۰ نفر

سمفونی فقر در میان شعله‌های نفت

۲۶ آذر ۱۳۹۸، ۱۶:۲۶
کد خبر: 402616
سمفونی فقر در میان شعله‌های نفت

در حوادث آبان‌ماه و بعد از افزایش قیمت بنزین یکی از استان‌هایی که با اعتراضات مردمی در شهرهای مختلف روبه‌رو شد، خوزستان بود. تصاویری که بعد از وصل شدن اینترنت از ماهشهر، بهبهان، شادگان، اهواز و... مخابره شد، نشان‌دهنده زخم عمیق اعتراضات در این شهرها بود که ریشه‌های آن به اعتقاد ساکنان این استان به فقر، محرومیت، بیکاری، فراموشی، مشکلات زیست‌محیطی، تبعیض‌های اجتماعی و قومیتی و... بازمی‌گردد.

به گزارش اقتصادآنلاین، همشهری نوشت: خوزستان استانی است که با وجود گذشت بیش از 30سال از پایان جنگ همچنان دردهای زیادی بر پیشانی خود دارد و می‌توان گفت مهم‌ترین خط توسعه‌ای که در همه این سال‌ها در آن پیگیری شده است، صنعت نفت، گاز و پتروشیمی بوده است؛ صنعتی که ثروت ملی مهمی برای کشور به همراه داشته ولی معترضان خوزستانی می‌گویند سهمشان از آن تنها آلودگی‌های زیست‌محیطی است و حتی شغل هم برای فرزندانشان به ارمغان نیاورده است. بسیاری از مردم ساکن خوزستان می‌گویند سیاست مدیران تاسیسات نفتی و پتروشیمی جذب نیرو از خارج این استان است درحالی‌که فرزندان آنها بیکار هستند و چاره‌ای جز مهاجرت به استان‌های دیگر و یا کارگری در شهرهای مختلف عراق ندارند. مرداد‌ماه امسال معاون اقتصادی سازمان برنامه و بودجه اعلام کرد که نرخ بیکاری در این استان 14درصد است که از میانگین کشور بیشتر است. همچنین سال گذشته سرپرست وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی جمعیت بیکاران این استان را 220هزار نفر اعلام کرده بود. علاوه بر این محسن بیرانوند، فرماندار ماهشهر هم که در حوادث آبان‌ماه شاهد یکی از وسیع‌ترین اعتراضات بود (با داشتن 33پتروشیمی به‌عنوان قطب اصلی پتروشیمی کشور شناخته می‌شود) تیرماه نرخ بیکاری در این شهر را 11درصد اعلام کرده بود. ساکنان بخش مهمی از استان خوزستان با زندگی دوگانه روبه‌رو هستند؛ از سویی روی چاه‌های نفت و گاز زندگی می‌کنند و از پنجره‌های خانه‌هایشان شعله‌هایی که از تاسیسات نفتی در هوا رقص‌کنان می‌سوزد را تماشا می‌کنند ولی در زندگی عادی از آب آشامیدنی سالم، شغل، هوای سالم و زیرساخت‌های مناسب زندگی شهری (فاضلاب، راه‌های دسترسی و...) بی‌بهره هستند. این روزنامه در گفت‌وگو با تعدادی از ساکنان استان خوزستان که جزو خانواده شهدا، جانبازان و ایثارگران هستند و از زمان جنگ داغ روی سینه‌هایشان تا امروز باقی مانده ، گفت‌وگو کرده است.

جوان‌هایمان کار ندارند، معتاد شده‌اند 

سیدرسول 63ساله است و 8سال از عمرش را در جبهه‌ها و دور از خانواده گذرانده. حاصل زندگی‌اش 2پسر و 2دختر است و همگی در ماهشهر زندگی می‌کنند. پسرانی که هر دو با داشتن فوق دیپلم مکانیک بیکار هستند. او می‌گوید بارها و بارها به مسئولان درخصوص بیکاری جوانان اعتراض کرده اما جوابی که شنیده این بوده است: «چشم. پیگیری می‌کنیم، ان‌شاءالله درست می‌شود». اما این جواب‌ها و وعده و وعیدها نه برای پسرهای سیدرسول و نه برای دیگر جوانان استان آب و نان نمی‌شود. او معترض به این است که جوانان خوزستانی باید بیکار باشند و کارگران پتروشیمی‌ها و پالایشگاه‌ها و... از خارج استان به‌کار گرفته شوند؛ «هیچ برنامه‌ای برای اشتغال جوانان استانی که ردیف اول مقابله با دشمن بوده وجود ندارد و حالا اعتیاد گریبانگیر جوانان استان شده است. ‌وقتی کار نباشد، اعتیاد تنها گزینه‌ای است که جوان‌ها به آن روی می‌آورند، آنهایی که در منطقه آزاد کار می‌کنند همه غیربومی هستند و بومی‌ها ناچارند تا کارگری و باربری کنند».

