۰ نفر

سند همکاری ۲۵ساله ایران و چین چه فرصت‌هایی می‌آفریند؟

۲۴ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۱۸
کد خبر: 497787
سند همکاری ۲۵ساله ایران و چین چه فرصت‌هایی می‌آفریند؟

چند ماهی از رونمایی بزرگ‌ترین طرح استراتژیک وزارت امور خارجه نمی‌گذرد؛ قرارداد اقتصادی- امنیتی با چین که به محض شروع و رونمای از این طرح 25 ساله، حمایت‌ها و شماتت‌ها از هر سو برخاست.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، عده‌ای بر طبل حمایت کوبیدند و عده‌ای برکوس رسوایی دمیدند. باید انصاف داد که نقادان از طبقه خارج از حاکمیت بودند تا جایی که به حمایت از غرب محکوم شدند و حامیان در طبقه داخل حاکمیت. این دو دستگی از طرفی و از طرف دیگر تعلل طرف چین در انعقاد قرارداد و نهایتا مخالف گسترده ایالات متحده با این طرح، در جامعه ما حساسیت برانگیز شده است. مقاله حاضر تلاشی است در جهت تبیین کلی این موضوع.

الف: قرارداد 25 ساله ایران و چین چیست؟

حقیقت آن است که اطلاعات دقیقی از مفاد آن در دسترس نیست و اطلاعات ما محدود به مصاحبه‌هایی است که از سوی وزارت خارجه یا برخی نمایندگان مجلس بیرون آمده است. طرف چینی هم تمایلی به افشای جزییات در این رابطه ندارد. قدر متقین آنکه مدت این قرارداد 25 سال بوده و حوزه اقتصادی- امنیتی را دربر می‌گیرد. در حوزه اقتصادی آشکار است که مطابق این قرارداد چین متعهد می‌شود برای 25 سال تمام تولید نفت ایران را بدون توجه به تحریم‌ها دریافت کند، اما از سایر مفاد اقتصادی خبری در دسترس نیست. اینکه آیا در ازای نفت، ما کالا دریافت می‌کنیم یا یوآن یا دلار؟ اینکه چین در این رابطه به مقررات FATF در زمینه تبادلات مالی پایبند می‌ماند یا خیر، همگی بر ما مجهول است. نکته دوم اینکه قرار است چین در ظرف 25 سال به صورت سالانه در ایران سرمایه‌گذاری مستقیم کند؛ اما میزان و مقصد این سرمایه‌گذاری مشخص نیست. نکته سوم اینکه این همکاری چهره‌های دیگری

-غیر از اقتصادی- هم دارد که این چهره‌ها معلوم نیست. همکاری امنیتی فروض گسترده‌ای دارد و از همکاری در استرداد مجرمین تا پیمان مشترک دفاعی را شامل می‌شود. کدام‌یک از این فروض در این پیمان گفته شده است؟

ب: چرا چین؟

هفته گذشته چین به بزرگ‌ترین اقتصاد دنیا تبدیل شد. طبیعی است که هر کشوری سعی در همکاری با این غول نوظهور اقتصادی داشته باشد. علاوه بر این چینی‌ها بر سرمایه‌گذاری خارج از مرزهای خود به جهت اهداف سیاسی علاقه بسیاری دارند و این موضوع برای هر کشوری تحریک‌کننده است. چین بزرگ‌ترین شریک اقتصادی ایالات متحده، اتحادیه اروپا، روسیه، امریکای لاتین، آفریقا و اتحادیه عرب است. طبیعی است که هر کشوری بدون توجه به ملاحظات سیاسی خواهان تعامل با چین باشد. موضوع به همین‌جا ختم نمی‌شود. چین بزرگ‌ترین ارتش دنیا را در اختیار دارد و اخیرا به ‌شدت بر تکنولوژی نظامی خود با هدف تسلط بر دریای چین جنوبی و اقیانوس آرام و هند متمرکز شده است و در این راه شانه به شانه ایالات متحده می‌زند و در این حوزه می‌تواند به راحتی در کمتر از 24 ساعت حضور نظامی داشته باشد (این آمار برای ایالات متحده 12 ساعت در سراسر کره‌زمین است). علاوه بر این چین به‌شدت در فناوری فضایی (فضای رقابت آینده جهان) در حال سرمایه‌گذاری است. چین دارای بزرگ‌ترین بازار جهان با بیش از یک میلیارد جمعیت نیز هست. چین دارای حق وتو در شورای امنیت است. همه این مولفه‌ها در کنار هم پتانسیل ظهور ابرقدرت جهانی را می‌دهد. در شرایط فعلی تنها کشوری که می‌تواند به قرن امریکا پایان دهد چین است.

