اقتصاد آنلاین - حسین عسکری؛ اگر کارل مارکس و فردریش انگلس به نحوی امروز زندگی میکردند، فقدان آشکار تضاد طبقاتی احتمالاً آنها را به این فکر می انداخت که پیروز شدهاند. آنها جامعه ای را می دیدند که قدرت در آن به صورت عادلانه تقسیم شده است، اما همچنان در مورد مبارزه بین کار و سرمایه، ستمگران و استثمارشدگان سکوت می کنند.
۱۰ سال پیش، زمانی که جنبش تسخیر در جریان بود، مردم در اعتراض به سرمایهداری، حرص و آز شرکتها اعتراض کردند. یک دهه بعد، همان مشکلات همچنان ادامه دارند، اما در میان جنگهای متلاطم فرهنگی، به یک پسزمینه غیرقابل تشخیص تبدیل شدهاند.
۱ درصدی ها ممکن است این روزها راحت تر از قبل بخوابند، اما نارضایتی همچنان وجود دارد و خشم مردم حتی بیشتر شده است، اما مهم این است که این انقلابیون اولیه اکنون به قدرتمندترین سلاح اقتصادی که شهروندان عادی تا کنون داشته اند دسترسی دارند.
چرا انقلاب در راه است؟ چون مردم احمق نیستند آنها میبینند که دولتها تریلیونها دلار برای حمایت از افراد خودشان هزینه میکنند، در حالی که فقرا همچنان به دنبال حقوق ماهانه از دولت هستند. با این حال، دولت ها می دانند که رفاه بیشتر ثروتمندان بیشترین ضربه را به فقرا وارد می کند.
اولین بار در اوایل قرن ۱۸ توصیف شد، اثر کانتیلون توضیح می دهد که چگونه چاپ پول ثروتمندان را ثروتمندتر و فقرا را فقیرتر می کند. وقتی مقادیر قابل توجهی از پول جدید به یک اقتصاد پمپاژ می شود، اولین دریافت کنندگان پول نقد را قبل از افزایش قیمت ها خرج می کنند. ثروتمندان تمایل دارند در دارایی هایی مانند املاک، فلزات گرانبها، هنر و...سرمایه گذاری می کنند.
زمانی که این پول به دست فقرا سرازیر می شود (اگر چنین شود)، در وهله اول به دلیل اثرات تورمی چاپ آن، ارزش آن به شدت کاهش می یابد. با افزایش قیمت ها، ارزش دارایی های ثروتمندان دوباره بیشتر میشود، در حالی که فقرا دوباره با افزایش هزینه های زندگی دچار ضرر میشوند.
با این حال، آنچه به ندرت درک می شود این است که این یک اشکال در سیستم اقتصادی به ظاهر سرمایه داری ما نیست این یک ویژگی است.
ما همیشه «سرمایه داری» را برای مشکلات اقتصادی و اجتماعی که جهان امروز با آن مواجه است، مقصر میدانیم. در واقع، اگر مارکس امروز زنده بود، چیزهای زیادی در مورد سیستم مالی ما دوست داشت از جمله مفاهیمی که مستقیماً از مانیفست کمونیست بیرون آمده است. به عنوان مثال، اصل پنجم کمونیسم مارکس:«متمرکز شدن اعتبار در دست دولت، از طریق یک بانک ملی با سرمایه دولتی و انحصاری» بحث میکند که اکنون در سراسر جهان در حال اجرا است.
حقیقت این است که ما، از بسیاری جهات، در واقع در یک آرمانشهر «سوسیالیستی نرم» زندگی میکنیم، جایی که مقررات، یارانهها و سایر مداخلات دولتی حول حمایت از غولهای شرکتها و کسانی که ثروتشان به جای حسابهای پسانداز در داراییها قرار دارد، تنظیم میشود. دشوار است که ببینیم چگونه میشود مشکلات ساختاری یک سیستم اقتصادی که چاپ پول را راهحل هر مشکلی میداند، حل میشود، به جز با یک انقلاب خونین، دشوار است مبارزه در برابر چنین ساختار قدرتمند که حامیان سیاسی گردن کلفتی دارد.
