۰ نفر

تصمیم های اقتصاد پساکرونا چگونه باید باشد؟

۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ۶:۰۲
کد خبر: 457906
تصمیم های اقتصاد پساکرونا چگونه باید باشد؟

پل کروگمن، نوبلیست امریکایی در مصاحبه‌ای که صندوق بین‌المللی پول آن را منتشر کرده، گفته است گرچه به طور کلی نسبت به آینده و پتانسیل‌های احیای سریع اقتصاد جهان پساکرونا خوشبین است ولی با این حال عمیقاً درباره آینده نزدیک -مثلاً یک ماه آینده- نگران است زیرا که ممکن است برخی مسائل خیلی بد پیش بروند.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، اخیراً صندوق بین‌المللی پول پادکستی از مصاحبه پل کروگمن، اقتصاددان و استاد اقتصاد دانشگاه نیویورک منتشر کرده است که وی در آن دیدگاه‌هایش را درباره اقتصاد جهان درگیر بیماری همه‌گیر به اشتراک گذاشته است. در این پادکست همچنین نظرات این نوبلیست اقتصادی درباره اینکه چگونه بهبود اقتصادی میسر است و چه سیاست‌هایی ممکن است به آن کمک کند و کدام سیاست‌ها ممکن نیست مفید باشند نیز منتشر شده است.

به گفته این اقتصاددان، نظرها بر این است که جهان هنوز در موج اول بیماری پاندمیک قرار گرفته و هنوز موج دیگری وجود دارد. این در حالی است که فعالیت‌های اقتصادی بسیاری در اثر تهدید ویروس سرکوب شده‌اند و این وضعیت، قابلیت سرریز به باقی بخش‌های اقتصاد را هم دارد.

به اعتقاد کروگمن، دولت‌ها برای فرونشاندن وضعیت بحرانی اقدام به ارائه کمک‌های بی‌سابقه دولتی کردند. کمک‌هایی به کارگران بیکار گرفته تا بنگاه‌های تحت فشار. با این حال اکنون یک احتمال وجود دارد و آن اینکه بسیاری از این کمک‌ها قبل از پایان تهدید ویروسی پس گرفته شود. بنابراین ممکن است مسائلی که فکر می‌کردیم بسته‌های کمکی آنها را برطرف کرده‌اند، دوباره برگردد. وی گفت: در همین راستا اکنون من تمرکز خود را از موضوع «موتور محرک احیای اقتصادی پساکرونا» به موضوع «بازتاب سیاست کاهش هزینه‌های دولت در شرایط استمرار بحران بیماری پاندمیک» تغییر داده‌ام. به نظرم این موضوعی ترسناک است و به نظر می‌رسد در صورت وقوع ما با یک شوک جدی در اثر برداشت سیاست‌های حمایتی روبه‌رو شویم.

او در ادامه این پادکست در پاسخ به سؤالی مبنی بر مقایسه بحران اقتصادی ناشی از شیوع بیماری همه‌گیر کرونا و بحران مالی 2008 چنین توضیح داد: به نظر من مقیاس واقعی بحران کنونی حتی بزرگ‌تر از بحران سال 2008 است. از نظر بسیاری، سرعت بهم ریختن شرایط اقتصادی، در بحران جدید بسیار ترسناک است.  به گفته وی، اگر بخواهیم دو بحران موجود را مقایسه کنیم، باید بگویم که بحران پیشین یعنی 2008، بحرانی بود که ما خود آن را به وجود آوردیم. ما اجازه دادیم که مشکلات سیستم عفونی بشود، بدهی زیادی داشتیم، درگیر ترتیبات مالی بسیار پیچیده‌ای بودیم که هیچ‌کس متوجه آنها نبود. در آن مقطع حقیقتاً خود را آسیب‌پذیر کرده بودیم به عبارتی ما با گیر کردن بند کفش خودمان، سکندری خوردیم. در نتیجه دلایل خارجی عامل ایجاد بحران برای ما نبود. ما در آن دوران در یک حباب زندگی می‌کردیم و زمانی که حباب ترکید، همه چیز از هم پاشید.

کروگمن اضافه کرد که با این حال اوضاع این بار متفاوت است. آنچه بر ما واقع شده، دلایل خارجی دارد. درست است که اپیدمیولوژیست‌ها از مدت‌ها پیش درباره احتمال وقوع یک پاندمی هشدار داده بودند ولی آنچه اکنون در قالب ویروس همه‌گیر کرونا جهان را تحت تأثیر قرار داده در چشم‌انداز قرار نداشت و نمی‌توان وقوع آن را نتیجه مسئولیت‌گریزی افراد دانست. بنابراین لازم است تأکید کنم که بحران کنونی از سویی بدتر از هر وضعیتی است که افراد از قبل پیش‌بینی می‌کردند و از طرف دیگر به نظر من مهارشونده‌تر از بحران‌های جهانی پیشین است، حداقل از بعد اقتصادی. عمدتاً به این دلیل که بحران موجود نقصی در سیستم اقتصادی ما به حساب نمی‌آید. در این موضوع ما فقط به خاطر سهل‌انگاری درخصوص بهداشت عمومی دچار خطا شدیم و اگر بتوانیم این خطا را تصحیح کنیم، آن موقع می‌توانیم بگوییم از لحاظ اقتصادی در وضعیت اقتصادی پایداری قرار داریم.

