۰ نفر

چگونه پس از شکست در کار روحیه خود را باز یابیم؟

۲ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۳:۴۸
کد خبر: 522556
چگونه پس از شکست در کار روحیه خود را باز یابیم؟

بگذارید صادق باشیم و از ابتدا این نکته را بر ملا کنیم: شکست افتضاح است! اما شکست در کار می‌­تواند بدتر از این نیز باشد چرا که پیش روی افرادی‌ست که شما هر روز آن ها را می­‌بینید.

به گزارش اقتصادآنلاین، با این حال این موضوع در محیط کار امری اجتناب ناپذیر است و همچنان که مشکلات زیادی به بار می‌آورد و سبک زندگی ما را متاثر می­‌‌کند، بسیاری از ما بی‌ش از آنچه که مورد انتظار است با شکست مواجه شده‌ایم.

ما دائما بی‌شتر و بی‌شتر اشتباه می­‌کنیم حتی بی‌ش از آنکه جرات اعتراف آن را داشته باشیم. این موقعیت­‌ها با توجه همکاران به شکست­‌های ما در کار بدتر نیز می‌شوند.

این می­‌تواند بسیار چالش بر انگیز باشد تا با چنین اشتباهات و شکست­‌هایی دست و پنجه نرم کنیم، اما چنین کاری بخش مهمی از رشد ماست. بنابراین، قصد دارم تا راه‌هایی را برای بازیافتن روحیه پس از شکست در کار ارائه دهم.

انگیزه شادی خوشبختی

1. شکست در کار امری غیر متداول نیست.

اولین چیزی که باید فهمید این است که شکست در کار اصلا امری غیر متداول نیست.

 همانند شما، هرکس دیگر نیز اشتباه می­‌کند. زندگی کاری ما  بسیار سریع می‌گذرد، درخواست­‌ها پشت سر هم تلنبار می­‌شوند و به نظر می­‌رسد ما هرگز قادر به رسیدگی به همه آن­‌ها نیستیم. بگذار به تن‌هایی پیش برود. این اشتباهات، خطاها، و شکست ‌ها در کار توسط این رویداد‌ها اجتناب ناپذیر می­‌شود.

فشار به اندازه ایست که هرکسی در هم بشکند، بنابراین زمان را برای احساس شرمندگی بخاطر اشتباهی که در محیط کار کرده اید از دست ندهید.

یاد بگیرید تا شکست در کار را به عنوان بخش اجتناب ناپذیری از فرایندِ جایگاهی که در اختیار دارید بپذیرید تا بتوانید بر احساسات منفی و عواقب بعدی این موقعیت­‌ها اجتناب نمایید.

اگر درگیر اشتباهات شخصی یا شکست هستید، فقط به یاد داشته باشید که اشتباهات یا شکست­‌ها می‌تواند درسی برای ما و یادگیری و بهتر شدنمان باشد.

2- غلبه بر موج منفی همراه با شکست­‌ها در کار

اگر شما تا کنون در کار شکست خورده اید، می­‌دانید که ایگوی ( ایگو، هویت ساخته خود ماست، هویتی که حقیقت ندارد ) شما در چنین موقعیت­‌هایی هدف قرار می‌گیرد. این یک حقیقت جهانی‌ست.

اما همانطور که ذکر شد، یاد گرفتن اینکه چگونه می­‌توانید این شکست­‌ها و امواج منفی حاصل از آن را مدیریت کنید می­‌تواند روحیه شما را سریعا برگرداند و شما را روی پا نگه دارد به گونه ای که دفعه بعد دیگر از این فشار‌ها خرد نشوید.

این فرایند به شما کمک می­‌کند تا ناامیدی و شرمندگی احتمالی مرتبط با شکست خوردن را تجربه نکنید و مطمئن باشید که این احساسات منفی شما را برای مدت زیادی درگیر نمی­‌کند.

 برای این که این کار را انجام دهید یعنی یاد گرفتن مدیریتِ ناامیدی و منفی نگری ناشی از شکست در کار نیاز به بررسی آنچه رخ داده است دارید.

این بدان معناست که شما نیاز به تفکر در خصوص موقعیت رخ داده دارید. شناسایی چیز‌هایی که خوب پیش رفته در کنار آن‌ها که خوب پیش نرفته است. چرا آن چیز‌ها خوب پیش رفت؟ چرا آن چیز‌هایی که بد پیش رفته است بد پیش رفته است؟!

