۰ نفر

به فرزندت اعتماد کن

۳۰ آذر ۱۳۹۸، ۱۵:۱۶
کد خبر: 403532
به فرزندت اعتماد کن

مشکلات اقتصادی ازجمله موضوعاتی است که از جنبه‌های مختلف، زندگی خانواده‌ها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

 

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، کودکان هم در این میان استثنا نیستند و حتما آنها هم تحت‌تأثیر چنین مواردی قرار خواهند گرفت. این روزها با افزایش قیمت‌ها و کم‌شدن توان خرید مردم، والدین در بسیاری از موارد توان برآورده‌کردن بعضی از خواسته‌های فرزندانشان را ندارند و این موضوع علاوه بر اینکه باعث سر افکندگی و ناراحتی خودشان می‌شود باعث رنجش‌خاطر کودکانشان هم می‌شود و آنها گمان می‌کنند شاید والدینشان به اندازه کافی آنها را دوست ندارند که نمی‌توانند پاسخگوی بسیاری از خواسته‌هایشان باشند. پس چگونه می‌توان در چنین مواردی به‌گونه‌ای عمل کرد که کودکان آسیب کمتری ببینند؟ در این خصوص با نسرین امیری، روانپزشک کودک و نوجوان و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی گفت‌وگو کرده‌ایم.

فرهنگ فراوانی 

موضوعی که در مورد مسائل اقتصادی و فرهنگ «فراوانی» در خانواده‌ها اهمیت دارد این است که گمان نکنیم ما نباید چیزهای زیادی داشته باشیم؛ در واقع این نوعی تفکر است که می‌توانیم از آن به نوعی «بی‌نیازی» یاد کنیم، نه فراوانی. البته نه‌تنها کودکان بلکه بزرگسالان هم باید توجه داشته باشند که نیازهای ما تا چه حد کاذب است. اگر دقت کنیم می‌بینیم بسیاری از نیازهای اقتصادی ما کاذب هستند، نه واقعی. اما توجه داشتن به نیازهای اقتصادی واقعی باعث می‌شود فرهنگ بی‌نیازی در وجود ما شکل بگیرد. بعد از برخورداربودن از نیازهای پایه و ابتدایی در خانواده نیازهای دیگر ما باید اولویت‌بندی شوند تا هم بی‌جهت دور خودمان را شلوغ نکنیم و هم به اقتصاد خانواده لطمه وارد نشود. تحقیقات سازمان ملل نشان می‌دهد که اگر درآمد ما تا 8برابر نیاز‌های پایه‌مان بالاتر برود وضع بهتری خواهیم داشت ولی با افزایش این میزان اوضاع بدتر می‌شود؛ یعنی با افزایش درآمد ما بیش از این میزان، نه‌تنها وضع ما بهتر نمی‌شود بلکه بد‌تر هم می‌شود. در واقع وقتی با تفکر «هرچه بیشتر بهتر» مواجه باشیم دچار حرص و طمعی خواهیم شد که نه‌تنها وضعمان را بهتر نمی‌کند بلکه به جای پرداختن بیشتر به زندگی، در واقع از آن غافل می‌شویم. اما وقتی نمی‌توانیم به دلایل مختلف به بعضی نیاز‌های اصلی خود برسیم نباید تأثیری بر عزت‌نفس و اعتماد‌به نفس ما داشته باشد چون چیزی است که تنها خود ما در آن دخیل نیستیم بلکه شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه به ما اجازه نمی‌دهد بتوانیم راحت به بعضی نیازهای خود دست یابیم. بنابراین وقتی نمی‌توانیم به بعضی نیازهای خود جامه‌عمل بپوشانیم این به‌معنای ناتوانی ما نیست و نباید باعث ضعف یا احساس حقارت در ما شود. کودکان را باید به‌تدریج با چنین تفکری آشنا کرد؛ یعنی برای آنها توضیح دهیم که چرا قادر به خریدن بعضی چیزها برای خودمان یا آنها نیستیم و این موضوع هم کاملا طبیعی است و باید آن را بپذیریم و بدانیم در هر سطح اقتصادی‌ای که باشیم باز هم محدودیت‌های مالی وجود دارد.

