به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، خلوتشدن چنگچو امری عجیب نیست و هرساله در اواخر ژانویه که تعطیلات سال نوی چینی فرامیرسد، ساکنان چنگچو که شهری عمدتا صنعتی است، برای گذراندن تعطیلات سال نو به شهرها و روستاهای خود میروند؛ اما اینبار همهچیز فرق داشت. چنگچو حدود 500 کیلومتر با ووهان، منطقه صفر شیوع کرونا فاصله دارد و بروز نگرانی و اضطراب نسبت به شیوع ویروس کرونا باعث شد بسیاری از ساکنان چنگچو سفرهای خود را برای گذراندن تعطیلات سال نوی چینی لغو کنند و در خانه ماندگار شوند.
به نظر من بهعنوان یک فرد خارجی ساکن چین، شاید مهمترین و تأثیرگذارترین اقدام دولت ارسال پیامهای دقیق مربوط است به مشخصات افراد مبتلا شامل سن، جنسیت، منطقه سکونت، نوع و محل ابتلا و تمامی مسیرهایی که این افراد در چند روز پیش از تأیید ابتلا، رفتوآمد داشتهاند. همچنین این اطلاعات روی چندین وبسایت قرار گرفته و بهصورت مرتب بهروز میشود. پس از ثبت موارد جدید و افزایش آمار ابتلا، مکانهای عمومی از جمله کتابخانهها، باشگاههای ورزشی، آموزشگاهها و تمامی رویدادها و مراسم و نمایشگاهها تعطیل شدند. مهدکودکها و مدارس نیز که در تعطیلات زمستانی به سر میبردند، قرار بود دوم مارس سال جدید تحصیلی را آغاز کنند که ابتدا یک هفته به تعویق افتاد.
مقامهای شهر چنگچو هم اقداماتی را برای کاستن از سرعت شیوع ویروس کرونا انجام دادند. در همین راستا حملونقل عمومی در این شهر محدود و خدمات اتوبوسرانی بین شهری لغو شد. کارکنان امنیتی در ورودیهای ایستگاههای مترو و مجتمعهای مسکونی دمای بدن افراد را اندازهگیری میکردند. سرویس درخواست خودروی «دیدی» (ورژن چینی اوبر) عملیات خود را کاملا متوقف کرد. فروشگاه مرغ سوخاری «کنتاکی» که حضور گستردهای در سراسر چین دارد و من هم معمولا از آنجا غذا یا قهوه میخرم هم از محدودیتهای اعمالشده از سوی مقامهای این شهر پیروی کرد. علاوه بر این بسیاری از فروشگاهها و مکانهای عمومی تعطیل شدند و تنها سوپرمارکتها و مغازههای کوچک باز بودند تا مردم بتوانند مایحتاج ضروری خود را تهیه کنند.
از همان ابتدا انتشار شایعات در رسانههای اجتماعی آغاز شد. دوستانم از روسیه پیامهای نگرانکنندهای به من میدادند و از حال و روز من در دوره شیوع کرونا سؤال میکردند. برخی از دوستانم از شنیدههای خود میگفتند که براساس آن، حکومت چین اجساد قربانیان ویروس کرونا را میسوزاند تا تعداد واقعی قربانیان را از جهان پنهان کند. دوستی دیگر فرضیهای خرافاتی را مطرح و به من توصیه کرد که موز نخورم چون موز میتواند احتمال گسترش ویروس کرونا را افزایش دهد؛ اما دوستان چینیام فقط توصیه کردند که در خانه بمانم.
از همان ابتدای شیوع ویروس تصمیم گرفتم برای مدتی استفاده از وسایل حملونقل عمومی را متوقف کنم؛ اما سعی میکردم زمانی را به پیادهروی اختصاص دهم و در این پیادهرویها خیلی کم پیش میآمد که کسی را ببینم. اگر هم در کوچهها و خیابانهای خالی کسی را میدیدم، ماسک به صورت داشت. پیادهرویهایم از جهاتی برایم لذتبخش بود چراکه در شرایط عادی هرگز چنین سکوت و سکونی را در چنگچو تجربه نمیکردم؛ اما همهچیز هم آنقدر آرامشبخش نبود و وقتی به دلیل این سکوت فکر میکردم، نمیتوانستم اضطراب و وحشت درونم را پنهان کنم.
من در شرایطی در چنگچو زندگی میکنم که هنوز کارت هویت ندارم و همیشه این نگرانی را دارم که مأموران حکومت از من بخواهند تا کارت یا اسناد هویتی خودم را ارائه دهم و نمیدانم واکنش آنها به جواب منفی من چه خواهد بود.
