۰ نفر

گزارش میدانی از زیر پوست کسب و کار ایرانیان

روایت مردم از فضای کسب‌وکار کشور چیست؟

۷ اردیبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۲۱
کد خبر: 190191
روایت مردم از فضای کسب‌وکار کشور چیست؟

این یک گزارش واقعی است و در مسیر جست‌وجوهایی که این صفحه برای آگاهی از کم و کیف کسب و کار کوچک ایرانیان در طبقات مختلف اجتماعی دنبال می‌کند، تهیه شده است؛ همین کسب و کاری که همه ما به نوعی با آن دست به گریبان هستیم و معیشت عمومی‌مان را از طریق آن سر و سامان می‌دهیم.

 این روزها که بازار وعده و وعیدهای انتخاباتی حسابی گرم شده و اظهارنظرهای عجیب و غریبی درباره اشتغال‌زایی «5میلیون نفری»، «6برابر کردن یارانه‌های نقدی» و «دو برابر و نیم کردن حجم کلی اقتصاد» کشورمان از سوی برخی نامزدهای نزدیک به اصولگرایان شنیده می‌شود، آگاهی از این واقعیت که مردم کوچه و بازار و صاحبان مشاغل و بنگاه‌های اقتصادی، درباره این اظهارنظرها چه دیدگاهی دارند، نظرشان درباره عملکرد 4ساله دولت تدبیر و امید چیست و از دولت آینده چه توقعاتی دارند؟ بسیار گره‌گشاست.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تعادل ،  دستیابی به این داده‌ها که در اعماق ذهنی افراد در طبقات مختلف اجتماعی و اقتصادی لانه کرده به آسانی امکان‌پذیر نیست و دولت باید وقت و هزینه بسیاری را صرف همین تحلیل‌های میدانی کند که از گفت‌وگو با صاحبان کسب و کار کوچک و مردم کوچه و بازار به دست آمده است. با توجه به اهمیت این داده‌های میدانی این روزنامه  سراغ دو جمع متفاوت مردمی از دو طبقه مختلف رفت تا در گپ و گفت دوستانه تصویری از دیدگاه‌های مردم درباره عملکرد دولت یازدهم طی 4سال گذشته و مطالباتی که از دولت دوازدهم دارند، صحبت کند. ماحصل این تلاش‌های میدانی گزارشی است با دو رویکرد متفاوت که در اختیار شما قرار می‌گیرد. از یک طرف مردمی قرار دارند که در دسته‌بندی‌های مرسوم از آنان ذیل عنوان طبقات «کمتر برخوردار» یاد می‌شود و در سوی دیگر صاحبان بنگاه‌های اقتصادی و اهالی تولید که در طبقه «متوسط» دسته‌بندی می‌شوند، قرار گرفته‌اند. افرادی که هر کدام روایت‌های خود را از فضای کسب و کار دولت فعلی و مطالبات آینده دارند.

 روایت اول؛ کرج، حصارک پایین؛ یک جمع دوستانه

 روایت اول این گزارش از دل گفت‌وگوهایی که در یک جمع دوستانه شکل گرفته، آغاز می‌شود. کیلومترها دورتر از پایتخت در مناطقی از کرج که در آنها آمارهای اعتیاد و طلاق بالاست و آمارهای درآمد سرانه و رفاه پایین.

از طریق یک دوست مشترک به محفل افرادی راه پیدا می‌کنم که به صورت خانوادگی در مشاغل مربوط به مسکن‌سازی فعالیت می‌کنند. یکی بنا است، دیگری نقاش، یکی معمار و... می‌خواستند صدای‌شان به گوش مسوولان رسانده شود. تحلیل‌های‌شان جالب است و استدلال‌های‌شان منطقی به نظر می‌رسد.

