۰ نفر

گفت‌وگو با داود سوری، استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف؛

پیش‌شرط افزایش بنگاه‌های کوچک و پیچیدگی رشد آنها

۳ شهریور ۱۳۹۸، ۷:۱۵
کد خبر: 375899
پیش‌شرط افزایش بنگاه‌های کوچک و پیچیدگی رشد آنها

ساختار اقتصاد صنعتی ایران به گونه‌ای است که صنایع بزرگ 30 درصد از پتانسیل‌های بالقوه صنعتی-تولیدی ایران را اشغال کرده‌اند و سهم صنایع کوچک و متوسط تا 70 درصد نیز می‌رسد.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، در دولت قبل صنایع بزرگ ما منابع هنگفتی را بلعیدند. آمارها نیز گویای این بود که این صنایع رشد خوبی دارند، اما همزمان صنایع پایین‌دستی و کوچک روز به روز در وضعیت نامطلوب‌تری قرار گرفتند. بر اساس آمارهای ارایه شده برای ایجاد شغل در صنایع بزرگی چون نفت، گاز، پتروشیمی، فولاد و سیمان حدود بیست برابر بودجه‌ لازم است که در صنایع کوچکی چون نساجی سرمایه‌گذاری می‌شود. به عنوان مثال در بخش صنایع سلولزی اگر ۵۰۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کنیم، تنها ۵۰۰ شغل مستقیم ایجاد خواهد شد، در حالی که اگر این میزان سرمایه در بخش صنایع کوچک و پایین‌دستی انجام شود، به مراتب هم میزان اشتغال افزایش خواهد یافت و هم خروجی آن از نظر ایجاد درآمد مالیاتی برای دولت بیشتر می‌شود. ضریب روند اشتغال در این صنایع به مراتب بالاتر از صنایع بزرگ است. در کشورهای پیشرفته‌ای چون کشورهای اروپایی و ایتالیا، استراتژی اقتصادی بر صنایع کوچک و متوسط استوار است و حمایت‌های جدی از این صنایع صورت می‌گیرد، اما در کشور ما هر روز بیش از دیروز به جای صنایع کوچک و متوسط به صنایع بزرگ توجه شده است. با این توضیحات به نظر می‌رسد توجه و حمایت دولت از صنایع کوچک و متوسط به جای صنایع بزرگ به ویژه در شرایط فعلی می‌تواند رشد و شکوفایی اقتصاد کشور و خروج از وضعیت رکود تورمی را به دنبال داشته باشد.

آمارهای موجود در ١٠ ساله منتهی به سال ٩٢ نشان می‌دهند که در بخش صنعت اقتصاد ایران، سهم بزرگی از اشتغال در بنگاه‌های صنعتی خرد ایجاد می‌شود. این در حالی است که بیشترین سهم درآمدی به دست آمده در این بخش در بنگاه‌های صنعتی بزرگ تولید می‌شود. حدود ٦٧ درصد کل اشتغال بخش صنعت، در بنگاه‌های خرد ایجاد شده‌اند در حالی که فقط ١٩ درصد از کل درآمد حاصل در این بخش در این بنگاه‌ها تولید می‌شوند. برعکس، در این آمارها مشاهده می‌شود که بنگاه‌های بزرگ ١٢ درصد کل اشتغال بخش صنعتی را در اختیار داشتند در حالی که ٥٣ درصد از کل درآمد صنعت در این بنگاه‌ها به وجود می‌آمد. اگر به تعداد بنگاه‌های موجود در اقتصاد ایران به تفکیک اندازه‌شان نیز نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که بخش اعظم بنگاه‌های صنعتی کشور را بنگاه‌های کوچک و متوسط تشکیل می‌دهند.

