۰ نفر

رییس سازمان آموزش فنی و حرفه‌ای کشور:

40 درصد متقاضیان ما فارغ‌التحصیل دانشگاه‌اند

۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۴۳
کد خبر: 436546
40 درصد متقاضیان ما فارغ‌التحصیل دانشگاه‌اند

سالیان سال است که بخش مهمی از نیروی آموزش و پرورش، جیب خانواده‌ها، مغز دانش‌آموزان و البته بازارگرمی موسسه‌های آزاد آموزشی صرف کنکور و رقابت ورود به دانشگاه‌ها می‌شود.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، حالا رییس سازمان آموزش فنی و حرفه‌ای کشور می‌گوید که سالانه 40 درصد از متقاضیان آنها فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های کشور هستند. این یعنی پس از خوابیدن جاروجنجال کنکور و عبور از سد و ورود به دانشگاه و دست‌کم 4 سال تحصیل، زمان آن می‌رسد که بخش قابل توجهی از جوانان جویای کار به این نتیجه برسند که حالا زمانش رسیده که یک کار واقعی بلد شوند، کاری که به ازایش بازار تقاضایی هم وجود داشته باشد. علی اوسط‌هاشمی، معاون وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی و رییس سازمان آموزش فنی و حرفه‌ای کشور می‌گوید بخشی از این عدد بالای متقاضیان کسب مهارت که حالا هم مدرک دانشگاهی در اختیار دارند، اصراری است که برای نگهداشتن همه سر کلاس درس داریم از دوره لیسانس گرفته تا ارشد و دکترا. او که پیش از رسیدن به این سمت تجربه استانداری سیستان و بلوچستان را هم داشته است  از حل مشکلات کشور و توسعه بر مبنای مهارت می‌گوید؛ توسعه‌ای که البته به گفته او نیازمند جلب مشارکت همه مردم است و بازگشت ایرانیان به کشور و قبول مسوولیت و برای رسیدن به این هدف تغییر در نوع رفتارهای سیاسی مسوولان در قبال ایرانیان فارغ از هرگونه دسته‌بندی الزامی خواهد بود.

شما و وزیر آموزش و پرورش چندی پیش با هم دیدار داشتید و در مورد مهارت‌آموزی به توافقاتی رسیدید. امکانات سازمان فنی و حرفه‌ای برای یاری آموزش و پرورش برای تقویت پایه‌های مهارتی دانش‌آموزان در چه حد است؟ چون گاهی شنیده می‌شود که با توجه به شرایط تحریم، مواد و کارگاه‌های لازم برای خود فنی و حرفه‌ای هم کفاف نمی‌دهد.

با گذشت بیش از 40 سال از عمر انقلاب و قرار گرفتن جامعه در مدار دانش، امروز می‌توانیم راحت صحبت از این به میان آوریم که آیا جامعه توانمند داریم یا خیر. آیا نظام آموزشی ما در مسیر توانمندسازی موفق بوده است یا خیر؟ به هر حال هر یک از ما سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها از ظرفیتی در قامت ملی برخورداریم. اگر نقد بر خویش را بپذیریم و ضعف‌ها را قبول کنیم و همگرایی را به جد مورد عنایت قرار دهیم، رسیدن به یک توانایی که پوشش‌دهنده نیازهای ما باشد، کار چندان دشواری نیست. مهم‌تر اینکه اگر مهارت را به عنوان یک ضرورت ملی و نیاز امروز جامعه باور کنیم، می‌توانیم از سرمایه جامع جمهوری اسلامی استفاده کنیم نه اینکه خودمان را به داشته‌های دو وزارتخانه و سازمان محدود کنیم. ما ظرفیت خوبی داریم که بتوانیم مربیانی را تقویت کنیم که مرجع و محور ارتباط با کارآموزان هستند تا بتوانند نگاه به مهارت بازسازی و به تغییر کمک کنند که جست‌وجوی همه نیازها را در یک کانون متمرکز ندانیم. اگر نگذاریم همه ارزش‌ها متمرکز در یک نقطه شود، نگذاریم که آمال و آرزوی همه پدر و مادرها این باشد که فرزندمان دکتر شود، فرزندمان مهندس شود، فرزندمان دبیر شود، بعد به این فکر می‌کنیم که فرزندمان به یک عنصر توانمند، موثر و موقعیت‌دار تبدیل شود. اگر از توانمندی و مهارت سخن به میان آید، ارزش واقعی انسان هویدا می‌شود. باید به جد به این نگاه توجه داشته باشیم. پیشتاز این قضیه می‌تواند آموزش و پرورش باشد تا کمک کند فرزندان این آب و خاک از نظر مهارتی به انتخاب آینده خودشان به صورت فعال بیندیشند، نه اینکه متاثر از مطالبات و القای اطرافیان باشند، چون ارزش انسانی همیشه قرار نیست از طریق قرار گرفتن در آموزش عالی قابل جست‌وجو باشد. بعضا در جامعه و افکار عمومی می‌بینیم که جامعه بیشتر به سمت مدرک‌گرایی روی می‌آورد تا کسب مهارت. دانستن کافی نیست، چگونگی به کار انداختن مهارت برای به کار انداختن دانایی‌هامان مهم است.

