۰ نفر

در گفت و گو با راغفر بیان شد:

تضعیف اتحادیه اروپا به ضرر کیست؟

۵ تیر ۱۳۹۵، ۱۳:۰۸
کد خبر: 133543
تضعیف اتحادیه اروپا به ضرر کیست؟

حسین راغفر گرچه تدوینگر نقشه جغرافیایی فقط در کشور است و مطالعات موثری در زمینه فقر و رفاه در اقتصاد داخلی ایران داشته است اما بین سال‌های 1372 تا 1380 پیوسته در انگلستان بوده است؛ در همین کشور و در دانشگاه Essexe اقتصاد خوانده است؛

او از آن سال به بعد پیوسته به این کشور سفر می‌کند و از همین‌رو می‌تواند نگاهی جامع به آثار اقتصادی جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا داشته باشد.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد ، راغفر معتقد است گرچه در نگاه نخست این رخداد اثری بر اقتصاد ایران ندارد، اما انگلستان پس از مدتی سعی در صدور بحران خودش به کشورهای کمتر توسعه‌یافته خواهد کرد.

‌ مردم انگلستان در همه‌پرسی دو روز پیش به جدایی از اتحادیه اروپا رای دادند، آیا مردم این کشور واقعا نمی‌دانستند که جدایی چه تبعات اقتصادی برای آنها دارد؟ یعنی آیا احزاب مخالف به‌خوبی عمق این موضوع را برای مردم تشریح نکرده بودند؟

ببینید به گمان من رای مردم بریتانیا به جدایی از اتحادیه دلیل مشخصی دارد؛ اما پیش از آن باید توضیح دهم که چنین رایی را می‌توان به نوعی به معنای شکست سیاست‌های اتحادیه اروپا و روند جهانی شدن اقتصاد تلقی کرد؛ این رای نشان داد که مسیر جهانی شدن اقتصاد با چالشی جدی مواجه شده است. تا حدی که ممکن است این روند مانند یک دومینو به دیگر کشورهای اتحادیه اروپا هم سرایت کند؛ یعنی دیگر احزاب مخالف این اتحادیه هم در کشورهای خودشان تحرکاتی را برای جدایی از این تیم اروپایی آغاز کنند. این رای به خوبی نشان داد که جهانی شدن اقتصاد جهانی چطور می‌تواند آثار مخربی بر اقتصادهای بزرگ و کوچک بگذارد. باید تاکید کنم که تنها اقتصادهای بزرگ و قوی می‌توانند از چنین بحران‌هایی گذر کنند.

‌ به پرسش نخستم بازگردیم؛ چه موضوعی کاری کرد که مردم انگلستان به جدایی رای دهند؟ آیا آثار اقتصادی این تصمیم را نمی‌دانستند یا واقعیت را باید در احساسات ناسیونالیستی این جامعه جست‌وجو کرد؟

واقعیت از یک مساله کاملا اقتصادی سرچشمه می‌گیرد. انگلستان در سال‌های گذشته با حجم قابل توجهی از مهاجرت نیروی کار ارزان قیمت از اروپای شرقی مواجه بوده است؛ این قصه تا جایی پیش رفته که قسمت بزرگی از بخش ساختمان، شرکت‌ها و صنایع مرتبط با ساختمان در انگلستان امروز به دست لهستانی‌هاست. فعالان ارزان قیمتی که به تدریج هر چه بیشتر جای نیروی کار انگلیسی را گرفته است. این داستان تا جایی به نیروی کار ارزان و متوسط انگلیس فشار آورده که خیل وسیعی از آنها مجبور به مهاجرت به کشوری چون اسپانیا شده‌اند. جالب است بدانید که همین مهاجرت‌ها موجب شده تا قیمت مسکن در کشور اسپانیا هم بالا رود؛ چرا که انگلیسی‌هایی که به اسپانیا وارد شدند به مسکن نیاز داشتند و افزایش تقاضا قیمت مسکن را در این کشور بالا برد. واقعیت آن است که مردم کل بریتانیا با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کردند و بحران وجود شغل با قیمت مناسب آنها را به مهاجرت واردار می‌کرد؛ همین هم آنها را به ستوه آورده بود.

