به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری؛ ساعتهای طولانی با ماسک و دستکش و عینک و لباس محافظ در بیمارستان هستند. لحظه تحویل سال نو را همین جا کنار بیماران کرونا مثبت بودند و با هم «یا مقلب القلوب و الابصار» خواندند. به هم نوروز و ورود بهار را تبریک گفتند و جز سلامتی و آرامش ورد زبانشان نبود. دور تعطیلی عید و مرخصی را از همان روزهای نخست اسفند پارسال خط کشیدند. حالا دیگر فرقی نمیکند در کدام رده درمانی باشی. از دکتر و پرستار گرفته تا نیروهای خدماتی و نگهبانی همه با هم یکصدا شدند تا بیماری بد قلق کرونا را شکست دهند. اینجا بیمارستان مسیح دانشوری دارآباد است. بیمارستانی که نام محلهای در شمال پایتخت را سر زبان همه ایرانیها انداخت، بیمارستان تخصصی بیماریهای ریه و تنفسی که بیماران کرونایی در آن بستری شدهاند. خط مقدم جبهه سلامتی، همین کادر درمانی هستند که با وجود خستگی و دوری از خانواده باز هم به امید دیدن لبخند فردی که از بیمارستان مرخص میشود، سرپا ایستادهاند. با تعدادی از این سپیدپوشان سلامتی که بیهیچ توقعی مهربانند و این روزها میکوشند تا هر چه زودتر چهره کریه بیماری از جامعه رخت بربندد، همکلام شدهایم. کادر درمانی بیمارستان مسیح دانشوری همچنان ما را به رعایت نکات بهداشتی فرا میخوانند. در این گزارش با ما همراه باشید.
مراسم عروسیام را برای ماندن در کنار بیماران لغو کردم
آمنه آنتوتن را از همان روزهای اول اسفند سال گذشته شناختیم. همان پرستاری که مقام معظم رهبری در سخنان خود از او بهخاطر لغو کردن مراسم عروسیاش برای رسیدگی به بیماران کرونایی تقدیر کرد. آنتوتن از 18سال پیش در کسوت پرستاری خدمت میکند و حالا سرپرست بخش 3بیمارستان مسیح دانشوری است؛ همانجایی که بیماران کرونا مثبت و مشکوک به کرونا بستری هستند. با عشق و علاقه رشته پرستاری را انتخاب کرده و حالا بیشتر از گذشته کارش را دوست دارد. قرار بود 8اسفند مراسم عروسیاش باشد. اما با دیدن نخستین نشانههای بیماری در تهران و بستری شدن چند نفر در بیمارستان عروسی را کنسل کرد تا در کنار بیماران باشد. میگوید: «3روز قبل از عروسی و 3روز بعدش مرخصی داشتم. مرخصی را هم لغو کردم و آمدم سرکار. آن زمان هنوز خبری از شیوع بیماری و قرنطینه خانگی نبود. میخواستم پابه پای همکاران باشم تا با هم بتوانیم بحران را پشت سر بگذاریم. سال نوی امسال نهتنها برای من و همکارانم بلکه برای همه مردم متفاوت بود». آنتوتن تأکید میکند که اگر همدیگر را دوست داریم باید در خانه بمانیم و نکات بهداشتی را رعایت کنیم. اوایل چندان بیماری را جدی نمیگرفتند و فکر میکردند یک شوخی است. اما کمکم همکاری مردم هم بیشتر شد. غیراز سختی کار پرستاری، این روزها پوشیدن لباس محافظ هم از دیگر مشکلات پرستاران به شمار میآید؛ «پوشیدن لباس محافظ برای ساعتهای طولانی بهشدت خستهکننده است. باعث تعریق میشود. برای خوردن و آشامیدن مشکل ایجاد میکند. درحالیکه باید حواسمان باشد آلوده نشود. این مشکلات برای ما آسان است وقتی میدانیم برای نجات جان همنوعان خودمان کار میکنیم. وقتی همکاری مردم را میبینیم تحمل مشکلات راحتتر میشود.»
