۰ نفر

اکونومیست بررسی کرد:

بازگشت بریتانیا به دوران مارگارت تاچر / آتش پوپولیسم روشن می شود؟

۲۱ خرداد ۱۴۰۱، ۱۸:۱۲
کد خبر: 643300
بازگشت بریتانیا به دوران مارگارت تاچر / آتش پوپولیسم روشن می شود؟

رشد آرام اقتصادی، بزرگترین چالش پیش روی اقتصاد بریتانیا است که به نظر می‌رسد حزب محافظه‌کار با رها کردن اقتصاد به حال خود به آن دامن می‌زند. با این حال بجز با درآغوش گرفتن اصلاحات، اقتصاد این کشور نمی‌تواند با سرمای سختی که پیش روی آن است مقابله کند.

اقتصادآنلاین – صبا نوبری؛ به گزارش اکونومیست نمایندگان حزب محافظه‌کار بریتانیا، روز ششم ژوئن در انتخابات به بوریس جانسون برای ادامه نخست وزیری رای دادند که نشان می‌دهد حزب حاکم بریتانیا چقدر دشوار می‌تواند تصمیمات سخت بگیرد. شکستی برای جانسون که در دولت جدید آشکار شده و یک فرصت که خود را تا انتخابات بعدی ثابت کند؛ یک پیروزی شکوهمند به او این اختیار را می‌دهد که ثابت کند که تخلفات گذشته خود را کنار گذاشته است.
ضربه ضعیفی که شورشیان وارد کردند بریتانیا را در دست یک کابینه از پاافتاده رها کرد. کابینه‌ای با ادعاهای بزرگ که نمی‌تواند افتخاری به دنبال داشته باشد. 
این روزنامه (اکونومیست) برای مدت طولانی تاکید کرده بود که جانسون باید بپذیرد که بارها در این رابطه که آیا قوانین خود را شکسته است یا نه به پارلمان دروغ گفته بود. اما دورویی و فریب باعث نمی‌شود که این موضوع را که جانسون و کشورش با مشکلی بزرگتر رو به رو هستند، نادیده بگیریم.
بریتانیا در یک چرخه 15ساله گیر کرده است. درحالی که کشور دوست دارد به آن به شکل یک چرخه پویا نگاه کند، اما درواقع اقتصاد بریتانیا از کشورهای ثروتمند عقب افتاده است.
سخنوری‌های فراوانی درباره رشد اقتصادی مطرح می‌شود و ایده‌هایی در رابطه با اینکه چگونه باید کشور را اداره کرد نیز کم نیستند؛ اما کمبود اراده و جرات و همچنین تفکر استراتژیک که برای اصلاح نیاز است، به شدت احساس می‌شود که گواه دیگری بر دشواری در اتخاذ تصمیمات سخت حزب محافظه‌کار است.
رکود اقتصادی بریتانیا درس‌هایی برای کشورهای دیگر با رشد اقتصادی کند و آرام که بسیاری از آن‌ها در اروپا قرار دارند نیز به همراه دارد.
تولید ناخالص داخلی کمتر، به معنای نفوذ بین‌المللی پایین‌تر، اعتقاد کمتر به بازار آزاد و همچنین منابع کمتر برای ارائه خدمات عمومی است.
کش‌مکش بر سر منابع ثابت می‌تواند آتش پوپولیسم را روشن کند. اتفاقی که سیاست را به سمت بازی زشتی پیرامون هویت سوق خواهد داد و بدتر از همه، کاهش رشد اقتصادی گستره رشد و نمو بریتانیا را محدود خواهد کرد.
این موضوع که بریتانیا در حوزه رشد اقتصادی مشکل دارد جدید نیست؛ اما تعداد کمی متوجه شدند که این مشکل تا چه حد عمیق است.
در حالی که میانگین رشد تولید ناخالص داخلی سالانه در دهه پیش از وقوع بحران مالی 2007، حدود 2.7درصد بود در شرایط فعلی در نزدیکی 1.7درصد قرار دارد. 
کشورهای بسیاری از بحران‌های مالی و تبعات کرونا رنج می‌برند؛ اما مشکل بریتانیا عمق بیشتری دارد. در سال 2022، تولید ناخالص داخلی سرانه بریتانیا براساس برابری قدرت خرید بیش از 25درصد کمتر از آمریکا خواهد بود.
برتانیا افت و کاهش اقتصاد را در مقابل آمریکا و آلمان از اواسط دهه 2000 تجربه می‌کند. میانگین دستمزد در بریتانیا همانقدر از آمریکا عقب مانده که لهستان از خود بریتانیا عقب مانده است.
دلیل این موضوع نیز بهره‌وری ضعیف است. در دهه منتهی به سال ۲۰۰۷، رشد بهره‌وری بریتانیا در میان کشورهای عضو گروه 7 دوم بود و آمریکا اول. در دهه منتهی به 2019، رشد تولید در ازای هر ساعت کار به 0.7درصد در سال کاهش یافت که باعث شد بریتانیا دومین کشور با رشد آرام در میان گروه 7 شود. تنها ایتالیا بود که رشد کمتری داشت. اگر پس از بحران مالی سال 2007، رشد تولید ناخالص داخلی بریتانیا کاهش نیافته بود؛ تولید ناخالص داخلی به ازای هر نفر در سال 2019 6700یورو، (8380دلار) بیشتر از این بود.
حداقل در کوتاه‌مدت برگزیت نیز اوضاع را بدتر کرد. سرمایه‌گذاری تجاری کمتر از زمانی است که همه‌پرسی برگزار شد. از اواخر سال ۲۰۲۰, تجارت با اتحادیه اروپا با کاغذبازی, تاخیرات گمرکی و مالیات‌های بیشتر مواجه شده ‌است. در سه ماهه آخر سال 2021، بریتانیا ۱۶ % کم‌تر از پایان سال ۲۰۱۹ صادرات داشته است. در مقابل, تجارت کالاهای جهانی تقریباً ۶ % رشد داشته ‌است.
در این بین چشم انداز آینده نیز ضعیف است. سازمان همکاری و توسعه اقتصادی پیش بینی می‌کند سال آینده نیز تولید ناخالص داخلی بریتانیا راکد خواهد بود. پیش بینی‌های رسمی نشان می‌دهند که به دلیل افزایش نرخ مالیات و همچنین تورم که امروز با 9درصد، بیشترین میزان در بین کشورهای ثروتمند است، خالص دریافتی در 5سال آینده نسبت به امروز کمتر خواهد بود.
بخشی از مشکل به دلیل این است که سیاستمداران حمایتگر، بیش از حد غیرمنطقی درباره رشد اقتصادی صحبت می‌کنند. آمار به اندازه کافی پیچیده و شلوغ هستند که کسی نتواند نور را به اقتصاد بریتانیا برگرداند. گول نخورید، خودتوهمی می‌تواند تفکر تازه و نو را در سیاستگذاری خفه کند. به همین دلیل است که مباحثاتی که در اقتصاد بریتانیا مطرح می‌شود نسبت به رشد اقتصادی مضر و مخرب هستند.
به حال خود رها کردن، درون مایه دولت فعلی است که در تئوری بر افزایش بهره‌وری و فعالیت نیروی کار و سرمایه در بریتانیا تمرکز دارد اما در عمل به نظر می‌رسد بازتوزیع را نسبت به تولید در اولویت قرار می‌دهد که البته به نظر می‌رسد کاری است که باید انجام شود؛ اما ساده‌لوحانه است اگر فکر کنیم که فرستادن پول به مناطقی که فقیر است می‌تواند اندازه کیک اقتصاد ملی را افزایش دهد.
هنگامی که صحبت رشد اقتصادی به میان می‌آید، سیاستمداران هدف را می‌خواهند اما وسیله را نه. آن‌ها از افراد مسن صاحبان خانه‌ای که قصد رای دادن دارند و سهم بزرگی از انتخابات را تشکیل می‌دهند می‌ترسند. بنابراین افزایش نرخ مالیات سهم کسب‌وکارها و کارگران شده است که در آینده به اقتصاد آسیب می‌رساند. دولت همچنین برنامه اصلاح سیستم برنامه‌ریزی خود را هم کنار گذاشته است زیرا جمعیت مسن کشور به آن معترض خواهند شد.
البته تغییر دولت هم این شرایط را عوض نخواهد کرد. بخشی از نیروی کار این چالش را درک می‌کند اما حزب سعی می‌کند که محافظه‌کاران را به رهاکردن بیشتر شرایط سوق دهد و به نظر نمی‌آید که اصلاحات به سمتی برود که هزینه‌ها و مالیات کاهش یابد.
بریتانیا پیش از این نیز در چنین شرایطی قرار داشته است. در سال ۱۹۷۹مارگارت تاچر با تاسف از وضعیت اقتصادی رو به افول کشور با اصرار به رهبران حزب محافظه‌کار گفته بود: به خارج از کشور سفر کنید و ببینید که همسایگان ما چگونه بهتر از ما کار می‌کنند.
اصلاحات سرسختانه او منجر به سه دهه افزایش و نزدیکی استانداردهای زندگی در بریتانیا به استانداردهای سایر کشورهای ثروتمند جهان شد. 

