۰ نفر

بررسی صنعت سینما در گفت و گو با علی سرتیپی؛

سینمای ایران در دوران گذار

۲۱ دی ۱۳۹۸، ۱۵:۲۲
کد خبر: 408757
سینمای ایران در دوران گذار

"علی سرتیپی" یکی از چند نامِ شناخته شده در عرصه‌ی سرمایه گذاری سینمای ایران است. سرتیپی هنگامی واردِ سینما شد که سینمای ایران در گیر و دار میان صنعت و هنر بیشتر طرف هنر را می گرفت و سالن های سینما هنوز به شکل سنتی با کیفیتی نه چندان خوب فیلم نمایش می دادند.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از هنر ام‌روز؛ پخش فیلم به روش بنگاه داری سنتی اداره می شد و سینمای ایران هنوز تبدیل به یک محیط کاملا مدرن نشده بود. سرتیپی از جمله کسانی بود که کوشید این دوران را تمام کند و کمک کند تا سینمای ایران به دنیای تازه تری پا بگذارد. اما این تلاش ها همه انگیزه‌ی سینمایی و فرهنگی داشته اند؟ آیا روابط و ارتباطات در این میان همسو با صنف سینما بوده اند؟ آیا آنچه اتفاق افتاده در نهایت به سود سینمای ایران است؟ این پرسش ها و پرسش های دیگر در این گفت و گو مطرح و مورد بررسی قرار گرفته اند.

در دوره‌ای که شما کار را شروع کردید، شرایط سرمایه‌گذاری در هنر به چه صورت انجام می گرفت؟

از سال 1364 وارد سینما شدم. سینما را نه می‌شناختم و نه به آن علاقه‌مند بودم. در یک خانواده خیلی مذهبی بودم؛ اما ارتباطاتی داشتم، پسر خاله ام "رسول صدرعاملی" بود و زمانی که آقای "صدرعاملی"  فیلم "گل‌های داودی" را در سال 1363می‌ساخت، به من گفت که بیا کمک کن، رفتم و به کار چسبیدم. اولین کاری هم که شروع کردم به عنوان دستیار دوم کارگردان بود، در 1364 برای فیلم "دبیرستان"، ساخته‌ی "اکبر صادقی" دستیار دوم کارگردان بودم. "اکبر صادقی" فیلم‌های خیلی مطرحی نساخته بود؛ اما در آن فیلم "فریدون جیرانی" مشاور کارگردان بود. "رسول صدرعاملی" بعد از کارگردانی و تهیه‌کنندگی "گل‌های داودی، رهایی" و نظیر این‌ها، مدیر تولید بود. "بیژن امکانیان" نقش اول بود، خانم "پروین صفوی" برای اولین بار در آن فیلم طراح صحنه و لباس شد. خانم پرتو منشی صحنه بود و البته فیلم مطرح و خیلی خوبی از کار در آمد.

مدخلی بود به سینمایی که هم مردم دوست داشته باشند و ایدئولوژیک نباشد؟

دقیقا؛ اما من اصلاً روحیه‌ی هنری نداشتم و بیشتر روحیه اقتصادی داشتم. اقتصاد خوانده بودم و عاشق کسب و کار. به همین دلیل، دقیق به یاد دارم که 19 آبان ماه بود و رفتیم در هتل "بادله" شهر ساری مستقر شدیم که روز اول کاری را شروع کنیم، شب قبل از آن من ازدواج کرده بودم؛ یعنی با این که شب قبلش ازدواج کرده بودم، رفتم سر کار و دو ماه سر آن کار بودم.

_MG_7478

برای چه فیلمی؟

همان فیلم "دبیرستان". اگر در آن جا شناخته شدم، بیشتر با این عنوان بود که تو چقدر فعال هستی. مثلا ساعت 1 شب میخوابی و 4 صبح بیدار می‌شوی. پسر خاله‌ام مدیر تولید بود، خودم هم موقعیت خوبی داشتم و می‌توانستم خیلی وقت نگذارم؛ اما تمام تلاشم را به کار می‌گرفتم. آن کار تمام شد و بعد، فیلم "پاییزان"به کارگرانی "رسول صدرعاملی" را در سال 1366 شروع کردیم که در آن هم دستیار بودم و هم تولید را بر عهده داشتم. در آن کار مقداری پول کم آمد و کمی هم سرمایه‌گذاری کردم.

بنابراین اولین باری که شما در سینما سرمایه‌گذاری کردید، برای فیلم پاییزان بود. آیا سرمایه شخصی داشتید؟

من خیلی کم سرمایه‌گذاری کردم. یادم هست که 5 میلیون تومان سرمایه آن فیلم بود و من 10 درصد سرمایه‌گذاری کردم که حدود 500 هزار تومان می‌شد. از آن 500 هزار تومان، 150 هزار تومانش را از خواهرم قرض گرفتم، 200 هزار تومان از پدر همسرم قرض گرفتم، 150 هزار تومان هم دستمزد بالا گرفتم؛ یعنی آن موقع آقای صدرعاملی دستمزد من را خیلی بالا داد؛ یعنی 6 ماه، ماهی 25 هزار تومان دستمزد من بود. آن موقع دستمزد‌ها ماهی 10 تا 12 هزار تومان بود. این مجموعه‌ی سرمایه‌گذاری من در آن فیلم بود. در آن فیلم "مسعود کیمیایی" شریک بود. یک شرکت قرض‌الحسنه بود که می‌خواست در قم و... کار اقتصادی کند. این شرکت پولی را به "مسعود کیمیایی" داده بود برای انجام کار‌های اقتصادی. آقای "کیمیایی" هم 50 درصد در فیلم "پاییزان" و فیلم "شیرک" به کارگردانی "داریوش مهرجویی" سرمایه‌گذاری کرد؛ یعنی پول آن شرکت را آورد در سینما.

 پاییزان اولین فیلمی بود که موسیقی در آن خوانده شد؟

 بله، آهنگ پاییزان، پاییزان. اکران آن هم شرایط خاصی داشت. ما فیلم را که ساختیم و تمام شد، که البته با دردسر هم ساختیم، دو ماه در کار وقفه افتاد و در جشنواره قبول نشد. ما فکر می‌کردیم که خیلی مورد استقبال قرار می‌گیرد. یک اکران خصوصی گذاشتیم، همه گفتند: این چیست؟ گفتند این فیلم اصلاً دوزار هم نمی‌فروشد. در آن زمان، ما خودمان پخش هم نداشتیم و فقط به اسم "میلاد فیلم" در کار تولید بودیم. فیلم را به فردی به نام آقای "بلوریان" که "لاله فیلم" را داشت، داده بودیم. آقای بلوریان در آن  زمان فیلم "ترن"، ساخته‌ی "امیر قویدل" را هم داشت. آقای کیمیایی با آن شرکت دعوایش شده بود و به همین دلیل 50 درصد سهم او را آقای "سبوکی" برداشت.

