چارلز تیلور از کجا پیدا شد؟ او فرزند یک معلم در لیبریه بود و در سن جوانی از لیبریه برای تحصیل به آمریکا رفت و در سال 1977 از یک دانشکده در ماساچوست لیسانس گرفت. وی در گروههای سیاسی لیبریائی فعال بود و به رهبری اتحادیه انجمنهای لیبریائی رسید و از این محل بود که در لیبریا یک شغل دولتی به دست آورد. پس از کودتای خونینی که رنیس جمهور وقت لیبریا در آن کشته شد او مسئول خرید های دولتی در دولت جدید شد و با به جیب زدن 900 هزار دلار از پولهای دولت در سال 1983 به آمریکا گریخت. در آنجا در سال 1984 دستگیر و زندانی شد و به نحوی، که چگونگی آن سالها مرموز تلقی می شد، از زندان گریخت و از امریکا نیز خارج شد. در جریان محاکمه اخیر اعتراف کرده بود که این فرار او به کمک سازمان سی آی ا نجام شده است. طبق بسیاری از نوشته ها گمان می رود که از زمان این فرار، همکاری وی با این تشکیلات نیز ادامه داشته. پس از فرار از زندان برای چند سال از او خبر چندانی نبود و گفته می شد او در لیبی بسر می برده و تحت آموزش جنگهای چریکی بوده است. او در جریان محاکمه خود به صحت این مطلب هم اعتراف کرد. در سال 1989 با حدود 500 نفر فرد مسلح تحت امر خود به لیبریه بازگشت. این گروه خود را جبهه ملی وطن پرستان لیبریه می خواندند. و به تدریج با در گیری خونین با دولت و قبیله های رقیب، قدرت را بدست گرفت و با برگزاری انتخابات رسماً در سال 1997 رئیس جمهور شد. شعار مبارزه انتخاباتی او که به مردم القاء می شد این بود " او پدر مرا کشته، او مادر مرا کشته، ولی من به او رای می دهم". حمایتی که او از جانب مرم لیبریه برای مدتی بر خوردار بود، در مقابل غارت ثروتهای کشور و کشورهای همسایه، به دلیل تامین برنج با قیمت های سوبسیدی برای مصرف خانوار ها بود. پس از قتل عام فیری تاون در سیرالئون و فشار افکار عمومی بین المللی دولتهای غربی خواستار عزل چارلز تیلور شدند(از جمله جورج دبلیو بوش) او به نیجریه گریخت و تحت حمایت دیکتاتور نظامی و فاسد آنجا سنی آباچا(General Sani Abacha) پنهان شد. برای دستگیری او آمریکا دو میلیون دلار جایزه تعیین کرد. همان کسانی که او را در سال 1984 از زندان فرار دادند این بار بدنبال زندانی کردن او افتادند. او در حالی که قصد ورود غیر قانونی به کنیا را داشت دستگیر و تحویل دادگاه بین المللی لاهه شد. و به این ترتیب عاقبت کار یک دیکتاتور جنایت پیشه دیگر رقم خورد. فودی سانکوه هم با او متحد شد در لیبی فرد دیگری نیز هم زمان با او دوره های جنگ چریکی می دید و آن فودی سانکوه(Foday Sankoh) بود که رهبری گروهی شبه نظامی یاغی در کشور همسایه لیبریه یعنی سیرالئون را بعهده داشت. این گروه جبهه متحد انقلابی نامیده می شد. همکاری فودی سانکوه و چارلز تیلور از ابتدای فعالیت شروع شد. سانکوه ابتدا یک درجه دار ارتش بود که فعالیت سیاسی خود را با انتقاد از بی عدالتی و غارت ثروتهای سیرالئون توسط نظامیان و حاکمان شروع کرد و طرفدارانی یافت. او به دلیل انتقاد از حکومت و نظامیان دستگیر و زندانی شد و پس از آزادی به شغل فیلم بر داری(برای تلویزیون و مراسم عروسی) اشتغال داشت و در این فرصت با گروههای مختلف ناراضی ارتباط بر قرار کرد. در سال 1988 او نیز به لیبی رفت تا در چاچوب برنامه معمر قذافی برای ایجاد گروههای انقلابی آموزش ببیند. باز گشت او به سیرالئون موجب جنگهای داخلی خون باری شد که انگیزه اصلی آن تسلط بر معادن الماس بود. کشور سیرالئون بر خوردار از غنی ترین معادل الماس جهان است. به نحوی که در بعضی از مناطق، این معادن بر سطح زمین قرار دارند و برای استخراج آن ها بیل و وسائل ابتدائی ریگ شوئی کفایت می کند. علاوه بر این، در کشور مزبور معادن غنی طلا نیز وجود دارد. و جود این معادن