۰ نفر

پایان وابستگی متقابل بین‌المللی

۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ۶:۳۷
کد خبر: 432785
پایان وابستگی متقابل بین‌المللی

مجله فارن پالیسی از دگردیسی وسیع و ساختاری در جهانی شدن خبر داد. به اعتقاد این مجله معتبر بین‌المللی، جهانی شدن بر اثر بحران کرونا با مشخصات کنونی‌اش در خط پایان قرار گرفته است و در آینده نزدیک به جای وابستگی متقابل بین‌المللی شاهد وابستگی در سطح منطقه‌ای و دوجانبه خواهیم بود.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از دنیای اقتصاد؛ مهم‌ترین علت این رویداد این است که همه‌گیر شدن بیماری کرونا نشان داد که وابستگی کشورها به زنجیره جهانی تا چه اندازه موجبات آسیب‌پذیری بازیگران را فراهم خواهد کرد. از همین رو شاهد احیای ایده‌های ملی‌گرایانه در جهان هستیم.

ویروس «کووید-۱۹» با شتابی نفس‌گیر و در مدتی کوتاه موانع جدیدی را بر سر راه بشر ظاهر کرد. مرزهای بسته‌شده، ممنوعیت‌های مسافرتی، زنجیره‌های عرضه زمین‌گیرشده و محدودیت‌های صادراتی آیا به این معنی است که «جهانی‌شدن» خود قربانی این ویروس ناشناخته است. بر این اساس نشریه آمریکایی «فارن پالیسی» در گزارشی تحلیلی از ظهور دوره جدید جهانی‌شدن با ویژگی‌های منحصر‌به‌فرد می‌نویسد. به گزارش این نشریه، شواهد نشان می‌دهد حتی پیش از شیوع ویروس کرونا، جهانی‌شدن روندی نزولی داشت. جهانی‌شدن که تا پیش از بحران مالی ۲۰۰۸ به اوج خود رسید، پس از آن سیری نزولی را در پیش گرفت و هیچ‌گاه روند رو به بهبود به خود ندید. در این رابطه «کووید-۱۹» ریسک‌های بالقوه وابستگی بیش از حد به زنجیره عرضه جهانی را نمایان ساخت و ممکن است موجب شود سیاست‌های ملی‌سازی تولیدات مجدد رواج یابد و مکتب وابستگی بین‌المللی به چالش کشیده شود. نتیجه احتمالی این روند، شتاب گرفتن تغییراتی است که مدت‌هاست به سمت الگوی «جهانی‌شدن» جدید، متفاوت و محدود پیش‌ می‌رود. 

به گزارش گروه اقتصاد بین‌الملل روزنامه «دنیای‌اقتصاد» به نقل از «فارن پالیسی»، وابستگی کالایی، خدماتی، سرمایه‌ای، اطلاعاتی، جمعیتی و عقیدتی جهانی تاکنون مزایای غیرقابل‌‌انکاری ایجاد کرده است. با شیوع بیماری واگیردار ویروس کرونا اما تهدید این وابستگی‌ها به‌طور کامل در ذهن مردم نقش بسته است. برای مصرف‌کنندگان آمریکایی، نخستین نشانه‌ها زمانی آشکار شد که با تعطیل شدن کارخانه‌های تولیدی در چین، تحویل گوشی‌های آیفون شرکت «اپل» به تعویق افتاد. وقتی که پاندمی «کووید-۱۹» در آمریکا شیوع یافت تازه مردم آمریکا فهمیدند ۷۲ درصد از تجهیزات تولید داروی مورد نیاز این کشور در خارج – عمدتا در اروپا، هند و چین – واقع هستند. براساس گزارش‌ها، این سهم برای آنتی‌بیوتیک‌ها به ۹۷ درصد می‌رسد. از طرفی کشورهای لیبرال دچار بحران همچون فرانسه و آلمان نه‌تنها مرزهای خود را به روی مسافران خارجی بستند، بلکه صادرات ماسک را حتی به ملت‌های دوست ممنوع کردند. در این شرایط که هر کشوری برای بقای خود تلاش می‌کند، بازنگری در مفهوم «وابستگی بین‌المللی» حداقل ارزش فکر کردن دارد. 