یک روز از "لاله فیلم" به من زنگ زدند که پوستر فیلم چه شد؟ گفتم "ابراهیم حقیقی" دارد پوستر را طراحی می‌کند و هنوز آماده نیست و به من گفتند، اگر من با فیلم "ترن" عکس و پوستر این فیلم را نفرستم، و سینما‌ها را مجبور نکنم که این فیلم را بگذارند، دیگر نمی‌توانم این فیلم را پخش کنم؛ یعنی قرار بود "پاییزان" در کنار "ترن" پخش شود. "رسول صدرعاملی" عصر همان روز آمد دفتر و ماجرا را برایش گفتم،  به او بر خورد.با آقای سبوکی حرف زدیم و آقای صدرعاملی گفت: من اصلاً می‌خواهم فیلم را خودم پخش کنم. آقای سبوکی هم از خدا خواسته قبول کرد و حاضر بود چک 6 ماهه بگیرد که پولش برگردد و رفت فیلم "شیرک" را بر عهده گرفت. آن موقع فیلم "اجاره ‌نشین‌ها" "داریوش مهرجویی" هم اکران شده بود و می‌گفت برد کردیم. بنابراین کار پخش را خودمان انجام دادیم. اولین تجربه پخش بود و من اصلاً پیش زمینه‌ای نداشتم؛ اما رسول ایده‌های تبلیغاتی خیلی خوبی داشت. در آن دوره عرف این بود که وقتی شما فیلمی را اکران می‌کنید، باید بگذارید دو سه هفته بگذرد و بعد برای آن تیزر بسازید و منتشر کنید. انتشار تیزر تازه شروع شده بود،  یعنی اول باید خود فیلم کار کند و بعد که فروشش پایین آمد، تیزر بدهی که آدم‌های جدیدی را برای تماشای فیلم جذب کنی.

 تیزر‌هایی که در تلویزیون پخش می‌شد؟

 بله.

 فیلم‌هایی که نام بردید، همه فیلم‌هایی هستند که به دلیل پخش تیزرشان  و خود فیلم‌ها در تلویزیون، خیلی دیده شدند. رابطه شما و گروهی که این فیلم را ساختید با تلویزیون چگونه بود؟

به هر حال همیشه ارتباط وجود دارد؛ اما ارتباط خاص و ویژه‌ای نداشتیم. به یاد دارم که آن موقع گفتیم ما "پاییزان" را به شما میفروشیم، در عوض شما 500 هزار تومان تیزر به ما بدهید؛ یعنی کپی رایت فیلم را فروختیم و 500 هزار تومان تیزر گرفتیم. ما با هر سینمایی حرف می‌زدیم، پخش "پاییزان" را نمی‌پذیرفت. با 6 سینما پخش آن را شروع کردیم. آن زمان همه تلویزیون را می‌دیدند و فقط شبکه‌های 1 و 2 را داشتیم. تیزر فیلم را قبل از سریال "اوشین"(سال های دوراز خانه) پخش کردیم.

ساز و کار سینما‌ها در آن زمان چگونه بود، یعنی با هر سینمایی قرارداد می‌بستید؟

یک گروه بود که به صورت پنج تایی معرفی می‌کردند و از فلان تاریخ تا فلان تاریخ می‌توانستید فیلم را برای اکران بگذارید و امکان گرفتن 10 تا 15 سینما وجود داشت. ازپنج گروهی که به ما داده بودند، فقط توانستیم گروه سینما "ماندانا" را بگیریم. رفتیم سینما سروش، گفتند نه، ما فروشمان خوب است.

یعنی با مدیر سینما صحبت می‌کردید؟

بله، هنوز هم همین طور است. ما هر جا رفتیم، گفتند نه؛ بنابراین با شش سینما شروع کردیم. ما این همه با بنیاد صحبت کرده بودیم که سینما "آفریقا" را به ما بدهند؛ اما گفته بودند نه و یک فیلم خارجی اکران داشتند. روز چهارشنبه استقبال از پاییزان چنان بود که سینما آفریقا حاضر شدند پول یک هفته قرارداد اکران آن فیلم خارجی را بدهند و فیلم پاییزان را اکران کنند. پس از آن فروش فیلم شروع شد و یادم هست که آن موقع 9 میلیون تومان در تهران فروخت. و این عدد در آن زمان خیلی بود. این فروش با بلیت 15 تومانی بود (15 تک تومان). کار خوبی بود و "امین تارخ" و "کتایون ریاحی" اولین کار سینمایی شأن بود.

شما در هر فیلمی که کار کردید، یا بازیگر‌ها ستاره بودند و یا این که اگر اولین کارشان بود، به ستاره تبدیل شدند و گیشه را تأمین کردند. آیا این اتفاقی بود،  یا شما شمی در این زمینه داشتید؟

این باهوشی را داشتیم که مثلا "امین تارخ" دارد سریال "ابن سینا" را کار می‌کند؛ بنابراین می‌تواند بیاید در سینما. آن موقع تلویزیون خیلی تأثیر گذار بود. بازیگر‌ها از طریق تلویزیون می‌توانستند مطرح شوند. یک تیزر شب پخش می‌شد، فردایش فروش 5 برابر و 10 برابر می‌شد. الآن در نهایت تیزر می تواند 3 درصد فروش شما را بیشتر کند. به هر حال من از این جا شروع کردم. یکی دو فیلم دیگر هم دستیار کارگردان بودم تا این که آقای "محمد بزرگ نیا"، همسر خانم "صفوی" برای دستیار کارگردانی فیلم "کشتی آنجلیکا" با من تماس گرفت. قبل از آن کلا با "رسول صدرعاملی" کار کرده بودم، با او حرف زدم و گفتم که می‌خواهم بروم و او هم در نهایت با دلخوری پذیرفت. رفتم دفتر آقای بزرگنیا و ایشان گفت: دستیاری را کنار بگذار و بازی کن. من را وسوسه کرد که تو صورت خوبی داری، یک نقش هم داریم، تو آن را بازی کن و  در کنارش دستیار کارگردان هم باش؛ اما این نقش را بازی کن. بنابراین چند جلسه هم تمرین کردیم؛ اما گفتم: بازیگری در ذات من نیست. من یک فرد مأخوذ به حیا هستم، اصلاً وقتی جلوی دوربین قرار می‌گیرم، قلبم از کار می‌افتد و نمی‌توانم بازی کنم.

بعد از آن "اصغر همت" آمد... و در نهایت "آتیلا پسیانی" آن نقش را بازی کرد. خیلی کار سختی بود.  در مدت 6 ماه یک بار آمدم تهران، آن هم با برانکارد؛ یعنی در بندر لنگه دچار یک عفونت شدم که نتوانستم آنجا بمانم. و پسرم را 25 روز بعد از متولد شدنش دیدم. به نظر شوخی می‌آید که کسی اولین فرزندش را 25 روز بعد از تولد ببیند. الآن قبل از تولد فیلم می‌گیرند، در اتاق زایمان فیلم می‌گیرند، لبخند بعد از تولد را ثبت می‌کنند و... شاید اگر یک نفر دیگر بود، چنین نمی‌کرد؛ اما آن کار برای من خیلی مهم بود، مدیر تولید آن کار "فریدون آزما" بود که خب دعوا ‌شد و همه را بیرون کردیم؛ بنابراین خودم هم دستیار، هم مدیر تولید و هم تدارکات کار بودم. در واقع همه‌کاری را انجام می‌دادم. بعد از آن به زور در دو سه فیلم مثل "قربانی"، "راه و بی‌راه" و... بازی کردم اما در نهایت دیدم که نمی‌شود و پای حرف خودم که "من این‌کاره نیستم"، ایستادم؛ یعنی اگر من خودم را نمی‌شناختم، الآن یک بازیگر درجه 2 و درجه 3 بودم؛ اما چون عشق و علاقه‌ام کسب و کار بود، کلا پخش و تولید را دنبال کردم.