یونس حیدری 43ساله نخستین فردی است که باب گفت‌وگو را باز می‌کند: «اینکه دولت توانسته تورم را تک‌رقمی کند موضوع مهمی است. رشد اقتصادی هم افزایش پیدا کرده، این هم اتفاق مهمی است، اما همان‌طور که خود مسوولان اجرایی هم صادقانه با مردم در میان گذاشته‌اند، موضوع اشتغال هنوز یک مساله جدی است و بسیاری از افراد و خانواده‌ها را آزار می‌دهد. ملت زمانی که برنامه کار و شغل‌شان مرتب نباشد، آمارهای اقتصادی حتی اگر هم درست عنوان شده باشند، به دردشان نمی‌خورد. من در زمینه فعالیت‌های ساختمانی کار می‌کردم به این خاطر می‌گویم کار می‌کردم که الان با رکودی که در فضای مسکن حاکم شده، بیکارم. با مشکلاتی که در گذشته در زمینه مسکن مهر ایجاد شد سال‌ها زمان می‌برد تا بازار مسکن تکانی بخورد و تا آن زمان تکلیف صد‌ها هزار نفر که حرفه و تخصص‌شان در زمینه فعالیت‌های ساختمانی است، روی هواست. دولتی که روی کار است باید این فضا را مدیریت کند تا همه بخش‌های اقتصادی رشد کند.»

از یونس می‌پرسم پیشنهادی برای بهبود اوضاع دارد؟ که می‌گوید: «من به اندازه فهم و سواد خودم فهمیدم که باید کسب و کار کوچک را بین مردم رواج داد، دولت هم روی این موضوع تسهیلات خوبی می‌دهد. چینی‌ها که این‌طور در اقتصاد پیشرفت کرده‌اند به این دلیل است که هر کس جنب خانه خودش کار و کاسبی هم دارد. ما هم اگر می‌خواهیم دست‌مان جلوی کسی دراز نباشد و روی پای خودمان بایستیم، چاره‌یی جز دست زدن به یک کار و کاسبی خانگی و کوچک نداریم.»

درباره ایده‌هایش برای کار و کاسبی که حرف می‌زند، چشمانش برق می‌زند، به گوشه اتاقش که مشرف به فضای کوچه است اشاره می‌کند و می‌گوید، «قصد دارم این اتاق را تبدیل به یک نانوایی سنتی و خانگی کنم. چند نفر از اقوام و دوستانم هم که با مشکل بیکاری رو به رو هستند،‌ دار قالی گرفته‌اند و در خانه‌شان قالی می‌بافند. من دو پسر 18 و 20ساله دارم، به نظرم اگر آینده را می‌خواهیم، خودمان باید تلاش و کوشش کنیم.»

وقتی از یونس درباره مطالباتش از دولت آینده می‌پرسم، افکارش را مرتب کرده و به این نکته اشاره می‌کند: «دولت آینده اگر تلاش کند به مردم برای راه‌اندازی یک کسب و کار آبرومندانه و کوچک کمک کند، در تخصیص مجوزها سختگیری‌های بی‌خود نکند و مشاوره‌های لازم را دراختیار مردم قرار دهد، به نظرم قدم بلندی برای کشور برداشته شده است.» زمان خداحافظی از یونس و دوستانش می‌پرسم که در انتخابات شرکت می‌کنید؟ می‌گویند: «این کشور ماست و دوستش داریم.»

 روایت دوم: پونک؛ عصرانه‌ای در کنار یک جمع خانوادگی

روایت دوم این گزارش مربوط به فضای دیگر با افراد دیگری است که در ادبیات رایج از آنها به عنوان طبقه متوسط نام می‌برند. یک خانواده 4نفری که یک کارگاه کوچک در زمینه قطعه‌سازی را اداره می‌کنند و فکر می‌کنند حرف‌های‌شان شنیدنی است و معتقدند که طی 4سال گذشته بستر مناسبی برای رشد تولید و اشتغال‌زایی فراهم شده و قطار تولید و اقتصاد در مسیر درستی است.

فرهاد ایمانی 41ساله که صاحب کارگاه تولیدی خانواده است، در حالی که همسر، خواهر همسر، پدر و فرزندانش در جمع حضور دارند روایتش را این‌طور آغاز می‌کند: «از سال 78 یک سوله را با هدف تولید قطعاتی که مربوط به صنعت خودروسازی است، تجهیز کردم و رسما تجربیاتم را در این زمینه به کار گرفتم. در سال‌های ابتدایی اوضاع نسبتا خوبی حاکم بود و می‌توانستیم گلیم خودمان را از آب بیرون بکشیم. برای 80نفر هم اشتغال‌زایی کردیم و کار را پیش بردیم. این روند تا سال‌های میانی دهه80 ادامه داشت و مناسبات ارتباطی خودروسازان باعث شده بود تا قطعه‌سازان هم روزهای خوبی را تجربه کنند.»

