به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان ، سیاست خارجی روحانی همواره مورد انتقادهای متفاوتی بوده است از تندترین نقدها تا نقدهایی که راه دولت را برای پیمودن بهتر مسیر آسان میکند. برای بررسی آنچه در سیاست خارجی در جریان است با «پیروز مجتهد زاده» گفتوگو کرده ایم که در ادامه میخوانید.
برجام و مذاکرات با غرب از ابتدای شکلگیری آن مورد انتقادهای بسیاری بوده و شما هم یکی از منتقدان برجام بودید. انتقادات خود در این بخش را تشریح کنید؟
برخی میگویند من همواره نسبت به برجام منتقد بودم اما انتقاد من به برجام به معنی انتقاد به مذاکره نیست. من در چند سال گذشته همواره در سطح بینالملل و در رسانههای خارجی تاکید داشتهام که ایران باید برای کسب حقوق خود و رسیدن به منافع ملی راه مذاکره را در پیش گیرد. در واقع آلترناتیو و جایگزینی جز مذاکره با غرب برای ایران وجود نداشت و ندارد. اما آنچه مورد نقد من بوده است در واقع به شیوه مذاکرات برمیگردد. به نظر میرسد ما در این مذاکرات آنطور که باید حرفهای عمل نکردیم. برخی میگویند چرا من به دولت روحانی و مذاکرات او انتقاد میکنم. پاسخ آن مشخص است چون این روحانی بود که مذاکرات را پی گرفت و برجام را شکل داد. تیم مذاکرهکننده قبلی را در حدی نمیبینم که بخواهم از آن انتقاد کنم چرا که آنها اصلا مذاکرهای نکردند که من بخواهم از آن انتقاد کنم پس چرا بیهوده انرژی و زمان خود را صرف انتقاد از آن گروه بکنم. این حق طبیعی من است، به عنوان یک فرد علمی از برجام و محتوای آن و روشی که به این توافق منتهی شده است انتقاد کنم.
آنچه در برجام به دست آمده نکات مثبتی هم دارد؟
برای مذاکره در سطح اول بینالملل ما نیازمند مذاکرهکنندگان حرفهای و پرتجربه در روابط بینالملل هستیم. یک تیم کامل و آشنا به امور حقوق بینالملل که سابقه حضور در مذاکرات بینالمللی را داشته باشند. اما اگر چنین افرادی در تیم خود نداریم باید از شخصیتهای قبل از انقلاب استفاده میکردیم یا حتی حقوقدانان بینالمللی را استخدام میکردیم که تجربه حضور در چنین مذاکراتی را داشته باشند و بتوانند به تیم ما مشورتهای لازم را بدهند. برای مثال در ماجرای جزایر سه گانه پیش از انقلاب از یک حقوقدان انگلیسی استفاده کردیم و مثمر ثمر هم بود. در این زمینه هم میشد از اهل فن با تجره از آلمان، ژاپن یا هرکشور دیگری استفاده کرد که در روابط بینالملل صاحب اندیشه و تجربه هستند. برای مثال یکی از مواردی که در برجام جای بحث دارد زمان بندیهایی است که به نوعی در این توافق مغفول مانده است. در اینگونه موارد نباید به موضوعات به چشم منافع حزبی و جناحی نگاه کرد. این دید جناحی در مقابل منافع ملی بسیار کوچکتر از آن است که بخواهد در تصمیمهای ما اثر گذار باشد. من چهرهای علمی و دانشگاهی هستم و در بررسیهایم فقط نگاه منافع ملی را در نظر میگیرم. دولت روحانی میخواهد بگوید بهتر از دولت قبل عمل کرده است اما دولت یازدهم باید بداند برای این به قدرت نرسیده است که فقط از دولت قبلی بهتر باشد. تلاشها باید به سمتی باشد که بیشترین منفعت را نصیب کشور کند، فارغ از مقایسههای جناحی.