اولین فیلمی که تهیه کردید، چه فیلمی بود؟

فیلم‌های زیادی بود که من در آنها سرمایه‌گذاری می‌کردم. به طور مثال در فیلم ‌های "راه و بی‌راه" و "در کمال خونسردی" به کارگردانی "سیامک شایقی"، فیلم "روز‌های خوب زندگی" به کارگردانی "مهدی صباق زاده" و فیلم‌هایی از "رسول صدرعاملی"، مثل "دختری با کفش‌های کتانی"، "شبیخون" و "من ترانه 15 سال دارم"، سرمایه گذاری کرده ام. اما خیلی به دنبال اسم و رسم نبودم. اولین پروژه‌ای که به طور مستقل کار کردم، "توکیو بدون توقف" ساخته‌ی "سعید عالم زاده" بود که "مهران مدیری" یکی از بازیگرانش بود. در آن فیلم تهیه‌کننده بودم و بعد از آن دیگر کار تهیه‌کنندگی برایم شروع شد. در فیلم‌هایی مثل "آکواریوم" ساخته‌ی "ایرج قادری"، "نصف مال من نصف مال تو" و... علاوه بر کار تولید، همچنان در کار پخش هم بودم؛ یعنی همزمان با این که کار تولید می‌کردم، در دفتر میلاد فیلم آقای صدرعاملی کار پخش هم می‌کردم و در دفتر آقای "غلامرضا موسوی"، که فیلمسازان" نام داشت نیز، مسئول پخش بودم. هم در دفتر آقای "اعتباریان" شریک شده بودم و هم با "محمدرضا تخت کشیان".

این ارتباطات از چه سالی بود؟

از سال 74 این ارتباطات را داشتیم چون حوزه هم گروهی تشکیل داده بود که سینما‌های آن را اداره کنند و من عضو آن گروهی بودم که سینما‌ها را می‌چرخاندند. در کنار آن هم برای سه چهار سال سینما‌های حوزه را اجاره کردیم. نهایتا در سال 83 بود که گفتم چرا من از ساعت 9 صبح تا 12 می‌روم دفتر آقای صدرعاملی، از 12 تا 3 می‌روم دفتر "غلامرضا موسوی" و 3 تا 5 می‌روم دفتر "محمدرضا تخت کشیان"... بهتر است که این‌ها را یکی کنیم. در همان سال بود که دیدیم ارشاد هم نسبت این مسئله روی خوشی نشان می‌دهد؛ بنابراین من، "رسول صدرعاملی"، "غلامرضا موسوی" و "محمدرضا تخت کشیان"، شرکت پخش فیلم "فیلمیران" را تأسیس کردیم و خوشبختانه  از سال 83 تا الآن ادامه ‌یافته است.

برای تهیه‌کنندگی و پخش؟

بیشتر برای پخش است؛ در واقع یک سازمان پخش است. از همان جا و سابقه اجاره سینما، یک سالن سینما که بسته شده بود را خریدیم، بازسازی کردیم و چون خودم بچه محله شکوفه بودم، اسم آن سینما را "شکوفه" گذاشتیم و از آنجا وارد کار سالن داری هم شدیم. چنین کاری را در چالوس هم انجام دادیم و اتفاقات آرام آرام پیش رفت. در کنار آن هم به صورت حرفه‌ای پخش فیلم را داشتیم؛ یعنی بعد از انقلاب تا الآن حدود 500 فیلم را پخش کردم؛ اما حدود صد و نود فیلم مربوط به دوره‌ای ست که فیلمیران را داشتیم. در این دوره هم خیلی اذیت شدیم چون همه می‌گفتند که این‌ها مافیا هستند، این‌ها تک هستند. ما خودمان هم می‌دانستیم که باید رقیب داشته باشیم؛ اما این رقابت به وجود نمی‌آمد. یعنی گاهی مجبور می‌شدیم یک نفر را بکاریم و بگوییم این رقیب ما است. این مشکلی است که واقعا وجود دارد. ما آرزو داشتیم که رقیب داشته باشیم، هم به این دلیل که خودمان بتوانیم رشد کنیم و هم به این دلیل که جلوی مشت زدن‌ها را بگیریم. از طرف دیگر هجوم افرادی که می‌خواستند ما پخش فیلمشان را بر عهده بگیریم، زیاد بود. هم به واسطه ارتباط و دوستی و هم به دلیل شفافیت و خوش حسابی که ما داریم. ما سیستم پخش را عوض کردیم. اگر در دفاتر قبلی حسابدار هفته‌ای یک بار می‌آمد، حسابداری می‌کرد و دو ماهی یک بار هم صورت حساب می‌داد، الآن ما سه، چهار نفر را نشاندیم در حسابداری که هر کس که وارد می‌شود در لحظه به او گزارش بدهیم.

برای پروژه‌ای که داشتید و بیشتر هم درفیلمیران  بود، الگوی خاصی داشتید یا بیشتر تجربی بود؟

این‌ها بیشتر تجربی بود؛ اما می‌دانستیم که باید یک کمپانی شکل بگیرد تا بتواند موفق باشد؛ بنابراین گفتیم حالا که تولید کننده هستیم، خوب است که در کنار آن یک پخش خوب هم داشته باشیم. در کنار آن می‌دانستم که اگر سالن سینما هم داشته باشیم، کار درست می‌شود چون ما یک شرکت تبلیغاتی هم داشتیم؛ بدین ترتیب می‌توانست کامل شود به همین دلیل من در ناخودآگاه و خودآگاهم به دنبال این بودم که هر چقدر می‌توانم، سالن داشته باشم؛ یعنی از سال 84 به بعد می‌توانیم خوب تولید کنیم، به لحاظ پخش هم یک سیستم خوب داریم؛ اما سالن کم داریم و باید سالن داشته باشیم.

هنوز مسأله کمبود سالن وجود دارد؟

قطعا وجود دارد. در نهایت یک اتفاق خوب افتاد و آن سینما "کورش" بود. به نظر من آمدن کورش در سال 92 یک نقطه عطف بود و تحول ایجاد کرد.

چرا نقطه عطف محسوب می‌شود؟

چون باعث چند اتفاق شد. یک اتفاق این بود که یک مجموعه‌ی کلی چقدر تأثیر گذار است؛ یعنی شما یک مجموعه داشته باشید که هم فروشگاه داشته باشد، هم شهربازی، هم رستوران و هم سینما... اولین بار بود که این‌ها در یک مجموعه کنار هم قرار می‌گرفت و خوب این‌ها در کنار هم جواب داد. یادم هست وقتی ما کار را شروع کردیم، می‌خواستیم 2 میلیارد تومان هزینه کنیم که بیلبرد بزنیم  و بگوییم "کورش" افتتاح شد. روز دوم، راهنمایی و رانندگی تمام تابلو‌ها را برداشت، چون جمعیت هجوم آورده بود. البته ما باهوشی هم به خرج دادیم و افتتاح  مجموعه "کورش را با اکران "شهرموش‌ها" همزمان کردیم. تحولی که کورش ایجاد کرد، برای کلیت سینما یک خیر عظیم داشت. قبلا مال‌ها همه به دنبال این بودند که هایپر بزنند، هر چند که در کنار بخش تجاری یک بخش فرهنگی هم داشتند؛ اما پس از افتتاح کورش دیدند که چقدر سینما می‌تواند جواب بدهد؛ بنابراین نهضت ساخت سالن سینما در مال‌ها بعد از این به شدت گسترش یافت؛ یعنی بعد از کورش بود که "ایرانمال" آمد، "سیتی سنتر اصفهان"، "اطلس"، "ارگ تجریش"، "چارسو"، "خلیج فارس" و... شکل گرفتند. ما در نازی‌آباد هم یک مجتمع ایجاد کردیم که ابتدا قرار بود هایپر شود؛ اما الآن هایپر آن را به چهارده سالن سینما تبدیل کردیم. به دلیل هجومی که از سال 92 ایجاد شد، به مرور تعداد سالن‌ها اضافه شد. قبل از آن همه به دنبال بستن سالن‌ها بودند، مثلا شهرداری می‌گفت یک متر فرهنگی به شما می‌دهم، برو تجاری بساز؛ اما الآن به جایی رسیدیم که یک نفر که مغازه‌اش را برای فروش گذاشته بود؛ حالا همان را فرهنگی کرده و به ما داده است و ما هم آن را به سالن سینما تبدیل کردیم.

