۰ نفر

راهکاری برای دورزدن تحریم‎های نفتی از زبان کریس کوک؛

سرنوشتی تازه برای دلارهای خانگی

۵ اسفند ۱۳۹۷، ۹:۳۰
کد خبر: 337822
سرنوشتی تازه برای دلارهای خانگی

از سوی برخی کارشناسان داخلی و خارجی برای دورزدن تحریم‎های نفتی آمریکا علیه ایران و همچنین رهایی از دلاریزه‌بودن اقتصاد کشور، راهکارهای متعددی مطرح می‎شود. براین‌اساس کریس کوک، پژوهشگر ارشد مؤسسه راهبردی تاب‌آوری و تأمین امنیت اقتصادی کالج لندن که برای بیان نظریه خود راهی ایران شده بود، از نوعی روش مالی انرژی رونمایی می‎کند.

به گزارش اقتصادآنلاین، شکوفه حبیب‎زاده در شرق نوشت: بر اساس نظریه او، روش‌های نوین مالی انرژی شامل نوعی توافق‎ اعتباری جدید است که دربرگیرنده تغییر تعریف انرژی به‎عنوان کالا به تعریفی تازه از انرژی در قالب «فراهم‌آورنده خدمات» است که این ابزار جدید برای معاوضه ارزش حامل‌های انرژی کاربرد دارد. به بیانی دیگر، این اعتبار به سادگی قابل تبدیل و معاوضه با انرژی مصرفی مردم عادی مانند برق، بنزین، گازوئیل و نظایر آن است. این اقدام که نوعی پیش‎خرید انرژی از سوی مردم محسوب می‎شود و می‎تواند دلارهای خانگی را به میدان آورد، در وهله اول نیازمند اعتمادسازی بین مردم است. این چرخه که در این گفت‎وگو به بیان جزئیات آن اشاره می‎شود، باید به چنین نتیجه‎ای دست یابد: «مردم باید به شرکت ملی نفت ایران اعتماد کنند که تعهداتی که صادر می‌کند قابل اعتماد هستند و مردم به‌جای خرید دلار، سکه طلا، اتومبیل و نظیر آنها سرمایه‌های سرگردانشان را در این‌گونه تعهدات اعتباری انرژی سرمایه‌گذاری کنند تا بین مردم هم قابل ردوبدل‌کردن و معامله باشد. به این معنی که وقتی مردم این‌گونه تعهدات را پیش‌خرید می‌کنند، هنگامی‌که باید برای بهای انرژی مصرفی‌شان ریال بپردازند، تعهد صادرشده توسط شرکت ملی نفت ایران را تحویل می‌دهند». محمود خاقانی، مدیرکل امور خزر و آسیای‌میانه وزارت نفت در دولت‌های هشتم و نهم و از کارشناسان بین‎المللی انرژی نیز که در این گفت‎وگو، کوک را همراهی می‎کند، این را می‎گوید. این دو کارشناس بین‎المللی همچنین با اشاره به آینده قیمت نفت در بازارهای جهانی هشدار می‎دهند که با برنامه‎ریزی شکل‎گرفته در بازار؛ چه از سوی عرضه‎کننده و چه از سوی فروشندگان، محتمل است که قیمت نفت به‌یک‌باره با ریزش مواجه شود و اکنون نیز قیمت جهانی نفت در محدوده 40 دلار معنادار است. اینجاست که خاقانی هشدار می‎دهد: «... برای بودجه سال 98 به مجلسی‌های محترم  می‌گوییم مواظب این موضوع باشید. چون این امر می‌تواند قیمت نفت خام را به 40 دلار یا پایین‌تر برساند و آنها بودجه را روی 55 دلار در حال بررسی و بستن هستند».

‌ تحریم‌های یک‌جانبه و غیرمنصفانه پس از عهدشکنی و خروج آمریکا از برجام شرایطی را پدید آورده است که برخی از کشورها نسبت به  دادوستد با ایران یا خرید نفت خام ایران تردید دارند، زیرا از جریمه‌های وزارت خزانه‌داری آمریکا نگران هستند. در چنین شرایطی ایران چگونه باید نفت خام خود را بازاریابی کند و بفروشد؟

کریس‌ کوک: درحال‌حاضر یکی از راه‌حل‌هایی که صنعت نفت ایران تعریف کرده، فروش نفت خام ایران در بورس انرژی است که یک بازار فیزیکی محسوب می‌شود. این بازار همان‌طور که همه می‌دانند باید با بازارهای بورسی جاافتاده که نفت خام در آنها عرضه و معامله می‌شود رقابت کند و بدیهی است که کار آسانی در شرایط تحریم دلاری و بانکی نیست. ما نظر نوینی را در کارگاه‌هایی به میزبانی کمیسیون انرژی، صنایع پالایشی و پتروشیمی اتاق بازرگانی ایران و مؤسسه آموزشی و پژوهشی اتاق بازرگانی ایران و مؤسسه پژوهش در مدیریت و برنامه‌ریزی دانشگاه تهران مطرح کردیم که نوعی ابزار مالی محسوب می‌شود و رقیب بازار فیزیکی بورس انرژی نیست، بلکه مکمل آن است. درواقع در نظریه ارائه‌شده توسط مبتکران شبکه انرژی خزر که میزبان کارگاه‌های بحث و گفت‌وگو درباره «تعهدات اعتباری انرژی» بودند، صراحتا تأکید شد که نظریه مورد بحث ربطی به عرضه و فروش نفت خام به‌صورت فیزیکی در بورس انرژی ندارد، زیرا ما درباره یک ابزار مالی و تکنولوژی نوین مالی برای صنعت انرژی صحبت می‌کنیم.

‌ شیوه‌ای که در مورد آن صحبت می‌کنید منطبق با چه سازوکاری است؟

کوک: عرضه (Supply) نفت خام به‌جای فروش (sale) آن ملاک است. در ایران مرتبا گفته می‌شود نفت خام را به این قیمت و با این شرایط پرداخت و ... بفروشیم. ما معتقدیم در شرایطی که ایران در آن قرار دارد، باید نفت خام را به پالایشگاه عرضه کند. چرا؟ برای اینکه وقتی نفت خام فروخته می‌شود حق مالکیت آن به خریدار منتقل می‌شود. درحالی‌که با عرضه آن به پالایشگاه مالکیت فراورده‌های حاصل از آن همچنان متعلق به عرضه‌کننده نفت خام است. در روش فروش نفت خام و به‌طورکلی حامل‌های انرژی یک کالا تعریف شده و می‌شوند. درحالی‌که در روش عرضه نفت خام و به‌طورکلی انرژی تعریف نوینی مدنظر است و آن اینکه نفت خام و به‌طورکلی انرژی فراهم‌آورنده خدمات است. درحال‌حاضر پالایشگاه‌ها در ایران خصوصی هستند و نه دولتی، اما دولت نفت را با پرداخت یارانه‌های آشکار و پنهان به این پالایشگاه‌ها تحویل می‌دهد تا مردم فراورده‌های حاصل از آن (مثلا بنزین) را لیتری هزار تومان بخرند. ضرر پالایشگاه را دولت جبران می‌کند که گفته می‌شود دولت ایران روزی حدود 400 میلیارد تومان یارانه سوخت می‌دهد که این مبلغ غیر از یارانه نقدی است که دولت به مردم می‌پردازد. در نظریه ما شرکت ملی نفت ایران می‌تواند نفت را به پالایشگاه‌های داخلی عرضه کند که روزی حدود 2.2 میلیون بشکه ظرفیت پالایشی دارند. چه اتفاقی می‌افتد؟ دولت به‌ازای نفت خامی که به پالایشگاه‌ها تحویل می‌دهد، می‌تواند بگوید فراورده‌های حاصل از نفت خام عرضه‌شده به پالایشگاه‌ها به دولت تعلق دارد، چون مالکیت نفت را به صاحبان پالایشگاه‌ها منتقل نکرده است. بنابراین، فراورده‌های نفتی متعلق به شرکت ملی نفت ایران هستند. این یعنی نوعی مشارکت در تولید انرژی بین دولت و بخش خصوصی در بخش پایین‌دستی صنعت انرژی کشور.

