۰ نفر

نقطه‌ای بر جنگ‌های بی‌پایان

۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۰۰
کد خبر: 437406
نقطه‌ای بر جنگ‌های بی‌پایان

بوی تغییر را می‌توان در هوای این روزهای جهان استشمام کرد. بحران ناشی از همه‌‌گیری ویروس کرونا که موج‌هایی از شوک به اقتصاد جهانی، سقوط قیمت نفت و افشای ناکارآمدی قلب دولت‌ها را به‌دنبال داشته، اکنون این چنین انگاشته می‌شود که می‌تواند زلزله‌ای بالقوه برای نظم بین‌المللی باشد.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، «گریگوری برو»، استاد تاریخ و کارشناس ارشد روابط ایران و آمریکا، در گزارشی درباره جنگ اخیر نفتی در جهان می‌نویسد «مگان اوسالیوان از استادان دانشگاه هاروارد معتقد است که تأثیرات همه‌گیری کووید 19 بر قیمت جهانی نفت منجر به «بازآرایی ژئوپلیتیک» در جهان خواهد شد. اوسالیوان به‌عنوان یکی از مقامات دولت جورج بوش، رئیس‌جمهوری پیشین آمریکا که فعالیت در حوزه افغانستان و عراق را در پرونده خود دارد، از امواج اقتصادی و سیاسی ناشی از سقوط قیمت نفت گفته است و با اشاره به نظریات مورخانی مانند نیکولاس مودلر و آدام توزه درباره تشدید بی‌ثباتی در سطح جهانی هشدار می‌دهد. او می‌نویسد: مگر آنکه آمریکا به میدان بیاید و اقدام شگرفی بکند. اینکه آمریکا به‌عنوان یکی از صادرکنندگان اصلی نفت وارد عمل شود به این معنی است که این کشور فرصت‌های جدیدی برای بازتعریف اقتصاد سوخت‌های فسیلی ارائه دهد. اوسالیوان با اشاره به توافق 12 آوریل کشورهای اوپک‌پلاس برای کاهش تولید نفت معتقد است همکاری با تولیدکنندگان نفتی مانند مکزیک، عربستان و روسیه می‌تواند در این مسئله کمک‌کننده باشد. تلاش‌ها برای جهت‌دهی به تولید جهانی نفت می‌تواند پایه‌ای اولیه برای ایجاد «فضایی بیشتر برای حفظ صلح» با رقبایی مانند روسیه و متحدانی مانند عربستان باشد؛ دو کشوری که هر دوی آنها از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان نفت جهان محسوب می‌شوند. اوسالیوان هم‌زمان با پیشنهاد برنامه‌ای مشابه برنامه دهه 1990 برای ونزوئلا به‌عنوان توافق نفت در برابر غذا، مداخلات بیشتر نظامی آمریکا را به سبکی که پیش‌تر در سوریه دیده شد، راهی بهتر از مداخلات مستقیم این کشور در امور سایر کشورها می‌داند. به اعتقاد او، آمریکا با «همکاری محدود نظامی» می‌تواند نقش جدید و مؤثری در مناطقی ایفا کند که با بی‌ثباتی‌های نفتی تهدید می‌شوند. چنین مداخلاتی به نظر اوسالیوان در مدیریت فروپاشی سیاست خارجه ناشی از سقوط قیمت جهانی نفت بسیار حیاتی است.  درخواست اوسالیوان برای مشارکت دیپلماتیک بیشتر با تولیدکنندگان نفت قابل ستایش است. در نوشتار او بخش‌های زیادی وجود دارد که ارادت او به نقش آمریکا در سیستم جهانی و واقعیت تولیدات نفت و گاز آن را نشان می‌دهد؛ اما توصیه‌های او به وابستگی بیشتر واشنگتن به صنایع پتروشیمی و ورود این کشور به چرخه جدیدی از مداخلات در امور سایر کشورها منجر می‌شود که در نتیجه سیستم موجود فرسایشی و منسوخ‌شده از هژمونی آمریکا را تقویت می‌کند؛ برای مثال توصیه او برای کمک به کشورهای تولیدکننده نفت براساس مدل مداخله واشنگتن در سوریه را در نظر بگیرید. صرف‌نظر از اینکه این مدل به خودی خود در دستیابی به اهداف مشخص‌شده‌اش در سوریه ناکام بود، توصیه اوسالیوان نقش مداخله‌جویانه نظامی آمریکا در کشورهای نفت‌خیز جهان را تشدید می‌کند.  

درحال‌حاضر 165 هزار سرباز آمریکایی تقریبا در 800 پایگاه در 150 کشور جهان مستقر هستند. در همین حال  از سال 1980، آمریکا به‌عنوان بخشی از دکترین کارتر متعهد شده در خلیج ‌فارس، مرکز تولید جهانی نفت، حضور دائمی نظامی داشته باشد و از این کشورها در مقابل تهدیدهای احتمالی محافظت کند. با وجود تردید و نگاه نه‌چندان مثبت دونالد ترامپ،  به این سیاست، آمریکا تاکنون اصول اساسی نظریه کارتر را در منطقه خلیج ‌فارس تغییر نداده است. درحال‌حاضر

60 هزار سرباز آمریکایی در منطقه خلیج‌ فارس و اطراف آن حضور دارند و برنامه‌هایی برای استقرار 120 هزار سرباز دیگر در صورت تداوم تنش‌ها با ایران، دشمن فرضی واشنگتن و سیبل کمپین نظامی، سیاسی و اقتصادی آمریکا، مطرح شده است. موضع آمریکا در مقابل خلیج فارس برای چندین دهه، واضح و ثابت بوده و تصور افزایش بیشتر نفوذ و تأثیر آمریکا در این منطقه درحال‌حاضر دشوار است.