سیاست‌های مهاجرت در اتحادیه اروپا به ضرر کشورهایی است که اقتصادشان در بخش مولد توسعه پیدا نکرده و در بخش واقعی اقتصاد فعال نیستند. واقعیت این است که انگلستان از همین کشورهاست. ساختار اقتصاد در این کشور بیشتر متاثر از بخش مالی قوی‌ای است که وجود دارد؛ بخش‌هایی چون بیمه‌ها، بانک‌ها و بورس. به خوبی روشن است که این بخش‌ها تنها شغل‌های تخصصی خلق می‌کند؛ به همین دلیل هم بخشی از جامعه که اتفاقا تعدادشان کم هم نیست از یافتن شغل بی‌بهره می‌مانند؛ چرا که شغل‌های بدون نیاز به تخصص‌های جدی را مهاجران اروپای شرقی که ارزان قیمت‌تر هستند از آن خود کرده‌اند .

‌ شما اشاره کردید که این رای، رای به نفی جهانی شدن اقتصاد بود؛ چرا؟

دقت کنید که سیاست‌های تیمی اتحادیه‌ای از پرنفوذترین کشورهای اقتصادی جهان به ضرر مردم انگلیس تمام شده بود. پیش‌تر به مهاجران اروپای شرقی در انگلستان اشاره کردم. همین را به عنوان یک نمونه در نظر می‌گیریم. اینها هیچ علاقه‌ای که در اقتصاد انگلستان ادغام شوند، به این معنا که درآمدشان را از انگلستان خارج می‌کردند و به کشورهای مبدا می‌فرستادند. از آنجایی که پوند انگلستان، ارزی پرقدرت در نرخ‌های برابری بود میل این مردم برای فرستادن پول‌شان به کشورهای مادر خودشان بیشتر می‌شد. خب این به ضرر مردم کشور میزبان بود اما حالا با جدا شدن بریتانیا از اتحادیه اروپا بخشی از این مردم ناچارند که به کشورهای‌شان بازگردند و این به ضرر کشورهای کوچک فرستنده نیروی کار و البته انگلستان است. اما چرا؟ این نیروی کار ارزان بود و توانسته بود بخش‌های بزرگی از چرخ‌های شغل‌های کارگری صنایع و... را با قیمتی ارزان به حرکت درآورد. حالا که آنها می‌روند صنایع و ساختمان و... باید نیروی انگلیسی گران‌قیمت‌تر استخدام کند؛ این یعنی هزینه نیروی کار و پس از آن تولید افزایش چشمگیری پیدا می‌کند. افزایش هزینه‌های تولید امکان رقابت‌پذیری را در صحنه بین‌المللی از انگلستان می‌گیرد. همه اینها پس از مدتی به افزایش نرخ بیکاری در بریتانیا می‌انجامد. دقت کنید که قیمت پوند این کشور ریزشی را تجربه کرد که در سه دهه گذشته آن را به‌چشم ندیده بود؛ پر واضح است که ریزش نرخ برابری پوند با سایر ارزها ادامه خواهد داشت. فراموش نکنیم که قیمت سایر ارزهای اتحادیه اروپا و البته یورو نیز برابر دلار دچار افت شد.

خب؛ این کاهش ارزش پوند چه اثری بر اقتصاد بریتانیا دارد؟

پر واضح است که ریزش ارزش این ارز در دراز مدت قدرت رقابت پولی انگلستان را در صحنه جهانی کاهش می‌دهد و از سوی دیگر ورود سرمایه‌های خارجی به بازار پولی این کشور کم خواهد شد.

‌ پس این تحول آینده خوبی را برای انگلستان رقم نزد.

