۰ نفر

زهرا کریمی تاکید کرد:

مشکل اصلی بازار کار کمبود تقاضاست نه عرضه

۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۵:۱۰
کد خبر: 348522
مشکل اصلی بازار کار کمبود تقاضاست نه عرضه

معاون آموزشی وزارت علوم به‌تازگی آمار فارغ‌التحصیلان بیکار را بین ۱۷ تا ۴۰درصد اعلام کرده‌ است؛ از سوی دیگر اطلاعات مرکز آمار ایران نیز این میزان را برابر ۳۸درصد نشان می‌دهد.

در عین حال بررسی‌ها نشان می‌دهد که بازار مشاغل ساده با مشکلات کمتری نسبت به بازار شغل‌های تخصصی مواجه است و در این بخش از بازار کار، کمبود کمتری در طرف عرضه مشاهده می‌شود. دولت و مجلس تاکنون طرح‌های زیادی را برای ایجاد شغل و حمایت از تحصیلکردگان بیکار مصوب کرده‌اند که اجرا یا نتیجه آن در هاله‌ای از ابهام مانده است.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، در همین باره  گفت‌وگویی با زهرا کریمی، اقتصاددان و استاد دانشگاه- انجام شده است که از نظر می‌گذرانید.

‌‌به نظر شما دلایل بحران کنونی در مشاغل تخصصی و در عین حال ثبات در بازار مشاغل ساده چیست؟

سال‌هاست وضعیت بازار کار برای نیروی کار ساده و غیرماهر بازار خوبی‌ست. زیرا اگر مثلا در کارهای ساختمانی آنچنان رونقی هم نباشد به هر حال این بخش هیچ‌وقت کاملا متوقف نمی‌شود و در هر صورت تقاضایی برای نیروی کار غیرماهر حتی برای تعمیرات وجود دارد؛ اتفاقی که در ایران افتاده این است که تعداد فرزندان خانواده‌ها خیلی کم شده و خانواده‌ها هم از تحصیلات فرزندان به‌شدت حمایت کرده‌اند؛ در نتیجه در بازار کار با شمار فزاینده نیروی کار ماهر و تحصیلکرده‌ای مواجه هستیم که برای آنها تقاضا وجود ندارد. این وضعیت خود را در دو شاخص به‌خوبی نشان می‌دهد. یکی نرخ بالای بیکاری در میان فارغ‌التحصیلان دانشگاهی که مسلما برای زنان وضعیت بدتر است و دوم اینکه مزد این گروه خیلی پایین است. حتی ما گاه می‌بینیم که مزد افراد تحصیلکرده از مزد کارگر ساده غیرماهر هم پایین‌تر است. نمونه دلتنگ‌کننده آن حق‌التدریسی است که برخی دانشگاه‌های غیردولتی و بدون استخدام به نیروی متخصص تحصیلکرده می‌دهند. عرضه نیروی کار تحصیلکرده زیاد است و با مزد پائین هم حاضر است کار کند. در مقابل اگر بخواهید یک کارگر ساده را برای کاری در نظر بگیرید که مهارت خاصی هم نمی‌خواهد در حال حاضر با ساعتی 10هزار تومان هم نمی‌توانید کسی را بیابید. روشن است اقتصاد ما تحرک کافی ندارد و تقاضای بنگاه­ها برای نیروی کار متخصص بسیار پائین است. برخی صنایع در حال بسته‌شدن هستند و با بحران جدی مواجهند. تکنولوژی و تجهیزات در بسیاری از صنایع فرسوده شده‌اند. در چنین شرایطی تقاضای چندانی برای نیروی کار ماهر وجود ندارد و تا چشم‌انداز قابل پیش‌بینی هم این شرایط همچنان ادامه دارد. اینکه تحصیلکردگان ما در تلاشند راهی به خارج از کشور پیدا کنند، انعکاسی از نگرانی از شرایط بد بازار کار است.

‌‌چقدر سیاست‌های دولت را در کمک به کسب‌وکارهای کوچک و ایجاد مشوق برای کارفرمایان برای جذب دانشگاهیان موثر و کافی می‌دانید؟

واقعیت این است که ما از یک طرف سیاست‌هایی را در جهت رونق تولید و اشتغال اعمال کرده‌­ایم و از طرف دیگر سیاست‌هایی اعمال شده که ریشه اشتغال و تولید را سوزانده است. ما اکنون گرفتار تحریم سخت آمریکا شده‌ایم و کشورهای اروپایی هم کار چندانی انجام نمی‌دهند؛ حتی چینی‌ها هم گرایش چندانی ندارند با ما کار کنند و تحریم در همه عرصه‌ها اثر گذاشته است. در بازار ارز هم بحران عجیبی به وجود آمده و تورم هم وحشتناک است. تورم بالا در بهترین شرایط هم نااطمینانی ایجاد می‌کند. تولیدکننده نمی‌داند قیمت تمام‌شده­ کالایش چقدر خواهد بود و با قیمت‌های روزافزون آیا فروش خواهد رفت یا نه؟ تورم بالا در همه جای دنیا به تولید ضربه جدی وارد می‌کند و خریدوفروش و احتکار را به‌شدت سودآور می‌کند. پس اینکه ما فکر کنیم دولت در این شرایط که اقتصاد ایران به‌شدت تحت فشار است می‌تواند معجزه‌ای بکند اصلا واقع‌بینانه نیست؛ دولت می‌تواند از فکرهای خوب حمایت کند ولی اینکه بتواند حرکتی در جهت رشد کارآفرینی و رونق تولید و اشتغال انجام دهد غیرممکن است. ما به هر طریق ممکن باید تنش‌های منطقه‌ای را کاهش دهیم. وجود ثبات پیش‌شرط رونق اقتصادی‌ست؛ وقتی ثبات وجود نداشته باشد فعالیت‌های اقتصادی پا نمی‌گیرند. حتی در انگیزه کارآفرین برای شروع یک فعالیت اقتصادی سود مهم است اما از آن مهمتر باز هم ثبات است. تلاشی که دولت می‌کند لازم است اما اصلا کافی نیست و انتظاراتی را به‌وجود می‌آورد که تحقق نخواهد یافت؛ وقتی این انتظارات برآورده نمی‌شود ناامیدی، اعتراض و بی‌اعتمادی بیشتر می‌شود که متاسفانه هزینه‌های سنگینی مانند کاهش سرمایه‌های اجتماعی‌ست که به‌خوبی شناخته شده است.