محمود خاقانی: این احتمال وجود دارد که پالایشگاه‌ها بگویند ما نمی‌خواهیم با شرکت ملی نفت ایران مشارکت در تولید فراورده‌های نفتی داشته باشیم. هیچ اشکالی ندارد. پالایشگاه‌ها می‌توانند فراورده‌های حاصل از نفت خام عرضه‌شده را رأسا بازاریابی کنند و به قیمت بین‌المللی بفروشند و به ازای بهای آنها (یعنی بهای نفت خام) به شرکت ملی نفت ایران «تعهدات اعتباری انرژی» بدهند. آن‌گاه شرکت ملی نفت ایران، از تعهدات اعتبارات انرژی برای تأمین مالی اجرای طرح‌ها و خرید ابزار و ... موردنیاز شرکت ملی نفت ایران استفاده می‌کند. یارانه سوختی که در داخل کشور توزیع می‌شود تا قیمت را در سطح فعلی نگه دارند از همین محل تأمین یا تحویل خزانه‌داری می‌شود. نکته مهم این است که تا وقتی دولت به‌طور مستقیم و غیرمستقیم یارانه سوخت می‌پردازد و یارانه نقدی سوخت به مردم می‌دهد، قاچاق ادامه دارد و کسری بودجه دولت افزایش پیدا می‌کند. بنابراین مجلس دهم در بودجه سال 98 باید جرئت کند و دست به یک انقلاب انرژی بزند؛ به این معنی که با افزایش قیمت‌ها به سطح کشورهای همسایه و غیراقتصادی‌کردن قاچاق با درآمدی که نصیب دولت می‌شود، مالیات‌ها و تعرفه‌ها و ... را کاهش دهد. این سیاست اقتصادی می‌تواند اقتصاد کشور را به سوی تولید و اقتصاد مقاومتی (اقتصاد تاب‌آور) در دوران فعلی جنگ اقتصادی و روانی آمریکا علیه ملت ایران برای پیروزی قطعی یاری کند. متأسفانه این نکته را باید مورد توجه قرار داد که در کشور ما به دلیل ضعف قوانین و مقررات مطالبی را که برای شما شرح داده شد مقامات مسئول ممکن است به دلایل مختلف، از جمله عدم آشنایی با آن مورد قبول قرار ندهند و اجرائی نباشد. بسیاری خواهند گفت که خریدار نفت خام می‌تواند اعتبار اسنادی باز کند و وجه دریافت‌شده هم به‌طور مستقیم به حساب خزانه واریز می‌شود، تا مشکلاتی هم پیش نیاید. از این دسته مسئولان باید پرسید پس چگونه است که شما به فروش نفت خام در بورس انرژی، آن هم با روشی غیرشفاف و نامعلوم در مورد نحوه قیمت، نحوه پرداخت (ریال یا ارز خارجی)، نحوه وصول پول نفت و نظیر آنها اعتراضی ندارید؟

کوک: آنچه ما پیشنهاد می‌دهیم، ارزش‌گذاری و اعتبارسنجی ویژه است. وقتی گفته می‌شود اعتباری ویژه یعنی وقتی این اعتبار خلق می‌شود، کسی نباید بتواند مثل آن را به بازار عرضه کند. در معنای دیگر، فقط یک سازمان خاص و ویژه آن اعتبار را صادر می‌کند. تعهد اعتباری انرژی (ECO) که مدنظر است، می‌تواند در صورتی‌که مقامات رسمی آن را تأیید کنند، به ارز رمزگذاری‌شده (رمزارز) قابل معامله تبدیل شود. حالا چه کسی می‌تواند آن را صادر کند؟ مطمئنا بانک‌ها نمی‌توانند آن را صادر کنند.