بهترین لحظه؛ زمان ترخیص بیماران مبتلا به کرونا
در طول 14سال تجربه پرستاری، نوروز امسال برای معصومه عاصمآبادی یک تجربه متفاوت بود؛ «سالهای پیش در ایام تعطیلات عید، یک هفته مرخصی داشتم. اما امسال از همان روز اول در کنار پرستاران بیمارستان مسیح دانشوری سرکار بودم.» با اینکه روزهای خسته کنندهای را پشت سر گذاشتهاند اما هیچ ناراحتی یا شکایتی در صدا و صورتشان نمود ندارد. عاصم آبادی میگوید: «با توجه به شرایطی که این بیماری در کشور ما بهوجود آورد و افراد زیادی با آن دست به گریبان شدند، وظیفه ما بود که هر کاری از دستمان برمیآمد برای مردم انجام دهیم. من عضو کوچکی از جامعه بزرگ پرستارانی هستم که با عشق این روزها را میگذرانند و از خانواده و تعطیلی و جان خود برای سلامت جامعه کوچکترین دریغی ندارند. ما هم خودمان پرستاری را انتخاب کردیم و تعهد دادیم اگر این روزهای سخت پیش آمد ما عاشقانه و خدمتگزارانه در کنار مردم هستیم. حالا زمان عمل به قول مان است». عاصم آبادی بهترین تجربه روزهای کرونایی در بیمارستان را زمانی میداند که یک بیمار کرونایی بهبود مییابد و مرخص میشود.
بیماری که برایم کادو فرستاد
بهجت ساعدی 4سال سابقه پرستاری دارد. او درباره شرایط دشوار کار درحالیکه لباس محافظ پوشیدهاند میگوید: «بیماران به ما میگویند چهرهتان با این لباس مشخص نیست. اما چشمهایتان را به یاد خواهیم داشت. تمام تلخی و خستگی این روزها با جملاتی از این دست از تن ما به در میشود. روزهایی که در بیمارستان هستیم پر از اتفاق است. با لباس سنگین و دست و پاگیر محافظ مجبوریم تردد کنیم. بهترین لحظه همان است که به بیمار میگوییم مرخص شدی. جوری لبخند میزند که انگار باورش نمیشد روزی مرخص شود. یکی از بیماران روز اول که بستری شد گفت میمیرم. گفتم خوب میشوی و برای من جایزه میآوری! بعد از 12روز مرخص شد. همان روزی که مرخص شد، با لبخند گفت یادم نرفته برایت جایزه بیاورم. چند روز بعد برای من یک ظرف تزیینی که یادگاری ارزشمندی برایم است، فرستاد».
این زنجیره را قطع کنیم
دکتر عاطفه عابدینی که از سال1383 در بیمارستان مسیح دانشوری مشغول بهکار است، هم میگوید: «با شروع بحران کرونا نهتنها تعطیلی و مرخصی نداریم، بلکه جمعهها هم به بیمارستان میآییم. قبل از عید به خانواده گفتم که سال تحویل باید پیش بچههای بخش باشم تا آنها احساس تنهایی نکنند». عابدینی باز هم به ما هشدار میدهد که هر چه از تراکم و جمعیت بپرهیزیم بهخودمان و جامعه بیشتر کمک کردهایم تا راه رسیدن به سلامت کوتاهتر شود؛ «ممکن است بهخاطر دلجویی پیش پدر و مادر خود برویم درحالیکه سالمندان آسیبپذیرتر هستند و نوع شدید بیماری را میگیرند. به هم کمک کنیم تا این زنجیره قطع شود.» او یک توصیه جدی و مهم برای مردم دارد: «اگر مردم به حرف پزشکان و متخصصان چنان که باید و شاید اهمیت بدهند، به نتایج بهتری میرسیم. متأسفانه افرادی را میبینم که دوست دارند مسافرت بروند و هنوز بیماری را باور نکردهاند. لطیفهها و شوخی با کرونا برای ما هم لبخند تلخی به همراه دارد. امیدواریم به سلامت از این بحران بگذریم».
میخواستم پابه پای همکاران باشم
3روز قبل از عروسی و 3روز بعدش مرخصی داشتم. مرخصی را هم لغو کردم و آمدم سرکار. آن زمان هنوز خبری از شیوع بیماری و قرنطینه خانگی نبود. میخواستم پابه پای همکاران باشم تا با هم بتوانیم بحران را پشت سر بگذاریم. سال نوی امسال نهتنها برای من و همکارانم بلکه برای همه مردم متفاوت بود