اقتصادآنلاین – سیده زهرا محمودی؛ نتایج پژوهش الیزابت کمپف (Elisabeth Kempf) و لیبس پاستار (Lubos Pastor) استادان دانشگاه شیکاگو نشان میدهد، کارمندان بانک مرکزی به دلیل انگیزههای شغلی، اثر سیاست تسهیل کمی (Quantitative Easing-QE) که امروزه سیاست محبوب روسای بانکهای مرکزی جهان است را بیشتر از پژوهشگران مستقل و دانشگاهی لحاظ میکنند. هرچه سمت و رده این کارمندان بالاتر باشد، اثر این سیاست در تحقیقات آنها نیز بیشتر مشهود است.
اثربخشی برنامههای خرید دارایی بانک مرکزی (غالباً اوراق بدهی) که از آن تحت عنوان سیاست تسهیل کمی یاد میشود، در محافل سیاسی و علمی مورد بحث است. بیشتر این تجزیه و تحلیلها توسط کارمندان بانکهای مرکزی صورت میگیرد. پژوهشهایی که محققان در بانکهای مرکزی آمریکا، انگلیس و منطقه یورو، نوشتهاند، تاثیر سیاستهای تسهیل کمی بر تولید و تورم را بیش از مقالاتی که دانشگاهیان و پژوهشگران مستقل نوشتهاند، نشان میدهد.
پس از شیوع کویید19، بسیاری از بانکهای مرکزی برنامههای سیاستی خرید دارایی که تحت عنوان سیاستهای تسهیل کمی شناخته میشود را مجددا آغاز کردند. (در این سیاست، بانک مرکزی با خرید داراییها که غالباً اوراق قرضه را شامل میشود، سعی در افزایش حجم پول و خلق منابع دارند که این اقدام قیمتها و تورم را افزایش میدهد و با هدف تحریک اقتصاد صورت میگیرد) در ماه مارچ سال جاری میلادی، فدرال رزرو از خرید 700 میلیارد دلار اوراق قرضه جدید خبر داد. هچنین بانک مرکزی اروپا (ECB) خرید 750 میلیارد یورو برنامه خرید اضطراری شیوع کرونا و بانک مرکزی انگلستان (BoE) خریدهایی به ارزش 200 میلیارد پوند انجام دادند. خرید داراییهای از سوی بانک مرکزی نشاندهنده این است که سیاستهای تسهیل کمی به بخش مهمی از ابزارهای سیاست پولی پس از بحران مالی 2008 تبدیل شده است.
تاثیرگذاری سیاستهای تسهیل کمی، نقل محافل سیاسی و آکادمیک است. بخش چشمگیری از سیاستهای تسهیل کمی از تحقیقات بانکهای مرکزی سرچشمه میگیرد و این تحقیق در رسانهها نیز عنوان میشود؛ مثلا:
"خبر خوب این است که طبق شنیدهها، سیاستهای تسهیل کمی در مهار تورم موفق عمل کرده است. مارتین ویل، از اعضای کمیته سیاستهای پولی تعیین نرخ بهره در بانک انگلیس، متوجه این موضوع شد که خرید دارایی به ارزش یک درصد از درآمد ملی سبب افزایش 0.18درصدی تولید ناخالص و تورمی 0.3درصدی میشود. در مطالعه صورت گرفته توسط جان ویلیامز، رییس فدرال رزرو سنفرانسیسکو، استنباط شد که خرید داراییها نرخ بیکاری ایالات متحده را در اواخر سال 2012، حدود یک و نیم درصد کاهش داده و در مهار تورم در اقتصاد موثر است."