سید رسول آهی از ته دل می‌کشد و می‌گوید:‌ «بچه‌های ما کار ندارند، برای پسران بیکارم به چه امیدی عروس بیاورم، دختر مردم را بیاورم در خانه‌ای که یک نفر کار می‌کند و 6نفر چشمشان به‌دست آن یک نفر است. فشار روحی روی خانواده‌ زیاد است و هیچ‌کس به فریادمان نمی‌رسد. به خدا ما هم معتقد به اسلام هستیم و پشت سر رهبر ایستاده‌ایم اما دیگر جانمان به لبمان رسیده، درد ما یکی دو تا نیست.»

او ادامه می‌دهد: «کارون را ببینید، فاضلاب‌های بیمارستانی در کارون رها شده و آلودگی در همه جای رودخانه به چشم می‌خورد. کافی است یک نم باران در شهر بزند تا آب در کوچه‌ها جمع شود و فاضلاب بالا بیاید و روانه خانه‌هایمان شود. با اینکه سال‌ها از پایان جنگ گذشته اما هنوز شهرمان وضعیت جنگ‌زده دارد، با این وضعیت باید اسم شهرمان را از ماهشهر به خرابه شهر تغییر دهیم. اینجا مردم با سختی و بدبختی زندگی می‌کنند».

سهمی از طلای سیاه نداریم 

ناصر ساکن شهر حمیدیه است و با تمام مشکلات این شهر آشناست. ناصر از سیل اخیر حمیدیه و دست خالی مردم و مقاومتشان در برابر سیل می‌گوید: «‌‌مردم با دست خالی نگذاشتند سیل وارد شهر شود اما هیچ‌کس قدر این مردم را نمی‌داند. آسفالت‌های خیابان‌ها و فاضلاب در سیل خراب‌تر از گذشته شده اما از زمان فروکش کردن سیل تا حالا هیچ اقدامی برای مرمت آنها انجام نشده است و بارندگی‌های اخیر مشکلات بسیاری برای مردم به‌وجود آورده». 

به گفته او آب لوله‌کشی حمیدیه همچنان قابل شرب و تصفیه نیست؛ «مجبوریم دبه‌های 20لیتری آب را 1500تومان بخریم. بوی فاضلاب هم که دست از سرمان بر نمی‌دارد و در فصل گرم سال به‌شدت آزار‌دهنده است». 

ناصر می‌گوید: «به خدا مطالبات مردم خوزستان زیاد نیست، ‌اهالی استان انتظار دارند تا مسئولان حرف‌هایشان را بشنوند و مرهمی بر دردهایشان باشند اما مسئولان جز غافلگیری در مواقع بحران کار دیگری از دستشان بر نمی‌آید. حتی به‌خودشان زحمت ندادند در حادثه سیلی که اتفاق افتاد و مردم دست خالی و با گونی‌های خالی جلوی سیل را گرفتند از مردم تشکر کنند و سری به ما بزنند.» 

وی ادامه داد: «‌خوزستان روی دریایی از نفت قرار دارد و همین چند هفته پیش بود که وزیر نفت دوباره از کشف یک میدان بزرگ نفتی جدید صحبت کرد اما مطمئن باشید که مردم خوزستان از این خبرها خوشحال نمی‌شوند و حتی ناراحت هم می‌شوند چون این میدان‌های نفتی جز آلودگی هیچ خاصیتی برای آنها ندارد. کاش یک مسئولی به این سؤال ما پاسخ دهد که سهم ما از این طلای سیاه چیست؟ ما 8سال در جنگ خارجی بودیم و حالا سال‌هاست که در فراموش شدگی زندگی می‌کنیم».

ناصر با اشاره به مشکلات بهداشت و درمان حمیدیه می‌گوید:‌ «ما اینجا بیمارستان نداریم و برای درمان باید به مرکز استان و یا استان‌های مجاور مراجعه کنیم که آنها هم جوابگوی نیاز درمانی مردم نیستند».