رابطه بین بهره‌وری به عنوان مهم‌ترین عامل رشد اقتصادی و اندازه بنگاه‌ها نیز در این ساختار تعریف می‌شود. مطابق داده‌های موجود بهره‌وری رابطه‌ای معکوس با سایز بنگاه‌های صنعتی در ایران دارد. به این معنا که متوسط بهره‌وری در بنگاه‌های صنعتی کوچک به مراتب بیشتر از بهره‌وری بنگاه‌های بزرگ است. چه عواملی سبب می‌شوند بنگاه‌های صنعتی خرد و متوسط به نسبت اشتغالی که ایجاد می‌کنند از سهم کمتری از کل درآمد تولید شده برخوردار باشند؟ می‌توان گفت یکی از دلایل مهم وجود این الگو عدم وجود بازار مناسب برای بنگاه‌های خرد و کوچک است. محدود بودن بازار محصول برای بنگاه‌های کوچک سبب می‌شود که این بنگاه‌ها به نسبت اشتغالی که در آنها وجود دارد، سهم درآمد بسیار کمی در اقتصاد داشته باشند. این خود عاملی است که می‌تواند موجب ناپایداری فعالیت چنین بنگاه‌هایی شود. می‌توان گفت که اگر همکاری با این صنایع کوچک و متوسط متوجه تامین اعتبارات مورد نیاز آنها باشد، این سیاست نیز می‌تواند نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای را برای فعالیت پایدار و افزایش درآمد در این صنایع ایفا کند. سرانجام از آنجا که بهره‌وری در اقتصاد ایران نیز با افزایش اندازه بنگاه‌ها کاهش می‌یابد، توجه به بنگاه‌های کوچک و متوسط و فراهم کردن ملزومات فعالیت برای آنها از این نظر نیز می‌تواند عامل موثری باشد که رشد اقتصادی در کشور را تقویت کند.داوود سوری اقتصاددان معتقد است پیچیدگی رشد، یکی از مهم‌ترین دلایل عدم رشد و بالندگی بنگاه‌های کوچک و متوسط کشور است. چرا که مطابق با آمار، اقتصاد ایران به‌صورت بارز و گسترده‌ای با شرکت‌های بزرگ دولتی و شبه‌دولتی تعریف می‌شود که بیش از 83 درصد اقتصاد کشور را تحت کنترل دارند. در گفت‌وگو با این اقتصاددان، پیش‌شرط‌ها و پیچیدگی‌های رشد بنگاه‌های کوچک و متوسط در اقتصاد ایران مورد بررسی قرار گرفته است.

 

یکی از مقولاتی که در سال‌های اخیر مورد بحث بوده توسعه کسب ‌و کارهای کوچک و متوسط است. برای شناخت این موضوع اجازه بدهید از مفاهیم شروع کنیم به چه بنگاهی کوچک و متوسط می‌گویند؟

در دنیا تعریف روشنی از بنگاه‌های کوچک و متوسط نداریم؛ یعنی وحدت وجود ندارد و بسته به تعداد کارکنان، میزان دارایی، گردش مالی و... بنگاه‌های کوچک و متوسط دسته‌بندی می‌شوند. در ایران هم همین موضوع به چشم می‌خورد و تعریف واحدی نیست اما نهادهای رسمی بر اساس تعداد کارکنان اقدام به دسته‌بندی بنگاه‌ها می‌کنند ولی بازه 50 تا 100 کارکن را می‌توان بازه‌ای نامید که بنگاه‌های کوچک و متوسط قرار دارند.

کارکرد این بنگاه‌ها چیست؟

بنگاه‌های کوچک و متوسط نهادهای محدود اقتصادی هستند که از طریق انباشت منابع مالی خرد، کارآفرینی و پیوند با صنایع، زمینه‌های توسعه اقتصادی را فراهم می‌آورند. این بنگاه‌ها در افزایش متغیرهایی مانند رشد اقتصادی، اشتغال، تولید ثروت و کاهش فقر کشورها نقش حیاتی دارند. درصد بالایی از نیروی کار هر کشور در بنگاه‌های کوچک و متوسط فعالیت می‌کنند و همین دلیل کافی است که دولت‌ها با حساسیت بالایی به عملکرد بنگاه‌های کوچک و متوسط نظارت دارند ظرفیت بنگاه‌ها در خلق فرصت‌های شغلی جدید و به کار گرفتن نیروهای بیکار یکی دیگر از کارکردهای این بنگاه‌ها است در واقع این مکانیسم منجر به تعدیل نرخ بیکاری می‌شود. بر اساس آمار کمیسیون اروپا 83 درصد از خلق فرصت‌های شغلی جدید در اتحادیه اروپا در پنج سال منتهی به سال 2012 بر عهده بنگاه‌های کوچک و متوسط بوده است. در برخی از کشورها یکی از راهبردهای مهم برای هدایت بخش غیررسمی بازار به بخش مولد اقتصاد، توسعه و حمایت از بنگاه‌های کوچک و متوسط است و رونق این بنگاه‌ها منجر به کاهش نرخ مشارکت نیروی کار در شغل‌های کاذب و غیررسمی می‌شود. این راهبرد، به‌خصوص در مورد کشورهای کمتر توسعه‌یافته، به دلیل نسبت بالای بخش غیررسمی، موثر واقع شده است.

ایده‌های کارآفرینی و دانش‌بنیان یا همان استارت‌آپی در بستر بنگاه‌های کوچک و متوسط رشد و گسترش پیدا می‌کنند. به همین دلیل یک رابطه معنادار بین رونق بنگاه‌های کوچک و متوسط و توسعه کارآفرینی وجود دارد. به‌عبارت ‌دیگر اگر کارآفرینی را یک فرآیند در نظر بگیریم، بنگاه‌های کوچک و متوسط ابزار اجرایی آن در بخش‌های مختلف اقتصاد هستند که حمایت از این بنگاه‌ها به رشد و گسترش کارآفرینی منجر خواهد شد.

