۰ نفر

ازدواج و انتخاب همسر شانسی است؟

۶ مهر ۱۳۹۸، ۱۴:۵۷
کد خبر: 383903
ازدواج و انتخاب همسر شانسی است؟

اگر افراد باورها یا انتظارات غیرواقع‌بینانه‌ای در مورد انتخاب همسر داشته باشند، بیشتر احتمال دارد که دچار تردید، ناکامی و دلسردی شوند که با تغییر این باورها به کاهش اضطراب، ناکامی و دلسردی خودشان کمک می‌کنند و رابطه‌ای رضایت‌بخش با همسرشان خواهند داشت.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شهروند، یک علت مهم این‌که بیشتر افراد درگیر تصمیم‌گیری برای ازدواجند، انتظارات بالا و غیرواقع‌بینانه است؛ باورهای غیرواقع‌بینانه همان افکار یا انتظارات غیرمنطقی هستند. غیرمنطقی‌بودن باورها به این معناست که افراد را از دستیابی به اهداف اساسی‌شان بازمی‌دارند و نامعقول و با واقعیت ناسازگارند.

اگر افراد باورها یا انتظارات غیرواقع‌بینانه‌ای در مورد انتخاب همسر داشته باشند، بیشتر احتمال دارد که دچار تردید، ناکامی و دلسردی شوند. هدف این مطلب شناساندن رایج‌ترین باورهای غیرمنطقی‌ در مورد انتخاب همسر است. باید توجه داشت که اگر افراد بتوانند این باورها را تغییر دهند، به کاهش اضطراب، ناکامی و دلسردی خودشان کمک می‌کنند و رابطه‌ای رضایت‌بخش با همسرشان خواهند داشت.

شاهزاده رویاها

این باور غیرمنطقی به این صورت است: تنها یک شخص مناسب در دنیا برای ازدواج با هر شخصی وجود دارد. سوالاتی که این‌جا مطرح می‌شود اینهاست: یک فرد چگونه تعیین ‌می‌کند که چه موقعی این فرد مناسب را خواهد یافت؟ آیا ممکن است در مواجهه با آن شخص مناسب احساس خاص و جادویی را تجربه کند؟ آیا با در انتظارآمدن آن شخص مناسب، شانس‌های دیگر فرد برای ازدواج از دست نخواهد رفت؟ بی‌تردید، چنین باوری باعث انفعال در فرآیند انتخاب همسر می‌شود.

برای مثال برخی از افراد باور دارند که شاهزاده رویاهای‌شان سرانجام می‌رسد و بنابراین هیچ دلیلی وجود ندارد که فعالانه به شناخت دیگران برای ازدواج بپردازند. شاهدی این باور را تأیید نمی‌کند زیرا اگر این‌چنین باشد، چه دلیلی دارد که بسیاری از افراد طلاق بگیرند و دوباره ازدواج کنند.

همسر کامل و بی‌نقص

برخی از افراد باور دارند تا زمانی که شخص کاملی برای ازدواج نیافته‌اند، نباید ازدواج کنند. آلبرت الیس، روانشناس مشهور آمریکایی، این باور را انتظاری غیرمنطقی می‌داند. چنین تمایلی برای کمال، توانایی فرد را برای یافتن راه‌حل‌ها کاهش می‌دهد و می‌تواند منجر به عکس نتیجه دلخواه شود.

    یک باور اشتباه این است که شخص باید کسی را برای ازدواج انتخاب کند که ویژگی‌های شخصیتی‌اش متضاد با او باشد

همه ما در دنیای احتمالات زندگی می‌کنیم. میل به حقیقت کامل تنها منجر به بزرگ‌شدن بیش از حد انتظاراتی می‌شود که نمی‌تواند رضایت‌بخش باشد و در نتیجه باعث تردید و اضطراب می‌شود. افرادی که این باور را دارند، اغلب درگیر روابط کوتاه‌مدت می‌شوند؛ یعنی به جای شناخت درست فرد مقابل‌شان، آنها را با معیارهای نادرست خود ارزیابی می‌کنند.

این افراد سپس الگویی از چند رابطه کوتاه‌مدت در زندگی‌شان ایجاد می‌کنند که منجر به ناکامی و دلسردی می‌شود. بیهودگی این باور با این نظر تقویت می‌‌شود که بدانیم افراد طی زمان تغییر می‌کنند. شخصی که در شروع ازدواج به نظر می‌رسد که فرد کاملی است ناگزیر بعدا چنین به نظر نخواهد رسید.

