۰ نفر

۵ چرخ توسعه‌نیافتگی در ایران؛

چرا ایران توسعه پیدا نمی کند؟

۱۵ فروردین ۱۴۰۱، ۸:۵۰
کد خبر: 625052
چرا ایران توسعه پیدا نمی کند؟

یک اقتصاددان، به برررسی دلایل توسعه نیافتگی ایران می‌پردازد؛ به عقیده وی برای اینکه ایران توسعه پیدا کند، ۵چرخ باید در جهت توسعه حرکت کنند؛ نظامیان، جامعه مدنی، روشنفکران، ثروتمندان، بروکرات‌های دولتی و روحانیت، ۵چرخ اصلی توسعه در ایران هستند که در حال حاضر هیچ یک به سمت توسعه حرکت نمی‌کنند.

اقتصاد آنلاین – سیده زهرا محمودی؛ شاید همواره یکی از اصلی‌ترین سوالاتی که ذهن ما را مشغول کرده و بارها در زندگی از خود و دیگران پرسیده‌ایم، این بوده که چرا ایران توسعه نمی‌یابد؟ حتی بسیاری همه مشکلات را به این جهان سومی بودن نسبت می‌دهند. صادق الحسینی اقتصاددان به این پرسش پاسخ می‌دهد که چرا ایران توسعه پیدا نمی‌کند؟ در ادامه نظرات این اقتصاددان در مورد علت عدم توسعه‌یافتگی ایران را خواهید خواند.

وقتی حرف از توسعه می‌شود، عده‌ای در پاسخ به علت آن می‌گویند: ایران توسعه نمی‌یابد زیرا آموزش و... در این راستا در کشور وجود ندارد؛ درست است که ما نگاه رو به توسعه نداریم، آموزش نمی‌دهیم و... اما نکته مهم این است که این موارد ریشه‌های توسعه نیستند بلکه نتایج توسعه هستند؛ ما نباید میوه یک درخت را با ریشه آن اشتباه بگیریم. اما سوال این است که چرا ما میوه‌های توسعه را نداریم؟ و چرا این مشکلات در ایران وجود دارد؟

توسعه وضعیت نرمال بشر نیست!

دلیل اول این است که طبیعی است ما میوه‌های توسعه را نداشته باشیم و غالب کشورهای دنیا این میوه‌ها را ندارند. باید توجه داشته باشیم که توسعه وضعیت نرمال بشر نیست؛ وضعیت استثنایی بشر است. یعنی برخی کشورها به صورت استثنایی توسعه پیدا می‌کنند، برعکس دیگر کشورها که توسعه نمی‌یابند. بنابراین بهتر است سوال را به شکل دیگری مطرح کنیم؛ چرا آن‌ها توسعه پیدا کردند؛ نه اینکه ما چرا توسعه پیدا نکردیم؟ در واقع توسعه پیدا نکردن وضعیت نرمال بشری است. 

این که ما توسعه پیدا نکردیم موضوع بدی است؛ آن هم در حالی که کشورهای دیگر در حال پیوستن به قطار توسعه هستند. تعاریف از توسعه متفاوت است؛ حدود ۳۰ تا ۵۰کشور توسعه یافته وجود دارد، ولی ما جزء کشورهای توسعه نیافته هستیم. به دو شکل می‌توان این ریشه‌ها را مورد بررسی قرار داد. اول یک نگاه تاریخی است؛ یعنی تاریخی نگاه کنیم و ببینیم چرا ابزارهای توسعه را نداریم؛ غالب این موارد از جنس نهاد است؛ مثلا آموزش، اخلاق و رفتار، حاکمیت قانون و... همه در اقتصاد تعریف نهادی دارند؛ لذا باید دید چرا این نهادها در ایران شکل نگرفته است؟

جغرافیای ایران؛ از مهم‌ترین دلایل عدم توسعه!