سوال همین است که چقدر امکان عملی شدن این اهداف وجود دارد؟

زیرساخت‌های آموزش و پرورش این امکان را دارد، چون محل تجمع و حضور است. همه کلاس می‌روند و اجتماع را در آنجا شکل می‌دهند، این اجتماع و حضور خودش یک ظرفیت ارزشمند است و بودن دانش‌آموزان، اولیا و دبیران هم می‌تواند محفلی برای شور و گفت‌وگو و ایجاد فضای مهارتی در جهت اندیشیدن با هم باشد که برای انتخاب کمک کند. این انتخاب است که اهمیت دارد. اگر انتخاب صورت بگیرد مطالبه‌گری موضوعیت پیدا می‌کند و مطالبات منطبق با زمان از ما خواسته می‌شود. ما هم زیرساخت‌های خوبی داریم، از جمله یک مرکز تربیت مربی بزرگ که می‌تواند در مسیر تربیت مربیانی که بتوانند در مهارت‌زایی نقش داشته باشند به خوبی وارد عمل شود ضمن اینکه دانشگاه‌های مهارتی و مراکز کارودانش و هنرستان‌های صنعتی داریم که وقتی همه اینها را برای تامین یک نیاز منطبق با زمان در یک ظرف بریزیم، می‌توانیم از عهده پاسخ به خواسته برای جریان‌سازی به‌ خوبی برآییم. از نظر من مشکلی نداریم، مهم این است که اول در سطح ملی به این نیاز برسیم و بعد از توانمندی ملی هم برای پشتیبانی این نیاز استفاده کنیم. نباید همه ‌چیز را محدود کنیم به آنچه دولت دارد. می‌توانیم از ظرفیت بخش غیردولتی و خصوصی و آموزشگاه‌های آزاد هم به خوبی کمک بگیریم. در حال حاضر خود ما بیش از 11 هزار و 700 آموزشگاه داریم که از ما مجوز گرفته‌اند و البته اعطای مجوز به این آموزشگاه‌ها تابع شرایطی است که احراز‌کننده صلاحیت آنها برای آموزش و تربیت است. در کنار اینها می‌توانیم از ظرفیت تمامی کارگاه‌ها، تمامی مراکز صنعتی خرد و درشت هم کمک بگیریم و محیط‌هایی را برای کارآموزی و تربیت آماده کنیم. خود ما هم در حال حاضر بیش از 5 هزار و 400 کارگاه دولتی در سطح کشور داریم، همه این کارگاه‌ها سوله هستند، یک شبیه‌سازی با محیط‌های کار آینده بچه‌هایی که می‌خواهند در آنجا قرار بگیرند. این کارگاه‌ها در 600 مرکز ثابت در سطح کشور توزیع شده‌اند.

