به گزارش اقتصادآنلاین، ایران نوشت: عصبانیتر از این حرفها بودم. میخواستم تکلیف این ماجرا برای من روشن شود بعد بروم و به پیادهرویم برسم. پرسوجو کردم و گفتند بستهشده است و میتوانی از باجههای بانک ملی ارز تهیه کنی. آن فیلم را حتماً شما هم دیدهاید اصلاً باورم نمیشود که آن ماجرا تمامشده است. نجف را بلد نیستم ولی پرسوجو میکنم تا پیدایش کنم.
یکی دوتا از بچههای هیأت که با من همراه شدهاند میگوید که بقیه رفقا ارز را گرفتهاند و راه افتادهاند. میگویم من نیت کردهام از همانجا ارز بگیرم. اصلاً فکر کنید نیت دارم. پیدا میکنم. به کسی ارزی نمیدادند، مردی به عربی چیزی میگوید متوجه نمیشوم. دوستم سؤالی میپرسد و بعد میگوید: آقا این بنده خدا میگوید جمع شده است و دیگر کار نمیکنند. رفقا همراهی نمیکنند و خسته شدهاند و گلایه که آقا کلی راه مانده بیخودی گرفتارشان کردهام. میرویم یک باجه پیدا میکنیم 10 دقیقهای در باجه منتظر ماندیم و دینار عراقی را دریافت کردیم. دوستان گفتند به بقیه هیأت برسیم بهعنوان زائر خواستم راهم را بگیرم بروم، ولی نشد. حواسم پیش ماجرای تهیه ارز بود و اینهمه فضایی که شبکههای اجتماعی به وجود آورده بودند، ذهنم را مشغول کرده بود. تکلیفم را با خودم روشن کردم و راه افتادم که از دوستان عقب نمانم؛ اما راضی نشدم با خودم گفتم: بگذار اصل ماجرا را کشف کنم. همان بنده خدا که کار ما را راه انداخته بود از باجه آمد بیرون آستینها را بالا زده بود سراغش رفتم و گفتم: به همین وضویی که میخواهی بگیری ماجرا چیست؟ گفت: نماز بخوانم یا قبل آن جواب میخواهی؟ حرفی نبود منتظر ماندم. وقتی برگشت گفت: فکر کردم رفتی. گفتم: اخوی کجا بروم اینهمه به زمین و زمان بدوبیراه گفتم که آبروی ما رفته حالا باید یک جواب حداقل پیش خودم داشته باشم. گفت: میدانی برادر همه عاشق امام حسین(ع) هستیم. من خودم چند باری پیادهروی اربعین آمده بودم اما امسال برنامههایم هماهنگ و جور نمیشد ولی وقتی میطلبند که اینجا باشی از هر راهی باشد میآیی. حالا به این شکل برای خدمات دادن به مردم ولی بعضی از شما بچههای گل حرفهایی میزنید همه این خستگیها میماند روی دوش ما و اگر عشق امام حسین نباشد رفع کدورت نمیشود. کش ندهم تو هم به راهت برسی و من به کارم و...
رفت سر اصل مطلب: «بانک ملی همیشه ارز حجاج و زائران عتبات عالیات را بهخوبی و در داخل کشور تأمین کرده است ولی امسال به هزار یک دلیل که یکی از آنها شاید وضعیت بازار ارز کشور بود و آرامش نسبی که حاکم شده و اینکه نباید فضا میشکست، قرار شد ارز زائران اربعین در عراق تأمین شود». گفتم: حرف شما درست ولی برای همین هم باید برنامهریزی میکردید؟ جواب داد: برادر بانک ملی وقتی وارد عمل شد که صدهزار زائر از مرز رد شده بودند.