برنامه‌ریزی مناسب 

 هر یک از ما در موقعیت‌های مختلف زندگی باید تصمیمات مهم اقتصادی و مالی مختلفی بگیریم، مثلا باید بتوانیم مخارج و درآمدهای خود را هماهنگ و متعادل کنیم. داشتن پس‌انداز و برنامه‌ریزی‌های بلندمدت برای بازنشستگی و... هم از مواردی هستند که همه ما باید به فکر آن باشیم. به همین‌خاطر باید بتوانیم برنامه‌ریزی مناسبی برای آنها داشته باشیم. کسب مهارت‌های مالی در این خصوص بسیار مؤثرند؛ اینکه بتوانیم، به‌ویژه هنگام بحران مالی دخل و خرجمان را هماهنگ و از خرج‌های اضافه کم کنیم موضوع بسیار مهمی است. داشتن این مهارت‌ها و اینگونه برنامه‌ریزی‌ها می‌تواند الگوی مناسبی برای یادگیری بچه‌ها باشد؛ چیزی که اغلب جایگاه مناسبی در سیستم آموزشی ما ندارد، درصورتی که برای یادگیری بچه‌ها بسیار مهم است. توجه داشته باشیم برای اینکه بخواهیم کودکان را تحت‌تأثیر قرار دهیم بهترین روش، آموزش غیرمستقیم است؛ یعنی اگرهدفمان این است که بچه‌ها درست خرج‌کردن را یاد بگیرند، بدانند توان و امکان مالی به‌دست‌آوردن همه‌‌چیزهای مورد علاقه‌شان را ندارند و گاهی هم اوضاع اقتصادی به‌گونه‌ای است که احتیاج به مراقبت مالی بیشتری داریم و... ابتدا خودمان باید درست رفتار کنیم. اگر هنگام بحران مالی مدام غر بزنیم و گله کنیم که چرا چنین وضعی داریم، چرا نمی‌توانیم فلان چیزی را که در ویترین فلان مغازه دیده‌ایم بخریم و به جای پس‌انداز و آینده‌نگری ولخرجی کنیم، چطور می‌توانیم انتظار داشته باشیم فرزندانمان خلاف آن عمل کنند.

آگاه‌سازی‌ کودکان 

یکی از مسائلی که همه والدین باید برای فرزندان‌شان توضیح دهند این است که همانطور که ما نمی‌توانیم بر تمام علوم آگاه شویم، در مورد مسائل اقتصادی هم نمی‌توانیم بر همه‌‌چیز تسلط داشته باشیم؛ یعنی ما نمی‌توانیم در زمینه اقتصادی هم به همه آنچه می‌خواهیم برسیم. در واقع هر یک از ما فقط قادر هستیم میزانی از مسائل اقتصادی را برای خود برآورده کنیم. بنابراین می‌توانیم شرایط نسبتا مطلوبی داشته باشیم. اما اگر نیاز مالی خاصی داشته باشیم باید از ابزارهایی که در دسترس داریم و به وسیله آن توانسته‌ایم قبلا هم به موفقیت مالی نسبی برسیم نیازهای بیشتر مالی خودمان را هم به همان صورت برآورده کنیم. مثلا اگر تاکنون فقط یک ماشین معمولی داشته‌ایم برای دستیابی به مدل جدیدتر و بالاتر حتما باید تلاش بیشتری کنیم. اما قبل از آن باید توجه کنیم که این نیاز واقعی است یا کاذب؟ دروغی و ساخته ذهن خود ماست که مثلا از فلانی، چیزی کم نداشته باشیم یا اینکه دیگران در مورد ما چگونه قضاوت خواهند کرد؟ اگر نیاز ما کاذب باشد که نباید به آن توجه کنیم. اما اگر نیازمان واقعی باشد می‌توانیم تلاش بیشتری کنیم و ببینیم برآورده‌شدن آن تا چه حد می‌تواند در بهترشدن کیفیت زندگی به ما کمک کند. برای داشتن چنین امکانی تا چه حد باید از نیازهای فرزندانمان چشم‌پوشی کنیم و در واقع کدام یک مهم‌تر است. توجه به همه این موارد باعث می‌شود الگوی مالی مناسبی برای خودمان داشته باشیم که فرزندانمان هم تحت‌تأثیر آن واقع شوند.

 مشارکت‌دادن کودکان 

والدین می‌توانند فرزندانشان را در موضوعات معمولی و تصمیم‌گیری‌های اقتصادی دخالت دهند. این کار باعث می‌شود آنها به‌تدریج حس کنند و متوجه شوند که در آمد خانواده برای چه مواردی باید درنظر گرفته شود و هزینه‌ها چطور اولویت‌بندی می‌شوند. آنها باید به‌تدریج با برنامه‌ریزی‌های کوتاه و بلندمدت اقتصادی آشنایی پیدا کنند و کم‌کم با قیمت‌ها و به‌صرفه‌بودن یا نبودن تهیه آنها آشنا شوند. کودکانی که وضعیت مالی خانواده را درک می‌کنند کمتر از کودکان دیگر درخواست‌های مالی غیرمنطقی دارند. به علاوه والدین می‌توانند قوانینی را در جلسات خانوادگی مشخص کنند تا فرزندانشان بدانند به چه طریقی می‌توانند در آنها مشارکت داشته باشند. همچنین باید بر اهمیت محرمانه‌بودن این موضوعات خانوادگی تأکید شود. توجه داشته باشیم رازداری و مورداطمینان واقع‌شدن نیز ازجمله مواردی است که کودکان حتما باید با آن آشنا شوند. وقتی فرزندانمان را اینگونه در کارها شرکت دهیم آنها هم علاوه بر احساس نزدیکی بیشتر با ما، احساس می‌کنند مهم هستند و همین موضوع باعث افزایش عزت‌نفس آنها خواهد شد که در واقع موضوع بسیار مهمی در برقراری ارتباطات مؤثر در زندگی آینده آنهاست.