ملت رکود

در ماه‌های آینده ما به وضعیت رکود در بریتانیا و روش‌های اصلاح آن خواهیم پرداخت. برخی راه‌حل‌ها آشنا ولی از لحاظ سیاسی مشکل هستند. همچون حل مشکل مسکن در جنوب شرقی انگلستان و یا افزایش تجارت با اتحادیه اروپا. سایر راه‌حل‌ها شامل افزایش قوای بخش دانشگاهی کشور و جامعه علمی و همچنین به رقابت فراخواندن مدیران است.
امتیازات بریتانیا همچون زبان انگلیسی و نیز سیستم حقوقی فعلی از بین نرفته است. با این حال با رهبری جانسون به عنوان فردی غیرصادق، غیرجدی و امروزه از لحاظ سیاسی آسیب دیده، بریتانیا تحت تهدید موانع پیش روی تجارت، افزایش سن در انتخابات و همچنین سیستم برنامه‌ریزی انعطاف‌ناپذیر قرار دارد.
بریتانیا از خود پسندی ناشی از قرن‌ها اقتصاد برتر جهان بودن رنج می‌برد و هیاهوی جانسونی هم فقط آن را بدتر می‌کند. اگر بریتانیا می‌خواهد که از سرما در آینده جلوگیری کند باید امروز اصلاحات را در آغوش بگیرد. این اتفاق نیازمند نمایش یک شجاعت سیاسی، تشویق و ابتکار است که یکبار در هر نسل رخ می‌دهد؛ همچون 4دهه گذشته، جایگزین دیگری وجود ندارد.