حس کردم نمیخواهد بعضی چیزها را بگوید، سؤال کردم: آقاجان نمیخواهی همه ماجرا را تعریف کنی؟ به من نگاه کرد و خواست چند دقیقه بنشینیم و ادامه داد: ما از بانک مرکزی عراق پول برق و چه و چه را طلب داریم آنها هم میخواهند بدهند ولی به خاطر تحریمها نمیتوانند، خلاصه باید راهی پیدا میشد. بانک مرکزی عراق مخالفت کرد که دینار به ایران بیاید خلاصهاش این شد که بانک ملی وظیفه خودش دید بیایید در عراق و دینار زائران را تأمین کند. بین خودمان بماند هیچ بانکی حاضر نشد بیاید پای کار. فقط ما آمدیم. خیلی سخت بود ایجاد باجه و سروسامان دادن به این ماجرا، از دولت عراق کمک خواستند، اما هرجایی مشکلات خودش را دارد. در فرودگاه نجف باجه داشتیم تعطیل شد، از بعضی از گروهها کمک خواستیم اما باجههای آنها سروشکل خوبی نداشت. پرسیدم: ارز دیواری را میگویی. جوابش این بود: آنکه فقط یک روز بود. ما الآن در مهران و شلمچه و نجف و کربلا و کاظمین ارز مردم را تأمین میکنیم. برمیگردم به ارز دیواری و دوباره میپرسم و جواب میدهد: بله آن دیوار و توزیع آن شکلی ارز فقط یک روز بود اما جمع شد، ولی همهچیز در فضای مجازی به شکلی میچرخد که نمیشود هیچ جوری جبرانش کرد. ادامه میدهد: ماجرا ازاینقرار بود که بانک مرکزی عراق از 250 باجه که ما ایجاد کرده بودیم ناراضی بود و از ما خواست 200 باجه را تعطیل کنیم که خدمات ندهند، خوب ما از بعضی از ارتباطات کمک گرفتم که آنهم شکل خوبی نداشت. پرسیدم: مگر هماهنگ نشده بود. نمیخواست جواب مستقیم بدهد. خیلی حاشیه رفت ولی اصل ماجرا را میشد اینطور فهمید که عراق هم دلالان ارز دارد که این باجهها بازارهای آنها را خراب کرده است. آنها روابطی دارند و شاید نارضایتی در این روزها میتواند مشکلساز باشد. بههرتقدیر آن 200 باجه تعطیل میشود. نکتهای که مرتب تکرار میکند این است: همه آن اتفاقها برای یکی دو روز اول بود. واقعاً امروز هیچکس مشکلی ندارد، در کمتر از ده دقیقه کار انجام میشود. بعد انگار یادش بیایید گفت: طوفان مهران را یادت هست، (فیلمهایش را دیده بودم) واقعاً اتفاق عجیبی بود، خب ما آنجا باجه داشتیم تا مردم همانجا ارز موردنظر را دریافت کنند ولی طوفان در همان روزهای اول همهچیز را به همریخت. ولی الآن دیگر کانکس هست و دارد خدمات میدهد. حالا طوفان به کنار اینجا عراق است اینهمه سال جنگ بوده و زیرساختها از بین رفته و هنوز بازسازی نشده است.
اینجا روزی چند ساعت برق میرود، اینترنت مثل ایران نیست و سیستمهای ما همه وابسته به این دو است، حل این مشکل خودش بهاندازه حل کردن یک بحران مثل سیل یا زلزله زمانبر بود. ولی ما که نمیتوانم به مردم بگوییم صبر کنید چرا که اگر امروز را از دست بدهد دیگر رفت تا سال دیگر که این سعادت و قسمت نصیب کسی بشود یا نه. باید راهحلی پیدا میکردیم که خدا رو شکر امروز مشکل را حل کردیم. البته به همت همه 500 نفر همکاران ما که از ایران فقط برای خدمات دادن به زائران آمدند. نمیخواهم زیاد کنم ولی بچههای ما 10 روز است خواب و خوراک ندارند اگر خواستی فیلم برایت میفرستم خودت قضاوت کن. خداحافظی میکنیم و به سمت اتوبوسی میرود، دستبردارش نیستم و دوباره به سمتش میروم و میپرسم: برمیگردید. میخندد و میگوید: نه برادر ما تو این اتوبوس دو سهساعتی میخوابیم و بعد میرویم و شیفت را از همکاران تحویل میگیریم. هیچندارم بگویم فقط میماند که: برادر راستی ما را حلال کن به همکارانت هم بگو. راهم را میکشم و تندتر میروم به بچههای هیأت برسم.