غیر بومی‌ها جای ما را گرفته‌اند 

مریم جانباز 25درصد و از اهالی بستان است. سال 65 در بمباران هوایی او، 3خواهر و مادرش جانباز شدند و زندگی مریم و همسرش با حقوق جانبازی‌اش می‌گذرد. او می‌گوید سعید شوهرش بارها تلاش کرده تا شغلی برای خود راه‌اندازی کند اما هر بار تیرش به سنگ خورده و الان تنها منبع درآمدشان حقوق جانبازی مریم است؛ «بعد از سیل شب عید خانه‌مان که فقط یک سال از ساختنش می‌گذشت، پر از آب شد، همه دیوارهایمان ترک برداشت. پارسال با کلی قرض و قوله خانه‌مان را ساختیم و با سرازیر شدن سیل تمام زندگی‌مان زیر آب رفت. هنوز داریم قسط‌های ساخت خانه را می‌دهیم».

مریم ادامه می‌دهد: «سعید بیکار است، مدتی در مغازه‌ای که داخل حیاطمان ساختیم سبزی‌فروشی زد، سبزی و صیفی را از بازار به اعتباری که داشت می‌آورد تا بعد از فروش بتواند پولش را بدهد اما کارش نگرفت چون همسایه‌ها از سعید قسطی خرید می‌کردند تا وقتی پول دستشان بیاید بتوانند قرض‌شان را بدهند، اما اینجا بیکاری زیاد است و در 2سال گذشته خیلی از کارخانه‌ها و کارگاه‌ها هم تعطیل شده‌اند و به بیکارها اضافه هم شده است. سعید نمی‌توانست دست خالی همسایه‌ها را از مغازه رد کند بنابراین در نهایت تعطیل کرد چون مشتری که پول بدهد نداشتیم».

او می‌گوید:‌ ‌«همسرم مدتی هم دستفروشی می‌کرد، چند ماهی هم در میدان تره‌بار کارگری و باربر بود، چند ‌ماه هم کارگر ساختمان بود و مدتی هم بلال‌فروشی کرد، اما هیچ‌کدام از این کارها فایده نداشت و الان هم همسرم بیکار است. بارها و بارها تصمیم گرفتیم تا به افراد مختلف رو بزنیم تا شاید بتوانیم سرمایه کمی برای راه انداختن یک کسب و کار را جور کنیم اما وقتی حساب کتاب می‌کنیم می‌بینیم دوباره با فروش نسیه به جایی نمی‌رسیم.»

این جانباز جنگ می‌گوید: «این روزها تمام فکر و ذکرمان این شده که خانه‌مان را بفروشیم و برویم اهواز یک خانه کوچک‌تر بخریم، در اهواز شاید بتوانیم با دستفروشی و... خرجمان را در بیاوریم». 

او با اشاره به اینکه بستان به یکی از مراکز صادرات میوه به عراق تبدیل شده است، می‌گوید: «درحالی‌که اینجا هر‌ماه صدها ماشین برای صادرات میوه و تره‌بار و... به عراق می‌روند اما بیشتر کسانی که صادرات میوه را انجام می‌دهند اهل استان‌های دیگر هستند و کمتر از نیروهای بومی استفاده می‌کنند و حتی به همسران ما در مرز کارگری هم نمی‌دهند. در بستان خیلی از مردها برای کارگری به عراق می‌روند».

به گرانی‌ها معترضیم

زهرا ساکن بهبهان است و همسرش 6سال سابقه ایثارگری در جبهه‌ها و 65درصد جانبازی دارد. زهرا مادر 2پسر و 4دختر است که 2دخترش به خانه بخت رفته‌اند و 4فرزند دیگرش مجرد و بیکار هستند و خرج زندگی آنها از حقوق جانبازی می‌گذرد. زهرا می‌گوید:‌ «یکی از پسرهایم مدتی معتاد شده بود اما چند ماهی است که ترک کرده. دخترهایم هم مدتی در خانه عروسک درست می‌کردند تا شاید بتوانند با فروش آن خرج خودشان را در بیاورند اما نه مشتری زیادی داشتند و نه سرمایه اولیه برای خرید مواداولیه‌کار». 

