۰ نفر

گاز آمد و روزی ما را برد!

۹ شهریور ۱۳۹۸، ۱۳:۲۷
کد خبر: 377422
گاز آمد و روزی ما را برد!

گفت‌وگو با علی آقا؛ دلاکی که 50سال سابقه کار دارد اما این روزها کسادی کسب‌و‌کار حمام‌های عمومی، روزی او را هم از بین برده است.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری؛ هنوز هم در بعضی کوچه‌ها و خیابان‌های قدیمی شهر، می‌توان ساختمان‌هایی پیدا کرد که قطعه‌ای از روح نوستالژی اصیل ایرانی در آن جریان دارد. ما جوان‌ترها که ندیده‌ایم اما قدیمی‌ها می‌گویند در گوشه‌گوشه هر شهری جایی وجود داشت که به آن گرمابه، حمام یا خزینه می‌گفتند. بوی فاضلاب، صدای آب، سنگ‌پا، لیف، صابون، دلاک‌ها، گچ ‌برآمده دیوار، سقف نم‌گرفته و... همه‌، نشانه‌هایی از حمام‌های قدیمی است؛ جایی که با همه سختی‌هایش ملت گوشه‌ای آرام می‌گرفتند و با هم صحبت می‌کردند. حمام‌کردن‌ها خانوادگی بود و می‌شد در کنار هم جمع شد. اما حالا دیگر آجر آن اجر و قربی که حمام‌های عمومی داشتند برای بسیاری از مردم، خصوصاً جوان‌ترها، لق شده‌است. حالا تنها مشتری حمام‌های عمومی تعداد کمی از کارگران هستند. همین باعث شده که شیب بی‌رونقی و کم‌فروغی گرمابه‌ها، تندتر شود و اکثر کارکنان این حمام‌ها یا بیکار شده‌اند، یا کم‌کار‌‌تر از پیش هستند اما هنوز می‌توان در بین معدود حمام‌های باقیمانده رد کسانی را گرفت که سال‌های سال در این حمام‌ها کار کرده‌اند. علی آقا یکی از آنهاست. می‌گوید گوش‌اش سنگین شده و باید با صدای بلند با او صحبت کرد. پیرمرد آذری به سختی صحبت می‌کند. 70ساله است. هفت‌‌سر اولاد دارد که همه را فرستاده خانه‌بخت، اما سه‌تا از آنها جدا شده‌اند و به خانه پدری بازگشته‌اند؛ چرا که شوهرهایشان خرجی نمی‌داده‌اند. با علی‌آقا درباره رسم و رسوم حمام‌های قدیمی و کم‌رونقی این روزهای این حمام‌ها گپ زده‌ایم.

علی‌آقا چند سال است که این حمام ‌عمومی برقرار است؟

عمر این‌ حمام از عمر من بیشتر است. شاید نزدیک به 100سال هست که اینجا را ساخته‌اند، من هم 30‌سالی می‌شود که دلاکی می‌کنم، اما از 3‌سال پیش که حمام خودمان را خراب کرده‌اند، مجبور شده‌ام بیایم و اینجا کار کنم.

دلاک، کیسه‌کش و حمامی چه تفاوتی با هم دارند؟

تفاوتی ندارند. همه‌شان یک وظیفه دارند، همه کارگران حمام‌اند.

 مشتری‌های حمام‌های عمومی چه کسانی بودند؟

قبلاً همه به حمام می‌آمدند. ثروتمند، فقیر، کارگر، مسافر، زن، مرد، کودک، داماد، عروس، زائو؛ فرقی نداشت، بالاخره همه گذرشان به حمام می‌افتاد اما حالا اوضاع فرق کرده و قاطبه مشتری‌ها، یا زائران حرم‌ هستند یا مسافرانی که می‌آیند، تنی به آب بزنند و بروند زیارت کنند. حالا دیگر بعد از گازکشی خانه‌ها، همه می‌توانند در خانه‌هایشان خودشان را بشویند.