در تحلیل تاریخی مهم‌ترین دلیلی که می‌توان برای عدم توسعه ایران نام برد، جغرافیا است؛ جغرافیای ما یک داده برون‌زاست؛ یک داده برون‌زا که شما می‌گویید این کشور با این مشخصات این مشکلات را داشته و به دلیل این مشکلات نتوانسته در این سطح توسعه یابد؛ چرا جغرافیا مهم است؟ زیرا تحت تاثیر هیچ چیز دیگری نیست و شما نمی‌توانید آن را تغییر دهید. حالا جغرافیای ایران چه بوده که بسیاری از نهادها در آن شکل نگرفته است؟ 

ایران یک جامعه کم آب و پراکنده است، یعنی دو ویژگی دارد؛ ایران کشوری خشک است که در نتیجه آن نمی‌توانیم کشاورزی مبتنی بر محصولاتی داشته باشیم که به وسیله آن ایجاد ثروت کنیم؛ بنابراین طبقه زمین‌داری هم در کشور وجود ندارد. طبقه زمین‌داری که در اروپا به افرادی تبدیل شده که حاکمیت قانون، قراردادها و پارلمان‌ها را برای حفظ منافع خود ایجاد کردند.

ویژگی دوم پراکنده بودن این جامعه است؛ بدان معنا که این پراکندگی سبب می‌شود که واحه‌های مختلف در ایران شکل بگیرد و این واحه‌ها امکان آن را ندارند که آنقدر ثروتمند شوند تا در ایجاد نهادها و... که در آینده سبب توسعه شود، نقش داشته باشند. در اروپا عملا به واسطه آن که آب فراوان است و جامعه پراکنده نیست، دولت قوی و مازاد تولید شکل گرفته که می‌تواند صرف ارتش و... شود؛ موضوعی که در ایران وجود ندارد.

تاریخ ایران، شامل بی‌ثباتی‌های گسترده و جنگ‌های قبایل کوچکی است که هنر آن‌ها شمشیرزنی و اسب‌دوانی بوده است؛ اما دولت مرکزی گاه آنقدر ضعیف می‌شد که این قبایل کوچک آن را سرنگون می‌کرد. لذا امکان ایجاد مازاد تولید که صرف ایجاد ارتش منظم و دولت قوی شود وجود نداشته؛ دخالت دولت در اقتصاد زیاد بود؛ چرا که دولت می‌توانست با آب که ماده کمیابی هم بود، هر کاری که می‌خواهد بکند. از سویی دیگر جامعه هیچ وقت نتوانست طبقه ثروتمند و زمین‌دار بزرگ را شکل دهد و به شرایط امروز تبدیل شد.

تاریخ به کنار؛ چرا امروز به سمت توسعه نمی‌رویم؟

اگر بخواهیم بگوییم چرا الان به سمت توسعه حرکت نمی‌کنیم و چرا نشانه‌های حرکت به توسعه را نمی‌بینیم، باید از جامعه ایران عکس بگیریم. نورث والیس و وینگاست چارچوب نظری در این باره ارایه می‌دهند؛ جامعه ایران یک جامعه است که ۵ذی نفع اصلی در آن نقش کلیدی دارند؛ اولین ذینفع نظامی‌ها هستند که به قول آقای نورث در گذار از توسعه نیافتگی مهم‌ترین گروه، همین گروه نظامی‌هاست و عملا حرکت آن‌‌ها نشان می‌دهد توسعه در کشور انجام‌پذیر است یا خیر. دوم جامعه مدنی و روشنفکران؛ یعنی هرچه ما روی آموزش تاکید کنیم، در نهایت می‌خواهیم این چرخ را با آن بچرخانیم. چرخ سوم، چرخ ثروتمندان و گروه‌های ثروتمند غالب است که بورژوا طبقه‌ای هستند که بیشترین ثروت را دارند و چرخ چهارم بروکرات‌های اصلی دولتی هستند. یعنی سطح مدیرکل و مدیر در وزارت‌خانه‌ها به بالا. چرخ پنجم هم داریم که خاص ایران است و آن روحانیت است.

اگر این ۵چرخ در مسیر توسعه حرکت کنند، کشور در جهت توسعه حرکت می‌کند. در تئوری، این ۵چرخ هستند که عملا جامعه را حرکت می‌دهند و قدرتمندترین گروهها، همین‌ها هستند. این تحلیل تاریخی نورث است از شرایط توسعه و اینکه توسعه چگونه ایجاد می‌شود. تعامل این ۵چرخ باهم در نهایت توسعه و یا عدم توسعه را ایجاد می‌کند؛ اینکه به کدام سمت برویم بسیاری اوقات اتفاقی است و بسیاری حاصل شوک‌هایی است که در جوامع اتفاق می‌افتد. 

