به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، دو سال قبل جسم نیمهجان مردی جوان به یکی از بیمارستانها در غرب تهران برده شد. به مأموران گفته شد این مرد خودزنی کرده است. همزمان جسم بیجان همسر او نیز در خانهاش پیدا شد. جسد این زن به نام پانتهآ وسط پذیرایی خانه افتاده بود. تنها کسی که در لحظه قتل در خانه بود، دختر این زوج بود که بهشدت شوکه شده بود.
کارهای درمانی روی آرش، متهم پرونده که به نظر میرسید خودزنی کرده است شروع شد و از سوی دیگر مأموران دختر این زوج را مورد بازجویی قرار دادند. او گفت: صبح روز حادثه پدرم من را به سمت اتاقم برد، در را روی من قفل کرد و من دیگر ندیدم چه اتفاقی افتاد، اما صدای مادرم را میشنیدم که جیغ میکشید، بعد که صدا قطع شد، پدرم در را باز کرد. او به سمت عروسکهای من حمله و آنها را تکهتکه کرد و بعد هم خودش را زد.
بعد از گفتههای این دختر و بهدستآمدن سلامت نسبی آرش، او از سوی پلیس مورد بازجویی قرار گرفت. آرش روی تخت بیمارستان اتهام قتل همسرش را قبول کرد و گفت که در پی یک سوءظن همسرش را به قتل رسانده است. متهم بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شد، در بازجوییها گفت: مدتی بود که به زنم سوءظن داشتم و حالم خوب نبود. فکر میکردم زنم به من خیانت میکند، به همین خاطر روز حادثه تصمیم گرفتم کار را تمام کنم و خودم را از دست این سوءظن نجات دهم. بعد از اینکه دخترم را در اتاق زندانی کردم، با ضربات چاقو همسرم را به قتل رساندم.
با پایان گفتههای متهم و صدور کیفرخواست علیه وی، پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. متهم که برای محاکمه به شعبه 11 برده شده بود، اتهام قتل را قبول کرد. در ابتدای جلسه رسیدگی، نماینده دادستان کیفرخواست علیه متهم را خواند و خواستار رسیدگی به این موضوع بر اساس مدارک موجود در پرونده شد. در ادامه، فرزند و پدر مقتول بهعنوان اولیایدم در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند.
در ادامه، متهم در جایگاه قرار گرفت. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من زن و فرزندم را خیلی دوست داشتم. ما زندگی خیلی خوبی با هم داشتیم و همه راضی بودیم. مدتی بود که من دچار بیماری اعصاب شده بودم. با اصرار همسرم پیش دکتر رفتم و دارو مصرف میکردم. بهطور سرخود داروها را قطع کردم. چند شب بود که نخوابیده بودم، افکار غلط دوباره به سراغم آمده بود و حالم اصلا خوب نبود. روزبهروز هم حالم بدتر میشد، فکر میکردم زنم به من خیانت میکند و حال روحی خوبی نداشتم تا اینکه روز حادثه تصمیم گرفتم زنم را بکشم. بعد از اینکه با چاقو زنم را کشتم، حال روحیام بدتر شد، به اتاق دخترم رفتم و عروسکهایش را پاره کردم. هرکاری میکردم حالم خوب نمیشد و اضطرابم خیلی زیاد بود تا اینکه در یک لحظه تصمیم گرفتم خودم را هم بکشم. چند ضربه به خودم زدم و بعد از هوش رفتم و زمانی چشمانم را باز کردم که در بیمارستان بودم.
متهم گفت: من میدانم کار قابل دفاعی نکردم. زنم خیلی زن خوبی بود. او متین و باشخصیت بود و دختری زیبا و دوستداشتنی به من داده بود. دخترم که حالا برای من درخواست قصاص میکند و آنقدر از من متنفر شده، روزی عاشق من بود. وقتی او به کلاس میرفت، در راه برگشت به محل کار من میآمد، دلش برایم تنگ میشد، من را بغل میکرد و میگفت که فقط با من خوشحال است، اما حالا طوری شده که نه تلفنی با من صحبت میکند و نه حاضر است من را ببیند. دخترم خیلی ناراحت است و من به او حق میدهم، چون مادرش را کشتهام. من از دخترم و پدرزنم عذرخواهی میکنم و از آنها درخواست بخشش دارم. درخواست دارم حلالم کنند، چون واقعا دیگر انگیزهای برای زندگی ندارم.
اشتباه من این بود که داروهایی را که دکتر داده بود نخوردم و همین باعث شد چند شب نتوانم بخوابم و حالم بد بود. بیخوابی و فشار روانی که تحمل میکردم باعث شد نتوانم تصمیم درست بگیرم و خودم را بدبخت کردم. دخترم از من روی برگردانده، زنم را از دست دادم و تا پایان عمرم زجر خواهم کشید. من میدانم پدر همسرم چه غمی را تحمل میکند و درخواست بخشش دارم، اما میخواهم بدانید که دیگر دنیا برایم تمام شده و هیچ انگیزهای برای زندگی ندارم. دخترم را دیگر نمیتوانم در آغوشم بگیرم و خیلی تنها شدهام.
بعد از گفتههای متهم، وکیلمدافع او در جایگاه حاضر شد. او با تأکید بر پشیمانی موکلش گفت چون او دچار بیماری اعصاب بوده و داروهای خود را به مدت طولانی مصرف نکرده، دچار حمله عصبی شده و دست به چنین اقدامی زده است.
با پایان جلسه دادگاه، قضات برای تصمیمگیری دراینباره وارد شور شدند.