 قبلا چه روزهایی حمام شلوغ‌تر بود؟ 

فرق زیادی نداشت. هر روز اینجا شلوغ بود. از همان لحظه که در حمام باز می‌شد، مشتری می‌آمد تا آخرین ساعات شب که حمام در حال تعطیل شدن بود اما صبح‌ها شلوغ‌تر بود، خصوصاً صبح روزهای تعطیل و جمعه‌ها که دیگر جای سوزن انداختن نبود. قدیم‌، بعضی روزها به‌قدری کار برای کارگران حمام زیاد می‌شد که همه کارگرها یکباره نمی‌توانستند برای صبحانه یا ناهار بروند و مجبور بودند تک‌به‌تک بروند تا کار مشتری روی زمین نماند. گاهی نوبت صبحانه آخرین کارگر با وقت ناهارش یکی می‌شد اما هرقدر تعداد مشتری‌ها بیشتر بود، درآمد حمامی‌ها و رسیدگی به اوضاعشان نیز بیشتر می‌شد.گاهی روزها، حمام دیگر ظرفیت پذیرش مشتری را نداشت و اینجا قیامت می‌شد. مشتری‌ها باید چندین ساعت منتظر می‌نشستند تا یک‌نفر کارش تمام شود، برود تا نوبت‌شان فرابرسد.

 مگر قدیم‌تر‌ها در یک‌ روز چند نفر حمام می‌رفتند؟

روزی 50‌نفر، حتی 100نفر هم می‌آمدند حمام اما حالا شاید در نهایت یکی،دو نفر در روز بیایند. دیگر مشتری‌های ما خیلی کم‌شده‌اند و کسی اگر بیاید، اگر بخواهد، پشتش را کیسه می‌کشم، تنش را لیف می‌زنم، اما قربان تو بروم، آخر دیگر مردم نمی‌آیند. حتی بعضی روزها پیش می‌آید که از صبح تا شب اینجا هستم و حتی یک‌نفر هم وارد حمام نمی‌شود.

  قدیم‌ها چندنفر در گرمابه کار می‌کردند؟

آن زمان حدوداً 10نفر اینجا کار می‌کردند، دلاک بودند و نان می‌خوردند و روزی می‌بردند اما حالا دیگر من پیرمرد اینجا دست‌تنها هستم و نانی هم درنمی‌آید. خواسته مشتری‌ها، بین حمامی‌ها و دلاک‌ها که کارگران حمام بودند، تقسیم می‌شد، تا کار روی زمین نماند و مشتری ناراضی از حمام خارج نشود. یک‌نفر از آنها، کیسه می‌کشید، یک‌نفر صابون می‌زد، دیگری برای مشتری‌ها حوله می‌آورد، عده‌ای قولنج می‌شکستند، یک‌نفر صابون و ملزومات حمام را به مردم می‌فروخت، دیگری گنجه‌ها را حراست می‌کرد و اگر حمام شلوغ بود، هر دو یا چند نفری که با هم می‌آمدند، به نوبت، از وسایل هم مراقبت می‌کردند.

یک نفر اصلی هم می‌ماند و چشمش را به اموال خلق‌الله می‌دوخت که مبادا کسی لباس‌هایشان را بدزدد. گاهی مردم که می‌آمدند حمام، پول بیشتری به کارگرها می‌دادند تا با دقت بیشتری از بقچه‌‌شان مراقبت کنند. یک‌نفر سلمانی این نزدیکی‌ها بساط می‌کرد و یک کفاش هم جلوی در می‌نشست و کفش‌ها را واکس می‌زد. اینها همه از گرمابه نان درمی‌آوردند.

  تفاوت حمام نمره و خزینه چیست؟

حمام نمره، اتاقک کوچکی‌ است که دوش دارد، مردم می‌روند آنجا و خودشان تنهایی حمام می‌کنند اما خزینه یک حوضچه تقریبا بزرگ است که همه می‌روند داخلش و آب در آن جریان دارد. قبل‌ها، مشتری حمام نمره، غنی‌ترها بودند، چون گران‌تر بود و فقیرترها همه می‌رفتند خزینه اما حالا دیگر خزینه‌ها تقریبا منسوخ شده‌اند و دوره‌شان سرآمده‌است.

 سنت‌ها و رسوم در گرمابه چگونه بودند؟ مثلاً وقت‌هایی که دامادی را به حمام می‌آوردند واکنش مشتری‌های دیگر و کارکنان حمام چطور بود؟

داماد که می‌آوردند حمام، سر و صورتش را خوب می‌شستیم. پشتش را کیسه می‌کشیدیم، تن و بدنش را خوب لیف می‌زدیم، حسابی که حمام می‌کرد، اسپند می‌آوردیم و دوره‌اش می‌کردیم و شیرینی‌مان را می‌گرفتیم.

انگار رسم بود که خوراکی هم می‌خوردند؟

بله گاهی مردم می‌آمدند بعد از استحمام، نوشابه، چای، آب‌زرشک یا هندوانه میل می‌کردند که از فشار و بخار حمام، بیهوش نشوند. 

