۰ نفر

مروری بر اختلافات سه اقتصاددان بزرگ؛

نظریه مقداری پول: تاثیر مقدار و سرعت گردش پول بر قیمت کالاها / چرا پیامبر علم اقتصاد موافق دخالت دولت در بازار بود؟

۲۰ آبان ۱۴۰۱، ۹:۰۰
کد خبر: 680385
نظریه مقداری پول: تاثیر مقدار و سرعت گردش پول بر قیمت کالاها / چرا پیامبر علم اقتصاد موافق دخالت دولت در بازار بود؟

به نظر می‌رسد که بحث‌های فعلی در اقتصاد فاقد دیدگاه تاریخی است و برای رفع چنین کمبودی، بسیار مهم است که به بعد تاریخی ایده‌‌ها و نظریات اقتصادی توجه شود. کتاب نیکلاس وپشات تحت عنوان «ساموئلسون فریدمن» تاریخ مناقشاتی است که باعث شدند اقتصاد در نیمه دوم قرن بیستم دچار تلاطم و سرگردانی باشد. در مقدمه کتاب وپشات آمده است که برای بررسی تاریخی نبرد بر سر بازار آزاد، باید به اختلافات میان دو اقتصاددان، فریدمن و هایک در مورد اینکه آیا دولت‌ها باید اقتصاد را مدیریت کنند یا خیر، توجه کرد.

اقتصادآنلاین – عاطفه حسینی؛ اواسط دهه شصت، سال‌های پرمشغله‌ای برای میلتون فریدمن بود زیرا او پروژه‌های کاری و پژوهشی متعددی را به عهده داشت که معمولا یک هدف واحد داشتند و آن تثبیت شهرت خود به عنوان یک متفکر بزرگ در اقتصاد با رد بخش‌های کلیدی میراث جان مینارد کینز بود. اگرچه او علناً جاه‌طلبی خود را بیان نمی‌کرد، اما هدف تمام اقدامات و پژوهش‌های او دستیابی به اثری پاک‌نشدنی بر میراث نظری کینز بود. فریدمن تنها با برداشتن کینز بود که می‌توانست جایگاه جدیدی در اقتصاد برای خود بدست آورد.

اقامت کوتاه‌‎مدت فریدمن در کمبریج انگلستان، یعنی جایی که او با اعضای انجمن کمبریج کینز ملاقات و تبادل نظر داشت و ارتباط او با افرادی مانند کینز و فردریش هایک، به او این انگیزه و اطلاعات لازم را داد تا هژمونی کینزی را زیر سوال ببرد. اگرچه او تنها فردی نبود که تلاش می‌کرد تا ایرادات تفکر کینزی را بگوید، اما می‌توان گفت فریدمن یکی از معدود اقتصاددانانی بود که رد کردن کینز را اولویت اصلی خود قرار داده بود. فریدمن برای تحقق هدف خود به تمام ابزارهای لازم هم مانند هوشی سرشار و ذهنی استدلال‌گر مجهز بود که باعث می‌شد بر روی کار خود متمرکز شود. او همچنین در برابر انتقادات سختی که از سوی رهبران رشته‌اش برعلیه او گفته می‌شد، بسیار مقاوم بود.

فریدمن برای رد نظریه کینزییسم، ایده بزرگی داشت: «تورم صرفاً ناشی از سرعت گردش پول است. پل ساموئلسون به جورج گاروی، منتقد پول‌گرایی فریدمن و صاحب اعتبار سرعت گردش پول، یادآوری کرد که توماس اس. کوهن در ساختار انقلاب‌های علمی، گزارش خود را در مورد چگونگی تغییر پارادایم نوشته بود که برای کشتن یک نظریه نیاز به یک نظریه است.»

یکی از سکوهای پرتاب اولیه فریدمن، اثر اولیه کینز بود. در سال‌های پس از جنگ جهانی اول در کمبریج انگلستان، کینز سخنرانی می‌کرد و از آن جایی که او یک تاجر تمام عیار بود، سخنرانی‌هایش در پاییز سال بعد در قالب کتاب منتشر می‌شد.

گردآوری سخنان کینز در تابستان ۱۹۲۳ به رساله‌ای در مورد اصلاحات پولی تبدیل شد که در آن کینز، مشهورترین اقتصاددان جهان در آن زمان، نظریه مقداری پول را نقد می‌کند. این نظریه می‌گوید که مقدار پول (نقدینگی) در گردش و سرعت تغییر آن (سرعت گردش پول) مستقیماً با قیمت کالاها و خدمات مرتبط است. موضوعی که برای کینز تنها یک ایستگاه متروکه دیگر در جاده تئوری عمومی بود.

با این وجود رابرت اسکیدلسکی، زندگی‌نامه‌نویس کینز، کتاب یک رساله (A Tract) کینز را به‌عنوان آغازی برای اقتصاد کلان می‌داند که به مطالعه اقتصاد به‌عنوان یک کل که شامل مفاهیم و شاخص‌هایی از جمله تورم، رشد، نرخ بهره، اشتغال و همچنین روابط آن‌ها با یکدیگر، پرداخته است. به عبارت دیگر، به اعتقاد زندگی‌نامه نویس کینز، این اقتصاددان بیش از اقتصاد خرد یعنی مطالعه کنش‌های اقتصادی فردی به صورت مجزا، به اقتصاد کلان توجه داشته است.