اکنون در شرایط پسابرجام قراردادهایی مانند خرید هواپیمای ایرباس و سفرهای مختلف هیاتهای اقتصادی به تهران درجریان است، اینگونه اقدامات را چطور ارزیابی میکنید؟
گروهها و هیاتهای اقتصادی مختلفی تاکنون به تهران آمدهاند و حرفهای زیباییها هم میزنند و علاقهمند به همکاری با ایران هستند اما یک نکته مغفول مانده است. اینکه تبادلات سیستمهای بانکی ایران با سیستم جهانی هنوز دچار مشکل است. ما باید منتظر باشیم تحریمها بهطور کامل در این بخش حذف شود. وقتی بتوانیم با سیستم بانکی جهان در ارتباط باشیم در آن صورت اقتصاد ما میتواند از این رفت و آمدها سود ببرد، در غیر این صورت این نوع دیدارها تکرار آرزوهاست. به نظر میرسد دولت در این بخش کمی عجله میکند و نیاز به زمان است تا مشخص شود آیا تحریمها و موانع تبادل ارتباطی با بانکهای سطح یک جهانی برقرار میشود یا خیر. تا زمانی که چنین تضمینی در ارتباطات نباشد خریدهایی که سرمایهگذاری منابع ما در اروپا یا آمریکا است ریسک دارد و ممکن است سرانجامی مانند پولهای بلوکه شده داشته باشد.
از سوی دیگر برخی معتقدند چنانچه دولت نمیتوانست با غرب به توافق دست یابد خطرهایی ایران را تهدید میکرد. نظر شما چیست؟
من چنین دیدگاهی را به هیچوجه قبول ندارم و مطلقا باید گفت کسانی که این نوع از پیشبینیها را میکنند در اشتباه هستند. موضوع حمله به ایران نه در دولت اوباما که در دولت جمهوریخواه جرج بوش حل شد و این گزینه بهطور جدی از معادلات آنها حذف شد. حتی وقتی رژیم صهیونیستی، ایران را تهدید به حمله هوایی کرد این فرماندهی آمریکا در زمان بوش بود که گفت اگر رژیم صهیونیسیتی چنین اقدامی را انجام دهد این آمریکا خواهد بود که هواپیمای آنها را سرنگون خواهد کرد. بنابر این پیش فرض جنگ پیش از این منتفی شد و جدای از این، اصلا ایران نبود که برای مذاکره پیشقدم شد، این اوباما بود که در کارزار انتخاباتی خود وعده داد میخواهد تنش و مناقشه هستهای با ایران را از طریق دیپلماتیک حل کند و این بدیهی است که آنها جنگ را در گزینههای خود نداشتند. اینکه به فصل هفتم منشور سازمان ملل اشاره میشود که میتوانست زیربنای حمله به ایران را فراهم کند هم غلط است، چرا که اساسا این فصل اشاره میکند تهدید علیه صلح باید اثبات شود اما چه چیزی علیه ایران به اثبات رسید. بارها بررسیها و بازدیدهایی از ایران داشتند اما هیچگاه به سندی علیه ایران دست نیافتند، وقتی چیزی برای اثبات نبود مواد فصل هفتم منشور هم بیاثر میشد.