این استاد دانشگاه در ادامه در این باره که چگونه می‌توان وجود 20 میلیون بیکار در امریکا و در عین حال زخم خوردن اقتصادهای محلی از کرونا را با موضوع پایداری و حتی رونق برخی شرکت‌ها تحلیل کرد،  چنین گفت: بازار بورس بازاری نیست که طبق آن لزوماً به این نتیجه دست بیابیم که مردم درباره اقتصاد چگونه فکر می‌کنند؟ حضور مردم در این بازار اکنون بیشتر نشان‌دهنده این است که افراد فکر می‌کنند که با سرمایه‌گذاری در این بازار چقدر می‌توان درآمد کسب کرد؟ اگر نگاهی به وضعیت بازارهای جایگزین کنید، متوجه می‌شوید که چندان اوضاع خوبی ندارند. مثلاً نرخ سود اوراق قرضه دولتی 10 ساله اکنون 0.7‌درصد است که تورم را پوشش نمی‌دهد. بنابراین اکنون افراد بسیاری در حال جمع‌آوری سهام هستند زیرا به هر حال این بازار به مرور زمان بازدهی دارد.

وی گفت که اکنون بازار بورس رونق گرفته است و البته به سختی می‌توان آن را تحلیل کرد. به هر حال اکنون چشم‌اندازی که ویروس کرونا ایجاد خواهد کرد، بدتر شده است ولی با این حال برخی افراد مشتاقانه به بازار بورس روی آورده‌اند و با افزایش قیمت سهام تشویق می‌شوند به بازار وارد شوند.او درباره اینکه آیا رشد بازار بورس به افزایش نابرابری‌های اقتصادی منجر خواهد شد، توضیح داد که با توجه به اینکه بخش عمده‌ سهام‌داران بازار سرمایه ثروتمندان هستند، پس با رشد شاخص بورس نیز آنها در قیاس با افراد عادی و بازنشستگانی که در بورس سهام دارند، ثروت بیشتری کسب می‌کنند و در نتیجه مشخصاً شکاف بین ثروتمندان با مردم عادی افزایش خواهد یافت اما موضوع این است که این رشد قیمت‌ها دستاوردها یا سودهای کاغذی هستند و نتیجه‌ درازمدت نخواهد داشت. بنابراین نظر من این است که آنچه منجر به تشدید نابرابری‌ها شده چندان ربطی به سود حاصل از سهام یا فقدان آن ندارد و بهتر است برای کاهش نابرابری به قدرت چانه‌زنی اتحادیه‌ها و دستمزدها توجه کرد. کروگمن همچنین در این پادکست درباره بخش‌هایی از آخرین کتابش «گفت‌وگو با زامبی‌ها» مورد سؤال قرار می‌گیرد. این اقتصاددان در این کتاب اشاره کرده است که مطرح شدن برخی‌ ایده‌های بد هرگز تمام نمی‌شوند! یکی از این ایده‌ها «کاهش مالیات» است که همواره وزن سیاسی دارد. از کروگمن پرسیده شد که چرا تصور می‌کند این ایده وزن سیاسی بالایی دارد؟ و آیا ماندگاری این ایده به این خاطر نیست که مردم تصور می‌کنند پول‌هایشان صرف خودشان نمی‌شود؟ او در پاسخ به این سؤال چنین جواب می‌دهد: جمله‌ای معروف از آپتون سیکنلر، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی امریکایی وجود دارد که می‌گوید «بسیار سخت است فردی را پیدا کنید که می‌فهمد در حالی که عواید مالی او در گروی نفهمیدن است.» اگر واقعاً به دنبال آن باشید که بفهمید ایده «قدرت جادویی کاهش مالیات»، چطور پشتیبانی می‌شود، به ثروتمندانی برمی‌خورید که هزینه‌های گزافی برای زنده نگه داشتن این ایده صرف می‌کنند.اکنون یک ایدئولوژی فراگیری وجود دارد که می‌گوید دولت هیچ فایده‌ای ندارد و حضور آن صرفاً ضرر است! چرا باید دولت پولی را که افراد به دست می‌آورند از آنها بگیرد و صرف امور بیهوده دیوانسالاری کند؟ این موضوع در حالی مطرح می‌شود که جایی که پول به آن می‌رود، دقیقاً اینجا نیست.به گفته کروگمن، نکته مهم این است که بررسی‌ها نشان می‌دهد که این ایده بیشتر در میان اندیشمندان و نظریه‌پردازان محافظه‌کار طرفدار دارد، در حالی‌که عموم مردم غالباً از دولت مطالبه دارند که به دریافت مالیات بیشتر از ثروتمندان اقدام کرده و عواید آن را خدمات تأمین اجتماعی و همچنین تأمین بهداشت عمومی هزینه کند. ولی سؤال این است که چرا ایده‌هایی که پشتیبانی مردمی زیادی ندارند، در قدرت چنین وزن سیاسی بالایی دارند؟