یعنی اینها مراکزی هستند که شما می‌توانید در اختیار آموزش و پرورش قرار دهید؟

قطعا در اختیار آموزش و پرورش خواهد بود، ضمن اینکه وقتی به این مرحله از ضرورت ملی برسیم، بر ما هم تکلیف می‌شود که از حکومت و دولت مطالبه‌گری کنیم. اینکه جامعه از ما مطالبه داشته باشد و میل به حضور در حوزه مهارت را در خود ایجاد کند، فرصتی است برای حکومت تا به این سمت برویم که افراد خودشان به این باور برسند که می‌توانند محور اشتغال باشند. خوداشتغالی حداقل بحثی است که یک فرد می‌تواند با استفاده از ظرفیت‌ها و دانش‌اش مورد توجه قرار دهد. خوشبختانه نرخ سواد در جامعه بالا رفته، رشد این نرخ سواد برای ما هم فرصتی است برای کاهش مدت زمان مهارت‌آموزی. خود این نرخ سواد می‌تواند کنار همه توانمندی‌هایی که داریم قرار بگیرد. با اطمینان به شما می‌گویم که 40 درصد از مراجعان سالانه فنی‌وحرفه‌ای برای کسب مهارت را فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها تشکیل می‌دهند و این خودش از یک جهت نشان‌دهنده تغییر نگاه آنهاست که نتوانسته‌اند از طریق مدرکی که در اختیار دارند خودشان را به یک موضع فعال برسانند.

40 درصد خیلی عدد بالایی است!

بله، عدد بالایی است.

این یعنی یک نقص خیلی جدی در کل سیستم آموزش کشور.

اصلا این موضوع، ضرورت جلب‌ توجه دولت‌ها را جدی می‌کند.

واقعا می‌توانند این کار را بکنند؟

باید بتوانند. بیکاری خود یک تهدید است. امروز باید بدانیم که سهم بیکاران در تهدید تا چه اندازه مورد توجه است. وقتی از نظر جامعه‌شناختی به این نگاه رسیدیم و از طرف دیگر دیدیم که جوانان‌مان میل به مهارت‌آموزی و ارتقای توانایی خود دارند، فرصتی برای ماست تا تسهیلگری و زمینه را برای قرار گرفتن آنها در این موضع فراهم کنیم. ما نیازمند یک بازنگری در نظام آموزشی‌ و مهارتی‌مان هستیم؛ اگر کسی 16 سال، 18 سال وقتش را در مسیر آموزش و یادگیری گذرانده، در نهایت با امید به فردای متفاوت تحصیلش را به پایان برساند. نکته مهم‌تر اینکه هیچ الزامی وجود ندارد که همه را تا سطح دکترا و ارشد ترغیب به ماندن در کلاس بکنیم. بالاخره وقتی نیازهای کثیر جامعه، توزیع نیروها و حتی صادرات نیروی فنی و مهارتی و مهندسی، می‌طلبد که در یک مقطع با ارزیابی درست از دانش‌آموزان‌مان به آنها راهنمایی کنیم که تا چه سطحی می‌توانند ادامه دهند، بگوییم شما الان به این سطح از توانمندی رسیده‌اید و بازار متقاضی شماست و لازمه این کار این است که تقاضامحور حرکت کنیم و نیاز بازار را ببینیم، طرح منطقه‌ای هر استان را ببینیم که چقدر قابلیت دارد و متناسب با آن برنامه مهارتی و آموزشی‌مان را تدوین کنیم. با یک نظام آموزشی برابر نمی‌شود به نیازهای منطقه‌ای روی آورد. ما الان خودمان را به این منطقه‌بندی رسانده‌ایم؛ هم به استان‌های ساحلی می‌اندیشیم که مهارت دریایی و بندری را وارد فصول‌شان کنیم.