پ: نیاز چین به ایران چیست؟

انرژی مهم‌ترین موضوع است. چین برای رشد پایدار خود به انرژی پایدار نیازمند است. هر چند طرح‌های عظیم انرژی‌های پاک در چین در حال اجراست، ولی تا افق 2050 هنوز چین به نفت و زغال‌سنگ وابسته خواهد بود. چین رشد اقتصادی خود را فدای مسائل زیست محیطی نخواهد کرد (برخلاف اتحادیه اروپا و کانادا). دومین هدف چین اجرای طرح جاده ابریشم برای دسترسی زمینی به خاورمیانه است. چین به تفوق دریایی ایالات‌متحده آگاه است و نمی‌خواهد شریان اقتصادی خود را تنها به دریا گره بزند. ایران در وصول چین به اروپا و آفریقا نقش کلیدی دارد. سوم اینکه ماهیت سیاسی ایران با سایر کشورهای عربی دارای نفت بسیار متفاوت است. چین از کویت، عراق و امارات و عربستان هم نفت می‌خرد، اما به خوبی آگاه است که این کشورها به‌ شدت به ایالات متحده وابسته‌اند و در روز تنگنا حتما به سوی ایالات متحده چرخش می‌کنند. اما این موضوع در مورد ایران صادق نیست. علاوه بر این ایران اهرم فشاری بر ایالات متحده در خاورمیانه است که می‌توان این اهرم را علیه منافع ایالات متحده در روز ضرور به ‌کار گرفت.

ت: نیاز ایران به چین چیست؟

اقتصاد گره ‌خورده ایران به نفت و تحریم‌های ایالات متحده، ایران را برای به دست آوردن بازاری مطمئن ولو ارزان‌تر برای نفتش تشویق می‌کند. چین به وسیله این پیمان بلندمدت این اطمینان را به ایران می‌دهد. دوم اینکه در تحلیل ایران، چین ابرقدرت مطلق جهان خواهد شد و این ابرقدرت آثار سویی بر ایران نخواهد گذاشت. سیستم بسته حکومتی چین تنها به گسترش اقتصادی- نظامی در ورای مرزهای خود علاقه‌مند است و بحث‌های حقوق بشری یا امثال آن در سیاست خارجی این کشور محلی از اعراب ندارد. این موضوع چین را برخلاف غرب، ابرقدرتی دوست‌داشتنی نشان می‌دهد. چین دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد است و اخیرا با دستی بازتر از این حق برای حفظ منافع خود و متحدان خود استفاده می‌کند. علاوه بر این چین در یک ‌سال گذشته در فضای دیپلماسی جهانی فعال‌تر شده و سعی دارد نقشی جایگزین روسیه را در مقابل غرب بازی کند. تا حدود 3 سال گذشته چین در عرصه دیپلماسی پیرو مسکو بوده و علاقه‌ای به تقابل مستقیم با غرب نشان نمی‌داد. در یک سال اخیر

به خصوص پس از قضیه کرونا، دیپلمات‌های چین حالتی تهاجمی‌تر و فعال‌تر نسبت به قبل گرفته‌اند و اظهارنظرهای صریح و مستقیم و بی‌پروا دارند. این نشان از آن دارد که چین پای خود را در اقتصاد محکم کرده و نیازی به محافظه‌کاری بیشتر نمی‌بیند. این موضوع برای ایران بسیار جذاب است. ایران بدون پایه‌های اقتصادی به مصاف غرب رفت و نتیجه آن را دید. اکنون در چین آرزوهای خود را می‌بیند. نکته آخر اینکه تحریم‌های ایالات متحده علیه ایران تا زمان اوباما به صورت هوشمند اجرا می‌شد و ایران را بر لبه تیغ تعامل با غرب نگه‌می‌داشت. این روند با آمدن ترامپ به ‌هم ریخت. ترامپ ایران را به دامان شرق هل داد و چاره‌ای برای ایران به غیر از توجه به شرق(روسیه-چین) باقی نگذاشت. در کوتاه‌مدت سیاست ترامپ در مورد ایران کاراست، اما در ایالات متحده اگر عقلی آینده‌نگر در انتخابات پیش‌رو ریاست جمهوری بر سرکار آید به سیاست‌های اوباما بازگردد و ایران را از تعامل با غرب مأیوس نمی‌کند. شرایط کنونی چاره‌ای برای ایران جز تعامل کامل با شرق نگذاشته و این تعامل برای ایران هم بدون هزینه نخواهد بود.