کینز

(جان مینارد کینز، اقتصاددان برجسته قرن بیستم)

کتاب یک رساله (A Tract) به منبعی برای الهام بخشیدن به انقلابیون ضد کینزی، مانند فریدمن تبدیل شد. فریدمن در سال ۱۹۸۹ نوشت: «من یک عضو از اقلیت کوچکی از اقتصاددانان حرفه‌ای هستم که یک رساله و نه نظریه عمومی را بهترین کتاب کینز در اقتصاد می‌دانم.» فریدمن همچنین ادامه می‌دهد که حتی پس از شصت و پنج سال، این کتاب نه تنها ارزش خواندن دارد، بلکه همچنان تاثیر زیادی بر سیاست‌های اقتصادی دارد. فریدمن همچنین در نقل‌قولی می‌گوید: «تورم، مالیات بدون قانون است» که از عنوان یکی از فصل‌های کتاب کینز تحت عنوان «تورم به‌عنوان یک روش مالیات‌گیری»، الهام گرفته است.

کینز در کتاب یک رساله (A Tract) اظهار داشت که سطح عمومی قیمت‌ها به طور مستقیم با مقدار و سرعت گردش پول در سیستم مرتبط است که به نوبه خود میزان فعالیت اقتصادی را منعکس می‌کند. همچنین اگر بتوان عرضه پول را کنترل کرد، برای مثال توسط بانک‌هایی که عرضه اعتبار را سهمیه‌بندی می‌کنند، تورم و رشد هر دو می‌توانند، مدیریت شوند. کینز همچنین در یک رساله (A Tract) موردی قوی برای نیاز به مدیریت اقتصادها برای رفع فراز و نشیب‌های چرخه تجاری همراه با نوسانات و جریان پول و افزایش و کاهش همزمان قیمت‌ها مطرح می‌کند.

از سوی دیگر، این رویکرد که یک اقتصاد می‌تواند و باید مدیریت شود، یک دیدگاه بحث‌برانگیز بود و برخی از اقتصاددانان محافظه‌کار همچنان به آن معتقد هستند. مدیریت و دخالت در اقتصاد اهمیت و قدرت مقامات دولتی و اقتصاددانان را افزایش می‌دهد و صلاحیت و قضاوت آنها را در برابر دستان نامرئی نیروهای بازار قرار خواهد داد. فریدمن با کینز موافق بود که یک اقتصاد را می‌توان توسط دولت مدیریت کرد. به اعتقاد فریدمن نه تنها می‌توان بلکه باید قیمت‌ها توسط بانک مرکزی و از طریق تزریق مقداری پول جدید به سیستم مدیریت شوند. دیدگاهی که سبب شد بسیاری از اقتصاددانان مانند هایک که طرفدار بازار کاملا آزاد بودند علیه فریدمن موضعی خشمگینانه اتخاذ کنند.

اقتصاددانان اتریشی مانند هایک معتقد بودند که چنین رویکردی با شکست مواجه خواهد شد، زیرا هیچ اقتصاددانی نمی‌تواند اطلاعات کافی در مورد عملکرد اقتصاد داشته باشد تا بتواند با استفاده از آنها بطور دقیق بازارها را مدیریت کند. از نظر هایک، بهتر است بازار به سمت راست (عدم دخالت دولت‌ها در اقتصاد و بازار) هدایت شود. هایک در همین رابطه می‌گوید: «از یک جهت، میلتون فریدمن هنوز یک کینزی است، اما نه از نظر نظریه پولی، بلکه در روش شناسی.» به همین دلیل هایک معتقد بود که با پذیرش مقدمات اقتصاد کلان، شاخه‌ای از اقتصاد که کینز بنای آن را نهاده بود، فریدمن برخلاف نیت خود مرتکب خطای فکری جدی شده است.

این اقتصاددان اتریشی ادامه می‌دهد: «میلتون فریدمن یکی از پیامبران اقتصاد کلان است. نظریه او بر اساس قانونمندی‌های فرضی میان اهمیت‌های آماری است. او معتقد است که از لحاظ تاریخی نشان داده که یک رابطه ساده بین مقدار کل پول و سطح قیمت وجود دارد. . . . هیچ کس نمی‌داند مقدار کل پول چقدر است، پول معانی مختلفی دارد. . . . مجموع‌ها، مبالغ، میانگین‌ها و آمار جایگزینی برای آگاهی دقیق از تک تک قیمت‌ها و روابط آنها با یکدیگر که فعالیت‌های اقتصادی را هدایت می‌کنند، نیستند. این یک تلاش اشتباه برای غلبه بر دانش محدود ما است.»

اما این تنها دلیلی نبود که سبب آزردگی هایک از فریدمن شده بود. اعتقاد فریدمن مبنی بر اینکه بانک مرکزی باید از طریق عرضه پول قیمت‌ها را کنترل کند، فریدمن را به طور قاطعانه‌ای در گروه پیروان کینزی که معتقدند دولت‌ها باید اقتصاد را مدیریت کنند، قرار می‌داد.

بنابراین می‌توان درباره فریدمن این چنین نتیجه‌گیری کرد که او به جای پیوستن به مکتب اقتصاددانان اتریشی که طرفدار عدم مداخله دولت در بازار بودند و صرفاً بر فعالیت‌های اقتصاد خرد تاکید می‌کردند، خود را به عنوان یکی از حامیان اقتصاد کلان کینز معرفی می‌کرد؛ موضوعی که هایک هرگز او را بابت آن نخواهد بخشید.