وی ادامه می‌دهد: «اینجا بیشتر جوان‌ها دستفروشی می‌کنند یا به شهرهای اطراف می‌روند برای کارگری. پسرهای من هم‌زمان میوه چینی به شهرهای اطراف می‌روند اما درآمدی که دارند اینقدر زیاد نیست. برای اینکه بتوانم کمکی به پسرهایم بکنم در خانه نان می‌پزم و آنها برای فروش به بازار می‌ببرند اما پول زیادی دستشان را نمی‌گیرد.» او ادامه می‌دهد: «پسر بزرگم به همراه 3تا از دوستانش چند ماهی به عراق رفت و آنجا کارهای معماری و بنایی انجام می‌داد اما حالا با این وضعیت به هم ریخته عراق راه درآمد آن جا هم بسته شده و الان خانه نشین است».

وی می‌گوید: «در همین اعتراضات اخیر بعد از گران شدن بنزین، ما هم معترض بودیم، ‌اعتراض به گرانی‌هایی که بیشتر از گذشته ما را فقیر می‌کند. ما تمام جوانی‌مان را برای این کشور گذاشتیم و سلامتمان را از دست دادیم، اینکه بخواهیم بچه‌هایمان بیکار نباشند و معتاد نشوند توقع زیادی از مسئولان نیست. انصاف نیست در خوزستان بچه‌هایمان بیکار باشند و آن وقت کلی جوان از شهرهای دیگر برای کار به اینجا بیایند».

زنده‌شدن خرمشهر همت مردانه می‌خواهد

سیدمسعود ساکن و متولد خرمشهر است و در زمان جنگ مسئولیت‌های زیادی را در هلال احمر و اورژانس به‌عهده داشته است. وی می‌گوید: ‌«تا قبل از اینکه جنگ شود حدود 5هزار نفر در بارانداز خرمشهر مشغول به‌کار بودند اما حالا و با گذشت بیش از 3دهه از پایان جنگ 200نفر هم در این بارانداز کار نمی‌کنند». سیدمسعود می‌گوید: «خرمشهر شهری در حال احتضار است، این شهر 14سال است که به منطقه آزاد تبدیل شده اما دریغ از درآمدی که از این منطقه آزاد به شهر سرریز شده باشد. شهرک صنعتی ما نیمه تعطیل است و 80درصد کارخانه‌ها هم یا ورشکست کرده‌اند و یا دیگر تولیدی ندارند این وضعیت برای شهری که روزگاری با دست خالی جلوی متجاوزان ایستاد اصلا خوب نیست». سیدمسعود ادامه می‌دهد:‌ «بیکاری نقشی اساسی در اعتراضات اخیر داشت. جوانان ما تحصیل کردند تا شاید بتوانند شغل داشته باشند. وقتی مردم این همه فقر و محرومیت می‌بینند یک جایی دیگر دست به اعتراض می‌زنند. ما موافق استفاده از اسلحه هم از سوی مأموران و هم مردم نیستیم ولی مسئولان باید به ما هم توجه کنند».

همزیستی با فقر

نسیبه ساکن اهواز و مادر 2 پسر 17و 19ساله و همسرش جانباز 25درصد جنگ است که یک دستش را در جبهه‌های جنگ تحمیلی جا گذاشته است. او که دانش‌آموخته محیط‌زیست و معلم حق‌التدریس است، می‌گوید: «مردم خوزستان بسیار صبور هستند که از زمان جنگ تاکنون با هزاران مشکل زندگی می‌کنند و انگار با فقر به یک همزیستی رسیده‌اند. فقر در خوزستان یکی از تبعات جنگ بود که گریبانگیر مردم شد اما بعد از جنگ برای تغییر وضعیت ساکنان شهرهای استان کار اساسی صورت نگرفت.» او با اشاره به اینکه در سال‌های اخیر طوفان خاک بر زندگی مردم تأثیر منفی گذاشته و باعث شده خیلی از ساکنان منطقه به اصفهان، شیراز و... مهاجرت کنند، ‌ادامه داد: ‌«خشک‌شدن تالاب هورالعظیم در 2 سمت ایران و عراق از دلایل اصلی این طوفان‌های خاک است که خیلی از شهرهای خوزستان را در برمی‌گیرد و باعث بروز مشکلات متعدد و بیماری‌های تنفسی در میان مردم شده است. به‌نظرم مسئولان مشکلات خوزستان را جدی نمی‌گیرند. من واقعا دوست دارم در روزهای طوفان شن و خاک چند نفر از وزیران و مسئولان برای چند روز به اهواز سفر کنند تا ببینند که ما در چه شرایطی زندگی می‌کنیم؟» 

او در ادامه می‌گوید: «مردم خوزستان هنوز با مین‌هایی که از زمان جنگ باقی مانده دست و پنجه نرم می‌کنند. در کمربند سبز اهواز همچنان مین‌هایی وجود دارد که به‌دلیل اینکه در اعماق خاک هستند خنثی نشده‌اند و هر چند مدت یک‌بار خصوصا در جاهایی که نهال کاری صورت می‌گیرد، منفجر شده و قربانی می‌گیرند.»