چرخ بروکرات‌های دولتی؛ فاسدترین چرخ در ایران

بیشترین چرخی که بعد از انقلاب در ایران خراب شده و کار نمی‌کند و در جهت عقب‌ماندگی می‌چرخد، چرخ بروکرات‌های دولتی است. بروکرات‌های دولتی در ایران به شدت فاسد شده‌اند و فساد به شدت در بروکراسی دولتی ایران زیاد شده است. قبل از انقلاب در سطح مدیران ارشد و عالی فساد زیاد بوده است؛ اما در سطح مدیران میانی حجم فسادی که الان داریم نبوده و فساد در مدیران میانی یک پدیده جدید است. اتفاقی که در ایران بعد از انقلاب افتاده، این است که چرخ بروکراسی ما نمی‌چرخد و یا در جهت خلاف توسعه می‌چرخد؛ دلیل آن بسیار جدی و عمیق است و در یک جمله، به ساختار انتخابات در ایران باز‌می‌گردد که بعد از انقلاب غلط چیده شد. 

ما مجلسی داریم که تمام شئونات ملت و قوانین که پایه و اساس همه نهادهای کشور است، دست آن است؛ حال این مجلس در انتخابات محلی انتخاب می‌شود. در انتخاب محلی فرد با حدود ۳۰هزار رای به مجلس می‌آید و در نهایت معلوم است که نتیجه‌ آن چه می‌شود؟ هزینه انتخابات مجلس در ایران حدود ۲میلیارد تومان است که تامین مالی انتخابات در ایران به دلیل محلی بودن از طریق احزاب انجام نمی‌شود و به شدت غیرشفاف است و در نهایت طبقه‌ای به مجلس می‌رود که به شدت فاسد هستند و مروجان فساد در سیستم دولت می‌شوند. اختیارات مجلس به شدت بالاست. اینکه مجلسی بتواند تک وزیر استیضاح کند، ابزاری برای باج‌گیری شده است. این عملا سبب شده نمایندگان در تمام شئون اجرایی دخالت کنند و حتی مدیران کل وزارتخانه‌ها را نمایندگان منصوب می‌کنند و نه وزرا؛ این اتفاقی است که در سیستم جمهوری اسلامی افتاده است.

نمایندگانی بروکرات‌های ما را منصوب می‌کنند که هیچ نیستند و ناگهان در یک انتخاب محلی با چند هزار رای روی کار می‌آیند و لذا نظام حزبی شکل نمی‌گیرد؛ افراد کوچک وارد مجلس می‌شوند و این‌ها برای تامین مالی به افراد بیرونی وابسته می‌شوند که مشخص نیست که هستند؟

طبقه ثروتمندی که از رانت ارتزاق می‌کند نه بهره‌وری!

چرخ بعدی چرخ بورژوازی و ثروتمندان جامعه هستند. عملا بروکراسی جمهوری اسلامی طبقه‌ای از ثروتمندان را ایجاد می‌کند که با حمایت نهاد قانونگذار وام ارزان، انرژی ارزان، ارز ارزان و مقررات‌گذاری غلط را در کشور ترویج می‌کند؛ وام و ارزی که در نهایت به مردم نمی‌رسد، بلکه به افرادی می‌رسد که از رانت مختلف در بروکراسی برخوردار هستند. یعنی عملا طبقه ناشناس ثروتمندی شکل گرفته که خود جمهوری اسلامی هم آن را نمی‌شناسد و این‌ها به شدت هم بی‌وطن هستند و ایران ذره‌ای برایشان اهمیت ندارد. 

طبقه ثروتمند ما از رانت ارتزاق می‌کنند، نه بهره‌وری. در نتیجه چرخ ثروتمندان ما هم خلاف توسعه می‌چرخد. عملا دو چرخ توسعه از ماشین توسعه ایران نه تنها در جهت توسعه نیستند بلکه برعکس هستند.

