درآمد بازنشستگی کفاف نیازهایشان را نمیکند. فرهاد نیلی، نماینده ایران در بانک جهانی، مدتی قبل با تکیه بر اطلاعات گردآوری شده گفته بود که؛ «تبدیل وضعیت سرپرست خانوار از شاغل به بازنشسته، احتمال فقر را افزایش میدهد». بر همین اساس وی متذکر شده بود که تا چند سال دیگر با افزایش تعداد خانوارهای فقیر به تبع، رشد تعداد بازنشستگان در کشور روبرو خواهیم شد. کاهش قدرت اقتصادی خانوارها بعد از بازنشستگی سرپرستانشان (عمدتا خانوارهای طبقه متوسط و پایین) راهی جز بازگشت دوباره سرپرست خانواده به بازار کار را پیش رویشان قرار نمیدهد. برخی از این بازنشستهها آنطور که «علی دینی ترکمان»، کارشناس مسائل اقتصادی میگوید؛ «بالطبع با رانتهایی که دارند در برخی نهادها و عمدتا در سطوح مدیریتی مشغول به کار میشوند و با بهره گرفتن از ارتباطات خاص خود به دستگاههای اجرایی باز میگردند.» اما این شرایط تنها برای بخش محدودی از بازنشستگان فراهم میشود؛ بخش عمده این افراد یا جذب فعالیتهای خدماتی، سیستم حمل و نقل شهری و کارهایی از این دست میشوند. هزینههای رو به افزایش زندگی، ساختار ضعیف تامین اجتماعی، حقوق پایین بازنشستگی، نگرانی از آینده، همه و همه دست به دست هم میدهند تا این افراد به جمعیت جویای کار بپیوندند. مسالهیی که هم از بعد اقتصادی و هم اجتماعی با تبعاتی منفی برای کشور همراه خواهد بود. نرخ بالای بیکاری همچنان به عنوان مشکلی ساختاری در اقتصاد ما خودنمایی میکند؛ مسالهیی که هنوز با آن دست و پنجه نرم میکنیم. ورود دوباره بازنشستگان به بازار کار فضا را برای جمعیت جوان جویای کار محدودتر میکند؛ کمااینکه اشتغال این گروه در برخی مشاغل برای کارفرمایان مزیت بیشتری هم دارد. از یک سو این بازنشستگان در برخی موارد حاضر میشوند با دستمزدهایی پایینتر مشغول به کار شوند و از سوی دیگر نیازی به بیمه کردن آنها نیست. ضمن اینکه در برخی موارد نیروی کار بازنشسته از تجربه کاری بالاتری نسبت به نیروی تازه وارد به بازار کار برخوردار است. این مساله به نوبه خود یک رقابت نه چندان سالم برای دسترسی به فرصتهای شغلی را به همراه میآورد. البته افرادی هم با این دیدگاه چندان موافق نیستند. عباس وطنپرور نماینده سابق کارفرمایان در سازمان جهانی کار در گفتوگویی توضیح میدهد: درحال حاضر اکثر تولیدکنندگان و کارفرمایان به ابزار تولید و نقدینگی آنطور که لازم است اهمیت میدهند اما به خود کارگر توجهی نمیشود. اساسا در جوامع مدرن و پیشرفته، بیشتر از آن چیزی که لازم است برای نگهداری ابزار کار و ماشینآلات هزینه شود، باید برای آموزش نیروی کار ماهر اهمیت قائل شویم و تاجایی که قانون وزارت کار اجازه میدهد، برای حفظ نیروی کار تلاش کنیم. او با اشاره به ریشه بازگشت سالمندان به بازار کار میگوید: «هیچوقت در ایران به یک نکته اساسی در این خصوص توجه نشده و آن «نبود توجه به سرمایه نیروی انسانی» است. شایسته است تا جایی که طبق قانون مجاز هستیم، نگاه کارگر جوان و پیر از بین برود، به این دلیل که نیاز مادی