تضاد منافع
وقتی کارمندان بانکهای مرکزی، درخصوص سیاست تسهیل کمی- که سیاست خودشان است- مینویسند، با تضاد منافع روبرو میشوند. بانکهای مرکزی که سیاستهای خود را ارزیابی میکنند، به مثابه شرکتهایی دارویی هستند که داروهای خود را ارزیابی میکنند. هر دو درحال قمار هستند. این موضوع خصوصا برای بانکهای مرکزی که نتیجه تحقیقاتشان به عنوان بخشی از سیاستهایشان خواهد شد، صادق است. بانک مرکزی با انتشار یک مطالعه که از سیاستهایش پشتیبانی میکند، میتواند اثربخشی سیاست را افزایش دهد.
تضاد منافع، در تحقیقات زیست پزشکی و جایی که روابط مالی بین محققان و صنعت داروسازی وجود دارد، مشهود است. مطالعات مبین آن است که در تحقیقات زیست عمدتا نتیجهگیری به صورتی حاصل میشود که مطلوب اسپانسر مالی تحقیقات باشد.
تعصب مشابه شرکتهای داروسازی، در بانکداران بانک مرکزی نیز دیده میشود. همانطوری که محققان پزشکی دانشگاهی تحت حمایت صنعت هستند، اقتصاددانهای بانک مرکزی نیز مستقیم در بانکهای مرکزی استخدام میشوند.
یک اقتصاددان در بانک مرکزی میتواند انگیزههای گوناگونی برای مؤثر یافتن سیاستهای بانک داشته باشد. مثلاً ممکن است این دغدغه را داشته باشد که نتیجههای یافتههایش بر وضعیت شغلی و سمت او اثرگذار است. دغدغههای شغلی این چنینی حتی اگر بی اساس باشد، حایز اهمیت است.
یک کارمند بانک ممکن است به این استدلال باور داشته باشد که سیاستهای بانک موثرند و او ممکن است شواهدی را انتخاب کند که تعصبات قبلی او را حمایت میکنند. علاوه بر این، اقتصاددان ممکن است به اعتبار بانک اهمیت دهد و نتایجی را بگیرد که تاییدکننده اقدامات بانک هستند. همچنین اگر این کارمند آنقدر عالی رتبه باشد که بتواند در اتخاذ سیاستهای بانک شرکت کند، ممکن است به اعتبار خود نیز اهمیت دهد.
مثلا برانکه (رییس سابق فدرال رزرو) در سخنرانی خود در انجمن اقتصادی آمریکا، از سیاست تسهیل کمی قاطعانه پشتیبانی میکند. باتوجه به تجربه منحصر به فرد او به عنوان یک آکادمیک که سیاستگذار برتری شده است، صلاحیت ارائه ارزیابی از اثر بخشی این ابزارها را دارد. این ابزارها بخش مهمی از میراث وی هستند زیرا در زمان ریاست او در فدرال رزرو تصویب شدند.
نویسندگان این پژوهش چه کردند
الیزابت کمپف و لیبس پاستار در مقاله خود، یافتههای محققان بانک مرکزی و پژوهشگران دانشگاهی و مستقل را درخصوص اثربخشی سیاستهای پولی نامتعارف مقایسه کردند و 54 مطالعه که به تجزیه و تحلیل اثرات سیاست تسهیل کمی بر تولید و تورم در ایالات متحده، انگلستان و منطقه یورو پرداخته است را بررسی کردهاند بانکداران بانک مرکزی، سیاستهای تسهیل کمی را موثرتر دانستد.
پژوهشهای بانک مرکزی، تاثیرات سیاستهای تسهیل کمی بر تولید را بهگونهای گزارش میکنند که از نظر آماری و اقتصادی قابل توجه است. مثلا مادامی که کلیه مقالات بانک مرکزی نتیجه میگیرند که سیاستهای تسهیل کمی بر تولید اثرگذار است، تنها نیمی از مقالات دانشگاهی این تاثیرات را معنی دار میدانند.
علاوه بر این، مقالات بانک مرکزی در مقایسه با مقالات دانشگاهی از صفتهای مثبت بیشتری در خصوص سیاستهای تسهیل کمی استفاده میکنند و به طور کلی مقالات بانک مرکزی سیاستهای تسهیل کمی را نسبت به مقالات آکادمیک موثرتر میدانند.