یعنی الان این موضوع رعایت نمی‌شود؟

تا الان نبوده. ایجادش کرده‌ایم و رفته‌ایم به استان‌هایی مثل بوشهر، خوزستان، سیستان و بلوچستان و استان‌های شمالی. جزو برنامه‌های ما این است که این هفت استان ساحلی را به لحاظ نیازهای مهارتی متفاوت ببینیم و از ظرفیت دریا و جنگل و مراتع کمک بگیریم. یک گروه داریم برای استان‌هایی که دارای مناطق ویژه اقتصادی هستند که صادرات‌محور حرکت کنند. در این بخش نیازمند جدی نیروهای ماهر هستیم که بتوانیم پاسخگوی کارآفرینان و سرمایه‌گذاران باشیم تا دستیابی‌شان به نیروی ماهر راحت شکل بگیرد. استان‌های صنعتی و پیشتاز داریم که موفق بوده‌اند، زمان جنگ و بعد از جنگ تهدید خاصی متوجه‌شان بوده، سرمایه‌گذاری‌ها متوجه این استان‌ها شده و در بهترین شرایط پولی و ارزی قرار دارند. به این استان‌ها به نوعی متفاوت می‌اندیشیم، متفاوت از استان‌های ساحلی و دارای مناطق ویژه و حتی متفاوت از استان‌هایی که پایه مهارتی ضعیف و نرخ بیکاری بالا دارند. این استان‌های دیگر که نیروفرست و مهاجرفرست هستند را هم باید به ‌گونه‌ای بیندیشیم که اگر قرار است نیرویی فرستاده شود، بر اساس توانمندی و شناخت از نیازهای استان‌های مختلف باشد نه اینکه نیروهای‌شان آواره سر چهارراه‌ها شوند، از شأنیت انسان با مهارت می‌توان صیانت کرد. هر کسی به موقعیتی منطبق با شرایطش برسد و هویت خودش را پیدا کند، می‌تواند به حفظ تعادل اجتماعی و آرامش و توسعه و امنیت کشور کمک کند.

شما استاندار سیستان و بلوچستان هم بوده‌اید. مناطق مرزی جزو مناطقی هستند که به دلیل شرایط اقتصادی، مشاغل کاذب تبدیل به بخشی از زندگی مردم شده‌اند. چه در غرب که کولبری باعث سختی‌های بسیار در زندگی مردم شده و چه سوختبری در استان‌های شرقی و جنوب شرقی. با تجربه‌ای که دارید آیا راهکارهای کوتاه‌مدت‌تری برای تسهیل زندگی و معاش مردم این مناطق می‌شود تعریف کرد؟ راهکارهایی که الزاما قرار نباشد نتیجه‌شان را 10 سال دیگر ببینیم.

خوشحالم بگویم که اولین سند راهبری مهارت کشور در استان سیستان و بلوچستان تدوین شد. سال 94 استارت آن را زدم و سال 96 نهایی شد. وقتی به سازمان فنی و حرفه‌ای آمدم، متوجه شدم همان سندی که ما با مشارکت سازمان فنی و حرفه‌ای در زمان آقای سازگارنژاد برای استان تدوین کردیم، تبدیل به الگو برای کل استان‌های کشور کرده‌اند. تا امروز سند 22 استان به دست ما رسیده که با اطلس مشاغل که برگرفته از قابلیت و پتانسیل منطقه‌ای است، انطباق دارد که ما بدانیم در هر استان قابلیت‌ها و فرصت‌ها و تهدیدها چیست و بر پایه آن سراغ ایفای نقشی برویم که از ما انتظار می‌رود. ما 15 استان مرزی داریم، یک بخشی از آنها را همان‌طور که گفتم در قالب مناطق آزاد ببینیم و بخشی دیگر هستند مثل ایلام، کردستان و کرمانشاه و گلستان که پایه مهارتی ضعیفی دارند و برای آنها بسته ویژه‌ای داریم. آن بسته را با تمرکززدایی از سازمان فنی و حرفه‌ای و توزیع توانمندی‌های ملی‌مان در آن مناطق پیش می‌بریم. یعنی اگر از قبل کل تربیت مربی در مرکز تربیت مربی کرج انجام می‌شد، امروز آمده‌ایم به این استان‌هایی که قابلیت‌های ارزشمندی دارند، داریم دپارتمان‌های تخصصی اختصاص می‌دهیم که منطبق با ارزش منطقه‌ای‌شان باشد. مثلا در بوشهر دپارتمان تخصصی گاز تعریف کرده‌ایم یا دپارتمان کشاورزی با گرایش میوه‌های گرمسیری در سیستان و بلوچستان. اینها نگاه‌هایی است که می‌تواند جهش ایجاد کند و مشارکت شرکای اجتماعی‌مان را هم به خود جلب کند؛ مثل ستاد اجرایی فرمان حضرت امام، کمیته امداد، سازمان بنادر و دریانوردی، اتاق اصناف و غیره که در این مناطق فعال شوند تا هر کاری از این به بعد می‌خواهیم انجام دهیم با حضور آنها باشد. همین حالا ستاد اجرایی فرمان امام برای سال آینده‌اش ایجاد 10 هزار شغل را در نظر گرفته و با هم به توافق رسیده‌ایم که این 10 هزار شغل باید بر پایه مهارت باشد تا ضامن ماندگاری و از طرفی باعث اقبال و اشتیاق شود. نمی‌توانی کولبری را از کولبر بگیری، مگر تا زمانی که مهارتی را به او بیاموزی که در بازار دارای برد و قیمت باشد تا برای او بصرفد که از آن ریسک فاصله بگیرد و بیاید در موضع اجتماعی قبول نقش کند. اگر بر این پایه و منطق ورود پیدا کردیم، جدایی افراد از مشاغل غیررسمی، پرخطر و پرهزینه کار دشواری نخواهد بود.