‌ یعنی به بیانی دیگر، بانک‌ها قدرت خود را از دست می‌دهند؟

خاقانی: بگذارید این‌گونه توضیح دهم. در حال حاضر در ایران بانک‌ها، بانکداری نمی‌کنند، وساطت و دلالی می‌کنند. یعنی بین کسی که سرمایه‌ای نقدی دارد و کسی که سرمایه نقدی را برای طرح و برنامه‌ای احتیاج دارد، به کار می‌گیرند و برای خودشان هم سهمی برمی‌دارند. متأسفانه شاهد هستیم که بانک‌ها به‌طور سالم و علمی عمل نکردند و وضعیت اقتصاد کشور را به این روز کشاندند که مردم دیگر به بانک‌ها اعتماد ندارند، اما نظریه جدید ما این بحث را مطرح می‌کند که نقش بانک‌ها از بنگاه‌داری و دلالی و واسطه‌گری که اکنون انجام می‌دهند، تغییر ‌ و نقش جدیدی نظیر بانک‌داری در سایر کشورها پیدا کند و آن آغاز به ارائه خدمات بین کسی که سرمایه نقدی دارد و می‌خواهد سرمایه‌گذاری کند و کسی که به سرمایه‌گذاری نیاز دارد، است. با این حال، در آن حالت هم، بانک‌ها نمی‌توانند «تعهدات اعتباری انرژی» را صادر کنند تا این تعهدات اعتباری به صورت ارز یا پول دربیاید و کسی بتواند از آن استفاده کند. کسانی می‌توانند این کار را بکنند که تولیدکننده و عرضه‌کننده نفت، گاز، برق، فراورده‌های نفتی، فراورده‌های پتروشیمی و به‌طور کلی انرژی به بازار مصرف هستند. مثلا برای فراورده‌های نفتی، شرکت ملی نفت ایران (عرضه‌کننده نفت خام به پالایشگاه‌ها و توزیع‌کننده فراورده‌های نفتی) این نوع تعهدات اعتباری انرژی را می‌تواند صادر ‌کند، اما برای اینکه تعهدات اعتباری انرژی صادرشده بیش از توان شرکت ملی نفت ایران برای تولید نفت خام و عرضه فراورده‌های نفتی نباشد که بدیهی است موجب پدیدآمدن تورم خواهد شد و تورم موجب بی‌‌اعتبارشدن این‌گونه اعتبارات می‌شود، باید به تأسیس و ایجاد یک اتاق پایاپای انرژی (مستقل) که هم صادرکننده تعهدات اعتباری انرژی به آن اتاق اعتماد کند و هم دریافت‌کننده این‌گونه تعهدات یعنی مصرف‌کننده (مردم) به آن اعتماد کنند، اقدام کرد. این اتاق پایاپای به‌طور مستقل و بی‌طرف مراقب است که صادر‌کننده‌، دریافت‌کننده‌، ردوبدل بین مردم و...  در چارچوب مقررات تعیین‌شده دادوستد کنند و تقلبی صورت نگیرد. یعنی مردم باید به شرکت ملی نفت ایران اعتماد کنند که  تعهداتی که صادر می‌کند، قابل اعتماد هستند و مردم به جای خرید دلار و سکه طلا و اتومبیل و نظیر آنها سرمایه‌های سرگردان‌شان را در این‌گونه تعهدات اعتباری انرژی سرمایه‌گذاری کنند تا بین مردم هم قابل ردوبدل‌کردن و معامله باشد. به این معنی که وقتی مردم این‌گونه تعهدات را پیش‌خرید می‌کنند، وقتی باید برای بهای انرژی مصرفی‌شان ریال بپردازند، تعهد صادرشده به وسیله شرکت ملی نفت ایران را تحویل می‌دهند. ایجاد اعتماد در مردم نسبت به بخش‌های دولتی و حکومتی خیلی مهم است تا این طرح جدید کارایی داشته باشد. برای اینکه اعتماد ایجاد شود به شفافیت در اقتصاد کشور نیاز داریم. اگر اعتماد نباشد، هیچ مکانیسم یا روشی نمی‌تواند در تجارت و به‌ویژه تجارت نفت و گاز، فراورده‌های نفتی، برق و به‌طور کلی انرژی به ما کمک کند. شاید کسانی در بورس انرژی هستند که نظریه ما را رد می‌کنند و می‌گویند کار نمی‌کند. ما می‌گوییم شما می‌خواهید چه‌کار کنید. شما به شرکت ملی نفت ایران فشار آورده‌اید که -به نظر من (به‌عنوان شهروند ایرانی)- خلاف قانون نفت، عمل ‌کند. از هر حقوق‌دانی که قانون اساسی را می‌داند و با قوانین جاری کشور آشنایی دارد، بپرسید به شما می‌گوید سران سه قوه نمی‌‌توانند برخلاف قانون اساسی و قوانین جاری کشور تصمیمی بگیرند. اصولا سران سه قوه جایگاهی برای تعریف یا قانون  یا تصویب قانون ندارند که براساس تصمیم آنها نفت خام در بورس انرژی عرضه شود یا نشود. فرایند عرضه نفت خام در بورس انرژی اصلا شفاف نیست. فروشنده که معلوم است شرکت ملی نفت ایران است اما خریدار نامعلوم است.  شخص سومی که از خریدار می‌خرد، باز نامعلوم است. درحالی‌که ساختار بورس انرژی باید براساس شفافیت باشد. درهرحال، باید بررسی شود عرضه نفت خام در بورس انرژی به چه دلیل شکست خورد؟ این همه تبلیغ کردند که با این روش تحریم‌ها را دور می‌زنند تا چه اندازه موفق بودند؟ چه کسانی از رانت جدید بهره بردند؟ بررسی شود که چرا ونزوئلا در تعریف ارز نفتی پترو شکست خورد؟ ونزوئلا ارزی را تحت عنوان پترو معرفی کرد و گفت مردم پترو را بخرید. پشتوانه پترو را نفت خام ونزوئلا معرفی و تعیین کرد، اما مردم ونزوئلا که  پالایشگاه ندارند. اگر نفت خام را  بخرید و به پالایشگاه نرود، به دردی نمی‌خورد؟ علاوه بر آن، مردم در ونزوئلا وقتی پترو را می‌خریدند و می‌خواستند همان پترو را به شرکت نفت دولتی ونزوئلا به ازای بهای نفت خام بدهند، شرکت دولتی نفت ونزوئلا هم آن را به جای دلار قبول نداشت که پترو را بگیرد و به ازای آن نفت خام بدهد. ارزی تولید کردند که خودشان هم آن را قبول نداشتند. به همین دلیل ونزوئلا شکست خورد. در ایران هم نفت خام در بورس انرژی عرضه می‌شود. چه کسی و یا کسانی آن را می‌خرند؟ مردم عادی که نمی‌خرند. مردم عادی با نفت خام چه‌کار کنند؟ یکی، دو محموله‌ای که خرید و فروش شد، کسی نمی‌داند چه کسی خرید و به چه کسی فروخت! بالاخره  روزی آقای مهندس زنگنه باید پاسخ‌گو باشد. نمی‌توان این بهانه را آورد که چون تحریم است، ما نمی‌گوییم خریدار و خریدار از خریدار ما چه کسی بود. ادامه روش کار فعلی غیرشفاف برای فروش نفت خام در بورس انرژی ممکن است سرنوشت سکه ثامن و امثالهم را تکرار کند. اما آنچه ما پیشنهاد می‌دهیم را مردم لمس می‌کنند. مردم برق را لمس می‌کنند چون چراغ اتاقشان را روشن می‌‌کند و تلفن همراه‌شان را شارژ می‌کنند. بنزین را مردم لمس می‌کنند چون اتومبیل‌شان با بنزین حرکت می‌کند، حمل‌ونقل را لمس می‌کنند چون سوار اتوبوس، قطار، مترو و...  می‌شوند. وقتی تعهدات اعتباری انرژی را عرضه کنیم، شاید بتوان نام سکه انرژی را هم برای آن تعریف کرد. مثلا شرکت توانیر تعهدات اعتباری انرژی (برق) صادر می‌کند که 10 کیلووات یا صد کیلووات‌‌ساعت برق است بعد این تعهد اعتباری انرژی را به مردم پیش‌فروش می‌کند، مردم می‌توانند از آن بهره ببرند. در مثالی دیگر، اگر شرکت ملی نفت ایران یا حتی پالایشگاه‌ها که خصوصی شده‌اند، تعهدات اعتباری انرژی صادر کنند و به مردمی که آنها را پیش‌خرید می‌کنند، بگویند اگر به پمپ‌بنزین تحویل بدهند، به ازای ارزش آن می‌توانند چند لیتر بنزین بگیرند. در واقع مردم برق و فراورده‌های نفتی و نظیر آنها را پیش‌خرید می‌کنند؛ درست مثل پیش‌خرید اتومبیل، کارت برای استفاده در پرداخت بلیت اتوبوس‌، تلفن همراه و... .

