۰ نفر

نگاهی به پدیده کودکان کار

۱۳ مهر ۱۳۹۸، ۸:۰۰
کد خبر: 385391
نگاهی به پدیده کودکان کار

بنابر آمار یونیسف از هر هفت‌کودک در جهان یک نفر کودک کار است و بر مبنای تحقیقات انجام‌شده در ایران، تقریبا 3درصد از کودکان به کار اشتغال داشته و هرگز به مدرسه نمی‌روند، که این آمار با توجه به تعداد بالای کودکان در ایران، رقم قابل توجهی است.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، یکی از پدیده‌های دنیای مدرن پدیده کودکان کار است که مختص ایران نبوده و در اکثر کشورهای جهان به‌خصوص کشورهای توسعه‌نیافته یا کمتر توسعه‌یافته جز لاینفک زندگی جمعی است. به عبارتی در بسیاری از جوامع، کودک نه‌تنها از زمانی که امکان جست‌وخیز دارد، بلکه بعضا در بدو تولد، به‌کار گمارده شده و کسب درآمد از آنها اولویت‌های اساسی خانواده محسوب می‌شود. گرچه می‌توان قدمت این مساله را بسیار طولانی دانست، اما نکته اصلی تفاوت آن در دنیای مدرن با دوران پیش از مدرنیته است. تفاوتی که می‌توان مهمترین جنبه آن را زندگی در لوای خانواده و تحت نظارت والدین دانست. به عبارتی کودکان کار در جامعه امروز دیگر مانند گذشته از نظارت و پشتیبانی مشفقانه والدین برخوردار نبوده و چتر حمایت خانواده بر سر آنها دیده نمی‌شود؛ موضوعی که می‌تواند آسیب‌هایی جدی به بدنه جامعه وارد کرده و تبعات جبران‌ناپذیری به اجتماعات انسانی و به‌خصوص فرهنگ اجتماعی وارد آورد.

تغییر نقش در خانواده

یکی از مهمترین پیامدهای کودکان کار، تغییر نقش در خانواده و تغییر باور رایج از خانواده است که طی چند نسل اتفاق می‌افتد. چنانچه اشاره شد کودکان در گذشته و در جوامع سنتی به‌عنوان نیروی کار محسوب شده و این نیروی مولد زیر سایه حمایت خانواده حرفه خانوادگی را می‌آموخت که برای حضور در جامعه و پذیرفتن موقعیت مورد نیاز، آموزش می‌دید. از این منظر، تحصیلات چندان اهمیتی نیافته و سواد خواندن و نوشتن و به‌اصطلاح سواد مکتب‌خانه‌ی کفاف نیازهای عمومی وی در جامعه را می‌داد. کودک در این جامعه از هر برخورد تجربه‌ای کسب می‌کرد و لذا ناچار بود تا خود را برای انطباق با محیط پیرامون آماده کند. با این رویکرد، کودک می‌آموخت که در آینده هم پدر خواهد بود و هم برادر، هم مادر است و هم خواهر و به تناسب این موقعیت‌ها جایگاهی می‌یافت که برای تمامی اطرافیان هم پذیرفته شده بود. اما هم‌اکنون این نقش و جایگاه بنابر تغییرات اجتماعی فضای مدرن، دستخوش تغییرات جدی است. بنابر نتایج تحقیقات در سال 96، حدود 4.5 درصد از کودکان شهری و تقریبا نیم‌درصد از کودکان روستایی در جرگه کودکان کار قرار دارند که این تعداد برای کسب درآمد غالبا به دور از خانواده و در مکان‌هایی مشغول به کار هستند که کمترین نظارت بر آنها حاکم است. گرچه این کودکان در باندهایی سازمان‌یافته مشغول به کارند، اما مهم نوع نظارت حاکم بر آنهاست که بیشتر به نظارت از نوع استثماری شبیه است. کودک با این نوع آموزش در فضایی رشد می‌کند که سایرین را به‌عنوان یک موقعیت برای گرفتن پول دیده و مناسبات اخلاقی را هم در ارتباط با پول می‌سنجد. در چنین فضایی فرد نه موقعیت پدر را درک می‌کند و نه موقعیت مادر را، نه می‌تواند خود را در جایگاه برادر حس کند و نه در جایگاه خواهر و نتیجه چنین وضعی تربیت نسلی است که از مزایای خانواده بی‌بهره بوده و به‌جای ارتباطات اجتماعی، انحرافات اجتماعی را سرلوحه خود قرار می‌دهد. عادت‌واره‌هایی که سیر و سلوک رفتاری کودک را در آینده شکل داده و مبنای عمل او در عرصه‌های مختلف است، درست در مقطعی برای او شکل می‌گیرد که محبت سایر والدین به فرزندانشان را می‌بیند اما خود از آن محروم است.