خب وقتی ریسک سرمایه‌گذاری در برخی مناطق بالاتر هستند چه کسی قرار است بازار برای این مهارت‌های جایگزین ایجاد کند؟

ریسک بالا نیست، ما باید عدالت در نگاه برنامه‌ای‌مان را نشان بدهیم. سیستان و بلوچستان که استان فقیری نیست. این فقر برنامه‌ای است.

بله سیستان و بلوچستان فقیر نیست، اما وضعیتش همان‌گونه نگه داشته شده مگر شما تغییری در آن فقر برنامه‌ای می‌بینید؟

من چون در آن استان انجام وظیفه کردم با افتخار می‌توانم بگویم دولت آقای روحانی نگاه‌های بلندی را به آن استان شکل داد. امروز سخن از بندر و توسعه آن است و تحقق هم پیدا کرده است. یعنی بندر 2.5 میلیون تنی شهید بهشتی و کلانتری در آن منطقه از سال 62 تا 92 هیچ تغییری نکرده بود. سال 92 که کلنگ زدیم، تا 97 دقیقا 8.5 میلیون تن بندر تحویل داده شد. یعنی 6 میلیون تن به ظرفیت بندر اضافه شد و اگر دو شیفت کار کنند به این معناست که تقریبا 17 میلیون ظرفیت باری ایجاد شده. متناسب آن توسعه شبکه راهی و ریلی نیازمند است که آغاز شده و اخیرا 300 میلیون دلار از محل صندوق ذخیره ارزی با اذن رهبری به آن اختصاص داده شده. 850 میلیون دلار از صندوق توسعه ملی برای توسعه شبکه آبیاری نوین سیستان و بلوچستان پول گذاشته شد و فولاد، پتروشیمی و غیره. الان سخن، سخن متفاوتی در سیستان و بلوچستان است. بزرگ‌ترین معدن طلا در بزمان شناسایی شده و مشغول استخراج هستند. این ثروت است و در کنار جامعه انسانی هوشمند و توانمند قرار می‌گیرد. مهم این است که نگاه‌مان را به نوع حضور سرمایه‌گذاران و کارآفرینان تغییر دهیم. یک فضای زیبا و ارزشمند به اقتضای نیازهای مهم کشور ایجاد کنیم تا هر ایرانی در هر نقطه جهان با عشق رو به بازگشت به ایران بگذارد، بیاید و مسوولیت بپذیرد. کار توسعه‌ای کار یک سازمان نیست، کار توسعه‌ای نگاه بلند ملی به سرمایه انسانی و قبول تکثر و تنوع جامعه انسانی را می‌طلبد. وقتی به این معرفت و این ضرورت رسیدیم، تغییر در نوع رفتارهای سیاسی الزامی خواهد بود. برای اینکه بتوانیم ایران را به دست ایرانیان بسپاریم و مطمئن باشیم ایران به دست ایرانیان آباد خواهد شد. این هدف، نگاه به توسعه همه‌جانبه را می‌طلبد نه صرفا پیشرفت. اگر به نگاه توسعه‌یافته رسیدیم به انسان توسعه‌یافته می‌رسیم و انسان توسعه‌یافته هم به دسته‌بندی محدود نمی‌شود.