  فرض کنیم  دولتمردان پذیرفتند، چه سودی عاید مردم می‌شود؟

خاقانی: اگر نقشه راه بدهیم، 25 تا 30 میلیارد دلار پولی که در خانه مردم است و بدون فعالیت در چرخه اقتصادی گرفتار حبس در کمد و چمدان شده‌اند، در اقتصاد به گردش درمی‌آیند. چون طلا و سکه و ارزهایی که در خانه مردم است، هیچ چیزی تولید نمی‌کند و شاید در اثر یک چرخش ناگهانی در مسائل سیاسی و اقتصاد هم به‌صورت ناگهانی همان‌طور که بالا رفتند، سقوط کنند و ریسک نگهداری‌‌شان هم خیلی بالاست. درحالی‌که پالایشگاه، بنزین و گازوئیل و به‌طور کلی فراورده‌های نفتی و شرکت برق، برقش را پیش‌فروش می‌کند، سازمان آب و فاضلاب، آب و فاضلاب‌شان را پیش‌فروش می‌کنند و از این طریق نوعی وام بدون بهره به حساب کسانی ‌که درگیر تولید انرژی و آب و... هستند، واریز می‌شود. پالایشگاه منابع مالی لازم را کسب می‌کند تا از شرکت ملی نفت ایران، نفت خام مورد نیازش را پیش‌خرید ‌کند. شرکت ملی نفت ایران هم این پول را در بخش بالادستی صنعت نفت برای تولید نفت خام و گاز سرمایه‌گذاری می‌کند. اگر این مکانیسم  تعریف شود، کشور ما را نجات می‌دهد. آقای کوک که در دانشگاه کالج لندن درگیر پژوهش درباره این روش نوین است، برای توضیح درباره این نظریه دو بار به مسکو دعوت شد و برای وزارت انرژی روسیه سخنرانی کرد. معاون وزیر انرژی روسیه که میزبان ایشان بود، از این گفته ایشان خوشش آمده  و تأیید کرده بود که ایشان گفته بود  پژوهشگری است که استراتژی دارد، ولی صاحب مقام در هیچ کشوری نیست که راهبرد مورد نظرش را عملی کند و در کشورهای دیگر صاحبان قدرتی در مقام و منصب دولتی حضور دارند که راهبرد یعنی استراتژی ندارند. کشور ما از جمله این‌گونه کشورها محسوب می‌شود. من معتقدم  ما در صورت اعتماد به دولت می‌توانیم با دارایی‌هایمان در مدیریت اقتصاد کشور مشارکت کنیم و آمریکا را شکست بدهیم. نقطه ضعف ما عدم اعتماد مردم به نظام بانکی و دولتی وسایر دستگاه‌هاست و دشمن هم از همین فرصت بهره‌برداری می‌کند. متأسفانه این عدم اعتماد در طول عمر دولت نهم و دهم ایجاد شد و در زمان حاضر هم رسانه ملی در کنار برخی از نمایندگان محترم مجلس بهترین تلاش را می‌کند که مردم هرچه بیشتر به عدم توان و کفایت دولت دوازدهم ایمان بیاورند و به این دولت اعتماد نکنند. چرا؟ خدا می‌داند.

‌ در شرایطی که در تحریم به سر می‌بریم، این سازوکار منطقی است؟

خاقانی: من همیشه عرض کردم، تحریم‌های قبل از برجام یک اشتباه راهبردی برای آمریکا و یک موفقیت تاکتیکی بود. خب، فکر کنید اگر آمریکا ما را تحریم بانکی نکرده بود، با درصد بالایی که این روزها مشخص می‌شود فساد و اختلاس در طول عمر دولت نهم و دهم شروع شد و ادامه یافت که تا امروز هم ادامه دارد، اختلاس‌گران می‌توانستند همه پول‌هایی را که به‌دست می‌آوردند از کشور خارج کنند، اما تحریم بانکی باعث شد که نتوانند و بخش عمده آن در ساختمان‌ها و...  قفل شده‌اند. امروز هم تحریم‌های مثلث ترامپ، نتانیاهو، آل‌سعود با هماهنگی و پشتیبانی کاسبان تحریم در داخل کشور به‌نظر من یک فرصت است و نه تهدید. اگر تحریم‌های پسابرجامی ترامپ نبود که معلوم نمی‌شد وضعیت اقتصادی اروپا، چین و سایرین و از همه مهم‌تر ایران چگونه است. به احتمال قوی پول‌های پساتحریمی هم به ایران می‌آمدند و همان فاسدان و اختلاسگران از آن بهره می‌بردند و تازه این بار می‌توانستند حجم وسیع‌تری را هم به خارج منتقل کنند. ما باید از فرصت تحریم‌ها استفاده کنیم و اقتصاد کشور را سروسامان بدهیم و شفاف کنیم. آقایانی که بهانه می‌کنند تصویب قوانین ضدپول‌شویی و... امنیت ملی کشور را به خطر می‌اندازد، به‌طور شفاف توضیح دهند که چرا؟ چرا باید مؤسسات مالی و اعتباری درست شوند و سرمایه مردم را حیف‌ومیل کنند و بعد از جیب بیت‌المال یعنی مردم این پول‌ها پرداخت شود که اخیرا هم خبر پدیده شاندیز مطرح شده است. آقای زنگنه اخیرا در مصاحبه مطبوعاتی‌اش گفته من از هر پیشنهادی استقبال می‌کنم. بفرمایید این یک پیشنهاد. ولی این پیشنهاد که تازه نیست؛ می‌توان ثابت کرد که این پیشنهاد در زمان خود آقای زنگنه در دولت هفتم و هشتم تحت عنوان معاوضه انرژی مطرح شد، اجرائی و در دولت دهم متوقف شد و حالا با نام دیگری دوباره پیشنهاد می‌شود؛ چرا مورد بذل توجه در دولت یازدهم که مطرح شد تاکنون قرار نگرفته است. دلیل آن روشن است. آقای زنگنه هم متقاعد شده‌اند که دیگر درباره مافیاهای نفتی سخنی نگویند. در کشور چه خبر است؛ نمی‌دانیم.

