به گزارش اقتصادآنلاین، همشهری نوشت: زیرزمین 3پنجره کوچک دارد که صاحب قهوهخانه آن را با کارتن پوشانده تا مبادا پرتو چراغها کف پیادهرو را روشن کند و سایه قلقل قلیانها بیرون بیفتد.
پرههای 2 فن کمجان با تمام قدرت میدوند تا دود 13قلیان روشن را از زیرزمین تخلیه کند و هوای تازهای برای این جمع 30یا نهایت 35نفره مهیا کند. تنها چیزی که حضور در قهوهخانه را تا حدی قابل تحمل میکند، یک کولرگازی است که مانیتورش عدد 17درجه را نشان میدهد که آن هم در غوغای دود و قلقل مثل فنها با تمام توان کار میکند.
قلیانها بین جوانها دست بهدست میشود و شاگرد قهوهخانه در عالم هپروت است. بدون دستکش و ماسک میان مشتریها پرسه میزند. روی هر میز دهها لبگیر در بستههای پلاستیکی قرار میدهد. مشتریان بستههای این نیهای پلاستیکی کوچک را باز میکنند و روی نی اصلی قلیان قرار میدهند. اگرچه این روش قبلا هم در قهوهخانهها مرسوم بود اما حالا در زمانه کرونا مصرفکنندگان قلیان تصور میکنند همین اقدام برای پیشگیری از کرونا کافی است. 15دقیقه نیمه شب است. پسر بچه که به زحمت 10سال دارد، میپرد داخل، در ورودی را میبندد، چراغ گردان قرمزرنگ از خیابان شوش رد میشود. پسرک چهارچشمی اطرافش را میپاید. با احتیاط در را باز میکند و دوباره بیرون میرود.
در صف انکار
21پله پایینتر از سطح پیادهروی خیابان حافظ، همهمه به گوش میرسد. دود غلیظی سالن کوچک را بلعیده. چند نفر ایستادهاند در صف. جوان قدبلندی فریاد میزند:«داداش دو تا دو سیب نعناع» شاگرد قهوهخانه در پستویی مشغول بهکار است، دیده نمیشود. با ته لهجه افغانستانی جواب میدهد:« وایستا تا نوبتت شه» جوان از کلافگی سرش را تکان میدهد و تکیه میکند به دیوار. همانطور که ایستاده مشغول صحبت با دو دوستش میشود.
چند روز پیش قهوهخانهها به شرط رعایت شیوهنامههای بهداشتی و ممنوعیت عرضه قلیان بعد از 3ماه تعطیلی اجازه فعالیت گرفتند. اما گوش شنوایی نیست و برخی تصور میکنند کرونا مرده است. مشاهدات میدانی نشان میدهد بساط قلیانکشی در برخی قهوهخانههای سطح شهر در دوره کرونا جمع نشده ؛ روزها پروتکلها رعایت میشود اما شبها آتش به جان زغالها میاندازند و قلیانها را با احتیاط از زیر تختها بیرون میآورند.
خبری از ترس و واهمه نیست. اگر در میان این جمع حرفی از کرونا به میان آید خُلقشان تنگ میشود. میلاد دور موهایش را تراشیده، بالای تخت نشسته، چشمهایش را گرد کرده و با هیجان ماجرای پول درآوردن یکی از آشنایان بازاریاش را برای دوستانش تعریف میکند. راست و دروغش بماند اما بقیه اصرار دارند طوری واکنش نشان بدهند که میلاد اطمینان پیدا کند حرفهایش را باور میکنند. سخنرانیاش که تمام میشود چای در استکان کمرباریک را سر میکشد. میلاد 20سالش است سیکل هم ندارد اما از همهچیز سررشته دارد. مثلا در مورد کرونا میگوید:«همش سیاسته. اینا میخوان مردم رو بتروسونن داداش. میخوان سرمون رو گرم کنن یادمون بره هشتمون گروی نه مونه!»
امیرحافظ با خیال راحت با دوستانش دور میز چهارنفره نشسته و لقمههای املت را با پکی از قلیان پایین میدهد. 18سالش است و میگوید اگر دنیا هم آتش بگیرد باز پایش را از قهوهخانه نخواهد برید. ادبیات جالبی دارد:«داش از ترس مرگ که خودکشی نمیکنن. همه دلخوشیمون همین جاس. کجا بریم!؟ چی کار کنیم!؟ یه سر قلیون 7تومن با چایی و املت بشه 30تومن نه 40تومن. کجا تفریح کنیم به این ارزونی.»
نازک نارنجیها
در این جمع نمیشود از ضرر و زیانهای کشیدن قلیان حرفی زد. چون بلافاصله برچسب نفوذی نثارت میکنند و ممکن است خطرناک هم باشد. شاید تنها پیشنهاد برای پیشگیری از بیماری کرونا این باشد که قلیان را ببرند به خانه و در محیطهای امنتر از قهوهخانه بساطشان را برپا کنند. اما جماعت قهوهنشین، در مقابل این پیشنهاد هم گارد میگیرند. آنها معتقدند لذت قلیان کشیدن در جمع بیشتر است. شاید جالب باشد که همه افرادی که اینجا نشستهاند میگویند در خانه قلیان دارند اما قلیان قهوهخانه چیز دیگری است!