آن سال‌ها گرمای حمام و آب گرم آن، چگونه تامین می‌شده‌است؟ 

چندین و چند سال حمام‌ها با نفت گرم می‌ماندندکه اصطلاحا به آن «حمام سوزاندن» هم می‌گفتند. ما حمامی‌ها یا کارگرها، صبح‌ها می‌رفتیم و چندین پیتِ نفت می‌آوردیم که حمام را با آن گرم نگه‌داریم. حالا که همه‌جا گازکشی شده، از شر بوی نفت و دردسرهایش راحت شده‌ایم.گاهی پیش می‌آمد، که حمام ناگهان سرد شود و صدای اعتراض مردم دربیاید.

  چه شد که کاسبی گرمابه‌ها کساد شد؟

چندین سال پیش که خانه‌ها گازکشی نشده بودند یا در خانه‌ها حمام نبود، مردم بالاجبار به حمام‌عمومی می‌رفتند اما حالا دیگر همه خانه‌ها هم حمام دارند و هم گاز؛ مردم از عهده حمام‌کردن خودشان برمی‌آیند.

 چرا با چنین وضعیت سختی که قشر اندک حمامی‌ها دارند، هنوز این شغل پابرجاست؟ چرا ادامه می‌دهید و نمی‌روید دنبال یک شغل نان‌و‌آب‌دار دیگر؟ چه چیزی باعث شده تا چراغ این حمام را روشن نگه دارید؟

از اول که آمدیم و کارگر حمام شدیم، نمی‌دانستیم که اینطور می‌شود! آن‌موقع خانه‌ها حمام نداشتند یا حتی اگر داشتند، باز خانواده‌ها می‌آمدند گرمابه اما حالا وضع فرق کرده‌است. اگر می‌دانستم حالا قرار است سختی بکشم، هیچ‌وقت حمامی نمی‌شدم.

سؤال که تکرار می‌شود، کمی مکث می‌کند و می‌گوید: «واقعیت کار دیگری بلد نبودم که دنبالش بروم، پس ماندم سر این کار که لااقل همین یک‌لقمه نان بخور‌و‌نمیر و این آب‌باریکه، از سفره‌ام نرود و روزی‌ام قطع نشود. این شغل هنوز وجود دارد، چون حمام‌عمومی را که نمی‌شود تعطیل کرد. بالاخره اینجا یک مکان زیارتی‌ ا‌ست و مسافر می‌آید، رهگذر می‌آید، گاهی کسی می‌آید که خانه ندارد، یا به حمام دسترسی ندارد؛ اینها چه‌کار کنند، می‌آیند حمام کنند دیگر.

  از اینکه هنوز این شغل را ادامه می‌دهید راضی هستید؟ 

شاه‌عبدالعظیم، یک مکان زیارتی ا‌ست و اینجا هم تنها حمام نزدیک به این زیارتگاه است. هیچ مرقد و بارگاهی نمی‌تواند بدون حمام باشد. مسافری که از شهرستان می‌آید، حمام می‌خواهد. نمی‌تواند که بدون غسل به پابوسی برود. نه دولت و نه شهرداری هیچ‌گاه اینجا را خراب نخواهند کرد. گاهی فرستاده‌ای می‌فرستند تا دستی به سر و روی اینجا بکشند، یا گاهی وام می‌دهند تا ما بتوانیم کمی به اوضاع اینجا رسیدگی کنیم.

چند ساعت در روز کار می‌کنید؟

هرروز از 5صبح تا 9 شب کار می‌کنیم. مبلغ ورودی حمام برای هر نفر 10هزار تومان است؛ این نرخ را خود شهرداری تعیین کرده است؛ حال اگر مشتری باشد و ما بدن‌شان را مشت و مالی بدهیم، انعامی هم می‌گیریم تا شب دست‌خالی به خانه نرویم. اینجا اصلاً برای هیچ‌کدام‌مان منفعت ندارد. دخل‌و‌خرج با هم یکی نیست و از طرفی مخارج خود حمام زیاد است و درآمد با هزینه‌های اجاره‌بها و قبوض آب، برق و گاز، برابر نیست.

چندین سال پیش که خانه‌ها گازکشی نشده بودند یا در خانه‌ها حمام نبود، مردم بالاجبار به حمام‌عمومی می‌رفتند اما حالا دیگر همه خانه‌ها هم حمام دارند و هم گاز و مردم از عهده حمام‌کردن خودشان برمی‌آیند