پاسخ دادن به این نوع از سوالات به شما بی‌نش صحیح و خودآگاهی بالاتری خواهد داد. شما را با درس­‌هایی که می­‌توانید برای بهبود کارتان و بهتر شدنتان در هنگام انجام کار‌های مشابه از آن­‌ها کمک بگیرید مجهز خواهد کرد.

3. برای امواج منفی آماده باشید

علاوه بر بررسی موقعیت، برخی احساسات رایج مرتبط با شکست در کار وجود دارد. برخی از آن­‌ها را پیش از این در این مقاله بازگو کردیم. یادگیری اینکه در تیررس این نوع از تفکرات و احساسات ناشی از انجام یک اشتباه یا خطا در کار دارید ( یا در هر بخش دیگری از زندگیتان ) به شما کمک می­‌کند تا زمانی که آن­‌ها سلامت روحی شما را هدف قرار می­‌دهند، بهتر با آن­‌ها دست و پنجه نرم کنید.

این­‌ها می­‌توانند بسیاری از مسائل باشند از قبیل شرمندگی، ناامیدی، تعارض هویتی، احساس بی‌‌ارزشی و بی‌‌فایدگی، احساس اینکه هیچ ارزشی برای اضافه کردن ندارید، احساس این­ که هرکسی که اطراف شماست از شما بهتر است و ... .

احتمالا لیست بلند بالایی وجود دارد که می­‌تواند در اینجا ذکر شود به خاطر اینکه ما به عنوان انسان به دلایلی علاقه به شکست دادن خود داریم، به خصوص با اشتباهات و شکست­‌های گذشته مان.

با این وجود، اگر بگذارید چنین اتفاقی بی‌فتد، این افکار و احساسات، شورشی در مغز شما بر پا خواهد کرد و سلامت روح شما را بر هم می­‌زند. بنابراین، همانطور که برای مبارزه با کسی آماده می­‌شوید، باید تصمیم بگیرید استراتژی برای رویارویی با این احساسات حتی پیش از آنکه بروز کنند را داشته باشید.

با انجام این کار شما جایگاهتان را برای غلبه بر این احساسات مستحکم می­‌کنید. اهمیت این آمادگی را دست کم نگیرید. من یکی از با ارزش­ترین گام­‌هایی که شخصا به انعطاف پذیری و مقاومتم در قبال شکست­‌های کاری کمک کرد را مطرح خواهم کرد.

اگر شما امتحان کنید و تلاش کنید تا طرح یا استراتژی منطقی برای زندگی شخصی و خط کاریتان بریزید مهارت­‌های ارزشمندی را کسب خواهید کرد.

4. تفکر نقادانه، اعتراف، عمل و تکرار

زمانی که استراتژی جدید خود را ساختید، زمان تفکر بر رفتار‌های فعلیتان در مواجهه با شرایط ذکر شده است. همان­‌هایی که می­‌دانید بعد از انجام اشتباه منجر به این می­‌شود که غصه بخورید، در موضع دفاعی قرار بگیرید و یا یک بسته بستنی بخورید! تن‌ها برای اینکه خودتان را آرام کنید. بله، می­‌توانید از استراتژی مذکور استفاده کنید اما اصلا اثربخش نیست.

بنابراین، زمانی را به تفکر در خصوص شیوه­‌ی فعلیتان اختصاص دهید. برای چه اینگونه رفتار می­‌کنید؟ آیا این تلاشیست برای پوشش فقدان امنیت درونی که احساس می­‌کنید؟ یا دلیل دیگری وجود دارد؟

زمانی که متوجه دلیل آن شدید، آن را نزد خود اعتراف نمایید و بپذیرید که در گذشته چگونه رفتار می­‌کردید و چه تغییری باید انجام دهید.

از اینجا، شما می­‌توانید خودتان را مجددا تمرین دهید و از حالت دفاعی و بستنی خوردن خارج شوید و با افزایش خود آگاهی از اشتباهاتی که در زندگی کردید درس بگیرید.

این یک گام اساسی برای یادگیری این است که چگونه روحیه خود را پس از شکست در کار حفظ نمایید. این به این خاطر است که وقتی که این کار را انجام دادید و خودآگاهی به دست آوردید، می­‌توانید استراتژی جدید را که برای خودتان درست کردید بکار بگیرید و الگو‌ها و عادات رفتاری جدیدی را که بسیار مفیدتر برای رشد شخصی و پیشرفت شماست را در دستور کار قرار دهید.