چندی پیش از دختری چینی پیامی دریافت کردم که در آن هشدار داده شده بود که مردم چنگچو اجازه ترک خانههای خود را ندارند و مأموران پلیس برای محدودکردن تردد شهروندان در خیابانها حضور پررنگتری نسبت به قبل دارند. چندی بعد افراد داوطلب با نوار قرمزی که به بازویشان بسته بودند، در مجتمع آپارتمانی ما حضور یافتند و به کارکنان امنیتی مجتمع دستور دادند اوراق هویتی هر فردی را که وارد مجتمع میشود، کنترل کنند.
پس از این اتفاق من هم کمتر بیرون میرفتم و سعی میکردم در آپارتمان وقتم را سپری کنم. در هفته اول اعمال محدودیتهای جدید در مجتمع، حدود 17 ساعت از وقتم را به اینستاگرامگردی و بالا و پایینکردن صفحات، دیدن استوریها و اخبار و پیامها و همچنین تماس تصویری با دوستانم گذراندم. برای من در آن شرایط قرنطینه حس خوبی بود که تصاویری از زندگی طبیعی و بدون محدودیت را ببینم.
در چنین شرایطی که همیشه خانه بودم، ساعات خوابم بههم ریخت و این باعث اذیتم میشد. صبحها به تختخواب میرفتم و عصر بیدار میشدم. بقیه وقتم را به تماشای فیلم و سریال و خواندن کتابهای متعدد میپرداختم و در کنار آن هم در چترومهای کاربران روس وقتم را سپری میکردم. در ابتدای شیوع ویروس کرونا بسیاری از افراد با این ویروس و شرایط ایجادشده شوخی میکردند و گاهی هم خاطره تعریف میکردند، اما با افزایش تعداد مبتلایان و قربانیان شوخی و خندهها رنگ باخت و جو عصبی و پراضطراب بر این چترومها حاکم شد.
به مرور زمان و با تمامشدن موجودی فروشگاهها و داروخانهها از ماسک، تصاویری از مردمی منتشر میشد که از هر چیزی حتی پوست میوهها برای خود ماسک درست میکردند. با اینکه نیازهای خودم را میدانستم، اما با دیدن این تصاویر نگرانی و اضطراب بر من هم حاکم شد و سعی کردم با سرگرمکردن خودم این نگرانی و افکار متشنج را دور کنم. با نگاهی منطقی به ماجرا نتیجه گرفتم که این روزها نباید هر فردی مجاز باشد با مراجعه به داروخانه و فروشگاه به تعداد دلخواه ماسک خریداری کند. حکومت چین خیلی سریع کنترل خود بر فروش ماسک را اعمال کرد و سازوکاری تدارک دید تا متقاضیان در ازای ارائه اوراق هویتی، ماسک را به صورت آنلاین خریداری کنند. من هم چون هنوز اسناد هویتی ندارم، پس شانسی هم برای خرید ماسک نخواهم داشت. فروشگاهی هم که یکبار یک بسته ماسک از آن خریدم، دیگر ماسک نمیفروخت.
در WeChat (شبکه اجتماعی مورد استفاده در چین) روایتهای مختلفی در مورد شرایط قرنطینه در چنگچو خواندم و به نظر میرسید هر مجتمعی قوانین و محدودیتهای خاص خود را دارد. یکی از دوستانم میگفت ساکنان مجتمعی که در آن ساکن است دو روز در هفته اجازه خروج از مجتمع را دارند. یکی دیگر از دوستانم تعریف میکرد که پس از مثبتشدن نتیجه تست ابتلای یک راننده تاکسی به کرونا، مقامهای رسمی تمام مسافرانی را که در روزهای گذشته با این تاکسی تردد کرده بودند یافته و قرنطینه کردند.
با سپریشدن حدود چهار هفته از اعمال محدودیت رفتوآمد در مجتمعهای مسکونی، ساکنان چنگچو کمکم به زندگی عادی بازگشتند. مردم اجازه یافتند در خیابانها حضور یابند. ارسال غذای آماده از کافهها و رستورانها دوباره از سر گرفته شد. همهچیز حاکی از آن بود که زندگی عادی دوباره از سر گرفته میشود.
تجربه روزهای قرنطینه به من نشان داد که عدم قطعیت و شایعات متعدد میتواند زندگیام را مختل کند. امیدوارم مردم در چنین موقعیتهایی کمی معقولتر و محتاطتر باشند و هر شایعه و اطلاعات بیاساسی را منتشر نکنند. زندگی در شرایط قرنطینه و افزایش روزانه مبتلایان و قربانیان به اندازه کافی باعث اضطراب و تنش میشود و هر اقدام نابخردانه و جنجالی دیگر میتواند این اضطراب را به دیوانگی برساند.