۰ نفر

از زندگی چه می‌خواهید؟

۱۰ شهریور ۱۳۹۷، ۲۰:۰۰
کد خبر: 297216
از زندگی چه می‌خواهید؟

از زندگی خود چه می‌خواهید؟ می‌خواهید در پایان امروز به چه چیزی رسیده باشید؟ پنج سال دیگر به کجا رسیده‌اید؟ آیا اصلا هدفی دارید؟ اگر چنین است، آیا اهداف صحیح را برگزیده‌اید؟

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایسنا، جواب شما به این چند سؤال ساده می‌تواند نشان بدهد که آیا در زندگی خود موفق خواهید شد یا نه. هدف‌گذاری، اثر جادویی دارد.

وقتی هدفی برای خود انتخاب می‌کنید، موانع کنار می‌روند، فرصت‌ها از راه می‌رسند و انگار منابع مورد نیاز خودشان را از غیب می‌رسانند؛ اما برای مهارکردن این جادو باید اهدافی چالش‌برانگیز، مشخص و شفاف در حوزه‌های مختلف زندگی خود داشته باشید. هدف، به زندگی جهت می‌دهد و آن را از روزمرگی و بطالت خارج می‌کند.

 وقتی هدفی دارید، روی فعالیت‌هایی که منجر به کسب آن هدف می‌شود، تمرکز می‌کنید و فعالیت‌های غیرمرتبط و مزاحم را کنار می‌زنید؛ بیشتر کار می‌کنید و کمتر ناامید می‌شوید در مقابل، آن‌هایی که هدفی ندارند، زندگی‌شان چندان رضایت‌بخش و مولد نیست.

تحقیقات نشان داده که هدف‌گذاری باعث افزایش بهره‌وری می‌شود؛ اما هدف‌گذاری یعنی چه؟ هدف‌گذاری فرایندی است که شما طی آن برای خودتان اهدافی شخصی تعیین می‌کنید؛ اهدافی که قابل ‌سنجش و البته چالش هستند. چرا قابل چالش؟ چون اگر اهدافتان دم‌دستی و آسان باشند، عملکرد شما را چندان تغییر نمی‌دهند. اگر مصمم هستید که برای خودتان هدف‌گذاری کنید، بد نیست در این شش گام، را همراهی کنید.

گام اول: چند حوزه مختلف برای موفقیت خود انتخاب کنید

باید برای تمام حوزه‌های اصلی زندگی خود هدف داشته باشید، این اهداف می‌توانند حوزه‌های مختلفی را شامل شوند که البته عمده‌ترین آن‌ها عبارتند از حوزه‌های مالی، روابط اجتماعی، خانواده، کار، معنویت، سلامت و تندرستی، افزایش ظرفیت‌های فردی و سبک زندگی.

گام دوم: اهداف‌تان واضح باشد

باید به‌وضوح بدانید که چه می‌خواهید. اهداف مبهمی مانند "می‌خواهیم خوشبخت شوم" یا "می‌خواهم مردم مرا تحسین کنند"، دست‌یافتنی نیستند. برای خلق اهداف خود از فرمول smart استفاده کنید. طبق این فرمول، اهداف باید چنین باشند:

خاص: هدف باید به نحوی بیان شود که واضح، دقیق و خاص باشد. هدف مبهم به درد نمی‌خورد.

قابل‌سنجش: هدف باید قابل‌سنجش باشد؛ یعنی باید بتوانید بسنجید که تا چه اندازه به هدف خود نزدیک شده‌اید.

دست‌یافتنی: هدف باید دست‌یافتنی باشد؛ چون اگر غیرممکن باشد، خیلی زود دلسرد می‌شوید و خود را کنار می‌کشید. درعین‌حال، هدف‌تان باید چالش‌برانگیز باشد. تمرکز روی این چالش، به شما انگیزه می‌دهد.

واقع‌بینانه: هدف‌تان باید هدفی واقع‌بینانه باشد و تحقق آن مفهومی در پی داشته باشد؛ مثلا یادگرفتن زبان فرانسوی به صرف اینکه شما به این زبان علاقه‌مند هستید، راه به‌جایی نمی‌برد؛ مگر اینکه تسلط به زبان فرانسه بتواند تأثیر بارزی در سبک زندگی و وضعیت آینده شما داشته باشد.

مبتنی بر زمان: لازم است که برای رسیدن به هدف خود یک جدول زمانی داشته باشید و یک ضرب‌الاجل برای آن درنظر بگیرید وگرنه هرگز روز پایان را نخواهید دید.

اگر حروف انگلیسی ابتدایی این پنج مورد را در کنار هم قرار دهید، واژه (smart) هوشمند را خواهید داشت. به دو نمونه از این اهداف هوشمندانه توجه کنید:

1.من می‌خواهم تا انتهای امسال در بین 10درصد از برترین فروشندگان شرکت قرار بگیرم.

2.من هر سال20 درصد به درآمد خود اضافه خواهم کرد.