_MG_7482

نگاه این‌ها اقتصادی است؟

قطعا نگاه اقتصادی دارند. آن‌ها دیگر به دنبال ارزش افزوده هستند. الآن به راحتی به "رضا عطاران"، "بهرام رادان" و... می‌گویم برای فیلمت برنامه داریم، بیا کورش؛ اما آیا آقای عطاران حاضر می‌شود برود فلان مجتمع یا غذاخوری فلان؟ جمعیتی قبلا می‌رفت هایپر، تنها خرید می‌کرد؛ اما کسی که سینما می‌رود، برای تفریح و سرگرمی می‌رود، به این جهت که در مدت سه چهار ساعت یک سفر کوتاه ارزان داشته باشد؛ بنابراین در کنار سینما با فرزندش شهر بازی هم می‌رود، رستوران هم می‌رود و... این اتفاقات یک ارزش افزوده برای مجتمع‌هایی مثل کورش به وجود آورد، هم به لحاظ فرهنگی، هم تبلیغاتی. همین مسأله سبب شد که الآن به طور مثال در غرب تهران، تعداد این مجتمع‌ها زیاد شود. به طور کلی ما فکر می‌کنیم که به جا‌هایی رسیدیم. انشاالله با افتتاح سالن‌هایمان در مهر ماه که حدود سی سالن در نازی‌آباد، گالوریا، سمنان و بروجرد است، گمان می‌کنیم که دیگر آنچه می‌خواستیم، شده است. آن چرخه‌ای که هم بتوانیم فیلم خوب تولید کنیم، هم بتوانیم پخش کنیم و هم بتوانیم اکران کنیم، شکل گرفته است و می‌توانیم به عنوان یک کمپانی ادامه بدهیم.  

بعضی از کسانی که به سینما علاقه‌مند هستند، معتقدند که در این پردیس‌ها، به لحاظ کیفی فیلم را بهتر می‌توان دید. در این مورد هم صحبت کنید

یک اتفاق خوبی که افتاد این بود،  ما از آنالوگ وارد دیجیتال شدیم. جبر زمانه سبب شد که این اتفاق خوب برای سینمای ایران بیفتد؛ یعنی ما شهر‌هایی داشتیم که آپارات زغالی قبل از انقلاب را لامپی کرده بودند و فیلم‌ها را با یک لامپ ضعیف نشان می‌دادند. مسئله دیگری که وجود داشت این بود که به طور مثال از یک فیلم 20 تا 30 کپی می‌زدیم و این تعداد باید می‌چرخید، به این ترتیب که اکران این تعداد باید در تهران و چند شهر اصلی دیگر مثل مشهد، شیراز و... تمام می‌شد، بعد به شهر‌های دیگر می‌رفت، بعد از آن شهر‌های دور‌تر، به طوری که مثلا 7 ماه بعد به گناباد می‌رسید. دیجیتال که آمد، فضا عوض شد و سه اتفاق افتاد؛ اول این که ما حداقلی از نمایش داریم؛ یعنی دستگاه نمایش حداقل کیفیت را دارد و صدای آن هم باید از یک حداقل کیفی برخوردار باشد و دوم این که خروجی فیلمی که در تهران برای سینما آزادی و کورش می‌فرستی، با گناباد یکی است. سومین اتفاقی که افتاد، این همزمانی بود؛ یعنی به جای این که شما 30 تا 35 دفعه یک فیلم را اکران کنید، می‌توانید 100 تا 120 اکران داشته باشید و به شهر‌های کوچک هم برسد؛ یعنی این تبلیغاتی که انجام می‌شود، تیزری که پخش می‌شود، تمام مردم ایران می‌توانند به طور همزمان از آن استفاده کنند. در کنار این که یک سری سالن خوب ساخته شد، چون با استقبال مواجه شد، رسیدگی به آن هم افزایش یافت. مثلا ما صندلی‌های کورش را بعد از سه چهار سال عوض کردیم. تعویض موکت، استفاده از دستگاه‌های جدید‌تر و... در جذب مخاطب مؤثر است.

مخاطبان هم ترجیح می‌دهند از این سینما‌ها استفاده کنند تا سینما‌های قدیمی

دقیقا همین طور است. نکته دیگر این است که وقتی مخاطب وارد یک مجتمع می‌شود، از بین 15 فیلم، در سانس‌های حق انتخاب دارد. این گونه نیست که به طور مثال مخاطب ناچار باشد ساعت 11 یا 1 و یا 3 برود سینما. اگر مخاطب ساعت 10 و نیم برود، ساعت 11 هم یک سانس دیگر وجود دارد که استفاده کند. به طور کلی تمام این‌ها موجب شد که یک اتفاق مثبت برای کلیت سینما بیفتد. من امیدوارم که دوستان ما، دولت، ارشاد قدر این شرایط را بدانند و کمی فضا ایجاد کنند که ادامه یابد. اگر این اتفاق ادامه یابد و بخش خصوصی که همت کرده و وارد عرصه سینما شده است، این کار را ادامه بدهد، هر چند که تحریم‌ها کار را سخت کرده است و علاوه بر گرانی دستگاه‌ها، مشکلات زیادی برای ورود آن‌ها وجود دارد.

در خصوص تحریم‌ها کمی جزئی‌تر صحبت کنید

نه تنها در بخش تکنیکی بلکه در تمام بخش‌های فرهنگ و هنر تحریم تأثیر داشته است. ما 13، 14 سالن آماده در نازی‌آباد داشتیم و فکر می‌کردیم که با 13، 14 میلیارد تومان می‌توانیم آن را تجهیز کنیم؛ اما بالای 35 میلیارد تومان سرمایه نیاز دارد. آوردن این تجهیزات هم با مشکل مواجه است؛ یعنی اگر شما بخواهید پروژکتور وارد کنید، به ایران نمی‌فروشند و شما مجبورید آن را از چند واسطه بخرید، در چند جای مختلف بچرخد تا به شما برسد و تمام این‌ها هزینه بر است.

یعنی قطعاتی که به سینما مربوط می‌شود هم شامل تحریم شده است؟

بله همین طور است. حتی پرداخت هم با مشکل مواجه است. این که شما چگونه پول را پرداخت کنید یا به چه حسابی واریز کنید، همه مسائلی است که با تحریم ایجاد شده است. مثلا اگر ما می‌خواهیم وسیله‌ای بخریم، باید با پول نقد و چمدان بیاوریم. اگر بخواهیم لامپ بخریم مثلا باید به مسافر بگوییم بیاورد یا مثلا به اسم قبرس بخریم و به اسم قبرس بیاید. چه برای لوازم یدکی، چه دستگاه‌های مورد نیاز و چه برای "ریویو،" به شدت با مشکل رو‌به‌رو هستیم، چون تماشاگر را عادت دادیم که مدام کیفیت را بالا ببریم؛ اما ما داریم می‌جنگیم و با همین شرایط داریم سی، چهل سالن راه می‌اندازیم. امیدواریم که دولت بفهمد که چه اتفاقی در حال افتادن است و ما چه می‌کنیم. بزرگ‌ترین مسأله ما سالن است. اگر بتوانیم در یکی دو سال آینده تعداد سالن‌ها را افزایش بدهیم، خیلی از این دعوا‌ها و مسائل کم می‌شود. خیلی از مسائلی که الآن وجود دارد، به دلیل کم بودن تعداد سالن‌ها است. ما در دنیا دهمین یا یازدهمین تولید کننده فیلم هستیم؛ اما در تعداد سینما، در جایگاه صد و خورده‌ای قرار داریم و خیلی پایین هستیم. در چین روزی 5 سالن ساخته می‌شود.