‌‌ آیا اجرای طرح‌های مهارت‌آموزی برای افزایش کارایی فرد برای بازار کار را مفید تلقی می‌کنید؟

کسانی که مهارت‌های خیلی ممتازی دارند قطعا می‌توانند بازار کار خوبی هم پیدا کنند. حتی در دوره‌های بحرانی هم نیروی کار ممتاز یعنی آنچه که خیلی کمیاب است احتمالا تقاضای مناسبی دارد. طبعا همه کارخانه‌ها بسته نمی‌شوند و همه فعالیت‌ها متوقف نمی‌شوند. پس مهارت‌های خیلی ممتاز تقاضا هم دارند. مساله‌ای که ما در مهارت آموزی‌ها داریم این است که مهارت‌های متوسطی که عرضه­ آنها هم زیاد است آموزش داده می‌شود. با این سیاست­ها راه به جایی نمی‌بریم. الان در بازار کار ایران برای بسیاری از مهارت‌های مختلف عرضه نیروی کار بیش از تقاضاست. مگر اینکه پژوهش انجام شود و مشخص گردد که در چه عرصه‌هایی واقعا کمبود وجود دارد. نهایتا باز تاکید می‌کنم که مشکل اصلی بازار کار ما کمبود در طرف تقاضاست نه طرف عرضه. این خیلی بحث مهمی‌ است و ما گاه به آن توجه نمی‌کنیم که بنگاه‌ها به نیروی کار ماهر نیازی ندارند. ما به نیروی کار ساده و غیرماهر نیاز داریم که تقاضا هم برایش وجود دارد. بیکاران تحصیلکرده گرایش چندانی به این کارها نشان نمی‌دهند و دنبال کار بهتری می‌گردند. اگر بخواهیم مشکل را حل کنیم باید بیشتر به تنگناهای طرف تقاضا در بازار کار توجه کنیم که در عمل مشکل بنگاه‌ها و عدم گرایش آنان به استخدام نیروی کار تحصیلکرده و ماهر است. با اصرار و تمرکز روی عرضه نیروی کار و افزایش مهارت­های آن‌ها، از طریق دوره‌های مهارت‌آموزی، تصور نمی‌کنم که در این وضعیت بحرانی، در کاهش بیکاری موفقیتی به‌دست آوریم.

‌‌ طرح‌های اشتغالی مثل کاج یا تکاپو تا چه حد در رفع مشکل بیکاری به‌ویژه در بین فارغ‌التحصیلان دانشگاهی کارآمد است؟

تکاپو به دنبال این بود که مثلا فلان استان یا شهرستان چه مزیت‌هایی در تولید دارند ولی به علت هزینه حمل‌ونقل یا کمبود اطلاعات یا مسائل کمابیش فرعی این مشاغل پا نمی‌گیرند و اگر می‌شود زنجیره‌ای را برای استانی ایجاد کرد ولی مشکلاتی وجود دارد بیاییم این مشکلات را شناسایی و حل کنیم. متاسفانه سال‌هاست که از ارائه­ این طرح می‌گذرد. من در چند شهرستان دیدم که مسئولین طرح در طول زمان تغییر کرده اند و طرح پیشرفت چندانی نداشته است. گاه سیاست‌های دیگری برای مقابله با بیکاری مطرح شده و طرح تکاپو عملا کنار گذاشته شده است. در کل، شرایط خاص در وزارت کار و فشارهای مختلف از سوی مجلس برای مقابله سریع با بیکاری و پرداخت وام‌های سخاوتمندانه به کارآفرینان روستایی در ماه‌های اخیر، مانع از این بوده که این طرح به‌صورت جدی و پیگیر جلو برود. بی‌ثباتی و فقدان چشم‌انداز روشن و امیدوارکننده سرمایه­‌گذاران را محتاط کرده است. اگر عرصه‌هایی وجود داشته باشد که واقعا احساس شود که سودآور هستند، بازهم صاحبان سرمایه احتمالا با خود می‌گویند صبر کنیم و ببینیم تا سال آینده چه می‌شود. این صبر و انتظار عملا اقتصاد ایران را زمین‌گیر کرده است. نمی‌توانید کارآفرین را به تحرک ترغیب کنید و انگیزه مناسب برایش ایجاد کنید وقتی این همه شرایط عینی نامناسب احاطه­اش کرده است. امیدوارم که شرایط عینی اقتصاد ما هر چه سریعتر تغییر کند و در یک شرایط باثبات سرمایه‌گذاری، تولید و اشتغال در کنار هم آرام‌آرام شروع به حرکت کنند و اوج بگیرند.