نکته اینجا است که مسائل متعددی در آینده این کشور موثر است. برای نمونه استعفای دیوید کامرون و فرد و حزبی که جایگزین او می‌شود یکی از همین مسائل است. گذشته از این با نتیجه چنین رفراندومی این پرسش شکل می‌گیرد که تا چه حد خواسته احزاب کشورهای دیگر که خواهان جدایی از اتحادیه اروپا هستند قوت می‌گیرد؟ ایتالیا و اسپانیا شاید کشورهای بعدی باشند. این رخداد به قطع برای اتحادیه اروپا پر هزینه خواهد بود. از همین‌رو است که خروج بریتانیا از اتحادیه بر آینده این اتحادیه به‌شدت موثر بوده است.

‌ برای دیگر کشورها چطور؟ مثلا کشوری چون امریکا یا کشورهایی چون روسیه و چین؟

به خوبی روشن است که در سیاست‌های این کشورهای هم اثرگذار خواهد بود. با خروج انگلستان موضع ترامپ در امریکا به نوعی تقویت شد. این رخداد برای او نشانه‌ای است تا بر سیاست‌های ملی‌گرایانه خودش در اقتصاد تاکید بیشتری کند.

‌ اما برای کشورهایی چون روسیه و چین چطور؟

این مساله برای کشورهایی چون روسیه و چین هم بسیار خوشایند است. با نمونه‌ای از کشور خودمان توضیح می‌دهم که چرا این مساله برای روسیه خوشایند است. دقت کنید در بحث تحریم‌های ایران اتحادیه اروپا تصمیمی گرفت که همه کشورهای عضو اتحادیه ناچار به تبعیت از آن بودند؛ حتی کشور کوچکی چون دانمارک هم مجبور است به همه تصمیم‌های اتحادیه اروپا تن دهد. این موضوع برای کشوری چون روسیه بسیار مخاطره‌آمیز است؛ چرا که مجموعه‌ای از کشورهای قدرتمند می‌توانند روسیه را محدود کنند. خب؛ طبیعی است که تضعیف چنین اتحادیه‌ای برای روسیه خوشایند باشد. آنها تا همین امروز هم توانسته‌اند تا حد زیادی ظرفیت‌های روسیه را محدود کنند.

خوشایند بودن رای مردم به جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا گرچه روند مشابهی برای چینی‌ها دارد اما نکته دیگری هم این میان وجود دارد. چین به عنوان اقتصادی نوظهور، همه سال‌های گذشته به نوعی تهدیدی برای امریکا بوده و این کشور تلاشش را برای فشار به چین کرده است. اتحادیه اروپا برای چین به مثابه تیمی است که امریکا نفوذ چشمگیری روی آن دارد. این اتحادیه می‌تواند با نفوذ امریکا فشار مضاعفی بر چین بیاورد. از همین‌رو است که تضعیفش برای چین بسیار خوشایندتر است.

‌ از اینها گذشته این جدایی چه اثری بر اقتصاد ایران یا اقتصادهای مشابه ایران می‌تواند داشته باشد؟

گرچه هم در تحلیل‌ها خواندم هم در نگاه نخست اینگونه به نظر می‌رسد که این تحول اثری بر اقتصادهای در حال توسعه نداشته باشد، اما نظر من متفاوت است. تحلیلگرانی که بیان می‌کنند این جدایی بر اقتصادهایی مشابه ایران بی‌اثر است، معتقدند که چون بین کشورهایی چون ایران و بریتانیا مراودات مالی و اقتصادی خاصی وجود ندارد، بنابراین تغییرهای این کشورها نمی‌تواند اقتصاد ایران و... را متاثر کند. واقعیت اما این است که انگلستان از نظر منابع، کشوری غنی نیست. آنچه در همه سال‌های گذشته توانسته‌اند از آن بهره بگیرند، تدابیر و سیاست‌های تصمیم‌گیران این کشور بوده است. فراموش نکنیم زمانی که اقتصادهای پرقدرت دچار بحران می‌شوند، ممکن است در نگاه نخست برای کشورهای کوچک یا در حال توسعه نوید بخش باشد؛ واقعیت اما چیز دیگری است. اینها در دراز مدت برای خروج از بحران سعی در صادر کردن بحران‌شان به کشورهای ضعیف‌تر از نظر توسعه‌ای و اقتصادی می‌کنند تا خودشان را نجات دهند.