حمایت دولتی برای ساخت سالن چگونه است؟

هیچ حمایتی وجود ندارد. البته "سینما شهر" در حد بودجه‌ای اندک کمک می‌کند. من تا الآن 60، 70 سالن ساختم؛ اما هزار تومان هم وام نگرفتم. نه تنها برای راه‌اندازی سالن بلکه برای هیچ کار دیگری هم وام نگرفتم چون وام اصلاً برای سینما جواب گو نیست. گذشته از آن شما اگر این مجموعه، یعنی پخش، تولید و سالن سینما را نداشته باشی، نمی‌توانی کار کنی؛ یعنی اقتصاد سینما صرف نمی کند. تا سال گذشته ما فکر می‌کردیم که خیلی خوب هستیم؛ اما شش ماهه اول امسال(1398) تماشاگر‌های ما 1 میلیون نفر کمتر شده است؛ امیدواریم که این صنعت بتواند پیش برود. قصد داریم مجتمع کورش را به عنوان اولین مجموعه سینمایی وارد بورس ‌کنیم.

این ساز و کار اقتصادی چگونه می‌تواند به نفع هنرمندان و سینماگران تمام شود و چطور می‌توانند مشارکت کنند؟

ما می‌خواهیم 35 درصد آن را در بورس عرضه کنیم. قرار بود که تا خرداد ماه این کار را انجام بدهیم؛ اما با توجه به شرایط اقتصادی که در این چند ماه در سینما به وجود آمد و مقداری ضعیف شد، صلاح دانستیم که کمی عقب بیندازیم که وضعیت اقتصادی کمی بهتر شود؛ اما به طور قطع تا پایان سال 35 درصد آن را در بورس عرضه خواهیم کرد. تمام مردم می‌توانند بخرند و اولین بار است که در ایران این اتفاق می‌افتد. امیدواریم همین اتفاق هم یک جهش و الگو شود برای این که بتوان سینما را کمی به صنعت نزدیک کرد.

_MG_7396

این ایده شما بود که وارد بورس کنید؟

هم ایده من بود و هم همراهی ام با گروه صنعتی "گلرنگ" که صاحب اکثریت سهام مجتمع کورش است، خودشان خواستند. به این دلیل که یک فضای صنعتی داشتند، برای من هم یک اتفاق جدید بود. دوستان می‌آمدند و می‌گفتند که ما باید بتوانیم فروش کورش را تا پایان سال این مقدار بالا ببریم؛ یعنی اگر الآن روزی 10 میلیون می‌فروشد، باید آن را به روزی 20 میلیون برسانیم. می‌گفتم، مگر شامپو است که ما میزان آن را زیاد کنیم. سینما است، سینما باید فیلم داشته باشد و تماشاگر بیاید؛ اما در حقیقت دیدم که می‌توان از این‌ها خیلی استفاده کرد؛ یعنی در کنار ما که یک مجموعه فرهنگی بودیم، توانست یک بلوغ خوب و خروجی بسیار خوبی را از دل آن بیرون کند و این موفقیت کورش بود که ما به 20 درصد کل فروش سینمای ایران رسیدیم. این ناشی از کمک‌های فکری آن‌ها بود که دنیای جدیدی برای ما هم باز کرد. ما که فکر می‌کردیم داریم کار فرهنگی می‌کنیم و اقتصاد سینما را خیلی می دانیم، دیدیم که نه، دنیای دیگری است.

80 سال است که سینما وارد ایران شده؛ اما هنوز ساز و کار‌های آن آماتور است و به جز مجموعه فیلمیران، حتی اگر اسم شرکتی هم باشد، شخص است و ما با هیچ کمپانی بزرگی رو‌به‌رو نیستیم. علت این که ما نمی‌توانیم حداقل سه چهار کمپانی بزرگ داشته باشیم چیست؟

مهم‌ترین مسئله ما، مسائل زیربنایی است. نخست نگاه دولت است که فقط به دنبال این بود که بودجه‌ای بگیرد و به یک سری فیلم تزریق کند و یک سری فیلم‌های جشنواره‌ای ساخته شود و به مسئولین پز بدهند که ما فلان فیلم را ساختیم. بعضاً تعدادی از این فیلم‌ها برود در انبار و حتی اصلاً اکران نشود. مثلا جشنواره کودک اصفهان. از سال‌ها پیش بودجه می‌دادند، فیلم‌هایی ساخته می‌شد، به جشنواره می‌آمد؛ اما این فیلم‌ها حتی یک سانس نمایش هم نداشتند. در صورتی که اگر این پول‌ها وارد دو زمینه ساخت سالن و بازسازی سالن می‌شد، نتایج بهتری داشت. مسئله دوم این است که من معتقدم که اگر در زمینه فیلم‌نامه هم سرمایه‌گذاری شود، به لحاظ اقتصادی جواب می‌دهد؛ اما متأسفانه این امکان وجود نداشت و ما نمی‌دیدیم. ما هر روز شاهد بسته شدن سالن‌ها بودیم، هر روز شاهد فقیر‌تر شدن سینما بودیم. هر روز سؤال ما این بود که سینمای 36 میلیاردی یعنی چه؟ این همه آدم دارند کار می‌کنند، فقط 36 میلیارد تومان فروش؟ به همین دلیل رشد نمی‌کرد، چون این‌ها همه در کنار هم قرار نگرفته بود. اتفاقی که کورش به عنوان نقطه عطف ایجاد کرد این بود که نخست عنوان کرد که سالن بسازید، چون اقتصادی است. دوم این که نیامد از سالن‌های دیگر، مشتری جذب کند، خودش مشتری تولید کرد؛ یعنی بدون این که مشتری بقیه را کم کند، 20 درصد بر میزان مخاطبان سینما افزود. اگر ما بتوانیم همین مسئله را که من بر آن به عنوان یک نقطه عطف تأکید می‌کنم، ادامه بدهیم، می‌توانیم به نقطه عطف دیگر؛ یعنی صنعت شدن سینما برسیم. در حقیقت سینما به جایی برسد که بتواند روی پای خودش بایستد و اصلاً از دولت کمک نخواهد. برای این که یک شرایط اقتصادی سود‌آور شکل بگیرد، ما باید تعداد سالن‌ها را زیاد کنیم و در خارج از کشور هم فضایی را ایجاد کنیم که بتوانیم فیلم‌هایمان را بفروشیم و اکران کنیم. این قابلیت‌ها واقعا وجود دارد؛ اما برای مسئولان ما فقط این مهم است که ده تا فیلم برای جشنواره ساخته شود و برایشان مهم نیست که وضعیت سالن‌ها چگونه است؟ مردم الآن چه چیزی را دوست دارند و چه می‌خواهند؟ برایشان مهم این است که مسئولین چه می‌خواهند، زیر سوال فلان کمیسیون نروند که چرا فلان فیلم این طوری شد؟ متأسفانه این مشکل کلی سینمای ما است.