نقش والدین 

بهتر است درخصوص مسائل مالی، والدین به این نکات توجه داشته باشند:

  اگر در جامعه اتفاق ناگواری می‌افتد یا در شرایط بد اقتصادی قرار می‌گیریم به جای غرزدن، پنهان‌کاری و استرس و هیجان

 بیش از اندازه، راهی برای فرار و رهایی از آن بیابیم.

 خود را اسیر تجملات و جمع‌آوری چیزهای زائد که نیازی به آنها نداریم نکنیم و به دور از چشم و هم‌چشمی‌های اطرافیان، زندگی را هر چه ساده‌تر، آسان‌تر و راحت‌تر کنیم.

 توجه به نیازهای واقعی به جای خواسته‌های زائد باعث می‌شود فرزندانمان هم یاد بگیرند اینگونه عمل کنند و به دور از زیاده‌خواهی، قناعت را بیاموزند و با یادگیری صبر و تحمل بیشتر در شرایط سخت و بحرانی، بر خود تسلط داشته باشند.

 به جای توجه و تمرکز بیش از حد بر اخبار منفی و انتقال آن به فضای خانواده و فرزندانمان، با آرامش بیشتری بچه‌ها را هم به حل مشکلات دعوت کنیم و به اندازه سطح فهم و درک خودشان از آنها راه‌حل بخواهیم. این کار به بچه‌ها حس تعلق به خانواده و برخورداری از امنیت را می‌دهد.

آموزش اقتصادی به کودکان 

متأسفانه گاهی فرهنگ «پنهان‌کاری» مانع از آن می‌شود که والدین برای فرزندانشان توضیحات لازم را حتی در مورد مسائل اقتصادی بدهند؛ درصورتی که این کار درست نیست و به این ترتیب انگارآنها را جزو اعضای اصلی خانواده نمی‌دانیم. در واقع هر شرایطی که برای خانواده وجود دارد همه اعضای خانواده باید در جریان باشند و با کودکان هم باید به زبان خودشان گفت‌وگو شود. به این ترتیب کودک هم احساس ناامنی نخواهد کرد. اگر ما نتوانیم به درخواست فرزندمان پاسخ دهیم بهتر است او در جریان علت واقعی‌اش باشد و او هم بداند اگر نتواند چیزی را که می‌خواهد بخرد بدبخت و ناتوان نخواهد بود. فراموش نکنیم کودک باید یاد بگیرد که گاهی مشکلات و محدودیت‌هایی وجود دارد؛ یعنی همانگونه که اگر پای ما آسیب ببیند نمی‌توانیم راه برویم، گاهی هم قادر به خرید بعضی چیزها نیستیم. اما این به آن معنا نیست که هیچ‌گاه نمی‌توانیم از پس این کارها برآییم. به این ترتیب فرزند ما باید یاد بگیرد که هر وقت لازم باشد صبر و تحمل بیشتری برای رسیدن به آنچه می‌خواهد داشته باشد و این وضع برای مواجهه با مشکلات بعدی او در آینده نیز بسیار حائز اهمیت است. ما همه این موضوعات را به کودکان یادآور می‌شویم ولی به هیچ‌وجه آنها را نگران نمی‌کنیم. توجه به این موضوع بسیار حائز اهمیت است که ما کودکان را از همه زمینه‌ها آگاه می‌کنیم ولی آنها را در مشکلات خود دخالت نمی‌دهیم و دائم از نداری گله نمی‌کنیم و غر نمی‌زنیم تا آنها هم نگران شوند. آنها باید در کمال آرامش فقط به‌تدریج با همه‌‌چیز آشنا شوند ولی این آگاهی‌دادن اصلا به‌معنای نگران کردن‌شان نیست.

دخالت دادن فرزند در تصمیم گیری‌ها 

والدین می‌توانند فرزندانشان را در موضوعات معمولی و تصمیم‌گیری‌های اقتصادی دخالت دهند. این کار باعث می‌شود آنها به‌تدریج حس کنند و متوجه شوند که در آمد خانواده برای چه مواردی باید درنظر گرفته شود و هزینه‌ها چطور اولویت‌بندی می‌شوند. آنها باید به‌تدریج با برنامه‌ریزی‌های کوتاه و بلندمدت اقتصادی آشنایی پیدا کنند و کم‌کم با قیمت‌ها و به‌صرفه‌بودن یا نبودن تهیه آنها آشنا شوند. کودکانی که وضعیت مالی خانواده را درک می‌کنند کمتر از کودکان دیگر درخواست‌های مالی غیرمنطقی دارند. به علاوه والدین می‌توانند قوانینی را در جلسات خانوادگی مشخص کنند تا فرزندانشان بدانند به چه طریقی می‌توانند در آنها مشارکت داشته باشند