این کشور کوچک را مصداق نفرین منابع کرده است. چه اینکه نه تنها این منابع کمکی به مردم نکرد بلکه جنگ بر سر تصاحب آن که در ظاهر گروههای یاغی رغیب و دولت فاسد در گیر بودند در پشت پرده نیز قدرت های مختلف و دلالان سنگهای قیمتی و یا شرکتهای بین المللی دلال این سنگها در گیر بودند. این گروهها بودند که برای تحکیم حاکمیت خود بر معادن تمام نهاد های اجتماعی و انسانی را نابود می کردند و به اصطلاح از سیاست زمین سوخته پیگیری می نمودند. برای رفع خطر مقاومت های مردمی نیز بیشترین ظلم را بر علیه ساکنین محلی اعمال می کردند از جمله قطع دست و پا و تجاوز به زنان و کودکان و به کار گیری افراد به عنوان کار گر برده در معادن. این بود نتیجه عملی شعار های اولیه این افراد مبنی بر مقابله با فساد و احقاق حق مردم! سانکوه به افراد تحت امر خود دستور های اجرائی خاص خود را صادر می کرد. در یک مورد دستور صادره این بود:"به خودتان پرداخت کنید". به این ترتیب شورشیان به هر شهر و روستا که می رسیدند آزادانه به غارت مردم می پرداختند. در جریان محاکمه چارلز تیلور در دادگاه بین المللی لاهه بسیاری از دستیاران قبلی او شهادت دادند که او در مقابل ارسال اسلحه و تجهیزات برای سانکوه، الماس دریافت می کرده است. چارلز تیلور از استفاده از این الماس های خون آلود برای کسب نفوذ سیاسی نیز بهرهمند می شد. پس از دستگیری او همسرش در یک مصاحبه تلویزونی عکس بسیاری از همسران رهبران کشور های غربی که در ویلای آنها پذیرائی شده بودند را به مخبرین نشان داد. همچنین بسیاری از رهبران کشور ها و هنرپیشه ها و مدلهای لباس در مهمانی های او شرکت می کردند و از هدایای الماس و جواهرات او برخوردار می شدند. در این مورد دست کم یکی از مدلهای مشهور در دادگاه حاضر شد و شهادت داد. یکی از موارد اتهام چارلز تیلور تجهیز و صدور دستور به نیرو های جبهه متحد انقلابی سیرالئون برای حمله ناگهانی و غافگیرانه به فیری تاون یعنی پایتخت در سال 1999 بود که فودی سانکوه در آنجا زندانی شده بود. در این حمله بود که کشتار وسیع و قطع اعضای بدن مردم که قبلا در روستاها در جریان بود به نحو وسیع در پایتخت نیز به اجرا گذارده شد. در نتیجه این حمله سانکوه آزاد شد. وی مجدداً مجروح و دستگیر شد و اورا لخت عریان در حالی که کتک می زدند در شهر گرداندند. جنگ داخلی سیرالئون بالاخره با دخالت یک نیروی کوچک انگلیسی که در منطقه حضور داشت سرکوب شد و در سال 2002 جنگهای داخلی سیرالئون به پایان رسید. سانکوه زندانی شد و در حالی که منتظر محاکمه توسط دادگاه بین المللی بود در زندان به دلیل سکته قلبی مرد. حکم محکومیت چارلز تیلور نیز روز 26 آوریل 2012 صادر شد. بعد از جنگ دوم جهانی و دادگاه نورمبرگ که سران آلمان نازی را محاکمه کرد این اولین باری بود که یک رئیس کشور به جرم جنایت محاکمه شد. بوسیله بسیاری از روز نامه ها و وسائط ارتباط جمعی، این حکم داد گاه بین المللی به عنوان اخطاری به سایر جباران جهان نیز تلقی گردید. از نظر اقتصادی نیز این تجربه ای است پر هزینه و پر رنج و خون آلود در کنار بسیاری از تجربه های مشابه درس آموز. هرگاه کسب قدرت و کسب ثروت در کنار هم قرار گیرد وساختار های نیل به هردو در کنار هم ایجاد شده و انگیزه های هر دو یعنی قدرت طلبی و ثروت اندوزی بایکدیگر همراه شود، خصوصاًً هنگامی که نیل به هردو از طریق کسب کنترل بر منابع طبیعی گرانقیمت مقدور شود، این سه با هم دستور کار مصیبت و فلاکت برای ملت ها است. (تکمله بعدی: روز چهارشنبه 10 خرداد 1391 اعلام شد که حکم نهائی داد گاه بین المللی لاهه اعلام شده و او به پنجاه سال زندان محکوم شده است)
*این نوشته به قلم دکتر محمد طبیبیان در اردیبهشت ماه سال 1391 منتشر شده است.