در شهر‌های کوچک وضعیت چگونه است، چون این سالن‌ها بیشتر در شهر‌های بزرگ و با توجه به چرخش مالی و توان مردم قابل ساختن است و امکان بازگشت مالی وجود دارد. آیا شهر‌های کوچک هم می‌تواند شامل این مسئله شود؟

حقیقت این است که این امر در شهر‌های کوچک به لحاظ اقتصادی جوابگو نیست. چیزی که شما می‌توانید با فلان قدر هزینه در شهرهای تهران، رشت، شیراز، اهواز بسازید را با همان میزان هزینه می توانید در یک شهر کوچک مثل رودبار بسازید، بنابراین در شهر رودبار جواب نمی‌دهد. نزدیک به 80 درصد کل فروش سینما در همین مجتمع‌ها است که 35 درصد کل سالن‌های ما است. 65 درصد سالن‌های ما، 10 درصد کل فروش سینمای ایران را دارند، 35 درصد سالن‌های ما 90 تا 85 درصد کل فروش سینمای ایران را دارند. اصلاً در شهر‌های کوچک برای بخش خصوصی به لحاظ اقتصادی به صرفه نیست چون بازگشت مالی امکان ندارد.

تا چه سقف جمعیتی قابل برگشت است؟

حد اقل 100 هزار نفر به بالا.

یعنی در شهر‌های 500 هزار به بالا صرف می کند؟

بله، شاید در این شهر‌ها برای ساخت این مجتمع‌ها همت نشده است. به طور مثال ما در شهر رشت سینمای خوب نداریم، در صورتی که می‌تواند بسیار فوق‌العاده باشد. در قزوین سینمای خوب نداریم، در ساری همین طور است. این‌ها شهر‌هایی هستند که می‌توانند به لحاظ اقتصادی جوابگو باشند.

 

نقش سرمایه‌گذار‌های محلی چگونه است؟

این اتفاق دارد می‌افتد؛ یعنی کاری که ما داریم در قزوین، سمنان و بروجرد انجام می‌دهیم، با کمک سرمایه‌گذار‌های محلی است؛ یعنی افرادی که مجتمع‌هایی داشتند؛ اما برای آن ایده‌های دیگری داشتند را جذب کرده ایم.

کسانی در شهرستان‌ها هستند که علاقه‌مندند در این حوزه سرمایه‌گذاری کنند؛ اما با ساز و کار‌های آن آشنا نیستند، برای این افراد چه توصیه‌ای دارید؟

ما در حال حاضر در شهر‌های مختلف به کمک بخش خصوصی همان شهر‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنیم. هر سالنی که راه بیفتد به نفع ما است چون من در کار پخش هستم و حداقل فیلم من در آن نمایش داده می‌شود. اگر فیلم من را در رودبار، جهرم یا آستارا نبینند، ندیدند دیگر؛ اما اگر در این شهر‌ها سالن ساخته شود، به هر حال تعدادی می‌بینند؛ بنابراین ما به دنبال این هستیم که به هر شکلی سالن ساخته شود. اگر این نهضت ادامه پیدا کند و دوستان ما دلسرد نشوند، می‌تواند جوابگو باشد و اتفاق تازه‌ای در سینما بیفتد، چرخش فیلم‌ها بیشتر شود و پول بیشتری حاصل کنند. برای مال‌ها، چه کوچک و چه بزرگ، سالن سینما خیلی می‌صرفد؛ یعنی خارج از این که خودش در حدی اقتصادی است، ارزش افزوده‌ای که برای آن مال ایجاد می‌کند بسیار بسیار به صرفه است. باعث جذب مشتری می‌شود، آن را معروف و متفاوت می‌کند.

گفتید در حوزه فیلمنامه هم می‌توان سرمایه‌گذاری کرد. در این زمینه بیشتر توضیح بدهید

حرف من این است که اگر دولت می‌خواهد پولی را هزینه کند، به جای این که آن را برای ساخت یک سری فیلم‌های سفارشی هزینه کند، بیاید در ساخت سالن کمک کند. اگر 50 میلیارد، 100 میلیارد بودجه دارد، آن را در ساخت سالن صرف کند و یا این که در نهایت آن را برای تولید فیلم‌نامه هزینه کند.

چگونه می‌توان در تولید فیلمنامه سرمایه‌گذاری کرد؟

 

کمپانی‌هایی هستند در خارج از ایران که صرفا فیلم نامه می‌نویسند. به طور مثال کمپین‌هایی شکل بگیرد و یا افرادی باشند که بگویند مثلا برای هر فیلم‌نامه خوب 30 میلیون تومان کمک می‌کنیم و یا برای تولید این فیلم 100 میلیون تومان کمک می‌کنیم. از فیلم‌نامه‌نویس‌های خوب ما حمایت کنند. جوان‌ها را دور هم جمع کنند که ایده بدهند. این‌ها کمک‌هایی است که باید صورت بگیرد؛ اما دولت در این خصوص هیچ ساز و کاری ندارد. بحث من این است که اگر می‌خواهید بنیادی کار کنید، این گونه نیست که به فلان کارگردان 2، 3 میلیارد تومان پول بدهید و بگویید فلان فیلم را بساز. درست این است که این پول‌ها در ساخت سالن و تولید فیلم‌نامه صرف شود.

در حال حاضر اشتغال در خدمات شکل می‌گیرد

ما الآن نزدیک به 500 نفر را حقوق می‌دهیم. تأسیس هر سالن سینما حد اقل 70، 80  نفر را به طور مستقیم مشغول به کار می‌کند. متأسفانه هیچ کس به فکر این نیست که این کار‌ها دارد انجام می‌شود. انگار هیچ کس نمی‌بیند. برعکس، عده‌ای می‌گویند این‌ها مافیا هستند؛ در حالی که ما پول و زندگیمان را می‌آوریم در سینما و داریم شغل ایجاد می‌کنیم، کار‌های رفاهی برای مردم انجام می‌دهیم، خدمات ارائه می‌کنیم؛ اما هیچ کس نمی‌بیند.

دلیل شکل‌گیری این جو چیست؟ به هر حال درست است که عده‌ای از پول نادرست استفاده می‌کنند؛ اما قرار نیست همه این گونه باشند

کسی پول نادرست را وارد سینما نمی‌کند. کسی که از پول نادرست استفاده می‌کند، می‌خواهد به سرعت با پولشویی پولی را بردارد و برود. پولشویی توجیه اقتصادی ندارد. اگر در تولید یک سریال هم چنین اتفاقی افتاده است، به نظر من آن هم درست نیست، چون شاید یکی دو نفر بودند که چنین پول‌هایی را وارد ساخت سریال کردند؛ اما به جهت پولشویی نبوده است، این‌ها علاقه‌شان این بوده است که یک پول مفت بیاورند و خود را معروف کنند و البته همین اتفاق نقطه ضعف آن‌ها شده است؛ یعنی اگر نمی‌آمدند در سینما راحت‌تر می‌توانستند از این پول‌ها استفاده کنند و کسی هم نمی‌فهمید. این‌ها آدم‌های احمقی بودند، چون نمی‌شود چنین پول‌هایی را وارد سینما کرد و پنهان هم ماند. در سینما همه چیز زیر ذره‌بین است. این‌ها اگر طلا یا دلار می‌خریدند بهتر بود.

