۰ نفر

اقتصاد آنلاین گزارش می دهد؛

داستان قاتل رئال مادرید که می خواهد روس ها را بکشد!

۱۴ اسفند ۱۴۰۰، ۱۸:۳۲
کد خبر: 617627
داستان قاتل رئال مادرید که می خواهد روس ها را بکشد!

جهان فوتبال هم تحت تاثیر حمله روسیه به اوکراین قرار گرفته و البته یک چهره شاخص فوتبالی هم به ارتش اوکراین پیوسته تا با اسلحه به جنگ روس ها برود.

به گزارش اقتصاد آنلاین، سرمربی تیم قهرمان مولداوی، همه چیزش را رها کرده تا علیه روس ها بجنگد. صحبت از یوری ورنی داب است؛ کسی که تیمش کمتر از شش ماه قبل ریال مادرید بزرگ را در سانتیاگو برنابیو شکست داد اما گویا این دستاورد برای یوری پشیزی ارزش نداشت وقتی که کشورش مورد هپهجوم ارتش بیگانه قرار گرفته است.

در پی افزایش تنش‌های سیاسی در شرق اروپا، بسیاری از مردم مجبور به فرار از اوکراین در پی اقدام نظامی توسط ولادیمیر پوتین شده اند. ورنی داب که در فصل جاری لیگ قهرمانان اروپا خبرساز شد، در جهت مخالف حرکت می کند و تلاش می کند تا به بازگرداندن صلح به منطقه ای کمک کند که کانون قلب ها و ذهن ها در سراسر جهان شده است.

شش ماه پیش - در 21 سپتامبر 2021 - ورنی‌داب زمانی که شریف 13 بار قهرمان اروپا، ریال مادرید را 2-1 در سانتیاگو برنابیو شگفت زده کرد، یکی از بزرگترین شوک‌های تاریخ لیگ قهرمانان اروپا را زیر نظر داشت. پس از گذشتن از چهار دور مقدماتی برای رسیدن به مرحله گروهی، شاگردان ورنی‌داب ثابت کردند که می توانند در برابر غول‌های اروپا مقاومت کنند.

شریف نتوانست به مرحله یک شانزدهم نهایی راه پیدا کند، اما با کسب مقام سوم در گروهی که شامل اینتر قهرمان سری آ و غول اوکراینی یعنی شاختار دونتسک نیز بود، به لیگ اروپا سقوط کرد. در 24 فوریه، آنها در مرحله حذفی مقابل تیم پرتغالی براگا به تساوی رسیدند تا در نهایت در ضربات پنالتی شکست بخورند و شاهد پایان ماجراجویی به یاد ماندنی باشند، اما در عرض چند ساعت پس از آن مسابقه زندگی ورنی‌ داب و هموطنانش برای همیشه تغییر کرد.

این سرمربی 56 ساله در گفت وگو با بی بی سی اعتراف می‌کند «هیچ مشکلی در استفاده از سلاح گرم ندارد»: "پسرم در ساعت 4:30 صبح با من تماس گرفت و به من گفت روس‌ها به ما حمله کردند. من می‌دانستم که به اوکراین برمی‌گردم تا مبارزه کنم. ما به خانه پرواز کردیم و در ایاسی رومانی فرود آمدیم. سپس با اتوبوس به تیراسپول، در ترانس نیستریا رفتم و صبح روز شنبه راهی اوکراین شدم. یکشنبه در تیراسپول ثبت نام کردم و 11 ساعت طول کشید. نمی خواهم به شما دروغ بگویم.

وقتی داشتم به خانه برمی گشتم، دیدم مردان قوی زیادی از کشور خارج می شوند. اگر برگردند، خوشحال خواهم شد. من می دانم که آنها با خانواده خود به مولداوی، رومانی و غیره رفتند. از منطقه ما مردان زیادی رفته اند... مردانی از خارکف، زاپوروجه، لوگانسک، دونتسک. در آن لحظه فهمیدم که نمی توانم همین کار را انجام ندهم. با خودم گفتم به محض اینکه به خانه برسم می‌روم و ثبت نام می‌کنم."

"افراد نزدیک به من سعی کردند جلوی من را بگیرند. همسرم، فرزندانم، نوه هایم. من محکم ایستادم و از همسرم برای حمایت از من تشکر می کنم. او شخصیت من را می شناسد. اگر تصمیمی بگیرم، آن را تغییر نمی‌دهم. ما می توانستیم به مولداوی برویم و این گزینه هنوز برای فرزندان من، برای همسران آنها و برای نوه های من باز است. اما من و همسرم - مطمیناً اینجا می مانیم. در حال حاضر فکر می‌کنم خیلی از درگیری دور نیستم. سنگین ترین نبردها احتمالاً 120 کیلومتر از جایی که ما هستیم فاصله دارند. اما تصمیمم را گرفتم پس همه چیز خوب است. من نمی‌‌ترسم."

"من در جوانی در ارتش بودم - انجام آن برای دو سال اجباری لازم بود اما آنجا واحدی برای ورزشکاران بود. دو ماه به ما آموزش تیوری دادند و بعد از آن نحوه کار با اسلحه را یاد گرفتیم. اما خیلی وقت پیش بود، نمی توانم بگویم در استفاده از سلاح گرم مشکلی دارم اما می دانم چگونه از آنها استفاده کنم. جمعی که اطراف من هستند دیوانه است؛ البته به روشی خوب. خیلی خوب است که من عضوی از چنین تیمی هستم.