کامل‌بودن خود

برخی افراد باور دارند که هر فرد قبل از این‌که تصمیم به ازدواج بگیرد باید کاملا احساس کفایت و قابلیت را برای همسربودن داشته باشد. این افراد به دلیل این باور به مدت طولانی مجرد می‌مانند؛ زیرا افراد معدودی هستند که کاملا احساس کفایت در این مورد دارند.

به‌علاوه ازدواج موفق به همکاری و تلاش دو نفر نیاز دارد و کامل‌بودن یک نفر برای موفقیت ازدواج کافی نیست. البته برخی افراد از این باور به‌عنوان توجیهی برای ترس اساسی‌شان از ازدواج استفاده می‌کنند. یک باور جایگزین معقول‌تر در این‌جا می‌تواند این باشد که فرد باید نسبتا احساس قابلیت همسربودن را داشته باشد؛ اما اکثر افراد به دلیل اضطراب نمی‌توانند قضاوت درستی از میزان قابلیت و کفایت خود در این مورد داشته باشند. اضطراب نباید فرد را از ازدواج‌کردن دور کند. این موضوع را هم نباید از نظر دور داشت که هیچ‌کس کامل نیست.

رابطه کامل

برخی افراد باور دارند که هر زوج باید قبل از ازدواج ثابت کنند که رابطه‌شان خوب است. این افراد به مدت طولانی ازدواج خود را به تعویق می‌اندازند تا برای‌شان ثابت شود که رابطه‌شان خوب خواهد بود. آنها حتی موقعیت‌هایی ایجاد می‌کنند تا قدرت رابطه‌شان را امتحان کنند و بارها و بارها نامزدشان را آزمایش می‌کنند.

احتمالا پس از مدتی، نامزد این فرد از این آزمون‌ها خسته می‌شود و رابطه را قطع می‌کند. باید توجه داشته باشیم که متأسفانه ما در دنیایی ناکامل با آدم‌ها و روابط ناکامل زندگی می‌کنیم. به‌علاوه استرس‌ها و بحران‌ها و چالش‌های آتی رابطه را نمی‌توان به درستی پیش‌بینی کرد.

    برخی از افراد باور دارند که شاهزاده رویاهای‌شان سرانجام می‌رسد و بنابراین هیچ دلیلی وجود ندارد که فعالانه به شناخت دیگران برای ازدواج بپردازند

تلاش سخت

این باور غیرواقعی به این صورت است که شخص می‌تواند با هر کسی که برای ازدواج انتخاب می‌کند شاد باشد؛ اگر سخت تلاش کند. این باور متضاد با باور همسر کامل است؛ چون شامل داشتن دیدی علت و معلولی به فرآیند انتخاب همسر است.

بسیاری از افرادی که ازدواج کرده‌اند این باور را ماه‌ها یا سال‌ها داشته‌اند بدون آن‌که برای‌شان موفقیتی به همراه داشته باشد، زیرا ازدواج رابطه‌ای دوجانبه است که به همکاری دو طرف برای حل مشکلات زناشویی نیاز دارد. به نظر می‌رسد برخی از افراد وجود دارند که حاضر نیستند دوجانبه برای زندگی موفق تلاش کنند. ازدواج با این افراد تلاش‌ برای زندگی موفق را بی‌اثر می‌کند. برخی از این افراد به‌طور مشخص عبارتند از:

1  افراد معتادی که به دنبال بهبودی نیستند.

2 افراد خشن یا از لحاظ عاطفی سوءاستفاده‌گر.

3 افرادی که دیدگاه‌های دینی و فرهنگی کاملا متفاوتی دارند.

متضادهای مکمل

یک باور اشتباه این است که شخص باید کسی را برای ازدواج انتخاب کند که ویژگی‌های شخصیتی‌اش متضاد با او باشد. پیامد منفی این باور این است که 1- افراد را تشویق می‌کند تا به جای افراد مشابه در جست‌وجوی افراد متفاوت از خودشان باشند. 2- مانع تغییر شخص می‌شود. (برای مثال شخص فکر می‌کند که به جای تغییر خود به دنبال کسی باشد که متضاد با او باشد و ضعف‌های او را بپوشاند.) اگر چه در برخی موارد متضادها جذابند، ازدواج با کسی که صفاتش به نحو چشمگیری متفاوت است معمولا منجر به تعارض و نارضایتی می‌شود.