سپس، آخرین کار تکرار فرایند است. پیشنهاد می­‌کنم که زمانی که در کار شکست خوردید یا برخی اشتباهات در حوزه دیگری از زندگی مرتکب شدید، به این شیوه­‌ی تفکر و ارزیابی روی بی‌اورید.

تکرار این فرایند به شما کمک می­‌کند که استراتژیتان را اصلاح و تنظیم نمایید و به شما کمک می­‌کند تا به عنوان یک شخص رشد کنید.

5. مسئولیت پذیری

همه ما آدم­‌هایی را که در ذهنشان هرگز مرتکب اشتباهی نمی­‌شوند را می­‌شناسیم، بی‌­توجه به اینکه چه نقشی ایفا می­‌کنند یا چقدر در نتیجه به دست آمده نقش داشته اند.

 این افراد اثر انگشت خود را بر جای می­‌گذارند. آن­‌ها دیگران را قبل از بی‌‌اعتنایی به این مهم که چقدر در خروجی نقش داشته اند مقصر جلوه می­‌دهند.

برای این افراد باید تاسف خورد. نه تن‌ها آن­‌ها نوعا توسط همکارانشان به خاطر این رفتار تحسین نمی­‌شوند، بلکه منجر به پیشرفت کندتر افرادی که تمایل به اعتراف اشتباهات ما و پذیرش مسئولیت خود دارند می­‌شود.

سعی کنید زمانی که اشتباه می­‌کنید جزءِ افراد" اثر انگشتی" نباشید، به خصوص وقتی که شکستی در محیط کار است چرا که هیچکس دوست ندارد با کسی که مسئولیت کارهایش را به عهده نمی­‌گیرد و یا از کار‌ها و تصمیمات خود شانه خالی می­‌کند همکار باشد.

قابل قبول است که همیشه پذیرفتن سرزنش و اقرار به اشتباهات آسان نیست، مخصوصا وقتی اقدامات شما نتایجی را به دنبال داشته باشد. اما این مقدار از مسئولیت پذیری برای رشد و توسعه فردی شما بسیار مهم است.

بازیافتن روحیه پس از شکست در کار

اگر یک پیام باشد که بخواهم از این مقاله دریافت کنید این است که بسیار در مورد خودتان، شکست­هایتان در کار و اشتباهاتتان در زندگی یاد بگیرید. اما برای این کار، نیاز به یاد گرفتن این موضوع دارید که بر امواج منفی ناشی از این اشتباهات غلبه و راه­‌های اثربخش برای دست و پنجه نرم کردن با آن­‌ها ایجاد کنید.

یاد بگیرید که به این اشتباهات به چشم فرصت­‌هایی برای رشد شخصی نگاه کنید. اگر بتوانید، بسیار در ماجراجویی­‌های شخصی خود موفق خواهید شد.

چگونه زمانی که کنترل اوضاع از دستتان خارج شده است زندگی خود را به حالت عادی بازگردانید؟

آیا از اینکه چگونه زندگی خود را به حالت عادی برگردانید حیرانید؟

اولا، شما نیاز دارید تا از خودتان یک سوال بپرسید: کنترل چیست و در حال حاضر برای شما چه معنایی دارد؟

آیا به معنی داشتن تعادل مناسب بی‌ن زندگی شخصی و حرفه ایتان است؟ یا بی‌شتر در خصوص داشتن مهارت تصمیم گیری­‌های سریع است؟ کنترل برای هر شخص تعریف متفاوتی دارد و هر چند وقت یک بار ما اجازه می­‌دهیم این کنترل از دستمان در برود.

به محض اینکه کنترل از دستمان لیز خورد ما دو گزینه داریم؟ آن را سفت بچسبیم یا آن را تماما ر‌ها کنیم، که منجر به اثر دومینویی خواهد شد.

تام را به عنوان یک مثال اثر دومینویی در نظر بگیرید.

تام شغل بسیار خوبی دارد و به طور منظم به باشگاه ورزشی می‌رود. او وعده ‌های غذایی منظم و سالمی دارد.

اگرچه سفت و سخت از یک رژیم غذایی پیروی نمی­‌کند از آنچه در بدنش می­‌گذرد آگاهی کامل دارد. او یک همسر دوست داشتنی در خانه دارد و همچنین عکاسی را به عنوان یک سرگرمی خارج از کارش دنبال می­‌کند چرا که سرگرمی اش او را خوشحال می­‌کند.