برای هردو قشر جوان و میانسال وجود دارد و از هردو قشر و تنها به بحث معیشت توجه نشود. این موضوعی است که از سالهای نخست انقلاب، به آن توجه لازم نشد، مخصوصا در بخش دولتی.» فرهاد نیلی در اظهارات چندی پیش خود با اشاره به آماری از رشد سرپرستان بازنشسته خانوارها، اعلام کرده بود؛ «سهم خانوارهای با سرپرست شاغل از میان خانوارهای فقیر، از بیش از 80درصد طی سالهای 77-1370، با کاهش تدریجی طی دوره 86-1378 در پایان دوره به 70.1درصد رسیده است. در مقابل، سهم خانوارهای با سرپرست بازنشسته، از 7.8درصد در سال 1370 با افزایش تدریجی به 22.9درصد در سال 1386 رسیده است.» طبق آمارهای موجود با توجه به رشد سریع جمعیت بازنشستگان در ایران، پیش بینی میشود تا سال1400 این جمعیت به حدود 10میلیون نفر معادل 13درصد کل جمعیت کشور بالغ شود. براین اساس پیشبینی شده که تا 30 سال آینده تعداد بازنشستگان از مرز 25درصد جمعیت کشور فراتر رود. رهایی از افسردگی اما آیا همهچیز به موضوع معیشت بازمیگردد؟ برآوردهای جهانی و حتی داخلی به این سوال پاسخ منفی میدهد. آنطور که مطالعات جامعه شناسان نشان میدهد، برخی از سالمندان برای آنکه دچار افسردگی نشوند دوباره به بازار کار بازمیگردند. احساس حذف شدن از جامعه؛ احساسی تلخ و دوست نداشتنی است. علی دینی ترکمان این دیدگاه را تایید کرده و به ما توضیح میدهد: نداشتن اوقات فراغت مناسب حتی در میان افراد با درآمدهای بالا، نبود الگوی رفتاری متناسب با سطوح مختف جامعه، تعلق به مادیات و تامین نیازهای روحی، از عواملی است که جدا از مسائل معیشتی، بازنشستگان را بار دیگر به بازار کار میکشاند. او ضمن اینکه معتقد استدرصد کمی از سالمندان به محیط کار خود بازمیگردند، متذکر میشود که با وجود اهمیت مسائل اقتصادی و معیشتی، این عامل اصلی بازگشت افراد بعد از بازنشستگی به بازار کار نیست. هرچند به نظر میرسد سن سالمندی زمانی برای بازنشستگی و استراحت است، اما نتایج نشان میدهد 21.15درصد از سالمندان در سال ۹۰ (آخرین سرشماری رسمی کشور) در فعالیتهای اقتصادی مشارکت داشته یا خواهان مشارکت هستند. این نتایج بیانگر آن است که میزان مشارکت اقتصادی سالمندان در سال ۹۰ در مناطق روستایی بالاتر از مناطق شهری و در مردها بیشتر از زنهاست؛ در مناطق روستایی به دلیل اینکه تعداد افراد بیمه شده دارای حقوق بازنشستگی از مناطق شهری کمتر هستند، افراد مجبورند تا سن بالاتری فعالیت اقتصادی داشته باشند. با توجه به گفته کارشناسان این حوزه و وزارت متولی این امر، بهنظر میرسد که بازگشت دوباره نیروی سالمند به بازار کار، دلایل متعددی داشته باشد؛ اما آنچه اهمیت دارد این است که وزارت کار برای این قشر از جامعه چه تدابیری باید بیندیشد تا از تبعات منفی این معضل جلوگیری شود.»
کمتر هستند سرپرستان خانوارهایی که با آغاز دوران بازنشستگی دغدغه تامین معیشت خانواده شان را نداشته باشند؛ خیلی از آنها درست از روزی که حکم بازنشستگی خود را تحویل میگیرند باید دنبال شغل تازهیی برای خود باشند.