مرگ یک نوزاد در یکی از بیمارستان های لوکس پایتخت
9 ماه از مرگ محمدرضا گذشت. نوزادی که در یکی از به ظاهر بیمارستانهای شیک و لوکس تهران به طرز عجیبی جان باخت. محمدرضا همان نوزادی است که انگشتان کوچک پایش با قیچی جراحی بریده شده بود. این نوزاد چند روز بعد در همان بیمارستان فوت کرد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شهروند، همان موقع اعلام شد که علت قطع انگشتان محمدرضا خطای پزشکی بوده، خطای بزرگی که پدر و مادر جوانی را دغدار کرد. اما حالا چند ماه از آن روزها گذشته و هنوز سرانجام مسببان آن حادثه تلخ با وجود تشکیل پرونده در مراجع قضائی و سازمان نظام پزشکی نامشخص است.
[کلیک و کشیدن برای جابجایی] پزشکیقانونی میگوید قصور پزشکی در این حادثه محرز است. یعنی مسئولیت بریدگی و قطع انگشتان پای محمدرضا برعهده پزشک زنان و زایمانی است که قرار بود از محمدرضا و مادرش تا زمان زایمان مراقبت کند. علت مرگ این کودک هنوز به درستی اعلام نشده. پدر محمدرضا میگوید که انگشتان پای فرزندش کاملا سیاه شده بود و بعد از چند روز هم به دلیل عفونت شدید جانش را از دست داد. او علت این عفونت را همان قطع انگشتان و البته پیوند غیراصولی پزشک غیرمتخصص همان بیمارستان میداند که بدون اطلاع آنها اقدام به جراحی کرده بود. پزشکیقانونی هم انتشار عفونت در بدن نوزاد را تایید کرده. با این همه اما هنوز این پرونده نه در دادسرای جرایم پزشکی و نه در نظام پزشکی به نتیجه نرسیده است.
چه کسی محمد رضا را کشت؟
روزهای آغازین آذرماه سال 97 بود که خبر یک اشتباه عجیب پزشکی رسانهای شد، قطع کامل دو انگشت پای یک نوزاد پسر آن هم در یکی از بهترین بیمارستانهای خصوصی تهران که در چندسال اخیر اسم و رسمی هم برای خودش دست و پا کرده است. آنطور که پدر محمدرضا میگوید صبح اول وقت هفتم آذرماه همسر جوانش برای زایمان به بیمارستان رفت. پزشک معالج که قرار بود جراحی سزارین را انجام دهد، قبل از انتقال زن جوان به اتاق عمل سراغ سرکلاژ دهانه رحم میرود تا آن را باز کند. اما مثل اینکه بچه نچرخیده بود و در حین بازکردن دهانه رحم، انگشتان پای محمدرضا قطع میشود: «ما از هیچ چیز خبر نداشتیم، من فقط دیدم که همسرم را به سرعت به اتاق عمل بردند، درحالیکه قبلش به ما گفته بودند، اتاق عمل پر است و چند ساعتی را باید صبر کنیم. ساعت حدود یک بعدازظهر بود که من همسرم را دیدم، برای ما هم خیلی عجیب بود، مگر یک سزارین چقدر طول میکشد. اما بیمارستان به ما جواب سربالا میداد. بعد هم سراغ بچه را گرفتیم، به ما گفتند، که او یک بیماری مشکوک دارد و اجازه ملاقات به ما نمیدادند.»
ما هیچ اطلاعی نداشتیم
اما مثل اینکه در همه آن مدت پزشکان آن بیمارستان سعی داشتند به هر نحوی مشکل پیشآمده را برطرف کنند. بیمارستان بدون اطلاع خانواده، نوزاد تازه به دنیا آمده را برای پیوند انگشتانش به اتاق عمل میبرد و بعد هم او را به NICU منتقل میکنند. پدر محمدرضا میگوید: «چرا بدون اطلاع ما چنین کاری کردند، آنها فقط قصد مخفیکاری داشتند، مگر یک نوزادی که تازه متولد شده طاقت جراحی پیوند دارد، من که پزشک نیستم و اطلاعی از پزشکی ندارم میدانم که جراحی برای نوزاد آن هم نوزاد چند ساعته خیلی خطرناک است. کاش لااقل یک پزشک حاذق این کار را انجام میداد، کسی که انگشتان پسر من را پیونده زده، اصلا جراح پیونده نبوده است. من این همه درد و بدبختی را سر چه کسی و کجا فریاد بزنم. بیمارستانی که فقط ظاهر لوکسی دارد و برای هر شب بستری میلیونها تومان از مردم پول میگیرد، ولی کار اصلیاش را که مداوا و درمان است را نمیتواند انجام دهد.» او ادامه میدهد: «آنها حتی نمیگذاشتند که من جای زخمهای پایش را ببینم، به من میگفتند که یک خراش کوچک روی انگشت پای بچهام افتاده، من اصلا نمیدانستم که انگشتش را قطع کردهاند. بعد از چند روز اصرار پانسمان را در حضور من بازکردند، انگشتان پسرم سیاه شده بود. از روز هشتم هم حال او بدتر شد، عفونت وارد خونش شد، حتی به ما گفتند که خونش را عوض کردند. اما فایدهای نداشت و پسرم در همان بیمارستان جانش را از دست داد.»