حالا، تام اخیرا پروژه ای در کار دریافت کرده است و این پروژه او را تحت فشار قرار داده است. او حالا ناهارش را بر روی میز کارش می­‌خورد و تمام روز مشغول است. او خود را از معاشرت­‌های اجتماعیش کنار کشیده است.

 شام سالگرد ازدواج با همسرش را به تاخیر انداخته است و دیگر به باشگاه نمی­‌رود. او به خودش می­‌گوید، وقتی تمام شد دوباره از نو شروع می‌کنم، و به تمرکزِ صرف بر پروژه ای که در دست دارد ادامه می‌دهد.

ماه­‌ها بعد، تام پروژه اش را تمام کرده است و یک پاداش عالی به خاطر کوشش سختش به خود داده است.

 اگرچه تام احساس موفقیت می­‌کند اما او احساس قطع ارتباط دارد. دایره­‌ی دوستانش بدون او جمع­‌ها را برگزار می­‌کنند. او با قطع رژیم و باشگاهش چند کلیو اضافه وزن آورده است و اگرچه شام سالگرد ازدواج با همسرش را برگزار کرد، همسرش اما از وضع پیش آمده راضی به نظر نمی­‌رسد.

نتیجه اخلاقی این داستان این است که زمانی که ما شروع به بی‌‌اعتنایی و ر‌ها کردن مسائل  و آدم­‌های مهم زندگیمان می­‌کنیم، حتی اگر موقتی باشد، احساس می­‌کنیم کنترل از دستمان خارج شده است. در این اوقات است که شما ممکن است از اینکه چطور همه چیز را سر جایش برگردانید متحیر شوید.

همچنین مسئله این است که بفهمید زمانی که چیزی را کنار گذاشتید، به راحتی چیز‌های دیگر را هم ر‌ها می­‌کنیدکه منجر به حس عدم تعادل در شما می­‌شود.

 اگر چنین اتفاقی افتاد، چیز‌هایی است که می­‌توانید برای برگشتن به حالت نرمال، حذف عادات بد و زندگی عادی انجام دهید.

1. زندگیتان را ممیزی کنید

ممیزی­‌های زندگی بسیار به اعمال توجه به حوزه ‌های مختلف زندگیتان کمک می‌کند، شغل، روابط خصوصی، روابط خانوادگی، سلامت احساسی، سلامت جسمی، مسائل مالی، مسائل معنوی، و خلاقیت.

زمانی که تمایل دارید زندگیتان را به حالت عادی برگردانید، بهترین کار این است که ارزیابی کنید الان در چه نقطه ای قرار دارید.

نسخه­‌های بسیاری از ممیزی زندگی وجود دارد و این راجع به پیدا کردن روشی است که برای شما عمل می­‌کند. در حالی که ممکن است برخی ترجیح دهند بر روی یک نمودار کار کنند که مشابه چیزیست که به آن "چرخه ی زندگی" می‌گویند، برخی دیگر ممکن است تمایل داشته باشند به لیستی از سوالات پاسخ دهند.

زمانی که به نظر می­‌رسد مسائل در حال خارج شدن از دست است، معمولا نشانه ای از طرف کیهان است که شما باید با خودتان محاسبه کنید تا به مسیر عادی برگردید. برخی اوقات، زمانی که زندگی به حاشیه می­‌رود و مشغولیت جایش را می‌گیرد، ما حوزه­‌های حیاتی و مهمی که منجر به فدا شدن سلامتمان می­‌شود را ر‌ها می­‌کنیم و زمان و انرژی مان را بر روی روابط و چیز‌هایی می­‌گذاریم که ما را ارضا نمی­‌کنند.

اولین گام برای بازگشت کنترل زندگیتان این است که بررسی کنید و ببینید چقدر در این حوزه­‌های مهم زندگی خوشحالید. افراد موفق آن­‌هایی هستند که می­‌توانند با خود در خصوص نقاطی از زندگی شان که نیاز به کار بی‌شتری دارد صادق باشند.

2. اعتماد به نفس خود را بازیابید

اعتماد به نفس ریشه ی نمایش روزانه و بلندمدت شماست. نمایش شما فراتر از بلند شدن از خواب و رفتن به سر کار است؛ بلکه منظور داشتن نیات و اهداف روزانه است.