هیچ‌کس صدای رنج خوزستان را نمی‌شنود

سیداحمد 8سال سابقه ایثارگری در جبهه‌ها را دارد و ساکن مسجدسلیمان است. او با اشاره به اینکه نخستین چاه نفت 100سال پیش در مسجد‌سلیمان حفر شد، می‌گوید: «‌اگر یک درصد درآمدی که شهرهای خوزستان دارد را در خود استان خرج می‌کردند می‌توانستیم تمام دیوارهای شهر را یک آجر از طلا و یک آجر از نقره روی هم قرار دهیم. اما چه کنیم که تمام درآمدی که از نفت خوزستان به‌دست می‌آید در خارج از استان خرج می‌شود و حتی بودجه‌های استان و سهمی هم که از درآمدهای نفتی در بودجه برای خوزستان و مناطق نفت‌خیز دیده شده درست تخصیص داده نمی‌شود.»

او ادامه می‌دهد:‌ «یکی از مسائلی که باید در استان به آن توجه شود تکمیل شبکه فاضلاب است. الان وضعیت شهرهای استان از نظر فاضلاب اصلا مناسب نیست. کوت عبدالله یکی از شهرهایی است که وضع وخیمی از نظر فاضلاب دارد و روزهای متمادی است که مردم آن با فاضلابی که در کوچه‌ها و خیابان‌ها جاری است، زندگی می‌کنند. ‌وعده‌های زیادی به مردم داده شده که عملی نشده است و الان مردم دیگر اعتمادی به حرف مسئولان ندارند. تاکنون چندین رئیس‌جمهور و وزیر به ما قول داده‌اند که مشکل آب و فاضلاب استان حل شود اما هنوز از شیر آب مردم آب سیاه و خاکستری می‌آید. آب خرمشهر و چندین شهر دیگر خوزستان نوشیدنی نیست. سال‌هاست می‌خواهند خوزستان را به شبکه فاضلاب مجهز و شبکه قدیمی را باز‌سازی‌ اساسی کنند اما تنها بخش کمی از عملیات عمرانی انجام شده و مابقی کار نیمه‌کاره رها شده و هر روز می‌بینیم که بخشی از فاضلاب در داخل شهر یا رودخانه جاری می‌شود.» 

او ادامه می‌دهد: «هیچ‌کس صدای درد ما خوزستانی‌ها را نمی‌شنود و کسی نیست که به ما پاسخ دهد که چرا وضعیت آب و فاضلاب خوزستان درست نمی‌شود؟ چرا بیکاری در استانی با قدرت اقتصادی مثل خوزستان از میانگین کشور باید بالاتر باشد؟ و...» 

سیداحمد با اشاره به اعتراضات آبان در اهواز و چند شهر دیگر می‌گوید: «گرانی بیداد می‌کند، مردم توانایی خرید کردن ندارند؛ چراکه درآمدشان به خرجشان نمی‌رسد اما از طرف دیگر می‌بینند که هر روز عراقی‌ها برای خرید از بصره و... به خرمشهر و آبادان می‌آیند. گران شدن بنزین هم مشکل دیگری به مشکلات مردم اضافه کرده است. اینجا بین شهرها فاصله زیاد است؛ مثلا از اهواز تا آبادان بیش از 100کیلومتر است و خانواده‌ها بین شهرهای استان در رفت‌وآمد هستند.»

یک جانباز جنگ می‌گوید: «این روزها تمام فکر و ذکرمان این شده که خانه‌مان را بفروشیم و برویم اهواز یک خانه کوچک‌تر بخریم، در اهواز شاید بتوانیم با دستفروشی و... خرجمان را در بیاوریم. درحالی‌که اینجا هر‌ماه صدها ماشین برای صادرات میوه و تره‌بار و... به عراق می‌روند اما بیشتر کسانی که صادرات میوه را انجام می‌دهند اهل استان‌های دیگر هستند و کمتر از نیروهای بومی استفاده می‌کنند»