نگرانیهای شغلی؟
برای مشاهده اینکه آیا این نتایج برآمده ار نگرانیهای شغلی هستند، یافتههای تحقیق اقتصاددانهای بانک مرکزی بر رتبه شغلی آنها بررسی شدهاست. بر این اساس نویسندگانی که مقالاتشان اثرات بیشتر سیاست تسهیل کمی را بر تولید نشان داده است، از نظر شغلی موقعیت بالاتری دارند.
همچنین به نظر میرسد نگرانیهای شغلی برای عالی رتبههای بانک مرکزی به مراتب بیشتر است. زیرا از نظر آنان رابطه شغل و اثرات ارزیابی سیاستهای تسهیل کمی بیشتر است. همچنین مقامات ارشد بانک مرکزی اثرات بیشتری از سیاستهای تسهیل کمی ارایه میکنند؛ زیرا انگیزه بیشتری برای این کار دارند.
بانک مرکزی آلمان (Bundesbank)
انگیزه همه بانکداران بانک مرکزی یکسان نیست. مدیریت عالی بانک مرکزی آلمان دیدگاهی انتقادی نسبت به سیاستهای تسهیل کمی اتخاذ کرده است. گفته میشود که آکسل وبر و یورگن از مقامات پیشین بانک مرکزی آلمان در اعتراض به این سیاستها، از بانک مرکزی اروپا استعفا دادهاند. رییس فعلی بانک مرکزی آلمان نیز علنا با این سیاست مخالف کرده است و محققان این بانک میتوانند با اطلاع از مواضع رییس خود و بدون نگرانی شغلی دیدگاهی متفاوت از سایر همکارانشان در سایر بانکهای مرکزی داشته باشند.
براین اساس نتایج نشان میدهد که مطالعات کارمندان بانک مرکزی آلمان اثرات تسهیل کمی را نسبت به دانشگاهیان کمتر موثر میدانند. هرچند این شواهد به علت کوچک بودن جامعه آماری ضعیف است، اما به طور گسترده با تاثیر مدیریت بر نتایج تحقیق منطبق است.
نظرسنجی از بانکهای مرکزی
برای نشان دادن بیشتر این تاثیر، تحقیقات سران بانکهای مرکزی برجسته جهان را بررسی کردهایم. پاسخ آنها نشاندهنده دخالت قابل توجه مدیریت بانک در تحقیقات است.
در بیشتر بانکها، مدیریت در انتخاب موضوع تحقیق نقش دارد و مقالات قبل از انتشار عمومی توسط مدیریت بررسی میشوند و شواهد حاکی از دخالت مدیریت در نتایج تحقیقات است. برخلاف بانکهای مرکزی، دانشگاهیان با مداخله مدیریتی کمتری در تحقیقات خود مواجه هستند.
نتیجه گیری
البته این شواهد به معنی اینکه تحقیقات بانک مرکزی جهت گیری خاصی دارد نیست. دانشگاهیان با مسئله انتشار یا نابودی تحقیقات خود مواجه هستند. مجلات دانشگاهی مشهور نیز نتایج مثبت را بر نتایج منفی ترجیح میدهند و باتوجه به این شرایط انتشار، دانشگاهیان نیز انگیزه خاص خود را دارند.
این پژوهش نتیجه نمیگیرد که تحقیقات بانک مرکزی باید کاهش یابد؛ از جهات بسیاری، بانکهای مرکزی شرایط بسیار خوبی برای ارزیابی دقیق سیاستهایشان دارند. مانند صنایع دارویی که داروهای خود را مطالعه میکنند، بانکهای مرکزی نیز اطلاعات بسیاری خوبی دسترسی دارند و تمایل به حفظ اعتبارشان نیز نکته مهمی است که بدان توجه دارند.