زمانی که مسائل در حال خارج شدن از کنترل ماست، به دلیل فقدان شفافیت روحی و جسمی است. اگرچه اعتماد به نفس به نظر عنصری غیرقابل لمس برای در دست گرفتن می­‌رسد، از آنچه فکر می­‌کنید به دسترستان نزدیکتر است.

به چیز‌هایی که به شما اعتماد به نفس می­‌دهد فکر کنید و چیز‌هایی را که با آن همبستگی دارید را پیدا کنید.

اگر آن داشتن احساس خوب در مورد بدنتان است، به یک برنامه تناسب اندام متوسل شوید. اگر دانش است، از آن­‌هایی که تحسینشان می­‌کنید یاد بگیرید، یا به استادی که تمایل به کار کردن با وی را دارید رجوع کنید.

زمانی که به نمایش روزانه تان مسلط شدید، می­‌توانید کنترل دیگر حوزه­‌های زندگی را نیز در دست بگیرید.

3. یک سطل اشغال برای مغز خود بسازید

به طور میانگین ما 50000 تا 70000 فکر در روز داریم. اگرچه دنبال کردن تک تک افکاری که به ذهنتان خطور می‌کند غیرممکن است، هنوز هم لیست غیرقابل کنترلی از این افکار در خودآگاهی ما رژه می‌رود، که می‌تواند زمانی که می‌خواهید بدانید چگونه به زندگی عادی برگردید سد راه شما شود.

برخی از این افکار الهام بخش یا هیجان انگیزند، در حالی که برخی دیگر استرس زا هستند به گونه ای که می‌توانند سد راه در دست گرفتن کنترل اوضاع شوند و نهایتا، لیست بلندبالایی شامل چیز‌هایی که انجام می­‌دهید، امورات روزمره، پیغام­ها، افرادی که می­‌بینید، ایده­‌های پروژه ای و ... وجود داشته باشد.  

تخلیه ی مغز به پاک کردن ذهن، کمک می­‌کند و فرصتی برای آوردن تمام آن ایده­‌ها و افکاری که منجر به کنترل زندگی می­‌شود بر روی کاغذ است. با آزاد کردن بخشی از آن فضا، شما بهتر می­‌توانید تمرکز کنید.

دفعه­‌ی بعدی که احساس کردید ذهنتان مغشوش است یا احساس می­‌کنید اوضاع از کنترلتان خارج شده است، 15 الی 20 دقیقه تخلیه­‌ی مغز انجام دهید. این تمرین ساختار خاصی ندارد.

در عوض، آن را به صورت روان انجام دهید و هر آنچه به ذهنتان می‌آید را بنویسید.

پس از آن می­‌توانید نت ­بردای­هایتان را بررسی کنید و آن ‌ها را به دسته بندی­‌های مختلفی اولویت بندی نمایید.

4. چیز‌های کوچک را سازماندهی نمایید

زمانی که احساس می­‌کنید که کنترلی بر مسائل عمده­‌ی زندگی خود ندارید، همواره به خاطر داشته باشید که بر چیز‌هایی که اطراف و دم دستتان است کنترل دارید. این یعنی کنترل بر این موضوع که خانه تان چقدر تمیز است، چقدر کشوهایتان مرتب است، چقدر رژیم سالمی دارید، چقدر پول خرج می­‌کنید، چقدر خانواده و دوستان خود را می­‌بینید و ... .

چیز‌های کوچک می­‌توانند به شما در بازیابی کنترل زندگی کم کنند و استرس­‌ها را کم نمایند. این جاییست که برای یادگیری بازگرداندن کنترل زندگی بسیار مناسب است.

5. هدفتان را تعریف کنید

باز تعریف یا شناسایی هدف ریشه ایست که باید در شما کاشته شود، در واقع هسته‌­ی ساختِ انگیزه شماست.

شیرجه در خودآگاهی می­‌تواند به شناسایی یا تعریف هدف کمک کند و آن هسته­‌ی تشکیل دهنده شماست. حتی در هوای ناملایم، درختان تمایل به ایستادگی دارند، علیرغم اینکه چقدر باد و باران قوی به نظر می­‌رسند.

زمانی که هدفتان را تعریف کردید، پایه­‌ی قوی را برای خودتان می­‌سازید.