چرا در سینما همه چیز شفاف می‌شود؟

ذات سینما شفاف است. در سینما همه چیز 70 برابر بزرگ‌تر می‌شود. من اگر از جای دیگری پولی را وارد سینما کنم، خودم را نابود می‌کنم. این‌ها آدم‌های احمقی بودند که چنین کاری کردند. اتفاقا خودشان را در هچل انداخته‌اند. این‌ها نیامدند پولشویی کنند. شاید پول کثیف داشتند؛ اما با آن پول کثیف آپارتمان هم خریده اند؛ ولی کسی نگفته که چرا در کامرانیه آپارتمان خریدی؟ پورشه خریده اند؛ ولی کسی نگفته چرا خریدی؟ حالا مقدار کمی پول را وارد سینما کرده است، در بوق و کرنا شده است که فلانی پولشویی کرده است. بنابراین من معتقدم که کسانی که با چنین پول‌هایی وارد سینما شدند، با هدف پولشویی نبوده است.

 

اما یک شیوه اتهامی شده است

بله متأسفانه. ما یک سفره کوچک داریم و افراد زیادی سر این سفره هستند و همه هم می‌خواهند این سفره را به سمت خود بکشند که چیزی عایدشان شود. چون فرهنگ بسته‌ای داریم و همه به دنبال همان سفره کوچک هستیم، نمی‌توانیم ببینیم که یک نفر دارد درست کار می‌کند. می‌خواهیم او را هم بزنیم، او را نابود کنیم. در حالی که اگر دست به دست هم بدهیم و این سفره را بزرگ‌تر کنیم، 30 میلیارد را به 300 میلیارد می‌رسانیم. 300 میلیارد را می‌توانیم به 800 میلیارد برسانیم. متأسفانه دولت هم نگران است که نکند بگویند شما مافیا هستید؟! یک نفر دارد سالن می‌سازد، اشتغال ایجاد می‌کند به اقتصاد و رفاه کمک می‌کند، دیگر چگونه باید خودش را ثابت کند. از این بیشتر مگر می‌شود که یک نفر در نازی‌آباد سالن سینما بسازد؟!

گفتید که در شاخه‌های مختلفی چون، دستیار کارگردانی، بازیگری و... طبع آزمایی کرده اید. در حال حاضر شما یک هلدینگ چند‌کاره بزرگ ایجاد کرده‌اید که هم در فضای تبلیغات، هم پخش و هم ساخت سالن کار می‌کند. سؤال من این است که آیا همان تجربه‌ها سبب شد که شما چنین فعالیتی را شکل بدهید؟

قطعا این تجربه‌ها تأثیر‌گذار بوده است. من از صفر این کار را شروع کردم؛ اما خوشبختانه هدفم را می‌شناختم؛ یعنی هدف من در سینما، کسب و کار و اقتصاد سینما بود. از تمام آن تجربه‌هایی که کسب کردم، اتفاقاتی که برایم افتاد و کار‌هایی که انجام دادم، استفاده کرده‌ام و در نهایت فهمیده‌ام که نمی‌شود تنهایی کار کرد. فهمیده‌ام که باید در کارت صداقت داشته باشی و دریافته ام که در یک مجموعه‌ی درست است، که می‌توان جواب گرفت. این نکته را فهمید‌ه‌ام که در سینمای ما ارتباطات سالم و سلامتی وجود ندارد. بنابراین ما هیچ کار خاصی نکرده‌ایم، فقط سعی کرده‌ایم سالم کار کنیم. همین سلامت سبب شد که همه بخواهند با ما کار کنند. آن بخش ناسالمش هم به دلیل فقری است که در سیستم زیر بنایی سینمای ما حاکم است. قبل از کورش، وضعیت سینمای ما به شدت فقیر بود. مثلا اگر حقوق روزانه 20 هزار تومان بود، کارگری که در سینما کار می‌کرد، روزی 5 هزار تومان حقوق می‌گرفت. یک پیرمرد بازنشسته را مسئول پاره کردن بلیت قرار داده‌اند. بعد از تحولاتی که کورش ایجاد کرد، دیگر مردم می‌دانند با کسی برخورد می‌کنند که لباس مناسبی دارد، حقوق بالایی دارد. ما توانستیم یاد بگیریم که در کنار یک پخش خوب باید یک تولید خوب هم داشته باشیم، در کنار آن سالن هم باید داشته باشیم، روابط عمومی خوبی هم داشته باشیم؛ یعنی توانستیم تمام این‌ها را در حد و اندازه خودمان در کنار هم داشته باشیم. ما اصلاً ایده‌آل نیستیم، ما با ایده‌آل خیلی فاصله داریم؛ اما در حد خودمان توانسته‌ایم این کار را انجام بدهیم، نه این که ما آدم‌های خیلی خاص یا باهوشی بودیم، بلکه آن قدر عملکرد‌ها ضعیف بوده است که اندکی درست کار کردن ما دیده شده است. ما فقط افراد فعالی هستیم که دوست داریم کار کنیم.

به جز معدن، نفت و... که از خاک این مملکت استخراج و صادر می‌شود، تنها چیزی که ما در ایران خلق کرد‌ه‌ایم و یک خارجی آن را خریداری کرده، هنر است، این که ما بتوانیم پخش و اکران خارجی داشته باشیم و لااقل از کشور‌های همسایه شروع کنیم

ببینید به نظر من چیزی که در کنار ساخت سالن در کشور ما مهجور مانده است، همین نمایش در خارج از کشور است. من خودم تلاش‌هایی در این زمینه انجام داد‌م؛ اما نتوانستم موفق شوم. ترک‌ها از 20 سال پیش در آلمان سالن گرفته‌اند. قبلا یک سانس می‌گرفتند. ما یک کلونی بسیار زیادی از ایرانیانی داریم که در خارج از کشور مثل آمریکا، کانادا و اروپا زندگی می‌کنند و به شدت به ایران علاقه‌مند هستند. سریال‌ها و فیلم‌های ایرانی را می‌بینند و کاملا با سینمای ایران ارتباط برقرار می کنند. برای فیلم "ورود آقایان ممنوع" من و عطاران رفته بودیم تورنتو، عطاران می‌گفت این جا انگار تهران است. در یک دوره این علاقه و ارتباط افول کرده بود؛ اما در 10، 12 سال گذشته خیلی خوب شده است. ما چنین ظرفیتی در اختیار داریم که به شدت می‌توانیم از آن استفاده کنیم. ما در بعضی فیلم‌ها مثل "ورود آقایان ممنوع"، "رحمان 1400" از این امکان استفاده کردیم. در آمد خوبی هم داشتیم، 100 هزار دلار، 70 هزار دلار و 80 هزار دلار، پول قابل توجهی است. اگر یک سری امکانات دولتی هم بود، می‌توانست بسیار کمک کننده باشد. ما الآن در فکر این هستیم که در سلیمانیه عراق یک مجموعه سینمایی تأسیس کنیم؛ اما ای کاش دولت کمک می‌کرد که در بعضی شهر‌ها مثل پاریس، تورنتو و... یک سری سالن اجاره می‌شد برای اکران فیلم‌های ایرانی که مردم عادت کنند و برای تماشای فیلم‌ها بیایند. این اتفاق اگر می‌افتاد، می‌توانست یک تحول ایجاد کند. این کار را انجام دادند؛ اما لحظه‌ای بوده و تمام شده است. متأسفانه هیچ برنامه‌ریزی در خصوص خارج از کشور وجود ندارد. تمام تلاش ما این بوده است که در چهار جشنواره برویم و سعی نکردیم از آن پول در بیاوریم. من به شخصه از خارج از کشور پول در آورده‌ام؛ اما آن گونه که باید، نبوده است. آن قدر ذهن ما را درگیر مسائل مختلف می‌کنند که می‌گوییم فعلاً همین را بچسبیم و واقعا نمی‌رسیم، در صورتی که برنامه داریم و بستر آن به شدت در خارج از کشور فراهم است.