تاسیس و ناکارآمدی سازمان‌های متعدد

یکی از ارگان‌های مهمی که در راستای خدمات اجتماعی و سیاست‌گذاری در حوزه آسیب‌های اجتماعی در کشور فعال است، سازمان امور اجتماعی کشور، از زیرمجموعه وزارت کشور است. این سازمان که در راستای کاهش آسیب‌های اجتماعی و مدیریت آن تاسیس شده تکرار تجربه ناموفقی است که به تعبیر رضا امیدی جامعه‌شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران، نه‌تنها گرهی از مشکلات بازنمی‌کند بلکه بر پیچیدگی‌ها و نارسایی‌های حوزه مدیریت نیز می‌افزاید. تاکنون ارگان‌ها و نهادهای مختلف از جمله وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، وزارت علوم تحقیقات و فناوری، سازمان بهزیستی کشور، وزارت ورزش و جوانان و... در بحث آسیب‌های اجتماعی ورود کرده‌اند، اما نتایج به دست آمده نشان می‌دهد که به‌طور ملموس تاکنون در سطح جامعه اتفاق خاصی رخ نداده و بحث کودکان کار که بنابر اسناد و مدارک موجود ناشی از گسترش فقر اقتصادی از اواسط دهه هشتاد است، نه‌تنها حل نشد، بلکه روزبه‌روز بر دامنه و ابعاد آن نیز اضافه گردید. بنابر گزارشات و به گفته رضا سده‌ایی، مدیرکل دفتر امور آسیب‌دیدگان سازمان بهزیستی کشور، هم‌اکنون نزدیک به 10هزار و 500 کودک کار توسط سازمان بهزیستی کشور شناسایی شده‌اند که پنج‌درصدشان در خیابان زندگی می‌کنند. این در حالی‌ست که آمارهای دیگر رقمی نزدیک به هفت‌میلیون کودک را نشان می‌دهد که در خیابان‌ها مشغول به کار هستند و نزدیک به 20هزار نفرشان در تهران حضور دارند. فارغ از صحت یا عدم صحت این آمار، مساله، کودکان کار است که با وجود نهادهای متولی این امر و مجموع اسناد سیاستی مرتبط با آن، همچنان به قوت خویش باقی و هر روز بر دامنه و ابعاد آن هم افزوده می‌شود.

عدم‌ارزیابی صحیح برنامه‌ها

یکی از معضلات اساسی در زمینه مسائل و آسیب‌های اجتماعی نداشتن اطلاعات دقیق در این زمینه و ارزیابی صحیح از سیاست‌ها و برنامه‌هایی است که تاکنون انجام گرفته است. در چنین وضعیتی نه‌تنها آمار دقیقی از تعداد افراد آسیب‌دیده به دست نمی‌آید بلکه در غالب اوقات و به دلیل عدم آگاهی دقیق از ریشه‌های اصلی مساله، بعضا به اقداماتی کوتاه‌مدت بسنده می‌شود که علاوه بر حل‌نشدن مساله، بر پنهان‌ماندن ابعاد آن نیز می‌افزاید. طرح جمع‌آوری کودکان کار که تاکنون چندین مرتبه از جانب نهادهای مختلف مانند شهرداری و یا سازمان بهزیستی به اجرا درآمده نه‌تنها اقدام شایسته‌ای برای حل معضل نبوده، بلکه به زیرزمینی‌شدن بسیاری از فعالیت‌ها انجامیده است. کودکانی که به وضوح بر سر معابر حضور داشتند و به‌طور ناخودآگاه از نظارت عمومی برخوردار بودند به دلیل برخی رویکردها به کارگاه‌هایی رانده شدند که نه نظارتی بر آنها وجود داشت و نه از حداقل حقوق اجتماعی برخوردارشان می‌کرد، مضاف بر اینکه از گردونه آمار دقیق نیز خارج شدند. مسائل و مشکلات در زمینه آسیب‌های اجتماعی با دشواری‌های خاصی مواجه است که هرچند غیرممکن به نظر می‌رسند اما قطعا قابلیت اجرایی دارند. تجربه بسیاری از کشورها در این زمینه مانند فرانسه، انگلستان و... نمونه بارزی از این امر است که به‌رغم مسائل و مشکلات پس از جنگ جهانی دوم، بسیاری از آسیب‌های اجتماعی را به حداقل رساندند. به گفته جامعه‌شناسان و محققان آسیب‌های اجتماعی، تغییر نقش‌ها در خانواده و عدم آمادگی لازم برای این کودکان که در آینده به‌عنوان افرادی بالغ در جامعه حاضر می‌شوند، ایجاد نسلی است که آغازگر بحران‌های اجتماعی است. به عبارتی این کودکان به‌سان بمب‌هایی هستند که هر لحظه غفلت از آنها، مساله را در آینده‌ای نه‌چندان دور تبدیل به بحران می‌کند. به گفته ناهید تاج‌الدین عضو هیات رئیسه کمیسیون اجتماعی مجلس، بیشترین آسیب آن متوجه دخترانی است که به‌عنوان کودک کار در خیابان کار می‌کنند، زیرا ممکن است با طرح‌هایی از این دست، حتی تعداد ازدواج‌های زیر 15سال دختران به شکل تصاعدی بالا برود. با این تفاسیر باید گفت گام نخست در زمینه آسیب‌های اجتماعی، نه تاسیس نهادها و سازمان‌های عریض و طویل به منظور ارائه برنامه و سیاست‌گذاری است و نه در اقدامات ضربتی که به پاک‌کردن صورت مساله می‌انجامد، بلکه در شناخت دقیق مساله و ارزیابی نقاط قوت و ضعف برنامه‌های اجرا شده است تا از این طریق بتوان گام‌هایی علمی، هدفمند و اساسی برای به حداقل رساندن مسائل اجتماعی برداشت. کودکان کار، فارغ از تاثیرات مختلف رسانه‌ای، بازتاب سیاست‌های نادرستی است که در اثر عدم‌تخصص و ساده‌انگاشتن آن به‌وجود آمده است.