‌ این ایده تا به حال با وزارت نفت مطرح نشده‌است؟

خاقانی: من نامه‌ای به رئیس کل بانک مرکزی نوشته‌ام. شماره ثبت نامه را دارم. رونوشت همان نامه‌ را هم به وزارت نفت دادم؛ شماره ثبت نامه را هم در دبیرخانه وزارت نفت دارم. رونوشت همان نامه‌ را به وزیر نیرو دادم و شماره ثبت آن را هم دارم. در دولت یازدهم در همین رابطه به آقای رئیس‌جمهور نامه نوشتیم و پیش‌بینی کردیم که ممکن است اقتصاد دچار این دست‌اندازها بشود و این اتفاقات خواهد افتاد. اخلاق بدی که در نظام اداری کشور ما هست، این است که به هیچ نامه و نوشته‌ای جواب مکتوب نمی‌دهند. ای کاش به ما جواب می‌دادند یا بدهند که ما نظریه شما را خواندیم و بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که به درد کشور ما به این دلیل یا به این دلایل نمی‌خورد، لطفا دیگر مزاحم ما نشوید و نامه ننویسید. خوشبختانه اخیرا که این موضوع با حمایت مؤسسه آموزشی و پژوهشی اتاق بازرگانی ایران و مؤسسه پژوهش در مدیریت و برنامه‌ریزی انرژی دانشگاه تهران که مبتکران طرح شبکه انرژی خزر (تبدیل گاز به برق در منطقه و صادرات برق از ایران به اروپا و سایر کشورها) هستند با کمیسیون انرژی، صنایع پالایشی و پتروشیمی اتاق بازرگانی ایران مطرح شد و کارگاه‌هایی به میزبانی کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی ایران و دانشگاه تهران و سایرین برگزار شد و نظریه مورد بحث مطرح شد و خوشبختانه مورد استقبال صاحب‌نظران و اصحاب بخش خصوصی درگیر در صنعت پایین‌دستی انرژی کشور قرار گرفت. مشکل کشور ما این است که مطلب به این سادگی که در دولت هفتم و هشتم پایه‌گذاری شد و نیز طرح معاوضه انرژی و حتی معاوضه گاز طبیعی با برق در مسیر کریدور انرژی شمال به جنوب کشور که اجرا و تجربه شد و حالا به دلیل شرایط جدید به‌صورت نوین و یک راه‌حل مناسب مشکلات قرن بیست‌ویکمی کشور مطرح شده، هنوز آن‌طور که شایسته است مورد توجه مسئولان بلندپایه و قانون‌گذاران قرار نگرفته و همچنان سعی دارند مشکلات قرن‌بیست‌ویکمی امروز کشور را با راه‌حل‌های قرن‌بیستمی حل کنند که ملاحظه می‌کنیم موفق نیستند.

‌ فکر می‌کنید علت چیست؟

خاقانی: علتی که ممکن است اجازه ندهد این نظریه‌ها به گوش مقامات تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر برسد، شاید نفوذ و قدرت کاسبان تحریم در داخل کشور باشد. قاچاقچیانی که از کولبران استفاده می‌کنند تا کالاهایی به ازای قاچاق بنزین از خارج وارد ‌کنند، سود کلانی به جیب بزنند و تولید را در کشور بکشند. شما در حال حاضر یک پلیور زمستانی تولیدشده در ترکیه را در تهران ارزان‌تر از استانبول می‌خرید. 20 سال قبل برای اولین‌بار در طرح‌های معاوضه انرژی، تهاتر گاز به ارمنستان به ازای برق، گاز به نخجوان به ازای گاز از آستارا و معاوضه نفت با نفت، را تعریف کردیم که امروز آمریکا نتواند با کمک کاسبان تحریم و قاچاقچیان این بلا را سر اقتصاد کشور بیاورد. به نظر من دولت نهم و دهم باید به سؤالات بسیاری پاسخ دهد که آن همه درآمدهای نفتی چه شدند؟ چرا سیاست‌های کلانی که می‌توانست اقتصاد ما را از وابستگی به دلار آمریکا یعنی درآمدهای نفتی جدا کند کنار گذاشته شدند و کشور امروز نتیجه سیاست‌های اشتباه دولت نهم و دهم را تجربه می‌کند و متأسفانه دولت یازدهم و دوازدهم نتوانسته است هنوز از سیاست‌هایی که دولت نهم و دهم در کشور تعریف و اجرائی کرد، خلاصی پیدا کند و همه کاسه و کوزه‌ها را هم ما داریم سر این دولت می‌شکنیم و می‌گوییم بی‌عرضه است و چنین و چنان. نمایندگانی که از دولت نهم و دهم حمایت می‌کردند و امروز در مجلس دهم هم هستند و همه تقصیرها را متوجه این دولت به مردم معرفی می‌کنند، منصفانه بیایند و به اشتباهات خودشان اعتراف کنند و کشور را از باتلاقی که در آن گرفتار کرده‌اند نجات دهند.

‌ آن‌طور که شنیدم حرف دلارزدایی در این پیشنهاد مطرح است. چطور دلار را پس می‌زنید؟

کوک: می‌گوییم بی‌تی‌یو (ارزش حرارتی انرژی) با بی‌تی‌یو عوض می‌شود. دلار هیچ نقشی ایفا نمی‌کند. مشکل ما در 20 سال گذشته که کسی به حرفمان گوش نکرده این بوده که همان‌طور که آقای خاقانی می‌گوید اصحاب دلار و قاچاق که الان با هم به نام کاسبان تحریم از آنها نام برده می‌شود، متحد شده‌اند و نمی‌خواهند دولت و مجلس ایران فرصت فکرکردن درباره این نظریه را داشته باشند. مثلا من شنیده‌ام راه‌حلی که نمایندگان مجلس ایران برای حل مسئله پیشنهاد کرده‌اند، نامه‌ای است که نوشته‌اند و خواسته‌اند وزیر نفت برکنار شود. اینکه مشکلی را حل نمی‌کند. هر وزیری سر کار بیاید، وضع همین است. باید ایران یک راهبرد بلندمدت انرژی برای قرن بیست‌ویکم داشته باشد که ما فکر می‌کنیم نظریه ما به ایران در این راستا کمک می‌کند.

‌ راهکاری که مطرح کرده‌اید احتمالا کارایی دارد، اما با توجه به شناختتان از ایران و اینکه قدرت دولت کاهش می‌یابد، آیا این طرح پذیرفته می‌شود؟

خاقانی: وقتی نفت در زمان دکتر مصدق ملی شد، ما در محاصره اقتصادی بودیم و در آن شرایط که آمریکا و بریتانیا ما را محاصره کرده بودند، دولت مصدق خواست اوراق قرضه چاپ کند و علمای آن زمان که یکی از آنها پدر آقای دکتر شمس‌اردکانی رئیس کمیسیون انرژی اتاق ایران بود، به دولت مصدق نامه نوشتند که اوراق قرضه یعنی بدهکارکردن دولت به مردم و آن را منتشر نکند و به جای آن اوراق قرضه به مردم سهام شرکت ملی ملی نفت ایران را واگذار کند. درنتیجه هر وقت شرکت ملی نفت ایران سود می‌کند،‌ سود سهامش به تمام مردم ایران می‌رسد و اگر هم ضرری بدهد، مردم در آن سهیم هستند و بنابراین هیچ‌کس نمی‌خواهد که شرکت ملی نفت ایران بنزین را لیتری چندهزار تومان تولید کند و به قیمتی که از یک بطری آب ارزان‌تر است، بفروشد. در واقع نظر آنها این بود که شرکت ملی نفت ایران ملی شود و نه دولتی. اما چه شد؟ الان سهام پالایشگاه‌ها را به چه کسانی داده‌ایم؟ همه اقرار می‌کنند که خصوصی‌سازی رخ نداده بلکه خصولتی‌سازی صورت گرفته است. نفتی که در بورس انرژی آوردند، مردم عادی خریدند و فروختند و سود کردند؟ خیر؛ به احتمال قوی خصولتی‌ها درگیر بودند. کدام خصولتی‌ها؟ هیچ‌کس غیر از خودشان نمی‌داند. اگر آقای ترامپ بداند که با تحریم‌های پسابرجامی چه اشتباهی کرده و باعث شده این بحث‌ها در جامعه ما مطرح شود و همه خواستار شفافیت اقتصاد کشور شوند ممکن است تحریم‌ها را بردارد. چرا؟ برای اینکه ادامه فساد و اختلاس به نفع همه آنهایی است که قصد دارند اسلام و انقلاب اسلامی ضربه بخورد و برای جهان اسلام الگو نشود. اگر بتوانیم در داخل بر قدرت اقتصادی کاسبان تحریم غلبه کنیم، می‌توانیم از این مخمصه رهایی یابیم. کاسبان تحریم از دوستان ترامپ هستند؛ یک روز گوشت را 120 هزار تومان یا بیشتر می‌کنند، یک روز پوشک بچه را کمیاب می‌کنند، یک روز در بازار قیمت اتومبیل‌ها را بالا می‌برند، خلاصه مطلب در عملیات تروریسم اقتصادی و قاچاق فعال و برای ضربه‌زدن به اقتصاد کشور با ترامپ همدست هستند. در سال 2008 آقای اوباما و قبل از او آقای کلینتون، نظام بانکی ما را تحریم کردند. همان‌طور که عرض کردم به ما محبت کردند. می‌دانید چرا؟ چون اگر در سال 2008 تحریم نبودیم، وقتی بحران اعتباری در سیستم بانکی آمریکا و غرب رخ داد، نظام بانکی ما به کلی از هم پاشیده بود و در واقع آن تحریم‌ها برای ما نعمت بود. به نظر من این تحریم‌های پسابرجام و خروج ترامپ از برجام هم برای ما فرصت است. مقام معظم رهبری هم بهترین کسی هستند که این را درک کرده‌اند. اقتصاد مقاومتی یعنی اقتصاد تاب‌آور و ما باید در این مسیر حرکت کنیم و اقتصاد کشور را از وابستگی به دلار آمریکا یعنی درآمد‌های نفتی نجات دهیم.