ایمانی در ادامه و در زمانی که به روزهای بحرانی حرفه‌اش می‌رسد، حالت چهره‌اش تغییر می‌کند، اخم‌هایش در هم می‌رود، به پنجره خیره می‌شود و می‌گوید: «بعد از بحران‌هایی که در سال‌های 89 و 90 و 91 در فضای عمومی اقتصاد کشور ایجاد شد، فضای تولید و کسب و کار هم کاملا به‌هم ریخت، شرکت‌های طرف قرارداد، پروژه‌های در دست اقدام را نیمه کاره رها کردند و در شرایطی که دولت وقت باید از تولید‌کنندگان به‌دلیل شرایط تحریم و مشکلات داخلی حمایت می‌کرد، دست به اقداماتی چون مسکن مهر و طرح بنگاه‌های زودبازده و... زد و عملا فضای کسب و کار تولید‌کنندگان را وارد دوره‌یی از کما کرد. کارگاه کوچک ما که تمام سرمایه زندگی و دستاورد همه سال‌های زندگی ما بود، ابتدا در وضعیت نیمه تعطیلی قرار گرفت و بعد از مدتی هم به ورطه تعطیلی افتاد. کارگرها تعدیل شدند و بدهی سنگینی روی دست ما ماند.»

فرهاد ساکت می‌شود؛ انگار یادآوری خاطرات تعطیلی کارگاهش هنوز هم برایش عذاب‌آور است. رویا همسرش به کمکش می‌آید و می‌گوید: «در آن زمان برای پرداخت بدهی‌های‌مان مجبور شدیم ماشین و سایر دارایی‌های‌مان را بفروشیم تا بدهی‌ها را صاف کنیم. روزهای سختی بود نه ما، اغلب کارگاه‌هایی که در شهرک صنعتی ما بودند این وضعیت را داشتند.»

از فرهاد درباره شرایط امروز کسب و کارش می‌پرسم، چشمانش باز می‌شود و برقی در آن دیده می‌شود: «خوشبختانه از سال 92 و بعد از برجام و تکان خوردن بازار، من هم توانستم دوباره بلند شوم. کارگاه را راه انداختم. از طرح رونق تولید تسهیلات ویژه گرفتم و آن را صرف وارد کردن فناوری‌های تازه و دستگاه‌های جدید کردم. امروز 30 کارگر دارم و آرام‌آرام دوباره در وضعیت قبلی قرار گرفته‌ایم. قراردادهای خوبی هم در بخش خودروسازی منعقد شده که این موضوع ما را به آینده امیدوار می‌کند.»

از او می‌پرسم که آیا در انتخابات شرکت می‌کنید؟ با لبخند پاسخ می‌دهد: «البته. انسان به امید زنده است.»

این دو روایت نشان‌دهنده دو نقطه یک پاره خط هستند که هر کدام داستان متفاوتی را براساس شرایط اقتصادی و معیشتی امروز کشور مطرح می‌کنند. گروهی که مشکلات اقتصادی در برخی حوزه‌های خاص مثل صنعت ساختمان‌سازی آنان را با بحران بیکاری روبه‌رو کرده و گروهی دیگر که احساس می‌کنند تصمیم‌سازی‌های 4سال گذشته بستر معقولانه‌یی را برای رشد تولید و اشتغال‌زایی فراهم کرده است. فارغ از جهت‌گیری‌های سیاسی و جناحی دولت دوازدهم باید با مورد توجه قرار دادن این واقعیات عینی از یک طرف بستر اشتغال‌زایی و بالندگی را برای طبقات کمتر برخوردار فراهم کرده و ازسوی دیگر زمینه رشد تولیدگران و صاحبان بنگاه‌ها را نیز ایجاد کند. دولتی که نه به یک گروه و طبقه، بلکه به همه ایرانیان تعلق دارد.