۰ نفر

یک حقوقدان مطرح کرد؛

مرکل؛ روح زمانه ناموجود

۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱، ۱۵:۲۴
کد خبر: 636319
مرکل؛ روح زمانه ناموجود

سقراط میگفت که من سخنور خوبی نیستم، فقط میتوانم حقیقت را بگویم. آنگلا مرکل نیز چنین بود. برخلاف بسیاری از دیکتاتورهای عرصە جهانی، او در دام اینکه سعی کند انسان مقتدری به نظر برسد، نیفتاد.

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از سازندگی، فرشید فرحناکیان‬ دکترای حقوق نفت و گاز در یادداشتی نوشت: او به دنبال نتیجه گرفتن بود، حال این نتیجه هر چیزی میتوانست باشد. «من به همه چیز از ابتدا تا انتها فکر میکنم، از نتیجە مطلوب به خود مسئله برمیگردم. مهم چیزی است که بعد از دو سال به دست می‌آید، نه چیزی که فردا در روزنامه‌ها میخوانیم»

او حزب اتحادیه دموکرات مسیحی را در ضعیف‌ترین حالتش در 2000 در طول رسوایی مالی هلموت کهل به  دست گرفت و احیاء کرد. خودش نقل میکند که «اولین شعار حزبی‌ام در این سال «بزن به هدف» بود. بسیاری هنگامی که این را میشنیدند با تمسخر میگفتند پس آلمان کجای این شعار است؟ آینده کجایش است؟ چه چیزی در این شعار دربارە ارزش‌ها و امنیت ما حرف میزد؟ هیچ جا. فقط بزن به هدف. خشک وخالی مثل مرکل»

سال‌ها بعد این تمسخر جای خود را به تحسین داد. زمانی که مرکل قرار بود روز تولد شصت وشش سالگی‌اش را در سال 2021 در ساختمان شیشه‌ای و فولادی شورای اروپا در بروکسل به مذاکره راجع به یکی از آخرین و مهمترین مذاکراتش (شیوع کووید 11) اختصاص دهد، یک جلد رمان کوری نوشتە ژوزه ساراماگوی برنده جایزه نوبل؛  که در آن قهرمان مونث داستان افرادی را که به بیماری «کوری سفید» مبتلا شده بودند نجات میدهد و آنها را به سوی امنیت هدایت میکند، هدیه رییس جمهور پرتغال بود.

علاقه فراوان مرکل به جهان آنسوی سیاست هرگز فروکش نکرد. او معتقد نیست که قوس جهان اخلاق به سوی عدالت متمایل است؛ اما سن و قدرت کاری نکردند که او به زنی بدبین یا عیب‌جو تبدیل شود. او گفته است: «من به دنیای خوشبین‌ها تعلق دارم. ازنظر من تصور سیزیف؛ مردی که سنگی را به بالای کوه میغلتاند، اصلا تصور ناامیدانه‌ای نیست»

او هرگز آپارتمان اجاره‌ای خود در مرکز برلین را ترک نکرد. توصیف او از روز عالی، توصیف یک روز کاملا عادی است: «من هرگز تا دیروقت نمیخوابم. صبحانە مختصری میخورم و بعد میروم تا کمی هوای تازه بخورم. با شوهرم و دوستانم گپ میزنم. شاید به تماشای تئاتر، اپرا یا کنسرت بروم. هنگام استراحت یک کتاب خوب میخوانم. شام میپزم. آشپزی را دوست دارم»

او تاکید میکند که «من این را خوب جا انداخته‌ام که همیشه مرزهایی وجود دارد، برای همین برخی جنبه‌های زندگی من قابل مشاهده برای همگان نیستند». حتی یک همه‌ گیری جهانی هم نمیتوانست صدراعظم آلمان را متقاعد کند که اجازه دهد دنیا به درون خانه‌اش سرک بکشد. دوربین‌ها هرگز کتاب چیده شده در قفسه‌ها یا سلیقە او دربارە هنر و مبلمان را نمایش ندادند.

چند روز پس از اظهاراتش در مورد این همه‌گیری در مارس 2020؛ که آن را «بزرگترین بحران کشور از جنگ جهانی دوم تا آن روز» توصیف کرد، در حال هل دادن یک چرخ خرید در بازار محلی‌ای که همیشه در آن خرید میکرد، دیده شد. عکس‌ها فقط دو شیشه شراب و چند رول دستمال توالت را در چرخ صدراعظم نشان میدادند.

هیچکس نمیتوانست ادعا کند که پیام روشن صدراعظم را نگرفته است: «انبار نکنید». همانطور که بیشتر آلمانی‌ها میدانستند، صدراعظم در تمام طول صدارتش خودش برای خانه خرید میکرد. حال برای اینکه بتواند الگوی دیگران باشد، مجبور نبود خودش را تغییر دهد و چهرە دیگری از خود نشان دهد.

مرکل، پناهجویان، توانمندسازی زنان، اتحادیە اروپا و ناتو را نمایندگی میکرد. در این میان مهمترین میراثش را سیاست پناهندگی میدانست. او میداند که هیچ کشوری؛ نه آلمان، نه چین و نه آمریکا، نمیتواند مدت زیادی پشت دیوار بماند. این پایدارترین درس دوران کودکی و میراث آنگلا مرکل است. مرکل که هدفش قبل از این بود که به یک «پسماندە سیاسی» تبدیل شود، میتواند واقعاً به خود از این بابت ببالد که در اوج قدرت از قدرت کنار رفت و هرگز او را بیرون نکردند. به این ترتیب او آخرین درس را به سیاستمدارانی داد که قدرت را ارث خود میدانند و دست از آن برنمیدارند. مرکل به آنها نشان داد که دموکراسی یعنی کار کردن.

مرکل نمی‌تواند حسرت مسیرهای نرفته زیادی داشته باشد. او با رضایتمندی از اینکه هرچه در چنته داشته را رو کرده، بدون اینکه ارزش‌هایش را وجه‌المصالحه قرار دهد، صحنه را ترک میکند. زمانی از او پرسیدند که آیا صدراعظم کتاب‌هایی را که درباره او نوشته میشوند، میخواند که در پاسخ گفت: «بله... اما من خودم را در این کتاب‌ها نمیشناسم».

 وقتی یکبار از او پرسیده شد که دوست دارد کتاب‌های تاریخ چه چیزی درباره‌اش بگویند، او گفت: «او تلاشش را کرد». در عصری که جولانگاه هوچی‌ها و عوام‌فریبان است، فروتنی و نجابت آنگلا مرکل در انتخاب آنچه میخواهد درباره‌اش بنویسند، گویای همه چیز است. کارتونی مارتون در کتاب »صدراعظم»؛ با ترجمە روان سعید کالتی از انتشارات ثالث تا حد زیادی در بیان این تلاش موفق بوده است.