اخبار تایید نشدهای وجود دارد که نتانیاهو پیغام فرستاده برای ترامپ که لازم نیست توافق هستهای با ایران را بهم بزنید، فقط کافی است که سختگیری بیشتری بکنید، این بدان معناست که آمریکا میتواند از طریق سیستمهایی چون نظام بانکی، کنگره و... محدودیتهای بیشتری را علیه ایران اعمال کند؟
مشخصا لابیهای محافظهکار و گروههایی که وابسته به رژیم صهیونیستی هستند شب و روز مشغول چنین کاری هستند تا بتوانند فشار بیشتری بر ایران وارد کنند. من قبلتر از این در مصاحبههایی که داشتم گفته بودم اگر کلینتون به ریاستجمهوری آمریکا برسد برجام را با سختگیریهای بیشتر حفظ خواهد کرد به دلیل اینکه کلینتون تحت نفوذ رژیم صهیونیستی است و آنها هم به دنبال فشار روز افزون بر ایران هستند. اوباما هم همواره در تلاش برای تضمین امنیت رژیم صهیونیستی بوده است. حتی زمانی که نتانیاهو با برجام مخالف میکرد اوباما تلاش کرد کار اسرائیل را تسهیل کند و همواره تاکید میکرد نتانیاهو به او زمان بدهد و در برجام دخالت نکند. باید پذیرفت که منافع این رژیم هماکنون در برجام تامین شده است. وقتی اینگونه صحبت میکنم برای برخی عجیب است اما من به عنوان یک منتقد غیرحزبی و دانشگاهی معتقدم در برجام به امنیت رژیم صهیونیسیتی از سوی غرب توجه خوبی شده است.
اما موضوع مهم دیگر که در ارتباط با سیاست خارجی ایران و البته در فضایی بزرگتر روابط بینالملل مطرح است بحران سوریه و خاورمیانه است، در این زمینه حضور پر رنگ روسیه را شاهد هستیم، تحولات درخاورمیانه به چه سمتی میرود؟
حضور روسیه در منطقه بسیار بهنگام بود و به نظر میرسد آنها کاملا در جهت درست گام برمیدارند. این اقدامات روسیه به نفع منافع ملی ما هم شده است، جدای از اینکه روسیه به دنبال اهداف ژئوپولتیک خود در سوریه است. یکی از مهمترین اقدامات روسها در جهت منافع ما این است که روسیه بسیاری از پشتیبانیهای نظامی را که قبلا ما انجام میدادیم به عهده گرفته است و ما هم از سرزنشهای مداوم غرب به دلیل اینگونه اقدامات خلاص شدیم. حضور عملی روسیه در این بخش معادلات را تغییر داده است. روسها در این زمینه کمترین توجه و اعتنا را به غرب و سعودیها دارند. از طرف دیگر حضور روسها به نوعی با واکنش نظام بینالملل مواجه شده است، حضوری که آشکارا و بدون کتمان است اما آنچه پنهان مانده حضور در سایه رژیم صهیونیستی در این ماجرا است. اما کسی از حضور آنها در این بحران حرفی نمیزند. کسی به پیوند رژیم حاکم بر تل آویو و عربستان سعودی توجهی نمیکند. این رژیم صهیونیسیتی بود که طرح بهار عربی به سوریه را مطرح کرد و عملا نا امنی و بیثباتی را به وجود آورد. سعودیها و بعد ترکیه هم به دام این طرح صهیونیستها افتادند و وضعیت خاورمیانه حالا به این بیثباتی رسیده است. هرچند ایالات متحده آمریکا تلاش کرد روسیه را در سوریه محدود کند اما به نظر میرسد آنها موفق به چنین تاثیری بر روسیه نشدند. موضوع دیگری که نماینده سازمان ملل در سوریه مطرح کرده هم جای شگفتی دارد. وقتی او از خودمختاری شرق حلب گفته نشان میدهد به دنبال یک توطئه صهیونیستی است یا اینکه با مقررات حقوق بینالملل و حاکمیت دولتها آشنایی ندارد. این طرح یک طرح وحشتناک برای نظام بینالملل است یا به گونهای مقدمهای برای تجزیه است و مطلقا قابل قبول نیست. روسیه وقت خود را برای چنین طرحهایی تلف نخواهد کرد و کار حلب را یک سره خواهند کرد.