‌ فارغ از موضوع معاوضه انرژی با انرژی که مطرح کردید، تحلیلتان از بازار نفت در سطح جهان چگونه است؟

خاقانی: مطلبی که به نظرم باید توجه نمایندگان محترم مجلس دهم، دولتمردان، وزارت نفت و وزارت نیرو به آن جلب شود، این واقعیت است که بازار نفت دچار تحول بی‌سابقه‌ای شده است. اتفاقی که در بازار جهانی نفت و انرژی روی داده و ما در طول سالیان اخیر از توجه به آن غفلت کرده‌ایم. متأسفانه اجازه دادیم که تحریم‌ها به ما تحمیل شوند به‌طوری‌که رئیس دولت نهم و دهم مرتب می‌گفت تحریم‌ها کاغذپاره‌ای بیش نیستند؛ ملاحظه می‌کنیم در دورانی که ما از بازار کنار گذاشته شده بودیم، در شرق چینی‌ها پالایشگاه‌هایشان را توسعه دادند و انبارهای ذخیره نفت خام ساختند. در همین حال هم هرچه کالای کم‌کیفیت و برگشتی از بازارهای دیگر جهان بود را به ما فروختند و نفت ما را به ازای آن بردند و انبار کردند. شاید به همین دلیل چینی‌ها و روس‌ها از تحریم‌های ایران در سازمان ملل متحد حمایت می‌کردند. تحریم‌های ایران در دوران پیش از برجام این فرصت را فراهم کرد تا توسعه و تولید نفت و گاز در مناطق گران تولید مثل سیبری، کاشگان در شمال دریای خزر، شاه‌دنیز در میانه دریای خزر و نفت و گاز غیرمتعارف مشهور به شیل‌اویل و شیل‌گاز در آمریکا یا تولید نفت و گاز در آب‌های عمیق خلیج مکزیک، برزیل، دریای مدیترانه و سایر مناطق میسر و اقتصادی شوند. در این روزها هم آمریکا و بقیه که از آمریکا حمایت می‌کنند، سعی دارند با تحریم پسابرجامی ایران قیمت نفت خام را در سطح بین 60 تا 80 دلار حفظ کنند که سرمایه‌گذاری‌های به‌عمل‌آمده‌شان دچار بحران نشود. در واقع در بازار بین‌المللی نفت با قیمت‌ها بازی می‌کنند و قیمت‌هایی که در رسانه‌ها از آنها سخن گفته می‌شود، با معادلات عرضه و تقاضا همخوانی ندارند. بسیاری از کارشناسان قیمت واقعی نفت خام را حدود بشکه‌ای 50 دلار و پایین‌تر تحلیل می‌کنند. بنابراین، مجلس در بودجه 98 باید این موضوع را مدنظر قرار دهد. نکته دیگری که باید مورد توجه قرار داد این است که مثلا چین با ایجاد ظرفیت یک‌ونیم میلیارد بشکه ذخیره‌سازی نفت خام با هند و بقیه مصرف‌کنندگان عمده در شرق آسیا می‌توانند قیمتی که مایل به خرید آن هستند را به فروشنده و بازار دیکته کنند. تصور کنید که مثلا چین به ایران می‌گوید نفت را بشکه‌ای 45 دلار می‌خرم. ایران بگوید نمی‌فروشم. چین می‌گوید پس من برای سه ماه خرید ندارم و می‌تواند نخریدن نفت خام از ایران را تحمل کند، اما آیا ایران می‌تواند تحمل کند و سه ماه نفت نفروشد؟ بنابراین ایران یا حتی تمامی اعضای اوپک و ممکن است آمریکا و سایر صادرکنندگان غیراوپکی هم نفت را به قیمتی بفروشند که خریداری مثل چین قیمت آن را تعیین می‌کند. آقای روحانی در اجلاس داووس در سال 2014 پیشنهاد کرد که خوب است نقش واسطه‌ها در بازار نفت و گاز را کم کنیم و بین تولیدکننده، صادرکننده نفت و گاز و مصرف‌کننده گفت‌وگوی مستقیم باشد تا قیمت انرژی در سطحی باشد که تولید و عرضه آن برای تولیدکننده سودآور و خریدار هم قدرت خرید را داشته باشد. طرح تعریف انرژی به‌عنوان «فراورنده خدمات» و «تعهدات اعتباری انرژی» رابطه بین تولیدکننده و مصرف‌کننده انرژی را مستقیم و بدون واسطه خواهد کرد. خوب است که از فرصت تحریم‌های پسابرجامی استفاده و این طرح را مطالعه و بررسی کنیم و با اجرای آن تحولی را در بازار انرژی داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی موجب شویم که برخی گفته‌اند در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی، ایران می‌تواند رهبری یک انقلاب انرژی را عهده‌دار شود.