در اینجا شخصیت های مختلفی وجود دارد. اما آنها متحد، دوستانه و بسیار با انگیزه هستند. همه چیز بین ما مشترک است. از این منظر همه چیز خوب است. این هم خوب است که خیلی ها می خواستند با من عکس بگیرند."

"من اینجا با برادرزاده ای آشنا شدم، اما به طور کلی، نمی دانم چه کسی اینجاست و چه کسی نیست. برادرم بزرگتر از 60 سال است. پسر کوچکم به دلیل سلامتی نمی تواند بجنگد. پسر بزرگم اینجا نیست چون اصرار داشتم که در خانه بماند - او دو فرزند خردسال دارد. اگر نیاز باشد حتما می آید، شک ندارم. من اجازه ندارم نقشم در ارتش را فاش کنم. اکنون به ما آموزش می دهند. در هر دقیقه ما آماده هستیم به جایی برویم که آنها به ما می گویند. من هنوز از سلاحم استفاده نکرده ام اما همیشه و هرزمان آماده ام."

"نمی توانم [ولادیمیر رییس جمهور روسیه] پوتین و اطرافیان او را درک کنم. من نمی توانم روس هایی را که مخالف او نیستند درک کنم. من می دانم که بسیاری از شهروندان روسیه متوجه نیستند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. در روسیه، همه چیز متفاوت از آنچه که هست، نشان داده می شوند.

می گویند ما را آزاد می کنند. اما از چه؟ گفتند ما فاشیست هستیم، نازی... من حتی نمی توانم کلماتم را برای توصیف کاری که آنها انجام می دهند پیدا کنم. آنها به خانه های غیرنظامیان حمله می کنند اما فقط می گویند که به زیرساخت های نظامی ضربه زده اند. آنها دروغ می گویند."

"من هیچ شکی در ذهنم ندارم که اوکراین در این جنگ پیروز خواهد شد. نمی توانم به چیز دیگری فکر کنم. من از آن مطمینم. من دیدم که این فاجعه ما را به عنوان یک ملت متحد کرد. برای ولودیمیر زلنسکی [رییس جمهور اوکراین] احترام کامل قایلم. مهم نیست در مورد او چه می گویند. من به او رای دادم. مردم او را یک دلقک صدا می کردند، اما او نشان داد که یک رهبر واقعی است. او صادق است. او هم خطا می کرد، اما اشتباه کردن برای همه طبیعی است. می توانم تصور کنم که رهبری یک کشور چقدر سخت است. من شک ندارم که او مرد خوبی است. ما رییس‌جمهوری داریم که درست عمل می‌کند. من به او ایمان دارم."

"من فکر می کنم صلح تنها زمانی اتفاق می افتد که ما برنده شویم. به نظر من رسیدن به خواسته های روسیه غیرممکن است. ما نمی‌ایستیم، نیاز به گفت و گو وجود دارد اما ما اولتیماتوم های آنها را اجرا نمی کنیم. ما شاهد مذاکرات هستیم و امیدوارم آنها مغز کافی برای توقف این جنگ را داشته باشند. اول از همه، امیدوارم بچه ها و زنان دیگر نمی میرند. این مهمترین چیز است. می خواهم از بقیه اروپا برای حمایتشان تشکر کنم. بسیاری از کودکان و زنان به کشورهای دیگر رفتند. من از این کشورها تشکر می کنم. من از همه برای حمایت آنها تشکر می کنم. می دانم که آنها خودشان با انتخاب سختی روبرو هستند. من فکر می کنم آنها متوجه شده اند که در حال حاضر اوکراین سپر کل قاره است."

"هنوز هم همیشه به فوتبال فکر می کنم. فوتبال زندگی من است. از بچگی شروع به بازی کردم، بازیکن حرفه ای بودم، بعد مربی شدم. مطمینم که به مربیگری ادامه خواهم داد و جام ها را کسب خواهم کرد. وقتی ریال را شکست دادیم، نمی توانستم این را تصور کنم.

از اوایل فوریه شروع به شک و تردید کردم. این بود که اخبار در این زمینه شدت گرفت. در 14 فوریه شروع به نگرانی کردم. بازیکنان مدام از من می پرسیدند که چرا اینقدر غمگین هستم. برای من اتفاقی افتاده؟ من مدام می‌گفتم مشکلی نیست، اما به زودی چیزی خواهد شد.

آن‌ها مدام می گفتند که نمی شود، اما من چیزی احساس کردم. برخی از پسران تیم شریف تماس گرفتند و پیام‌های صوتی دریافت کردم. از خانواده ام پرسیدند، حال بچه هایم چطور است. در یکم مارس، کلانتر در لیگ مقابل یک رقیب بازی کرد و آنها پیروز شدند. ممنونم از برخی از مربیان که برای من پیام حمایتی فرستادند. فکر کردن به فوتبال به من انگیزه می دهد. فوتبال زندگی من است. امیدوارم این جنگ زیاد طول نکشد. ما پیروز خواهیم شد و من به کار محبوبم باز خواهم‌ گشت."