زمانی که چیز‌ها به نظر پیچ در پیچ می­‌رسند، به هدفتان برگردید و لذتی که از آن به شما دست می­‌دهد. بگذارید چنان در شما ریشه کند که تلاش کنید زندگی را به حالت عادی برگردانید.

6. مدیریت زمانتان را ارزیابی کنید

مدیریت زمان یک مهارت زندگی است و چیزی است که سال­‌ها طول می­‌کشد تا در آن تبحر پیدا کنید. هیچ چیز اشتباهی در این که بخواهید در چندین پروژه همزمان کار کنید وجود ندارد، اما مانند هرچیز دیگر، باید در خصوص تعدیل و میزان کار‌ها فکر کنید.

روزتان را ارزیابی کنید و ببینید اگر می­‌خواهید به زندگی عادی برگردید چقدر از زمان و انرژی شما به حوزه ‌ها و فعالیت ‌های خاصی متمرکز می­‌شود.

برای مثال مراجعه کننده ای داشتم که دو شغله بود. او همیشه خسته بود و خود را تحت فشار می­‌یافت چرا که هیچ وقتی برای رسیدگی به خود نداشت. او تن‌ها یک روز خالی داشت و بسیار از نظر احساسی، روحی و حتی جسمی تحت فشار قرار داشت.

برای یک هفته، من از وی خواستم که بنویسد چه مقدار زمان در واقع برای انجام فعالیت­‌های متفاوتش می‌گذارد. شامل کار، تفریح و ماموریت­‌های محوله. بعد از آوردن آن­‌ها بر روی کاغذ یافتیم که کارش 75 ساعت از وقت او در هفته را می­‌گیرد و 14 ساعت اضافه بر سازمان نیز صرف رفت و آمد می­‌شود.

او تن‌ها به طور میانگین 5 ساعت خواب در شب داشت و قرار‌های کاریش را بی‌ن شیفت­‌های کاریش انجام می­‌داد که نهایتا 1 روز برای گذران وقت با خانواده اش می­‌یافت.

گام دیگر توجه به زمانی که او می­‌گذاشت بود و این مهم که آیا داشتن دو کار با توجه به فرسودگی جسمی و روحی ارزشش را دارد؟ سپس ما به دست آوردیم که در واقع چه مقدار عایدی دارد.

پس از درک یک تصویر واضح از وضعیت موجود، از او پرسیدم که آیا می­‌ارزد که دو شغله باشد؟ او پاسخ داد: خیر.

گاهی اوقات نیاز است که امور را تجزیه کنید و ببینید کجا زمانتان در حال سپری شدن است. و آیا با نیاز‌های شما هماهنگ است یا خیر.

 7. زیاد به خودتان سخت نگیرید

زمانی که به نظر می­‌رسد مسائل علیرغم میل ما پیش می­‌رود، گاهی ما فورا فشاری را بر روی خود می­‌گذاریم که فورا شرایط را به حالت اولیه بازگردانیم، که می‌تواند اثر منفی بر سلامت روان ما داشته باشد.

اگرچه هیچ راه حل واحدی برای کمک به یادگیری بازگشتن به شرایط عادی به صورت یک شبه وجود ندارد، باید درک کنید که این مسئله، یک سری گام­‌ها به سمت یک هدف مشخص است.

روتین ‌ها با صبوری و ثبات قدم به وجود آمده است. اقداماتی که شامل واژه­‌ی "مجدد" هستند، مانند انجام مجدد، ابداع مجدد، ارزیابی مجدد، به معنی انجام دوباره یا متفاوت چیزهاست. باید بدانید این فرایند زمانبر است. زمان چیزیست که شما در ابتدای کار به آن نیاز دارید.

حرف آخر

زمانی که به نظر می­‌رسد زندگی خارج از کنترل است، نشانه ای بر نیاز به کشیدن ترمز و ارزیابی مجدد جایگاهتان در زندگی است. اغلب اوقات، زمانی که مسائل شروع به هجوم در آن واحد می­‌کنند، این نشانه ایست که ما تعادلی که زندگی ما را متمرکز می­‌ساخت را از دست داده ایم.

کسب تعادل یک درس بلندمدت است و با رویداد‌های مهم زندگی و در طول زمان تغییر می­‌کند. دفعه بعدی که احساس کردید که همه چیز در آن واحد در حال رخ دادن است، بدانید که این فرصتی تازه است که دوباره بسازید و کنترل را به دست بگیرید.