کوک: همان‌طور که آقای خاقانی می‌گوید بازار دچار تحولات نوینی شده که در گذشته سابقه نداشته است. به‌طور مثال بازار از عرضه بنزین اشباع شده است. تصور کنید در یک کشور مصرف‌کننده عمده مثل آمریکا چنانچه تصمیم بگیرند و بنزین را با قیمت ارزان بفروشند، چه اتفاقی می‌افتد؟ تردیدی نیست که عرضه بنزین با قیمت ارزان تأثیر مستقیم روی قیمت نفت خام خواهد داشت، اما وقتی قیمت نفت خام و بنزین هردو بالا باشد، سود پالایشگاه هم بالا می‌رود. الان چون قیمت نفت خام بالاست و قیمت بنزین به دلیل اینکه عرضه و تولیدش زیاد است،‌ پایین است، بنابراین سود پالایشگاه هم پایین آمده است. به همین دلیل است که برخی از پالایشگاه‌ها در اروپا سود ندارند و تعطیل شده یا می‌شوند. بنابراین، ما در حال تجربه دوران جدیدی هستیم. بازاری که به‌طور لحظه‌ای در حال متحول‌شدن است. آنهایی که مصرف‌کننده یا واردکننده عمده نفت خام هستند، سعی می‌کنند در بازار تأثیرگذار باشند. اکنون آنها مثلا چینی‌ها با توسعه ظرفیت پالایشی‌شان، بنزین و سوخت دیزل بیشتری را تولید می‌کنند و می‌توانند در بازار تأثیرگذار باشند. اینکه چرا کاری نکرده‌اند شاید به این دلیل است که فکر می‌کنند الان برای تأثیرگذاری آنها در بازار زمان مناسبی نیست. به همین دلیل هم نفت خام و هم فراورده‌های نفتی را انبار می‌کنند.

‌ چرا فعلا برای تأثیرگذاری وارد بازار نمی‌شوند؟

کوک: شاید به این دلیل باشد که ایران و ونزوئلا که با تحریم‌های آمریکا مواجه‌اند، نفت خام را با قیمت‌های پایین می‌فروشند و چون مصرف بنزین و گازوئیل و سایر سوخت‌ها و برقشان بالاست و مجبورند به آنها یارانه آشکار و پنهان پرداخت کنند، این‌گونه محصولات گران هم می‌خرند و با فقیرشدن روز به روز حجم بیشتری از نفت خامشان را با قیمت ارزان‌تر می‌فروشند. نکته قابل توجه این است که چنانچه مخازنشان پر شود و جا برای انبارکردن نفت خام و فراورده‌های نفتی نداشته باشند، چه می‌شود؟ اگر میزان تقاضا در بازارهای دیگر نظیر اروپا هم به دلیل مشکلات اقتصادی کاهش پیدا کند، چه؟ طبیعی است که به دلیل تعریف کنونی برای نفت و گاز و به‌طور کلی انرژی به‌عنوان یک کالا همه کسانی که یک نوع کالا را تولید و به بازار عرضه می‌کنند برای رقابت و گرفتن سهم بیشتر از بازار با قیمت رقابت می‌کنند و ارزان‌فروشی بیشتری را در بازار تجربه خواهیم کرد. به همین دلیل است که برخی از کارشناسان قیمت نفت خام را هنوز زیر بشکه‌ای 50 دلار و شاید بشکه‌ای 40 دلار تعیین می‌کنند.

خاقانی: اینجاست که ما برای بودجه سال 98 به مجلسی‌های محترم می‌گوییم مواظب این موضوع باشید. چون این امر می‌تواند قیمت نفت خام را به 40 دلار یا پایین‌تر برساند و آنها در حال بررسی و بستن بودجه روی 55 دلار هستند. درحالی‌که هنوز هم معلوم نیست بتوانیم آن میزان و حجم نفت خام را که در بودجه مدنظر دارند، بفروشیم. وقتی آقایان می‌گویند قیمت بنزین را در همین سطح نگه می‌داریم و یارانه‌های نقدی هم می‌دهیم و کالاهای اساسی مردم را هم با ارز چهارهزارو 200 تومانی می‌دهیم و... تصور می‌کنند که مردم حرف آنها را باور می‌کنند. مردم ما از شما نمایندگان محترم مجلس و دولتمردان بیشتر متوجه هستند و می‌فهمند که شما نمی‌توانید این قول‌ها را عملی کنید. پس با مردم شفاف صحبت کنید و بگویید مردم، این تحریم‌ها اثرگذار است. متأسفانه کاسبان تحریم که در جامعه ما هرروز یک بلایی سر اقتصاد کشور نازل می‌کنند، پشت پرده با ترامپ رفیق‌اند و می‌خواهند انقلاب اسلامی را در چهلمین سال تولدش ناکام کنند. باید اصحاب ثروت کشور به‌طور شفاف مالیات بدهند و از اینکه به قدرت سیاسی دست پیدا کنند، جلوی آنها گرفته شود. باید کاسبان تحریم را رسوا کنیم. آقای پوتین توانست اقتصاد روسیه را نجات دهد چون با مردم شفاف صحبت کرد و مردم هم قبول کردند و از انتظاراتشان کم کردند؛ نه مثل رادیو و تلویزیون ما که انتظارات مردم را مدام با شعار‌های عوام‌فریبانه بالا می‌برد تا ضد دولت روحانی شوند. هرکس دیگری هم رئیس‌جمهور باشد، وضع همین است. چرا؟ برای اینکه دولتی در پنهان فعال است که فقط‌و‌فقط به فکر منافع اقتصادی خودش است و بس و با منفی‌کردن نظر مردم نسبت به دولت سعی دارد هرجا که اشتباه کرده و به کشور ضرر و زیان وارد کرده را به گردن دولت منتخب مردم بیندازد و به مردم بفهماند که مردم در انتخاب‌شان اشتباه کرده‌اند، فضا می‌دهند؟ بدون اینکه متوجه باشند مردم می‌فهمند و این رفتار بی‌اعتمادی مردم را افزایش می‌دهد. اصلا فرض کنیم این دولت سرنگون شد و مخالفان این دولت سرکار آمدند، آنها هم نمی‌توانند به این قول‌ها عمل کنند، آن زمان نظام به خطر می‌افتد. بنابراین باید در اقتصاد شفافیت ایجاد کنیم و همه دست‌به‌دست هم دهیم و کشور خویش را آباد کنیم و ترامپ را به زانو درآوریم.

‌ سؤال دیگری که دارم درباره یونان و ایتالیاست. چرا شاهد امتناع از بهره‌گیری از معافیت‌های نفتی از سوی این دو کشور اروپایی هستیم، اما در مقابل سه کشور بزرگ اروپایی به دنبال برقراری یک سازوکار مالی برای همکاری با ایران هستند؟

