارم بود و بعد از تعطیلی کارگاه، مرا با خودرویش به منزلم می رساند چرا که او نیز در شرق مشهد زندگی می کرد و بالاخره این آشنایی و درددل ها برای یکدیگر موجب شد تا او به من پیشنهاد ازدواج موقت بدهد.

من هم که به تنهایی روزگار می گذراندم، پیشنهاد او را پذیرفتم و سپس با مهریه 30 میلیون تومانی به عقد موقت «عیسی» درآمدم. از آن روز به بعد او به منزل من رفت و آمد می کرد اما من ماجرای ازدواجم را از اطرافیان و خانواده ام پنهان کردم تا روزی که به عقد دایم «عیسی» دربیایم. او در مدت هشت ماه که با من زندگی می کرد، مدام عکس ها و فیلم های زشت وغیرمتعارفی را ضبط می کرد و مدعی بود که چون مرا خیلی دوست دارد، این فیلم ها را می گیرد تا همیشه همراهش باشم و او با نگاه کردن به این تصاویر مرا در کنار خودش احساس کند. من هم که او را شوهر خودم می دانستم مخالفتی با این عمل نداشتم ولی با فرارسیدن پایان «عقد موقت» تازه فهمیدم که او قصد زندگی مشترک با مرا ندارد و نمی خواهد مرا به عقد دایم خودش درآورد. این گونه بود که من هم برای تضمین آینده ام با مرد دیگری ازدواج کردم و به خواسته او برای تمدید زمان «عقد موقت» تن ندادم. «عیسی» وقتی این موضوع را فهمید به شدت عصبانی شد و اکنون همواره مرا تهدید به انتشار تصاویر و فیلم های زننده ای می کند که در مدت زمان «عقد موقت» از من تهیه کرده است.

او حتی به منزل مادر و خواهرم رفته و با نشان دادن این تصاویر به آن ها گفته است که من در عقد موقت او بوده ام! «عیسی» چند بار هم به بهانه پرسیدن نشانی، با شوهرم گفت و گو کرده است تا مرا بترساند. با آن که باورم نمی شد او دست به چنین رفتارهای زشتی بزند اما هنگامی که از سرکار به خانه بازمی گشتم، مقابلم قرار گرفت و ادعا کرد اگر مبلغ 30 میلیون تومان مهریه را بازنگردانم، او تصاویر و فیلم ها را در فضای مجازی منتشر می کند و آبرویم را می برد...

ماجرای شکایت این زن جوان با صدور دستوری از سوی سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی مورد بررسی و رسیدگی قرار گرفت.