یکی از آنها مهدی است که میگوید: « تو خونه باید بپایی یه وقت رو فرش زغال نریزه. هی غر بزنن که اینجا نکش، اونجا بکش. داستان داریم دیگه. اینجا راحته. هلو برو تو گلو.»
فرشاد میگوید:« قلیون تو جمع با صفاس. بشینی پاش و تعریف کنی. تنهایی حال نمیده.»
کامیاب با شیطنت در جواب به فرشاد میگوید:«آره داداش باید بشینی هر شب پای قلیون و تو جمع برا این و اون بلوف بزنی و خالی ببندی.»
بقیه دوستان به ریش فرشاد میخندند و فرشاد از حرص نی قلیان را از دست کامیاب میقاپد:«برو بابا...»
رضا 19ساله میگوید کرونا برای بچههای نازکنارنجی است:« ما از کرونا نمیترسیم. بچه سوسول که نیستیم...»
قلیان دشمن کروناست!
سرک کشیدن در چند قهوهخانه زیرزمینی جنوب تهران و نشستن پای صحبتهای مشتریانی که رده سنیشان از 17تا 25سال است، نشان میدهد بین آنها شایعه شده که قلیان دشمن کروناست و نیکوتین اکسیر شفابخشی است که میتوان با آن به جنگ کرونا رفت!
مهدی 22ساله دانشجوی سال دوم رشته ادبیات در جمع دوستانش نشسته و با اطمینان تمام ماجرای پرستاران فرانسوی را تعریف میکند:« تو فرانسه و انگلیس و خیلی از کشورهای اروپایی، پرستارا و دکترایی که تو بخش قرنطینه کار میکنن رو بازوهاشون یک کیت کوچیکی نصب شده که توش نیکوتینه. این نیکوتین باعث میشه که کرونا از بین بره.»
علیرضا 19ساله هم میگوید:«آمارها نشون داده که آدمای سیگاری و قلیونی کمتر کرونا میگیرن. میگن نیکوتین وقتی میره تو ریه، اگه احیانا ویروس کرونا اونجا باشه از بین میبردش.» از علیرضا میپرسم کدام آمارها!؟ او جوابی ندارد.
کسری حرفهای غریبتری میزند. میگوید پزشکها به افراد مسن توصیه میکنند قلیان بکشند تا کرونا نگیرند:« ما یه پزشک خانوادگی داریم که نسخههاش شفابخشه. همین چند سال پیش بابا بزرگم داشت از دست میرفت با چنتا داروی گیاهی و محلی نجاتش داد. الان به بابابزرگم گفته اگه میخواد کرونا نگیره باید قلیون بکشه!»
بعد برای توجیه این حرفها کارشناسانه وارد میدان میشود و با آب و تاب به دوستانش توضیح میدهد:« حتما متوجه شدین وقتی قلیون میکشین ریههاتون باد میکنه. همین باد شدن باعث فعالیت بیشتر ریه میشه و ریهرو قویتر میکنه...»
از کسری میپرسم بهنظرت برای تقویت ریه ورزش هوازی مؤثرتر نیست!؟ او جواب میدهد:« بابا دست بردار. ورزشکارها که زودتر از آدمای عادی میمیرن.»
2نیمه شب است. شبگردها آهسته از راه میرسند؛ خنزرپنزریها، زبالهگردها، معتادان کارتنخواب و درکنارش جوانهایی که تازه پشت لبشان سبز شده و روی ترک موتورسیکلت بهدنبال هیجان هستند. در عصر امپراتوری موتورسیکلتهای آپاچی، بنلی، گلکسی و... هنوز خیلی از جوانهای جنوب شهر پایتخت از دور دور با هوندای 125حظ میبرند. اما 125سوارها در کنار این لذت، رؤیای آپاچی در سر دارند.
دور دورهای شبانه موتورسیکلتسواران دهه هفتادی و هشتادیها با قلیان تکمیل میشود. مشتریان این وقت شب قهوهخانههای زیر زمینی آنها هستند. انباشت موتورسیکلت در یک نقطه خاص آن هم در نیمه شب میتواند سرنخی برای یک قهوهخانه زیرزمینی باشد؛ جایی حوالی خیابان حافظ، مولوی، شوش و شاید هم انبار گندم.
بساط قلیانکشی در برخی قهوهخانههای سطح شهر در دوره کرونا جمع نشده ؛ روزها پروتکلها رعایت میشود اما شبها آتش به جان زغالها میاندازند و قلیانها را با احتیاط از زیر تختها بیرونمیآورند