برخی مطرح میکنند که آمریکا به دنبال تجریه کشورها و ایجاد مرزبندیهایی جدید در خاورمیانه است. تجزیه بر اساس قومیت، زبان یا سایر موارد. این سیاست تا چه اندازه با واقعیتهای خاورمیانه قابل اجراست؟
از این دست سخنان زیاد است. باید دید منبع چنین خبرهایی کجاست. آمریکا کشور گسترده و پهناور با یک سیستم علمی متحول و باز است. هر ساله محققان برجستهای در این کشور مطرح میشوند و نظرات خود را هم بیان میکنند. این نوع نظرات در قبال خاورمیانه هم در دیدگاه این شخصیتها دیده میشود و هیچگاه از یک مرجع دولتی در آمریکا چنین دیدگاههایی مطرح نشده است. شاید محافل صهیونیستی به دنبال این اقدامات باشند اما دولت آمریکا نظر دیگری دارد. آمریکا به دنبال تجزیه خاورمیانه نیست، به دنبال تجزیه سوریه هم نیستند، آنها به خوبی میدانند تغییرات مرزی در بافت قومی و مذهبی در خاورمیانه میتواند کل خاورمیانه را بهم بریزد و این موضوعی است که برای آنها هم دردسرسازمیشود، این نوع نظرات بیشتر خیالپردازیهایی گروههای خاصی در آمریکا است و موضع و هدف دولت آمریکا نیست.
آمریکا همواره به دنبال منافع خود است. اگر طرح تجزیه خاورمیانه خیالپردازی است، سرنوشت منافع آمریکا در خاورمیانه به کدام سو میرود؟
باید دید که چنین اقدامی، اینکه خاورمیانه بهم ریخته شود در جهت منافع ملی آمریکا تعریف میشود یا نه؟ در آمریکا دموکراسی وجود دارد. هرکس میتواند نظرش را بیان کند و به قولی خواب خود را تعریف کند. ما باید منافع ملی آمریکا را بشناسیم. تجزیه خاورمیانه به هیچوجه در جهت منافع ملی آمریکا نیست. نباید دنبال تخیلات افراد رفت به این دلیل که آمریکایی هستند.
با توجه به موضوعاتی که مطرح کردید پیشبینی شما از آینده خاورمیانه چیست؟
خاورمیانه همین است که در گذشته بوده است در حدود ۷۰ سال است وضعیت به همین شکل است. هیچ نشانهای نیست که معضلات خاورمیانه به سمت حل شدن بروند. درصد بزرگ نقش منفی آمریکا ناشی از نادانی است، آمریکا به اندازه اروپا خاورمیانه را نمیشناسد. اینکه میگویم ۷۰ سال در واقع از وقتی که رژیم صهیونیستی تشکیل شد و تلاطم سرزمینی در منطقه ایجاد شد. رژیم صهیونیستی کوشید دعوا با اعراب را حل کند، به قیمت ایجاد جنگ شیعه و سنی در واقع یک مساله را حل نکرده، یک مساله بزرگتر ایجاد کردند. همهچیز مثل گذشته خواهد بود مگر اینک متفکران در خارج از فضای مسموم گذشته تفکر کنند.
با این وجود جایگاه ایران در آینده منطقه خاورمیانه را چگونه میبیند؟
آینده ایران در منطقه به اندازه گذشته ایران در منطقه روشن خواهد بود. اگر ما در اندیشههای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک بازنگری کنیم وضعیت ما از نقطه آغاز جمهوری اسلامی که عبارت بود از صدور انقلاب و اشغال سفارت به طرف معقول حرکت کرده است. در سوریه، روسیه کارهای ما را انجام میدهد و ما را از زیر بار تهمتهای جهانی رها کرده است. همچنین در شرایطی که در نتیجه کنشها و واکنشها اسرائیل توانست حماس را از طریق سعودیها و محمود عباس به سمت خودش بکشد ما هم باید از این وضعیت استقبال کنیم. وقتی عرب نمیتواند مشکل خود را حل کند و درجهتی خلاف منافع خودشان میروند ما هم باید تلاش کنیم بیتوجه به آنها در جهت منافع ملی خود حرکت کنیم. اگر آهسته آهسته مسائل خود را از دیگران جدا کنیم آینده درخشانی همچون گذشته خود در خاورمیانه خواهیم داشت.