البته که همین‌طور هم هست، «وابستگی بین‌المللی» بازنگری خواهد شد. از همان روزهای نخست، پاندمی ویروس کرونا شکنندگی زنجیره عرضه جهانی را آشکار کرد. به‌جای روی آوردن به واکنش‌های بین‌المللی همکارانه، کشورها اما اتخاذ سیاست‌های ملی را ترجیح دادند. این اتفاق باعث شد ایده‌های ملی‌گرایانه پیرامون بازگرداندن خطوط تولید به داخل مرزها و محدود کردن ورود مهاجران دوباره زنده شود. از طرفی این بیماری مشخص کرد که دولت‌های ملی همچنان بازیگر اصلی عرصه حکمرانی هستند؛ آخرین امید برای مقابله با بیماری واگیر و پیامدهای اقتصادی ناگوار آن. 

البته این به معنای پایان جهانی‌شدن نیست. شواهد حاکی از آن است که احتمالا مدل‌های متفاوت و محدودتری از یکپارچگی جهانی در جهان ظهور خواهد کرد، متفاوت از آنچه در سه دهه اخیر بر روابط جهانی حاکم بوده است. هر چند هنوز نمی‌توان درکی کافی و دقیق از نقشه جهان جدید داشت، اما حدود و ثغور آن تاکنون نمایان شده است.

این روندها که از این به بعد با شتاب تندتری دنبال خواهند شد، تاکنون به خوبی خود را تثبیت کرده‌اند. مدت‌هاست که مناقشاتی همچون یکپارچگی جهانی، عاریت جریان سرمایه از تنش و آزادی تجارت از دور خارج شده است. در عوض، بحث‌های سیاسی جهان امروز حول دیوارهای مرزی، جدایی از چین، جنگ‌تجاری، برگزیت، ملی‌گرایی پوپولیست و دفاع از حاکمیت ملی در برابر غول‌های تکنولوژیکی چین و آمریکا می‌چرخد.

شاخص‌های اصلی نیز این تغییرات را گواهی می‌دهند. پیش از بیماری واگیر «کووید-۱۹»، جریان تجاری کالایی هنوز روندی افزایشی داشت. نسبت به مجموع تولیدات جهانی اما سهم تجارت از سطوح پیش از بحران مالی ۲۰۰۸ پایین‌تر قرار دارد. در حالی که جریان سرمایه‌گذاری بین‌المللی آخرین اوج خود را در ۲۰۰۷ تجربه کرد، امروز مجموع سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی نیز از اوج یک دهه پیش خود فاصله دارد. تلاش‌ها برای آزادی بیشتر جریان تجارت، مدت‌ها پیش از آن به بن‌بست خورده بود و عمده کشورها محدودیت‌های سنگینی بر صادرات تکنولوژی‌های مهم خود اعمال می‌کنند و اینترنت در مرزهای ملی سلاخی می‌شود. 

با این حال جهانی‌شدن مفهومی پیچیده است. همه شاخص‌ها داستان مشابهی را روایت نمی‌کنند. هر چند از شدت جریان تجارت کالایی کاسته شده است، اما تجارت خدمات روندی افزایشی دارد. جریان اطلاعات میان کشورها نیز رشد چشمگیری داشته است. سفرهای بین‌المللی و مهاجرت دانشجویان برای تحصیل در خارج تا پیش از شیوع کرونا به رکوردهای تاریخی خود رسیده بودند، در حالی که مهاجرت‌های اجباری وضعیتی بحرانی ایجاد کرد. در نتیجه این عوامل، روند نزولی جهانی‌شدن که از سال ۲۰۰۸ آغاز شد، با شیب کندتری ادامه یافت، عواملی که هرچند چندان نمی‌توان به آنها اعتماد کرد.