کروگمن همچنین در پاسخ به این سؤال که ایده‌های بد «زامبی»، چقدر احتمال دارد که درآینده زیاد شود، توضیح می‌دهد: در این باره مطمئن نیستم ولی می‌دانم که برخی از این ایده‌ها می‌توانند در جایی کمین و استتار کرده و در زمان مناسب صدمات قابل توجهی وارد کنند. مثلاً در آخرین بحران اقتصادی چنین مطرح می‌شد که کمک کردن به بیکاران اقدامی بسیار مخرب است چرا که آنها را به کار نکردن تشویق می‌کند. از این ایده آسیب‌های بسیاری وارد شد این در حالی بود که در به وجود آمدن آن بحران این موضوع اصلاً فاکتور قابل توجهی نبود. اکنون و در جریان بحران بیماری پاندمیک نیز باز چنین صداهایی به گوش می‌رسد. اکنون  که دولت به خاطر بیماری پاندمی برخی مزایا را برای بیکاران در نظر گرفته، دوباره برخی می‌گویند که ما باید به تخصیص مزایای فوق‌العاده پایان دهیم چرا که این اقدام افراد را ترغیب می‌کند که کار نکنند و تنبل شوند. اتفاقی که اگر بیفتد، فاجعه خواهد بود چرا که ما از مردم می‌خواهیم در خانه بمانند تا در معرض ابتلا به بیماری همه‌گیر قرار نگیرند. اما یک ایده مخرب دیگری هم وجود دارد که در سال 2010 مطرح شد و اکنون اگر در دستور کار قرار گیرد، به مراتب ویرانگرتر خواهد بود. این ایده عبارت است از ترس از بدهی دولت. ما سال‌های سال با ترس از صدای هراس‌آور سطح بدهی‌های دولت روزگار گذراندیم با وجود اینکه صحبت از بازار بود و بازارهای مالی هرگز نشانه‌ای کوچک از نگرانی درباره سطح بدهی نشان ندادند. اکنون این نگرانی وجود دارد که این ایده مطرح شود که برای جلوگیری از ایجاد بدهی سنگین برای دولت سریع‌تر و قبل از پایان پاندمی کمک‌های ارائه شده از سوی دولت برداشته شود. موضوعی که بسیار شرم‌آور است.

همچنین این استاد دانشگاه سعی می‌کند به این سؤال پاسخ دهد که به راستی سیاسیون و در رأس آنها رئیس ‌جمهوری در غرب و به طور خاص امریکا چقدر قدرت دارند؟ چقدرآنها را می‌توان تصمیم‌گیر مسائل اقتصادی دانست؟ پاسخ او چنین است: مقاطعی وجود دارد که می‌توان آنها را تصمیم‌گیر ارزیابی کرد ولی در مقاطعی هم چنین نیست. با این حال سیاسیون بسیار کمتر از آنچه مردم می‌پندارند، اهمیت دارند! اگر یک مقام دولتی در امریکا را بتوان مؤثر بر اقتصاد دانست، آن مرد رئیس‌ جمهوری نیست بلکه رئیس فدرال رزرو است. اما حتی تصمیمات رئیس فدرال رزرو هم در اغلب مواقع قابل پیش‌بینی است. بنابراین شخصیت‌ها و حتی ایدئولوژی‌ها چندان اهمیت بیشتری نسبت به آنچه مردم می‌اندیشند، ندارند.

معمولاً در پی بحران‌های مالی وجود آنهایی که بتوانند در جهت بهبود اقتصاد کشورها عاقلانه منابع مالی را هزینه کنند، اهمیت بسیاری دارد. در شرایط کنونی و تا زمانی که ویروس تحت کنترل نباشد، واقعاً نمی‌شود برای بهبود اقتصاد کار میسری انجام داد، در عین حال فقط زمانی می‌توان برای کنترل کردن ویروس اقداماتی مفید انجام داد که با سیاستگذاری‌های اقتصادی مناسب، درد قفل شدن اقتصاد قابل تحمل باشد. بنابراین فقط در شرایط بحران است که سیاستمداران می‌توانند تفاوتی بزرگ ایجاد کنند.‌