خلق کانال‌های متنوع و کارا برای هدایت پس‌اندازهای خرد به سمت تولید در اقتصاد یکی از مهم‌ترین دغدغه‌ها در هر اقتصادی است. بنگاه‌های کوچک و متوسط به‌ خوبی می‌توانند ضمن تجمیع پس‌اندازهای پراکنده در اقتصاد، زمینه‌های تزریق منابع مالی خرد به تولید را فراهم کنند.

مهم‌ترین مولفه‌ای که می‌تواند به توسعه این بنگاه‌ها کمک کند چیست؟

فضای و کسب کار است؛ اساسا درجه بهبود فضای کسب‌ و کار یک کشور بر اساس معیارهای آسان یا دشوار بودن راه‌اندازی بنگاه‌های خرد تا متوسط ارزیابی می‌شود.

می‌شود این گزاره کلی را ملموس‌تر بیان کنید؟

در بیان ساده‌تر بنگاه‌های کوچک و متوسط در کشوری رشد می‌کنند که چشم‌انداز بزرگ شدن داشته باشند یعنی در آینده اگر ببیند می‌تواند رشد کنند و بزرگ شوند قطعا دست به سرمایه‌گذاری می‌زنند در غیر این صورت وارد چرخه نمی‌شوند.

یعنی شما اعتقاد دارید کسب ‌و کار چرخه‌ای دارد که از مرحله جنینی شروع می‌شود و تا بلوغ ادامه می‌یابد؟

دقیقا؛ اگر سرمایه‌گذار چشم‌انداز پیش رو را مناسب بداند قطعا وارد می‌شود در غیر این صورت خیر.

این مربوط به ریسک درون صنعت هم می‌شود یا نه؟ شما وضعیت کلان را مدنظر قرار دارید؟

احتمال بزرگ شدن یک بنگاه تابع محیط داخلی و پیرامونی است. من از زاویه پیرامونی بحث کردم چون از زاویه داخلی بحث فرق دارد. برای نمونه بی‌نهایت ایده وجود دارد که وارد بازار می‌شود اما به دلایل اقتصادی شکست می‌خورد و مورد استقبال قرار نمی‌گیرد. به قول یک اقتصاددان کسب ‌و کارها صاحب یک گورستان هستند که بی‌نهایت ایده در آن دفن شده‌اند؛ اما برخی اوقات ایده نه به خاطر وضعیت رقابتی بلکه به دلیل اتفاقات پیش‌بینی ‌نشده زمینگیر می‌شوند.

یک نکته را نیز باید همین ‌جا اضافه کنم که به پیچیدگی‌های تعریف بنگاه‌های کوچک و متوسط یک نکته دیگر اضافه شده است آن‌هم بحث استارت‌آپ‌ها است. طبیعتا اینگونه فعالیت‌ها با ریسک‌های زیادی روبرو است و حتی تامین مالی آنها در قالب صندوق‌های خطرپذیر انجام می‌شود؛ بنابراین عوامل پیرامونی مهم‌تر از عوامل داخل محیط است.

اتفاقا یکی از سوالات من مربوط به استارت‌آپ‌ها بود. کسب‌وکارهای کوچک در این حوزه چه اهمیتی دارند؟

تقریبا فعالیت‌های استارت‌آپی با فعالیت‌های کوچک آغاز می‌شوند اما اشاره کردم تفاوت در حوزه استارت‌آپی با بخش واقعی موجب پیچیده‌تر کردن تعریف شده است. برای نمونه کسب‌ و کارهای مبتنی بر فناوری‌های جدید میزان اشتغال مستقیم را به نسبت گذشته ندارند. فعالیت این شرکت‌ها به ‌شدت ریسکی‌تر است و ممکن است از هر 100 ایده یک ایده پا بگیرد؛ بنابراین استارت‌آپ‌های مبتنی بر فناوری با بنگاه‌های کلاسیک قدیم در نوع محصول، میزان کارکن و حتی ارزش دارایی متفاوت هستند. برای مثال ممکن است بنگاه‌های فناورانه دارایی فیزیکی بالایی نداشته باشند اما ارزش دارایی آنها بالاتر از یک بنگاه مشابه در بخش واقعی باشد.

در ایران مشکل بنگاه‌های کوچک و متوسط برای توسعه چیست؟ چون بررسی آمار بنگاه‌های صنعتی کوچک و متوسط در کشور نشان ‌دهنده آسیب‌پذیری این بخش مهم، به دلیل نبود بسته حمایتی از طرف دولت و همچنین عدم توفیق سیستم بانکداری در تعامل مثبت، منضبط و کارا با این بنگاه‌هاست.