ث: سایر بازیگران

مطمئنا ایالات متحده از این اتفاق خوشحال نخواهد بود. ایالات متحده برای مهار روس‌ها و چینی‌ها سیاست سرزمینی سوخته در شمال هندوکش، ایران و عراق را در پیش گرفته است. هرگونه توسعه پایدار در این منطقه برخلاف سیاست‌های اجرایی ایالات متحده است. علاوه بر این ایالات متحده به راحتی تسلط خود بر نفت خاورمیانه که عمدتا به سمت چین سرازیر می‌شود را از دست نخواهد داد. همان‌طور که پایگاه‌های نظامی خود را در این منطقه برپا کرده و هم‌اکنون به حفاظت از آن می‌پردازد. از طرف دیگر در دید بلندمدت اتحاد چین-روسیه-ایران(اقتصاد-صنعت-انرژی) برای ایالات متحده خوشایند نخواهد بود. هم‌اکنون جنگ سرد پنهان میان ایالات متحده و چین در جریان است و دولت بعدی ایالات متحده از هیچ کوششی برای محدود کردن چین فروگذاری نخواهد کرد. ایالات متحده همچنان به تقویت هند به عنوان رقیب منطقه‌ای چین و تضعیف پاکستان، افغانستان، ایران و عراق ادامه خواهد داد.

روس‌ها از این پیمان استقبال خواهند کرد. سیاست روس‌ها بازیابی توان خود پس از فروپاشی شوروی است. این بازیابی زمانی که زیر ذره‌بین غرب نباشد راحت‌تر امکان‌پذیر است. بنابراین اگر چین جای روس‌ها را به عنوان اولویت تهدید خارجی برای ایالات متحده بگیرد به‌ شدت مورد حمایت روس‌ها خواهد بود و از این کنشگری چین در عرصه بین‌المللی به ‌شدت استقبال خواهد شد. روسیه در درازمدت جای خود را به چین نخواهد داد بلکه اکنون تنها محتاج زمان است. چین همچنان به تکنولوژی روس‌ها محتاج باقی خواهد ماند.

کشورهای عرب، ایران را به عنوان همسایه‌ای نامطمئن می‌بینند به‌خصوص که تفاوت مذهبی نیز در دو سوی خلیج‌فارس وجود دارد. عربستان و امارات به عنوان بازیگران اصلی فعلی جهان عرب،تا پایان قضیه سوریه و یمن روی خوشی به ایران نشان نخواهند داد و هر حرکتی که پای چین را به خاورمیانه باز کند و منجر به تقویت ایران شود از دید آنان مردود است.

ج: اکنون ما کجا ایستاده‌ایم؟

حقیقت آن است که وضیعت کنونی ایران در موازنه با چین وضعیت مطلوبی نیست. در آمار سرمایه‌گذاری خارجی چین 3 سال است که ایران در جا زده و در مقابل عربستان و امارات هر ساله میزان بیشتری از سرمایه مستقیم چین را به خود جلب می‌کنند. پس اگر طرف چینی پیشرفت مذاکرات را به حل مسائل ایران و اعراب گره بزند نباید تعجب کرد. از سوی دیگر هنوز کشورهای عربی بیشترین حجم نفت و گاز چین را تامین می‌کنند. نکته دیگر اینکه بر فرض آمادگی طرف چینی به سرمایه‌گذاری در ایران، آیا فضای اقتصادی ایران تحمل جذب این حجم سرمایه‌گذاری را دارد و منجر به تب هلندی در اقتصاد ما نمی‌شود؟ اقتصادی که حجم بودجه به زحمت به 30 میلیارد دلار می‌رسد درحالی که نیازمند سرمایه‌گذاری سالانه 10 میلیارد دلار تنها در صنعت نفت است، آیا توان جذب نقدینگی حجیم چینی را دارد؟ نکته سوم آنکه تحریم‌ها سبب شده که تجار خصوصی چینی تمایلی به همکاری با ایران نشان ندهد و از طرف دیگر عدم الحاق ایران به FATF همچنان ایران را از جذب نقدینگی و انتقال آن در عرصه بین‌الملی محروم می‌کند‌. نکته چهارم آنکه رقبای منطقه‌ای ایران نیز بیکار ننشسته‌اند. همان‌گونه که ما فرصت طلایی سوآپ نفت را با خط لوله باکو - جیحان از دست دادیم، فرصت طلایی جاده ابریشم را نیز از دست خواهیم داد و افغانستان این مسیر را به سمت تاجیکستان و ترکمنستان می‌چرخاند.