خاقانی:‌ در دعاوی بین‌المللی موضوعی به نام دیپلماسی و مذاکره مرسوم است تا کار کشورها به جنگ نکشد. سابقه تاریخی نشان می‌دهد در فرهنگ ایران قدیم متأسفانه اعتقاد به مذاکره خیلی ضعیف بوده است. برای مثال حمله مغول‌ها به ایران به این دلیل بود که پادشاه ایران سر سفیر مغول را برید و به او برگرداند و درنتیجه چنگیزخان هم درحمله به ایران، ویرانی‌هایی را از خود به جا گذاشت که در تاریخ کم‌سابقه است. دشمنان ما با آشنایی با این فرهنگ سعی کردند که نشان بدهند با ایرانی‌ها نمی‌شود مذاکره و توافق کرد، اما موفقیت مذاکرات و و توافق برجام نشان داد که تأثیر اسلام در ایران نه تنها فرهنگ مذاکره و گفت‌وگو را باب کرده است، بلکه براساس تعالیم اسلامی، ایرانیان مسلمان به عهد و قول‌شان وفادار هم هستند. اصولا در دنیا مذاکره یعنی با هم گفت‌وگو کنیم، توافق کنیم که دچار اختلاف نشویم. در نتیجه در مذاکره منافعی را که برای هم قائل هستیم، روی میز می‌گذاریم و می‌گوییم ما چه منافعی می‌خواهیم و بالاخره طرفین مذاکره همان‌طور که تجربه برجام نشان داد، در جایی با هم به توافق می‌رسند. اما، مشکل جهان امروز این است که مذاکره با ترامپ فایده ندارد، چون به قول و عهدی که دولت آمریکا پای آن را امضا می‌کند، وفادار نیست. دولت آقای ترامپ نه تنها به برجام وفادار نبود، بلکه به قراردادهای بین‌المللی دیگر هم وفادار نبود. حتی اخیرا از تعهدی که با روسیه در زمینه موشک‌ها داشتند، بیرون آمد. ترامپ می‌گوید آمریکا یک بنگاه بزرگ بازرگانی و تجاری است و من مدیرعامل این بنگاه هستم و همه سودها باید به آمریکا بیاید. وقتی ایشان همه منفعت را می‌خواهد مذاکره معنی ندارد، اما آن‌قدر عقلش می‌رسد که همه درها را نبندد؛ نه اینکه خودش عقلش رسیده باشد، بالاخره آمریکا ساختاری دارد که در مقطعی در برجام با ما به توافق رسیده است. درست است که در ظاهر سکوت کرده‌اند، اما در باطن نمی‌خواهند همه درها را ببندند. ممکن است فردا، ترامپ رئیس‌جمهور نباشد. کشورهای دیگر هم منافعی دارند که منافع ملی‌شان است. بنابراین آنها در چارچوب منافع ملی‌شان با آمریکا به طور غیرآشکار صحبت می‌کنند و می‌گویند ما نمی‌خواهیم کاری کنیم که حرف شما عملی نشود، اما خودت بگو مثلا برخی کشورها و بندر چابهار را مستثنا می‌کنی یا مثلا مشارکت ایران در میدان گازی شاه‌دنیز که با کنسرسیومی از شرکت‌های بین‌المللی شریک هستیم یا میدان گازی را که در دریای شمال اسکاتلند ایران در آن سهیم است. اینها توافقاتی است که پشت‌پرده، کشورهایی که در پی حفظ منافع ملی‌شان هستند با آمریکا دارند. آمریکا این معافیت‌ها را اعلام می‌کند، اما اگر ما به دلایلی در شفاف‌سازی اقتصاد کشور علاقه نشان ندهیم، علاقه کشورهایی که مثلا با مکانیسمی که اخیرا سه کشور اروپایی تعریف کرده‌اند، برای ادامه تجارت و همکاری‌های صنعتی با ایران کم‌کم کاهش پیدا می‌کند. البته هرچه بیشتر در برابر تحریم‌ها مقاومت کنیم و مردم در برابر کاسبان تحریم داخلی متحد بایستند، آن‌وقت است که بحث منافع ملی 27 کشور عضو اتحادیه اروپا کم‌کم قوی‌تر می‌شود و به‌جای سه کشور انگلیس، آلمان و فرانسه، بقیه هم به آن می‌پیوندند و تعدادشان بیشتر می‌شود و به‌جای اینکه فقط در مورد غذا و دارو باشد، موارد دیگر را هم دربر می‌گیرد. اینجاست که باید با مردم شفاف صحبت کنیم. آقای روحانی نمی‌تواند مدام دولبه صحبت کند. باید مسئولان، به‌ویژه سران سه‌ قوه طوری صحبت کنند که سرمایه‌گذاران را نترسانند. اینجاست که طرف‌های بازرگانی ما اعتماد می‌کنند با ما قرارداد منعقد کنند و اگر اختلافی بین طرفین قرارداد رخ داد، بتوانند به قوه قضائیه‌ای که در ایران به دعاوی حقوقی بی‌طرفانه رسیدگی می‌کند، اعتماد کنند. ما اکنون احتیاج به یک اتحاد ملی داریم. در پاسخ اینکه چرا ایتالیا و یونان نفت نمی‌خرند، باید گفت که هردو کشور با بحران مالی و بانکی دست‌به‌گریبان هستند. شرکت انی ایتالیا اخیرا با شرکت اتریشیOMV حدود شش میلیارد دلار در صنایع پایین‌دستی (پالایشی) ابوظبی سرمایه‌گذاری کرده‌اند. روسیه با یونان همین توافقی را کرده است که ما درباره آن سخن می‌گوییم و مقامات ذی‌صلاح در کشور ما هنوز آن را مورد توجه قرار نداده‌اند. شرکت روسی روس‌نفت با شرکت پالایشگر موتوراویل در یونان قراردادی بسته است که روزانه 150هزار بشکه نفت خام روسیه را در پالایشگاه موتوراویل تصفیه کند و فراورده‌های حاصل از آن را عرضه‌کننده نفت خام شرکت روس در منطقه بالکان بازاریابی و می‌فروشد. درواقع نوعی تعهدات اعتباری انرژی و معاوضه انرژی با انرژی را توافق کرده‌اند.

‌ نهایتا آقای کوک و شما چه پیشنهادی دارید؟

آقای کوک از سال 2004 با صنعت نفت و انرژی ایران آشنایی دارد و معتقد است که نظریه‌ای که درباره تعهدات اعتباری انرژی ارائه شده با بورس انرژی رقابت نمی‌کند، بلکه مکمل آن است. درواقع این نظریه یک ابزار مالی برای صنعت انرژی است و به موازات بازار فیزیکی می‌توان برای حل مشکلات موجود از آن بهره‌برداری کرد. پیشنهاد دارم که گروه‌های پژوهشی با حمایت وزارت نفت و وزارت نیرو این نظریه را با جدیت مورد توجه قرار دهند و مطالعه و بررسی شود. مؤسسه آموزشی و پژوهشی اتاق بازرگانی ایران و مؤسسه پژوهش در مدیریت و برنامه‌ریزی دانشگاه تهران که مبتکر طرح مقدماتی این نظریه، چه تحت عنوان شبکه انرژی خزر و ... تاکنون بوده‌اند، می‌توانند با حمایت کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی ایران، بورس انرژی، پالایشگران و صنعت پتروشیمی و سایرین با برگزاری کارگاه‌ها و سمینارهای متعدد فضایی را باز کنند تا تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران در کشور ما با این نظریه نوین آشنا شوند و اجازه دهند که اقتصاد انرژی کشور در مسیری متناسب با قرن بیست‌ویکم شکل بگیرد و سیاست کلان اقتصاد انرژی کشور هم برنامه‌ریزی و اجرائی شود.