این موضوع را می‌توان کاملا در ترجیحات سیاسی ملت‌ها دید. امروز حتی سیاسیونی که طرفدار پروپاقرص جهانی‌شدن هستند، از بیان منافع مرز‌های باز، تجارت و جریان سرمایه آزاد و توافقات بین‌المللی اِبا دارند. در عمده انتخابات امروز جهان، کسانی پیروز می‌شوند که از آسیب‌های جهانی‌شدن و قول برای اتخاذ سیاست‌های حمایتی سخن بگویند. از دید جهانی‌شدن، سیاست‌های حمایت‌گرایانه می‌تواند شامل آموزش مجدد نیروی‌کار، پرداخت یارانه و شبکه ایمنی بهتر باشد. در مقابل اما ملی‌گراها مرزهای بسته، افزایش تعرفه‌ها و محدودیت‌های مهاجرتی را ترجیح می‌دهند. این تهدیدات زمانی در کانون توجهات قرار گرفتند که امیدهای جهانی‌شدن، بحث غالب محافل سیاسی شد.

بیان چرایی این موضوع هم ساده است. عموم مردم اغلب عامل بحران‌های مالی را «جهانی‌شدن» می‌دانند، نه‌تنها بحران جهانی ۲۰۰۸ بلکه بحران ۱۹۹۷ در آسیا و سایر مواردی که در روسیه، ترکیه، اکوادور و قبرس رخ داد. بسیاری معتقدند جهانی‌شدن قانون جنگل را بر رقابت جهانی حکمفرما کرده و منجر به تشدید نابرابری میان و درون ملت‌ها شده است. یکی دیگر از اتهامات سنگین این است که «جهانی‌شدن» اکثریت جمعیت جهانی را قربانی منافع اقلیت کرده است. اکنون نیز خطر شیوع بیماری‌ واگیرِ جهان‌گیر به این اتهامات اضافه شده؛ از سال ۲۰۰۳ جهان پیوسته درگیر شیوع ویروس‌های سارس، آنفلوآنزای خوکی، مرس، ابولا و زیکا بوده است.  برای ایده‌آل‌گراها اما یک پاندمی جهان‌گیر می‌تواند نوعی تهدید مشترک باشد که در نهایت دوره جدیدی از همکاری بین‌المللی را شکل می‌دهد. در عمل اما تاکنون دولت‌ها بدون مشورت، تصمیمات خود را گرفته‌اند. نتیجه نشست اضطراری رهبران ۲۰ اقتصاد بزرگ دنیا موسوم به «گروه ۲۰» که در پی شیوع ویروس کرونا توسط ویدئوکنفرانس برگزار شد، صدور بیانیه‌ای ملایم از خلاصه‌ تمایلات آنها بود، بدون دادن تعهدی خاص؛ دولت چین تمام ماسک‌های تولیدی داخل خود را بدون توجه به اینکه به فروش رفته‌اند خریداری کرد؛ دولت‌های اروپایی صادرات خود را متوقف کردند؛ و گزارش‌ها حاکی از آن است که آمریکا تلاش می‌کند یک شرکت آلمانی تولیدکننده واکسن را برای بهره‌‌گیری انحصاری از فناوری آن خریداری کند. هر چند ویروس کرونا یک بحران جهانی است، اما واکنش‌ها تاکنون تماما ملی بوده است. 

بسیاری معتقدند این پاندمی عاملی نیست که دولت‌های جهانی بخواهند دور آن جمع شوند، بلکه آن را گویاترین نشانه از نظام‌ شکست‌خورده می‌دانند. پیتر ناوارو، مشاور اقتصادی دونالد ترامپ در این رابطه به «فایننشال تایمز» گفته است: «در یک وضعیت اورژانسی بهداشت جهانی، آمریکا تنها است.» او در ادامه صحبت‌های خود توضیح می‌دهد: «دقیقا به همین خاطر است که دولت ترامپ باید ظرفیت‌های تولید و زنجیره عرضه پزشکی را به داخل بازگرداند و همزمان وابستگی خارجی آمریکا را کاهش دهد.»