در ایران مسائل متعدد است؛ اگر مبنایی قرار باشد نگاه شود بحث حقوق مالکیت و امنیت سرمایه‌گذاری از مسائل مهم است. مثلا شما نگاه کنید چند بنگاه امکان داشته‌اند از مرحله کوچک شروع کنند و بزرگ شوند؟ تعداد زیاد نیست به چه دلیل این اتفاق رخ داده است؟ من فکر می‌کنم یا نگران رعایت حقوق مالکیت بوده‌اند یا نگران امنیت سرمایه‌گذاری. منظور از امنیت سرمایه‌گذاری فقط مسائل سیاسی نیست. بنگاه‌هایی که در یک چارچوب راه‌اندازی می‌شوند با عوض شدن دولت ناگهان با چارچوبی دیگر روبرو می‌شوند یعنی در سیاستگذاری‌ها تزلزل وجود دارد و این تزلزل بر تامین سرمایه‌گذاری تاثیر می‌گذارد. نکته دیگر وجود حداکثری دولت در تمامی شوون اقتصادی کشور است. این موضوع یکی از مهم‌ترین دلایل عدم رشد و بالندگی بنگاه‌های کوچک و متوسط کشور است.

ورود نهادها، سازمان‌ها و شرکت‌های دولتی به عنوان بنگاه‌های اقتصادی با هدف کسب سود و پشتوانه‌های مالی قوی، قدرت رقابت بنگاه‌های بخش خصوصی را در بازار تضعیف کرده و در اغلب موارد به شکست و خروج این بنگاه‌ها از بازار منجر می‌شود. اقتصاد ایران به‌صورت بارز و گسترده‌ای با شرکت‌های بزرگ دولتی و شبه‌دولتی تعریف می‌شود که بیش از 83 درصد اقتصاد کشور را تحت کنترل دارند.

در تحقیقات جهانی که انجام شده نحوه دسترسی به منابع مالی، بی‌ثباتی سیاسی، موانع قانونی و مالیاتی و نرخ تورم چهار مانع اصلی در برابر بنگاه‌های کوچک و متوسط هستند؛ اما اصلی‌ترین مانع پیش رو برای رشد بنگاه‌های کوچک و متوسط، دسترسی به منابع مالی و عدم تکافوی آن است. بررسی‌های بانک جهانی و موسسه تامین مالی بین‌المللی نشان می‌دهد در کشورهای با درآمد پایین بیش از نیمی از بنگاه‌های کوچک و متوسط با محدودیت تامین مالی مواجه هستند در ایران مساله تامین مالی بنگاه‌های حادتر است زیرا ابزارها و بسترها و بسترهای مالی مناسب وجود ندارد. به طور کلی می‌توان گفت که در کشور هنوز بین بخش بانکی به عنوان اصلی‌ترین نهاد تامین مالی در کشور و بخش تولید ارتباط سازنده‌ای برقرار نشده است.

چرا این خلأ وجود دارد؟

چون عدم تقارن اطلاعاتی وجود دارد و این موضوع مانع از اعتبار سنجی درست بنگاه‌ها است. به نظر می‌رسد اگر دولت در این بخش پیشقدم شود و عدم تقارن را رفع کند بسیار کاراتر عمل کرده است تا از طریق بخشنامه و تکلیف بخواهد از بنگاه‌ها حمایت کند. ایجاد یک بانک اطلاعاتی و کمک به اعتبار‌سنجی قاعده بازی را عوض می‌کند.

شما بر نبودن چشم‌انداز در بزرگ شدن تاکید دارید اما در برخی کشورها مثل سوئد بنگاه‌هایی که اقدام به تامین قطعات خودروهای سنگین می‌کنند کماکان در حد متوسط باقی مانده‌اند و به ‌صورت خانوادگی اداره می‌شوند.

در هر کشوری بسته به نگاه وضعیت متفاوت است اشاره کردم منظور از بزرگی یا کوچکی در کشورهای مختلف متفاوت است و یکسان نیست اما نکته خوبی را پرسیدید. منظور من از بزرگ شدن سایز نیست، نقش است. منظور قرار گرفتن در زنجیره تولید است. اتفاقا در سوئد شبکه قطعه‌سازی مورد نظر شما در زنجیره تولید است و فارغ از هر اتفاق سیاسی در این شبکه قرار دارد. در واقع در برخی کشورها یک شرکت بزرگ لنگر دیگر شرکت‌ها می‌شود اما در ایران اصلا این گونه نیست؛ نه لنگرسازی شده نه زمینه برای رشد تدریجی خود بنگاه در صنعت فعالیت وجود دارد. دلایل آن را نیز در سوال قبل پاسخ دادم.