چ: چه باید کرد؟

پاسخ به این سوال که قرارداد با چین مفید است یا مضر بسته به یک عنصر حیاتی دارد و آن اینکه ما اکنون کجاییم؟ چه طرحی و هدفی داریم؟ و قرار است به کجا برویم؟ به بیان دیگر تحولات خارجی زمانی مفید یا مضر تلقی می‌شوند که در ابتدا ما یک الگوی مفید برای روابط بین‌الملل خود انتخاب کنیم. با دیدگاه فعلی اکنون موقعیت برای برقراری رابطه اینچنینی نه‌تنها با چین بلکه با هیچ کشوری مناسب نیست. ایران اکنون از لحاظ اقتصادی در ضعیف‌ترین وضع قرار دارد و این موضوع دست مذاکره‌کننده را می‌بندد و او قدرت چانه‌زنی در مذاکرات را نخواهد داشت و به ناچار قرارداد یک‌طرفه خواهد شد. دوم آنکه مقدمه هر گشایش اقتصادی، الحاق به FATF و توجه به مقررات مالی بین‌المللی از قبیل استانداردهای بانکی و حسابداری بین‌المللی و بسیاری مانند این است. تا این مقدمه فراهم نشود، وضعیت همان است که در مورد برجام وجود داشت. با عدم الحاق به FATF ما خود را تحریم کرده‌ایم و از دریافت تامین مالی خارجی محروم شده‌ایم. نکته سوم باید در خاورمیانه با همسایگان خود به صلحی پایدار برسیم. تا زمانی که درگیری‌های غیرضرور در منطقه وجود دارد، هزینه‌های امنیتی ما نیز کمرشکن خواهد بود. پول‌هایی که باید خرج پیشرفت و رشد اقتصادی کشور شود در امور نظامی و امنیتی خرج خواهد شد. فراموش نکنیم که همین هزینه‌های امنیتی بالا شوروی را در هم غلتانید. نکته چهارم گردشگری بهترین صنعت برای ایران خواهد بود و البته چین در این مورد از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. دوران کرونا پایان می‌پذیرد اما آیا ما طرح جامعی برای گردشگری داریم؟ گردشگری صنعتی ارزآور و غیرقابل تحریم است. ارزی که گردشگران با خود به کشور می‌آورند، می‌تواند به راحتی جایگزین نفت شود. نکته پنجم اینکه در دیپلماسی هنر این نیست که به سوی غرب یا شرق، ایالات متحده یا چین، روسیه یا اتحادیه اروپایی متمایل شویم و پیمان ببندیم. هنر آن است که بتوانیم میان این همه، توازن سیاسی برقرار کرده و از میان این توازن منافع خود را به دست بیاوریم. از این منظر همه قدرت‌ها ارزشی یکسان می‌یابند.پس زمانی چین برای ایران جذاب خواهد بود که بتوان همان رابطه را با ایالات متحده یا اتحادیه اروپایی برقرار کرد. این نکته به آسانی به دست نمی‌آید و در راه آن هزینه‌های بسیاری باید صرف کرد. چین می‌تواند و باید در ایران و سیاست خارجی ایران نقش کلیدی بازی کند اما این نقش نباید به نادیده گرفتن سایر بازیگران بین‌المللی تمام شده و چین را به بازیگر انحصاری در ایران تبدیل کند. اگر قراردادی منجر به انحصار در ایران شود، اولین کسی که از عرصه ایران خسته می‌شود، خود صاحب امتیاز خواهد بود.