جدای از جمعیت ایرانی در خارج از کشور، به نظر شما فیلم‌هایی وجود دارد که خود مردم آن کشور‌ها ببینند و استقبال کنند؟

بله قطعا وجود دارد؛ اما آن قدر ما درگیر هستیم که نمی‌توانیم به آنها برسیم. الآن منتظریم که دو سه ماه آینده کار سالن‌ها به سرانجام برسد، بعد از آن واقعا هدف من این است که برویم سراغ خارج از کشور و انشاالله قصد دارم تمام توانم را بگذارم. دو تا هدف برای سال آینده گذاشته‌ام. یکی این که فیلم نامه‌های خوب تولید کنیم و دیگر این که روی خارج از کشور کار کنیم. البته فروش اینترنتی (vod) هم داریم. یک چیز کلی است که به تولید داخل مربوط می‌شود و دوست دارم ورود پیدا کنیم؛ اما این دو مسئله بنیادی که به نظر من می‌تواند به سینمای ایران کمک کند و مسکن دیگری باشد برای این که پرش دیگری داشته باشیم، بسیار مهم است.

مسئله فروش اینترنتی (vod) را چگونه می‌بینید؟

اتفاق بسیار خوبی است و به نظر من بازار بسیار بزرگی هم به وجود خواهد آمد. اگر ما در شرایط فعلی یک نقطه اوج و فوق العاده‌ای را برای خودمان تصور کنیم و حرف از سالی 600 تا 700 میلیارد تومان فروش سینمای ایران بزنیم. با وجود فروش اینترنتی (vod) یک بازار حد اقل 5، 6 میلیاردی در سال خواهیم داشت. چیزی که فکر می‌کنم حد اقل 8 تا 9 برابر سینما است؛ یعنی 600، 700 تا را شما باید 5، 6 هزار میلیارد بگیرید. یکی دوتا مثل فیلیمو بودند که کار کردند، یکی دو تای دیگر هم باید بیایند که این رقابت بیشتر شود. به نظر من کمک می‌کند که بتوان تولیدات بهتری هم داشت و به هزینه‌های تولید سینما کمک کرد.

سرمایه‌گذار‌هایی خارج از ایران هستند که تمایل دارند در سینمای ایران سرمایه‌گذاری کنند؛ اما راه آن را نمی‌دانند. به نظر شما کسانی که خارج از ایران هستند چگونه می‌توانند به طور مستقیم سرمایه‌گذاری کنند؟

به هر حال باید بتوانند ارتباط بگیرند.

در کدام بخش بیشتر می‌توانند مؤثر باشند؟

به نظرم در هر سه زمینه. یک اگر در خارج از کشور امکاناتی دارند که می توانند برای رفتن و اکران فیلم‌ها در خارج از کشور کمک کنند ودومین فضا این است که در ساخت فیلم‌ها می‌توانند سرمایه‌گذاری کنند، سومین فضا هم این است که در ساخت سالن‌ها کمک کنند.

با تولید فعلی سینمای ایران، به نظر شما چند فیلم در سال این قابلیت را دارد که دوبله شود و در کشور‌های همسایه پخش شود؟

ما حد اقل سالی 7 تا 10 فیلم با این ظرفیت داریم؛ یعنی 10 درصد تولید ما، مخاطب دارد.

در خصوص مخاطبان بین‌المللی چطور؟

من خیلی در این فضا‌ها نیستم که بتوانم اظهار نظر کنم. من بیشتر سینمای بدنه و سینمایی که مردم با آن ارتباط برقرار می‌کند را در نظر دارم. البته همین سینمای بدنه هم می‌تواند در خیلی جا‌ها مخاطبان خود را داشته باشد. اما ما ابزار‌های تبلیغاتی در اختیار نداریم.

شما هیچ وقت نتوانستید با پخش‌های خارجی ارتباط بگیرید؟

در زمینه‌هایی وارد شدیم، کار‌هایی هم انجام دادیم؛ اما نشده است. امیدوارم که انشا الله برای سال آینده حتما این کار را انجام بدهیم.

در فیلم‌هایی که شما تهیه یا پخش می‌کنید، همان گونه که خودتان گفتید، بازخورد مالی اهمیت نخست را دارد. آیا مربوط به سلیقه است یا صرفا به بازگشت مالی آن نگاه می‌کنید؟

تمام این‌ها هستند. ما دوست داریم فیلم‌هایی ساخته شوند که استاندارد‌های حداقلی را برای بیننده داشته باشند و تماشاگر هم آن را ببیند و بپسندد؛ یعنی من سعی می‌کنم این دو مقوله را در کار‌هایم داشته باشم.

سینمای کودک الآن دچار افول است و در دوره‌های قبل وضع بهتری داشت. چه اتفاقی افتاد که الآن مردم دیگر برای سینمای کودک نمی‌روند؟

آن قدر سرگرمی‌های دیگر برای کودکان به وجود آمده است و شرایطی ایجاد شده که بچه‌ها بتوانند همه چیز را داشته باشند، دیگر کمتر به سینما تمایل دارند. گذشته از آن فیلم خوب هم نداشتیم. باید کار‌های خوب تولید کنیم؛ اما من خیلی به سینمای کودک امیدوار نیستم.

عمده موضوعات سینمایی که چرخش مالی در آن وجود دارد، طنز است؟

بله.

بعضی از این‌ها طنز‌های مبتذل هستند؛ یعنی طنز‌هایی هستند که صرفا یک طبقه اجتماعی به طبقه دیگر می‌خندد

اگر بخواهیم وارد این قضایا شویم، به بحث تولید مربوط می‌شود؛ اما به هر حال این مسئله وجود دارد و من قبول دارم که طنز‌های سخیف داریم. باید سعی کرد که فضا را به سمت درست هدایت کرد. همین که مردم الآن از فیلم‌های اجتماعی استقبال می‌کنند، اتفاق بسیار خوبی است. ما باید سعی کنیم سطح سلایق مردم را بالا ببریم. در حال حاضر با وجود فضای مجازی، این اتفاق دارد می‌افتد. طنز‌ها دارد قوی‌تر می‌شود، استقبال از طنز‌های سخیف کمتر می‌شود. انشا الله جو جامعه این قضایا را درست می‌کند.

کمپانی‌هایی مثل اوج هستند که  مشخصا از آنها حمایت مادی و معنوی می شود، فیلم‌هایی ساخته می‌شود و خیلی هم خوب دیده می‌شود. شما چنین کمپانی‌هایی را رقیب خود می‌دانید یا با آنها همکاری می‌کنید؟

بله، ما با مؤسسه اوج هم همکاری می‌کنیم. به این دلیل که اگر بتوانند به بدنه سینما کمک کنند و مشتری بیاورند و بتوانند سرمایه‌ای بیاورند که فیلم‌های خوب ساخته شود، بتوانند فیلم‌هایی را بسازند که جلوی یک سری از مسائل را بگیرد. اگر مثلا ما یک فیلم طنز تولید می‌کنیم و بعد از آن فیلمی از "ابراهیم حاتمی‌کیا" اکران می‌شود، می‌تواند فضا را کم کند و فشار روی مسئولان را کاهش دهد؛ بنابراین به نظر من این‌ها اگر درست پیش برود، اتفاقات خوبی می‌افتد. شما “اوج” را مثال زدید، به نظر من اوج با رویکردی که دارد می‌تواند به سینمای ایران کمک کند؛ یعنی از این جهت که هم فیلم‌هایی بسازند که، به لحاظ اقتصادی بتواند مردم یا قشر خاصی از مردم را بکشاند به سینما و هم از این جهت که برای تلطیف فضا می‌تواند کمک کننده باشد.