چه در جناح چپ یا راست باشید، پاسخ این است که از جنگیدن با ثروتمندان بر اساس شرایط خودشان اجتناب کنید. تنها یک راه برای افراد جامعه وجود دارد که بتوانند قدرت را از دست ۱% بگیرند و آن حذف توانایی آنها در دستکاری ارزهای فیات است.
انقلاب بدون خونریزی
آیا بیت کوین واقعاً می تواند هژمونی هزاران ساله طبقه صاحب دارایی (و بدون ریختن خون) را به چالش بکشد؟ ممکن است فکر کنید این یک رویا باشد، اما اینطور نیست. کافی است به مردم السالوادور نگاه کنید.
قبل از بیت کوین، مردم السالوادور که حواله های خارجی دریافت می کردند، مجبور بودند هزینه قابل توجهی را به مراکز انتقال پول مانند Western Union یا MoneyGram بپردازند - پول نقدی که بسیار بهتر است برای غذا یا دارو خرج شود. با توجه به اینکه بیت کوین اکنون به عنوان ارز قانونی پذیرفته شده است، تخمین زده می شود که این مشاغل سالانه ۴۰۰ میلیون دلار ضرر می کنند. این پولی است که مستقیماً به جیب فقیرترین افراد جهان باز می گردد.
انقلاب اینگونه اتفاق خواهد افتاد نه از طریق خشونت، بلکه از طریق انتخاب. به مردم نشان دهید که چگونه سیستم فیات آنها را فقیرتر می کند، به آنها توانایی رشد ثروت خود را در بیت کوین غیر قابل تورم نشان بدهید. این مانند یک کودتای برق آسا پول فیات را سرنگون میکند و به سادگی از اهمیت آن کاسته می شود زیرا افراد بیشتری از تورم به بیت کوین پناه می آورند. زمانی که پذیرش بیت کوین به میانه راه برسد، سرعت بیشتری پیدا میکند، تاریخ شواهد بیشماری ارائه میدهد که انقلابها تنها زمانی اتفاق میافتند که طبقات متوسط و میانهرو جامعه ایدههای رادیکالی انقلاب را بپذیرند.
امروز بوی شورش می آید، مردم از مدتها پیش به سیاستمداران خود ایمان نداشتند، اما اکنون شروع به زیر سوال بردن روایتهای اقتصادی و پولی آنها کردهاند. چیزی که در مورد بیت کوین بسیار متقاعدکننده است این است که مجبور نیست انجیل را زیر سوال ببرد یا به طرف مقابل حمله کند،هر چه مردم بیشتر در مورد بیت کوین بیاموزند، بیشتر درک می کنند که چگونه دارند از سیستم فعلی فریب می خورند.
منتقدان بیت کوین ادعا کنند که پذیرش انبوه بسیار پیچیده است. اما درک کدام یک سختتر است، یک ارز دیجیتال با سقف ۲۱ میلیون کوین یا حربههای گیجکننده بانکهای مرکزی و وزرای دارایی برای پوشاندن سیاستهای تورمی که به ثروتمندان پاداش میدهند و در عین حال به فقرا آسیب میرسانند؟
در حالی که فرانسه در زمان انقلابش دارای گیوتین و شوروی دارای گولاگ بود، ما نیازی به استفاده از ترور برای مبارزه با ظلم و ستم نداریم. انقلاب ما واقعاً یک انقلاب مخملی است: تنها سلاح ما یک ارز جایگزین است که نمیتوان آن را باد کرد، سانسور کرد یا دستکاری کرد، و «قربانیان» تنها کسانی هستند که با سیستم فعلیشان در حال صدمه زدن به افراد مظلوم هستند.