۰ نفر

بی خبری ٥ساله از کودکی در تهران

۸ اسفند ۱۳۹۷، ۲:۵۲
کد خبر: 338463
بی خبری ٥ساله از کودکی در تهران

تقریبا ٥‌سال پیش بود. یک روز بعدازظهر در ماه مبارک رمضان، نزدیک افطار از خانه بیرون رفت و دیگر ‏بازنگشت. میلاد تنها ١٠‌سال داشت که برای خرید بستنی از پدرش پول گرفت.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شهروند، خانه را به قصد رفتن به ‌مغازه ترک کرد و دیگر هیچ‌کس او را ندید. هیچ سرنخی، ردی، تماسی و نشانه‌ای از او پیدا نشد. ‌میلاد ١٠ ساله رفت و خانواده‌اش ٥‌سال تمام، همه زندگی خود را صرف پیدا کردن تنها پسرشان کردند. ‌هنوز هم هیچ نشانه‌ای از میلاد نیست. حتی معلوم نیست که چه بلایی سر این پسر آمده است. پدر و مادر ‌میلاد سال‌هاست که منتظر تنها یک نشانه از پسرشان هستند و به یک سرنخ کوچک هم راضی شده‌اند. ولی ‌هیچ اثری از این پسر نیست و او حتی خواهر یک ساله‌اش را هم ندیده است. مادر میلاد بابایی صبح دیروز ‌در حالی‌که به شدت اشک می‌ریخت و همچنان از غم دوری تنها پسرش غمگین بود، ماجرای ناپدید شدن میلاد ‌را روایت کرد:  ‌

 میلاد دقیقا چه تاریخی ناپدید شد؟

روز بیستم ماه رمضان بود. خرداد ماه‌سال ٩٣؛ عصر تقریبا نزدیک افطار بود. پسرم هوس بستنی کرد. از ‌پدرش خواست به او پول بدهد که برای خودش بستنی بخرد. شوهرم هم به او پول داد. میلاد خودش رفت ‌مغازه که بستنی بخرد و برگردد. اما هرچه منتظرش شدیم نیامد. اول فکر کردیم در راه دوستانش را دیده و ‌مشغول بازی شده است، ولی شب شد و خبری از میلاد نشد. شوهرم به دنبالش رفت اما در کمال تعجب ‌هیچ‌کس او را ندیده بود. تا صبح دنبالش گشتیم و بعد موضوع را به پلیس گفتیم. از آن زمان به بعد دیگر ‌پسرم را ندیدم. ‌

 هیچ ردی یا نشانه‌ای از او پیدا نشده؟

نه اصلا. هیچ سرنخی نیست. هیچ‌کس او را ندیده و حتی نشانه‌ای هم از او در این سال‌ها پیدا نشده است.‌

 پلیس به شما چه می‌گوید؟

پلیس هم پیگیر ماجرا است. ولی فقط می‌گوید دارند تحقیق می‌کنند. هیچ ردی از او پیدا نکرده‌اند و تا ‌الان پرونده به هیچ جایی نرسیده است. ‌

 در این مدت هیچ تماس مشکوکی نداشتید؟

نه اصلا کسی با ما تماس نگرفت. ‌

 خودتان برای پیدا کردن میلاد چه‌کار کرده‌اید؟

الان سال‌هاست که به امید پیدا شدن ردی از پسرم همه جا را به دنبالش می‌گردیم. آگهی دادیم. برای پیدا ‌شدنش مژدگانی ٥‌میلیون تومانی هم تعیین کردیم. عکسش را همه جا منتشر کردیم. شوهرم هر روز صبح ‌به دنبالش می‌رفت و تا شب بیرون بود. ولی اصلا خبری از پسرم نیست. هنوز هم که هنوزه شوهرم گاهی ‌اوقات شب‌ها خیلی دیر به خانه می‌آید، وقتی می‌پرسم کجا بودی می‌گوید در فلان محله به دنبال میلاد ‌می گشتم و عکسش را به افراد مختلف نشان می‌دادم تا شاید کسی او را دیده باشد. ولی همه این کارها بی‌‌فایده بوده. پسرم نیست که نیست. ‌

 میلاد آخرین بار که از خانه بیرون رفت، حرفی نزد یا مثلا دعوایی با شما نداشت؟

نه اصلا. پسرم بچه آرامی بود. اصلا اهل دعوا نبود و ما را عاشقانه دوست داشت. چون تنها پسرم بود، توجه ‌خاصی به او داشتیم و همیشه هرچه می‌خواست برایش فراهم می‌کردیم. برای همین اصلا از ما ناراحت ‌نبود. او رفت که بستنی بخرد. حتی با لباس خانه هم رفت. یک شلوار خانگی با بلوز سرمه‌ای تنش بود. با ‌خوشحالی از خانه بیرون رفت. ‌

 فکر می‌کنید چه اتفاقی برای میلاد افتاده باشد؟

ما هیچ چیزی نمی‌دانیم. کاش نشانه‌ای از او بود. کاش حداقل یک سرنخی پیدا می‌شد. ما هیچ اختلافی با ‌کسی نداشتیم. دشمنی با هیچ‌کس نداشتیم. وضع مالی خوبی هم نداریم که بگوییم به خاطر پول پسرمان ‌را برده‌اند. اصلا نمی‌دانیم میلاد به چه سرنوشتی دچار شده است. فقط تنها امیدمان این است که او زنده ‌باشد و یک روز دوباره او را در آغوش بگیرم. میلاد عزیز دل ما بود و وقتی فکر می‌کنم که اگر زنده باشد الان ‌‌١٥ ساله است و برای خودش مردی شده، دلم می‌گیرد. ٥‌سال است که نتوانستم پسرم را ببینم و بزرگ ‌شدنش را تماشا کنم. ‌

 خانه‌تان کجاست؟

نزدیک پارک بی‌سیم در میدان خراسان زندگی می‌کنیم. چند سالی است که همین جا زندگی می‌کنیم. ‌

 اهل کجا هستید؟

اهل افغانستانیم ولی ٢٠‌سال است که به ایران آمده و در تهران زندگی می‌کنیم. من و شوهرم در همین جا با ‌هم ازدواج کردیم.‌

 چند فرزند دیگر دارید؟

میلاد تنها پسرم بود. چهار دختر دیگر دارم. یکی ١٤ ساله، یکی ١٠ ساله، یکی ٧ ساله و آخری هم یک ساله ‌است که بعد از ناپدید شدن میلاد به دنیا آمد. ‌

 شغل شوهرتان چیست؟

در بازار کار می‌کند. درآمد خوبی ندارد. فقط در این حد که بتوانیم زندگی‌مان را بچرخانیم. ولی از وقتی ‌میلاد گم شده همه زندگی‌مان نابود شده است. من و شوهرم مرتب درحال اشک ریختن هستیم. با هر اتفاقی ‌یاد میلاد می‌افتیم. حاضرم همه زندگی‌ام را بدهم تا فقط یک نشانه از پسرم پیدا شود و بدانم چه اتفاقی ‌برایش افتاده است. بی‌خبری ما را خسته و نابود کرده است. رنج بی‌خبری واقعا عذاب‌آور است و امیدوارم ‌هرچه زودتر به پایان برسد. ‌