توزیع مهم‌تر از توسعه؛ چرخ روشنفکران 

چرخ سوم روشنفکران است؛ روشنفکری ایران عمیقا چپ است؛ یعنی در همه جای دنیا همین است، اما دلایل مختلفی وجود دارد که میزان چپ بودن روشنفکری در ایران بیشتر است, یعنی توزیع برایش از توسعه مهمتر است، حال از فردا مهم‌تر است و....

از سویی دیگر روحانیت در ایران تنها نهادی بود که از ابتدای انقلاب با ملی‌سازی مخالفت کرد. چه اراکی، چه مهدوی کنی و... این‌ها به شدت با ملی‌سازی و دولتی‌سازی مخالف بودند. طبقه روشنفکری ایران این کارها را انجام داد؛ مهندس سحابی‌ها و بهزاد نبوی‌ها انجام دادند و طیف چپ مذهبی‌تر موتور این کار بودند. سنت روشنفکری ما چپ بود و روحانیت که در اقتصاد راست محسوب می‌شود در دهه ۷۰ و ۸۰ مورد نقد جدی روشنفکری قرار گرفتند و با اشتباهات بزرگ خود از مسیر توسعه ایران خارج شدند و دیگر درسی که خواندند و عقایدی که در مورد مالکیت خصوصی، داشتند شنیده نشد؛ پس چرخ روحانیت هم نمی‌چرخد.

چرخ نظامی در جهت منافع؛ نه توسعه!

در نهایت چرخ نظامی‌ها می‌ماند. نظامی‌ها در همه جای دنیا خود را با حرکت جوامع هماهنگ می‌کنند و اینطور نیست که درک درستی از توسعه و جامعه داشته باشند. برخی جاها هم رویارویی جدی با جوامع دارند. نورث جمله عمیقی دارد و می‌گوید باید منافع نظامی‌ها را در جهت توسعه سازماندهی کرد که این‌ها انگیزه داشته باشند تا در جهت توسعه قدم بردارند نه در جهت عقب‌ماندگی و مهم‌ترین مولفه گذار هم نظامیان هستند. 

توسعه در انتظار کدام کشورهاست؟

کشورهایی توسعه پیدا می‌کنند که حداقل ۳چرخ از ۵چرخ آنها در جهت توسعه حرکت کند. باید بحث را عمیق‌تر دید؛ هم ریشه‌های تاریخی نهادی را دید و هم تعادل ذینفعان چرخ‌های ۵گانه را به خوبی فهمید. وفتی این‌ها را درک کردیم، می‌توانیم بگوییم چرا جامعه ایران توسعه نداشته است. اینکه بگوییم آموزش نداریم پس توسعه نداریم، درست نیست؛ این‌ها محصول توسعه است. کشورها سطوح مختلف از این‌ها را از قبل داشتند. اما عملا نمی‌توان بین اینها و توسعه ارتباط جدی یافت. اگر تعادل ذینفعان را درست درک کنیم می‌توانیم به  حرکت در مسیر توسعه کمک کنیم. 

حداقل در فضای افکار عمومی، روشنفکری، جامعه مدنی و... در مسیر طراحی مکانیزم درست سیاستی حرکت کنیم. اینکه در آمریکا برق کم مصرف می‌شود برای این است که مکانیزم درست طراحی شده است. فرد صرف جویی می‌کند برای منفعت شخصی خودش و منفعت شخصی خودش در جهت منفعت جمعی جامعه است.

 بیایید با یک مثال این موضوع را توضیح دهیم؛ در ایران انرژی را به شدت ارزان قیمت‌گذاری می‌کنند؛ متوسط دمای منازل مسکونی بین ۲۷ تا ۳۰درجه است؛ در حالی که این موضوع در کشورهای دیگر غیرممکن است. در ایران منفعت در مصرف بیشتر است؛ هرچه بیشتر مصرف کنید، بیشتر یارانه می‌گیرید. طراحی مکانیزم طوری بوده که منفعت شخصی من در جهت منفعت همه نیست، زیرا طراحی مکانیزم‌ها غلط است. باید کمک کرد مکانیزم‌های سیاستی اصلاح شود تا کشور تعادل ذینفعان را تغییر دهد.