خطای پزشکی کاملا مشهود بود
این پدر جوان میگوید همان روزها وقتی انگشتان سیاهشده پسرش را دید، از بیمارستان و پزشک شکایت کرد، اما آن شکایت تا امروز به نتیجه نرسیده است. البته مراحل رسیدگی به پروندههای پزشکی زمانبر است، اما این پدر میگوید که همه اتفاقاتی که در آن بیمارستان خصوصی رخ داده، کاملا گویا و واضح است. خطای پزشکی هم کاملا مشهود است. این پدر جوان میگوید در همه آن دو هفتهای که در آن بیمارستان بودیم، فقط فریبکاری و دروغ تحویل ما دادند و دست آخر هم جنازه پسرم را روی دستم گذاشتند. اما در این مدت دریغ از یک تماس، یک دلجویی ساده از طرف بیمارستان یا همان خانم دکتری که پزشک همسرم بود، فقط همان روزها برای اینکه ما آبروی بیمارستانشان را نبریم، سعی میکردند طور دیگری رفتار کنند. اما همان خانوم دکتر پس از اینکه همسرم یک درددل ساده از احوال خراب و سختیهایی که به او در اثر این حادثه گذشته را در اینستاگرامش گذاشت، از همسرم به پلیس فتا شکایت کرده و مدعی شده که با این صحبتها من را بدنام میکنند. واقعا جالب است، خانم دکتری که بچه من را به کشتن داد و با بیاحتیاطی انگشت پایش را قطع کرده و همه زندگی ما را زیر و رو کرد، از ما شکایت هم کرده!
منتظر صدور رای هستیم
اما روند قضائی این پرونده. تصاویر نامههای پزشکی قانونی که از سوی خانواده ابوالقاسمی در اختیار روزنامه قرار گرفته است، قصور و خطای پزشکی در قطع انگشتان نوزاد را تایید میکند، البته درخصوص علت مرگ هنوز ابهاماتی وجود دارد. در نامهای که تاریخ 9/11/97 خطاب به دادیار دادسرای ناحیه 19 تهران ارسال شده، علت فوت «نارسایی حاد تنفسی و خونریزی بافت ریوی» به دلیل بیماری متابولیک مادرزادی عنوان شده است. نامهای که البته با اعتراض خانواده محمدرضا مواجه شد. اما بعد از چند ماه یعنی در 11 اردیبهشتماه نامه دیگری از پزشکی قانونی به دادسرای جرایم پزشکی ارسال شد که علت فوت را «نارس بودن و البته انتشار عفونت در خون» اعلام کرده است. با این همه اما پدر محمدرضا میگوید: «چند روز قبل از مرگ فرزندم، آنها خون بچه من را عوض کردند و به ما گفتند که برای بهبودی او این کار را میکنند. نتیجه آزمایشهای ژنتیک و سایر نمونهبرداریها نشان میدهد که بچه من هیچ مشکلی نداشت، آنها فقط سعی دارند با این حرفها مسیر پرونده را تغییر دهند.» او ادامه میدهد: «ما فعلا منتظر صدور رأی هستیم، تقریبا هفتهای یک روز به نظام پزشکی میرویم، آنها به ما گفتند که قصور پزشکی تایید شده، اما از مجازات مسببان آن چیزی نمیگویند. پیگیر پرونده در دادسرای جرایم پزشکی هستیم. من تا آخر این پرونده پیگیری میکنم و از خون بچهام نمیگذرم.