۰ نفر

طلاق در ازدواج‌های‌ دانشجویی یک پنجم متوسط کشوری

۵ آذر ۱۳۹۸، ۱۱:۴۳
کد خبر: 397424
طلاق در ازدواج‌های‌ دانشجویی یک پنجم متوسط کشوری

آنطور که آمار‌های مرکز آمار و ثبت‌احوال از تعداد ازدواج و طلاق‌های ثبت‌شده در سال 97 نشان می‌دهد در تهران حدود 45 درصد و در استان‌های دیگر میانگین حدودی بین 10 تا 34 درصد است.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از فرهیختگان، روز گذشته مصطفی رستمی، رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها میهمان برنامه صبحگاهی «سلام صبح بخیر» بود. مجری در قسمتی از این برنامه به مساله ازدواج دانشجویی و طلاق‌ بین آنها اشاره می‌کند  و از رستمی سوال می‌کند «خبرها بیانگر این است که حدود 90 یا 80 درصد ازدواج‌های دانشجویی به طلاق می‌انجامد، این درست است؟» رئیس نهاد رهبری در دانشگاه‌ها در پاسخ به این سوال می‌گوید: «خودمان نیز سال‌های گذشته این سوال برایمان پیش آمده بود که چند درصد  از افرادی که در دوره‌های دانشجویی ازدواج‌ می‌کنند، روابط پایداری دارند؟ برای جواب سوال ابتدا قرار شد مصاحبه‌ای را دوستان انجام بدهند. در مقطعی با هزار زوج که شماره‌های تماس‌شان را داشتیم، ارتباط برقرار کردیم. این افراد کسانی بودند که از سه تا پنج سال پیش در دوره‌های ما شرکت کرده بودند، نکته‌ جالب این بود که آمار خیلی پایین و تعجب‌آور بود که چرا فروپاشی خانواده یا ناپایداری آنها بین دانشجویان بسیار کم بود یعنی تقریبا همه این افراد ادامه‌دهنده زندگی مشترک بودند اما ما برای اینکه بحث را به صورت کارشناسی‌ جلو ببریم راه دومی را نیز امتحان کردیم. کد ملی حدود 300هزار نفری که در سال‌های گذشته در دوره‌های ازدواج دانشجویی شرکت کرده بودند را به سازمان ثبت‌احوال ارائه دادیم تا آمار طلاق را از آنها دریافت کنیم، چراکه این دقیق‌ترین آمار کشور است. تعداد ازدواج‌های دانشجویی در 10سال اخیر حدود 460هزار مورد بوده است. آماری که ثبت‌احوال از همان تعداد 300هزار مورد به ما داد، بسیار خوب بود و تنها 6 درصد را تایید کرد که منجر به طلاق شده، البته 5.8 درصد بود. در شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز برنامه‌هایی برای مقابله با طلاق وجود دارد که در آنها یکی از الگوهای ازدواج مناسب را ازدواج‌های دانشجویی معرفی کردند.» پس از آن دوباره مجری می‌پرسد پس چه کسانی این آمار‌های دروغ را منتشر می‌کنند؟

رستمی ادامه می‌دهد: «کسانی که نمی‌خواهند این بچه‌ها به فضای طبیعی زندگی وارد شوند و سر و سامان بگیرند و می‌خواهند دائما ذهنیت‌های منفی برای آنان درست کنند. آنها قطعا دنبال تخریب فرهنگ جامعه هستند و علاقه دارند نظام خانواده دیر شروع شود، فرزندآوری کم شود و طلاق افزایش پیدا کند.»

همین موضوع بهانه‌ای شد آمارهای طلاق‌ را بررسی کرده و دلایل آن را بنابر اعلام کارشناسان، تحلیل و اعلام کنیم؛ چراکه تشخیص میزان استحکام نهاد خانواده یکی از مهم‌ترین دلایل بررسی نسبت ازدواج و طلاق در کشور است. در اینجا نیاز است این نکته را نیز در نظر بگیریم که شاخص نسبت ازدواج به طلاق یا نسبت طلاق به ازدواج، نباید سالانه در نظر گرفته شود زیرا اغلب طلاق‌های رخ‌داده در آن سال مورد‌نظر مربوط به ازدواج‌های سال گذشته است.