با توجه به اظهارات مشابه متعدد، تصور اینکه دولت‌های جهانی بخواهند در سفرهای بین‌المللی، مهاجرت‌ها، شوک‌های زنجیره عرضه، کنترل صادرات، اشتراک‌گذاری اطلاعات و به‌طور خلاصه عناصر اصلی جهانی‌شدن بازنگری داشته باشند دور از ذهن نیست. بر این اساس شعارهای جدید جامعه جهانی از «کاهش هزینه»، به «کاهش ریسک» تغییر خواهد کرد. 

بسیاری از مولفه‌های اصلی جهانی‌شدن – همچون حمل‌ونقل بین‌المللی، اطلاعات، جریان سرمایه، فهم ما از مزیت‌های نسبی و صرفه‌های ناشی از مقیاس – نابود خواهد شد. البته با کلیه تغییراتی که در تمایلات مردم، مدل‌های کسب‌وکار و سیاست‌های دولت ایجاد می‌شود، «جهانی‌شدن» در مجموع دگرگون خواهد شد. در این زمینه پاندمی ویروس کرونا به معنی خاتمه یافتن عصر کنونی نیست، بلکه عاملی خواهد بود برای گذار به دوره جدید. در عصر جدید:

اول، اقتصادها ممکن است وابستگی خود را به نقاط شکست، وابستگی خود را به چین کاهش دهند. زنجیره‌های عرضه شکننده به واسطه جهانی‌شدن ایجاد نشده‌اند، بلکه نتیجه تصمیماتی بوده‌اند‌ که شرکت‌ها را به منابع عرضه منحصر‌به‌فرد وابسته کرده است. در این شرایط تصور اینکه شرکت‌ها با تصمیم خود یا به اجبار دولت‌ها زنجیره عرضه نهاد‌ه‌ها را متنوع سازند و رو به تقاضای داخلی یا منطقه‌ای آورند کاملا منطقی است. پیشرفت‌هایی که در ماشینی‌شدن و سایر فناوری‌های جایگزین نیروی‌کار حاصل می‌شود، این روند را تسهیل خواهد کرد؛ و جنگ‌تجاری با چین به تنهایی نیرویی محرک خواهد بود. 

دوم، یکپارچگی اقتصادی کماکان ادامه خواهد یافت، البته از سطح جهانی به سطح منطقه‌ای و دوجانبه. از زمان اجلاس ۱۹۹۳ اروگوئه، گفت‌وگوهای تجاری چندجانبه جهانی هیچ توفیقی نداشته‌اند. در مقابل، اتحادیه اروپا توافقات جداگانه‌ای را با کره‌جنوبی و ژاپن به امضا رساند و دونالد ترامپ از پیمان تجارت آزاد «مشارکت دوسوی اقیانوس آرام» خارج شد. حتی ابرپروژه راه ابریشمی جدید چین با عنوان «کمربند و جاده» نیز در حال ایجاد ارتباطات منطقه‌ای است و نه جهانی.

سوم، گفتمان‌های سیاسی در آمریکا و بسیاری از کشورهای غربی همچنان حول محور بازندگان جهانی‌شدن و راه‌های حمایت از نیروی‌کار در برابر صدمات جهانی‌شدن باقی خواهد ماند. مشکل اینجاست که راه درمان آنها – حمایت‌گرایی – تنها اوضاع را وخیم‌تر خواهد کرد. البته اینکه چطور می‌توان بدون نادیده گرفتن مزیت‌های اقتصادی جهانی‌شدن، از نیروی کار محافظت کرد، هنوز پرسشی حل نشده است. پاندمی «ویروس کرونا» می‌تواند پایانی برای دنیای ایجاد شده پس از جنگ‌سرد به رهبری آمریکا باشد. اما حماقت این است که کشورها تصمیم بگیرند سیاست‌های حمایت‌گرایانه و دوری از روابط بین‌المللی را که پیش‌تر نتیجه آن در نگون‌بختی ملت‌ها تجربه شد، جایگزین جهانی‌شدن کنند. ماهیت دوره بعدی جهانی‌شدن پرسش بزرگی است که گفتمان‌های سال‌های پیش‌رو باید به آن پاسخ دهند.