گام سوم: اهداف خود را بنویسید

باید اهداف خود را بنویسید. هدفی که روی کاغذ آورده نشود، فقط "خواب پنبه‌دانه دیدن" است و بس. برای اهداف خود فهرستی تهیه کنید. اولین چیزهایی را که در مورد این اهداف به ذهن‌تان می‌رسد، بنویسید و طی امروز و روزهای بعد آن‌ها را چندین ‌بار بازخوانی و ویرایش کنید تا بالاخره تبدیل به آنچه واقعا می‌خواستید، شود.

نوشتن اهداف اهمیت زیادی دارد. فقط فکرکردن به اهداف کافی نیست. نوشتن باعث می‌شود تا هرکدام از آن‌ها هویتی مستقل داشته باشند. بهتر است اولین مجموعه از اهداف‌تان به 4 تا 6 هدف محدود شود تا بتوانید بهتر و بیشتر روی آن‌ها تمرکز کنید.

گام چهارم: برنامه خود را مکتوب کنید

هدف، آرزو نیست. برای تحقق آن باید کاری کنید. ضرب‌الاجل را دقیق تعیین کنید. قصد از هدف‌گذاری این است که شما روی هدف تمرکز و برای آن انرژی داشته باشید.

فرض کنید هدف‌تان این بوده که در مدت 6 ماه، داستانی را منتشر کنید. باید این هدف را به اهداف ریزتر و ماهانه تقسیم کنید، مثلا تمام‌کردن دو فصل از کتاب در هر ماه. برای سنجش میزان پیشرفت خود باید اهداف خود را از این هم ریزتر کنید، در آن صورت به ‌راحتی دستگیرتان می‌شود که این هدف واقع‌بینانه هست یا نه، البته ممکن است اهداف خود را طور دیگری تقسیم کنید و واحدهای زمانی متفاوتی را درنظر بگیرید .

به‌محض این‌که هدفی هفتگی یا روزانه تعیین کنید، خواهید فهمید که آیا آن هدف دست‌یافتنی است یا نه و البته ممکن است اهداف خود را طور دیگری تقسیم کنید و واحدهای زمانی متفاوتی را درنظر بگیرید .

به‌محض اینکه هدفی هفتگی یا روزانه تعیین کنید، سپس می‌توانید سراغ مجموعه اهداف خود بروید و ببینید که در عمل چه‌کاری می‌توانید انجام دهید. آیا می‌توانید در مورد آن‌ها به هدفی روزانه دست پیدا کنید؟

گام پنجم: اهداف خود را همیشه در ذهن داشته باشید

مرتبا اهداف‌تان را به خودتان یادآوری کنید. آن‌ها را روی کارتی بنویسید و در ساعاتی از روز از جیب یا کیف بیرون بیاورید و به خودتان یادآوری کنید. قبل از اینکه از منزل خارج شوید، روی تکه‌ای کاغذ، چیزی درباره هدف خود بنویسید و آن را کف اتاق یا سالن بیندازید. وقتی‌که برگردید، با دیدن آن تکه کاغذ دوباره به یاد هدف‌تان خواهید افتاد. از خودتان بپرسید که امروز برای نزدیک‌شدن به هدف‌تان چه‌کار مفیدی کرده‌اید.

به همه اطرافیان خود بگویید که چه هدفی در ذهن دارید. از هر کار شاخصی که برای نزدیک‌تر شدن به هدف خود انجام داده‌اید، یادداشت بردارید. دائما به هدف خود و به پیشرفتی که داشته‌اید، فکر کنید.

هر شب قبل از خواب به خودتان یادآوری کنید که امروز برای نزدیک‌تر شدن به هدف چه‌کاری انجام داده‌اید، در خیال خود مجسم کنید که وقتی به هدف می‌رسید، چه حس خوبی خواهید داشت. نتیجه نهایی کار خود را در ذهن به تصویر بکشید و با همان تصویر ذهنی به خواب بروید.

اصل «خواستن، توانستن است» را به‌خاطر داشته باشید؛ آنچه فکرش را می‌کنید، همان چیزی است که در آینده نصیب‌تان خواهد شد .

گام ششم: برای هدف خود، هر روز «یک کار» انجام بدهید

هدف‌ها به خودی خود محقق نمی‌شوند؛ هدف‌گذاری وسیله است برای اینکه به شما انگیزه بدهند و شما باید هر روز، کاری را برای رسیدن به هدف انجام بدهید. این کار نباید حتما خیلی بزرگ یا خیلی مهم باشد. فقط باید کاری را انجام بدهید. به‌تدریج که هر روز کاری را برای هدف خود انجام می‌دهید، خواهید دید که یافتن کار بعدی در روزهای آینده، آسان‌تر خواهد بود. مجموعه این کارها به‌تدریج به‌سمت هدف شتاب خواهد گرفت و پیشرفت شما سریع‌تر و ناخودآگاه‌تر خواهد بود.