 بررسی میزان رویدادها بر حسب جمعیت در معرض آن، نکته‌ای بسیار مهم است که اصرار تمامی منابع علمی بر آن نیز وجود دارد و باید حتما در نظر گرفته شود. به‌عنوان مثال باید میزان طلاق متاهلان (تعداد طلاق رخ‌داده به ازای هر 1000 زن متاهل) را در بازه‌های طولی مقایسه و محاسبه کرد و در مورد ازدواج نیز، شاخص مناسب‌تر بررسی میزان خالص ازدواج (میزان ازدواج رخ‌داده به ازای هر 1000 زن مجرد) است.سیف‌الله ابوترابی، سخنگوی سازمان ثبت‌احوال در نشست خبری دوم اردیبهشت 98 درخصوص میزان ازدواج و طلاق در سال 97 می‌گوید: «تعداد کل ازدواج رخ‌داده در سال 97، 549 هزار و 861 مورد بوده و میزان طلاق ثبت شده تا پایان سال 97، 174 هزار و 698 مورد بوده است. این آمار نشان می‌دهد حدود 30 درصد آمارهای ازدواج‌ در کشور به طلاق ختم می‌شود. آنطور که آمار‌های مرکز آمار و ثبت‌احوال از تعداد ازدواج و طلاق‌های ثبت‌شده در سال 97 نشان می‌دهد در تهران حدود 45 درصد و در استان‌های دیگر میانگین حدودی بین 10 تا 34 درصد است.از سوی دیگر با توجه به اینکه تورم، گرانی و افزایش هزینه‌های خانوار یکی از دلایل اختلافات پیش‌آمده را ممکن است به خود اختصاص دهد باید این مساله را هم در نظر گرفت.    اینکه در آغاز زندگی ممکن است شرایط مالی و اقتصادی خانواده کمی سخت اداره شود، چندان مورد بحث نیست و زندگی با شرایط سخت مالی در یک بازه زمانی کوتاه، می‌تواند قابل‌تامل باشد اما اگر این شرایط به صورت «دائمی» بر زندگی سایه بیندازد و همواره یک شرایط بسته مالی زندگی را تحت‌تاثیر خود داشته باشد، طبیعتا آن زمان بسیاری از نیازها نیز بدون جواب خواهد ماند. انباشت این نیازها موجب می‌شود طلب یک نیاز اولیه، پس از مدتی یک خواسته نابجا محسوب شود. یعنی اگر یکی از زوجین آن نیاز را مطرح کند، می‌تواند تبدیل به مشاجره تمام‌عیار شود و خشونت را در پی داشته باشد. از سوی دیگر این خشونت‌ها اگر در زندگی افزایش پیدا کند ناخودآگاه زن و مرد از هم فاصله می‌گیرند و هر کدام به نوعی طلاق عاطفی را تجربه خواهند کرد. کم‌توجهی و انزوای همسران، مساله‌ای نیست که به سادگی قابل‌هضم باشد. آن افراد قطعا در بازار کاری حضور دارند هرچند از آن ناراضی هستند اما برای همان امرارمعاش کم نیز مجبورند کار کنند، این کار ناخوشایند در کنار آن طلاق عاطفی کم‌کم زمینه را برای طلاق واقعی مهیا خواهد کرد.آمار‌های دهه اخیر نشان‌دهنده این است که هرچه وضعیت مردم سخت‌تر می‌شود ازدواج‌هایشان بیشتر منجر به طلاق می‌شود. آمار‌های ارائه‌شده نشان می‌دهد درصد تغییرات ازدواج در سال 97 نسبت به سال 87 حدود37.6 درصد -تغییرات منفی- بوده است؛ این درحالی است که جمعیت افراد در سن ازدواج در کشور بیشتر شده‌ است، در حالی که در همین زمان طلاق 58.32 درصد تغییرات مثبت داشته که نشان از روند کاهشی ازدواج و افزایش طلاق در کشور است و بسیار نگران‌کننده است. همچنین یافته‌های آماری نشان می‌دهد نسبت طلاق به ازدواج در سال 1387 از 12.5 درصد به 31.77 درصد در سال 1397 افزایش یافته است که نشان از بدترشدن این شاخص در کشور دارد.»

index

index232323