اوسالیوان از افزایش نارضایتی‌های داخلی در پی اقدامات عربستان به‌عنوان مشکلی یاد کرده است که از طریق استفاده مؤثرتر از قدرت برتری‌جویانه حل‌وفصل خواهد شد. او معتقد است کنگره نباید سد راه سیاست‌های نفتی ترامپ شود که بخشی از آن همکاری بیشتر با کشورهای اوپک‌پلاس است. این در حالی است که ترامپ همچنان به سوءاستفاده از پیش‌فرض اولیه رابطه آمریکا و عربستان که همان نفت در برابر امنیت باشد، ادامه می‌دهد.  همان‌طورکه الن والدِ مورخ می‌گوید آمریکا اهرم بزرگی علیه پادشاهی عربستان دارد؛ کشوری که درحال‌حاضر با چالش‌های عظیم مالی روبه‌رو است. پیوستن آمریکا به کشورهای اوپک‌پلاس به‌عنوان گروهی که عربستان آنها را «تولید‌کنندگان آونگی نفت» می‌داند، عملا تأثیر این اهرم آمریکا در مقابل ریاض را از بین می‌برد.

عربستان، متحدی دردساز

بااین‌حال نمی‌توان نادیده گرفت که عربستان اکنون برای آمریکا به متحدی دردسرساز تبدیل شده است؛ متحدی که سیاست‌مدارانش رفتارهای معقولانه‌ای ندارند و بدون فکرکردن به پیامدهای انتخاب‌هایشان جنگ‌هایی ویرانگر را آغاز می‌کنند. کمک به عربستان سعودی در تلاش برای تثبیت اقتصاد جهانی نفت، روابطی دوستانه‌تر و نزدیک‌تر با ریاض می‌طلبد؛ آن هم در شرایطی که واشنگتن باید از آن فاصله بگیرد و در اصول روابطش با عربستان بازنگری کند. علاوه بر این اوسالیوان، نقش آمریکا در توافق کاهش تولید آوریل 2020 را بیش از آنچه واقعا بوده تصور می‌کند. درست است؛ ترامپ در مذاکرات درباره کاهش 9.7 میلیون بشکه‌ای مشارکت داشته، اما جدای از اینکه ترامپ با مشارکت در چنین مذاکراتی به‌دنبال حفظ اعتبارش در این بازار بود، باید با این حقیقت کنار آمد که واشنگتن برای کاهش تولید نفت دست به هیچ اقدامی نزده است؛ تولیدی که به‌هرحال با توجه به کاهش تقاضا و ضررهای اقتصادی کلان شرکت‌های نفت شیل آمریکا کم خواهد شد.

باد و خورشید، انرژی‌های جایگزین بعد از کرونا

درست است که آمریکا تولید نفت و گازش را افزایش داده اما حقیقت آن است که این کشور از نظر اقتصادی کاملا به این صنعت وابسته نیست. قیمت پایین بنزین هنوز برای مصرف‌کنندگان آمریکایی مناسب است، اما سیاست‌مداران آمریکایی به‌جای اینکه بیشتر روی نفت و گاز سرمایه‌گذاری کنند، باید بر فناوری‌های انرژی ایمن و پاک متمرکز شوند. وال‌استریت این روزها در حال بررسی باد و خورشید به‌عنوان انرژی‌های جایگزین بعد از کروناست و هم‌زمان بسیاری از شرکت‌های بزرگ حوزه انرژی متعهد شده‌اند تا سال 2050 تولید گازهای گلخانه‌ای‌شان را به صفر برسانند. پیوستن به اوپک و شروع مداخلات نظامی جدید برای تثبیت قیمت نفت به همین دلایل احتمالا در داخل کشور آمریکا نمی‌تواند حمایتی جلب کند. خود اوسالیوان هم می‌داند که پذیرش این سیاست برای شهروندان آمریکایی چقدر دشوار خواهد بود، آن‌هم در شرایطی که اقتصاد داخلی این کشور بسیار آسیب‌پذیر است. برای همین است که اوسالیوان پیشنهاد داده سیاست‌مداران برای جداکردن این رویکرد جدید از رویکرد «جنگ همیشگی» تلاش بیشتری کنند؛ ایده‌ای که تا امروز نه فقط برای شهروندان آمریکایی بلکه برای تمام جهان جنبه‌ای از تضییع انرژی، سوءمدیریت و فریب‌کاری است.سیاست‌مداران، بانیان صنایع سوخت‌های فسیلی و مؤسسات مالی پیشرو در آمریکا به‌جای آنکه به فکر گسترش حضور نظامی آمریکا و پیچیده‌ترکردن اوضاع در کشورهای تولیدکننده نفت باشند، باید از این سقوط طولانی‌مدت قیمت نفت درس بگیرند. سقوط قیمت نفت یکی از واقعیت‌های زندگی است که نمی‌توان از آن گریخت و در اینجا اصلا اهمیت ندارد که چند کشور در تولید نفت در این مدت از روسیه و عربستان عقب بیفتند. اگر آمریکا بخواهد درگیر چنین تلاش‌هایی شود، تنها در جهت وابستگی بیشتر به صنایع پتروشیمی و اقتصاد وابسته به سوخت‌های فسیلی حرکت کرده است. این درست است که سقوط قیمت نفت بانی تغییرات ژئوپلیتیک در صادرات نفت می‌شود؛ اما کشورهای جهان باید از این اتفاق به‌عنوان فرصتی برای بررسی مجدد آینده انرژی خود استفاده کنند.