آن‌چه نیاز دارید، عشق است

استیون همیشه عاشق نیک بوده، اما معتقد است که موفقیت‌شان در ازدواج مربوط به پایبندی‌شان در تعهد و همراهی همیشگی آنهاست. نیک هم می‌گوید: «من خودمان را به چشم یک گروه نگاه می‌کنم. ما هر دو به سمت یک نقطه حرکت می‌کنیم و آرزوی چیزهای مشابهی داریم. من روابطی را که تا امروز داشتیم، مقدس می‌شمارم و او را به خاطر این همراهی بیشتر از همیشه دوست دارم.» امروزه ما می‌اندیشیم که عشق رمانتیک جزء سازنده هر ازدواجی است، در حالی ‌که این‌گونه نیست؛ چرا که ازدواج قرن‌ها پیش از آن‌که عشق به جزء اصلی و سازنده آن بدل شود، وجود داشته است. ازدواج از گذشته تا امروز تنها راه موفق همراهی دو نفر براساس ارزش‌های برابر و احترام متقابل بوده است. دکتر شیمون مور، روانشناس دانشگاه متروپولیتن لندن، می‌گوید: «ممکن است انسان‌ها به خاطر عشق به هم برسند اما فقط زمانی که روابط موفقیت‌آمیزی دارند، می‌توانند تا انتها با هم باقی بمانند. این ازدواج درست است که اجازه می‌دهد عشق شکوفا شود. شما همدیگر را دوست دارید، چون می‌توانید زندگی را با هم قسمت کنید.»

ما باید با هم یکی و شبیه به هم باشیم

ماری 42 ساله می‌گوید: «ما هرگز مدت زیادی از هم جدا نیستیم.» اندرو 45 ساله هم اضافه می‌کند: «اصلا ازدواج چه فایده‌ای دارد، اگر شما دایم کنار هم نباشید؟» ماری و اندرو طی دوازده ‌سال زندگی مشترک‌شان واقعا به هویتی واحد تبدیل شده‌اند.

    ممکن است انسان‌ها به خاطر عشق به هم برسند اما فقط زمانی که روابط موفقیت‌آمیزی دارند، می‌توانند تا انتها با هم باقی بمانند

آنها همه‌جا با هم می‌روند. وقتی یکی حرف می‌زند، دیگری جملات او را تکمیل می‌کند. حتی اخیرا لباس‌هایی هم که می‌خرند، جفت است. سوزانا ایبس، رفتاردرمانگر، می‌گوید: «بهتر است به همسرمان اجازه دهیم تا احساس کند فردی متفاوت با دیگری است.»

پرل هم می‌گوید: هیچ‌ وقت سعی نکنید تفاوت‌های میان خود را از میان بردارید؛ چراکه این مسأله می‌تواند آغازی بر مرگ روابط میان همسران باشد.»

اگر زن و مرد تفاوت‌های خود را با یکدیگر حفظ کنند، روابط آنها می‌تواند همچنان لذتبخش باقی بماند؛ اما اگر زن و شوهری سعی در تشابه‌سازی رفتار یکدیگر داشته باشند، خواهند گفت که ما با هم‌خانه یا دوست‌مان زندگی می‌کنیم؛ و چون که این مسأله باعث نزدیک‌شدن خلق و‌ خوی آنها به هم می‌شود، باعث کاهش روابط جنسی می‌شود.  این یعنی فاصله مناسب میان خود را حفظ کنید.

فرزند، رابطه شما و همسرتان را تقویت می‌کند

ایبس می‌گوید: «زمانی در رضایت از ازدواج غوطه‌ور می‌شوی که کودکی متولد شود و تا زمانی هم که آنها خانه را ترک نکنند، این رضایت افزایش نمی‌یابد.» شما با به دنیا آوردن کودک نه‌تنها فرد سومی وارد ساختمان نیمه‌کاره اتحاد دونفره‌تان می‌کنید، بلکه او همان کسی است که فشار زیادی بر تخریب روابط‌تان وارد خواهم کرد. تعجبی نیست که مردم می‌گویند نتیجه اصرارشان برای ورود فرزندی جدید به خانواده حتی به خیانت همسرشان منتهی شده است.

مور می‌گوید: «اگر شما نمی‌توانید خوب زندگی را پیش ببرید، بچه‌آوردن به نیت بهبود روابط ممکن است کوبیدن آخرین میخ بر تابوت زندگی‌تان باشد و با برانگیختن حسادت همسرتان احساسات او را بکشید. حسادت به بچه ممکن است زخم عمیقی بر پیکره عشق شما بزند.

شما تمام روز سر کار هستید و وقتی به منزل برمی‌گردید، اولین کاری که انجام می‌دهید بوسیدن فرزندتان است.» وی ادامه می‌دهد: «می‌توانید یک هفته کودکی را به خانه بیاورید. من هیچ راه دیگری را که نشان دهد فرزند چه فشاری به زندگی وارد می‌کند، نمی‌شناسم. تا زمانی که این اتفاق نیفتد، بسیاری از زوج‌ها اندازه این فشار را درک نمی‌کنند. به همین دلیل است که پیش از تولد کودک اول باید رابطه زن و شوهر مستحکم شود.»